محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1843281012
روزنامه... روزنامه... آخرین خبر... آخرین خبر!
واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: روزنامه... روزنامه... آخرین خبر... آخرین خبر! تهران - ایرنا - مطبوعات که البته شناخت بیشتر مردم هنوزهم از این واژه در حد نام روزنامه خلاصه می شود بخش جدایی ناپذیری از چرخه اطلاع رسانی در جامعه که بیش از نیم قرن است شاهد حضور آن در تار و پود زندگی مردم هستیم.
حوالی ظهر یکی ازهمین روزهای آبان ماه، به مقصد مصلی امام خمینی(ره) به عنوان میزبان بیستمین نمایشگاه مطبوعات و خبرگزاری ها حرکت کردم و چون از ابتدا مقصد را می دانستم با خود قرار گذاشتم تا تمامی نشانه های موجود و مرتبط با این هدف را از دید و قلم نیندازم.
به هر حال مترو بهترین وسیله برای رسیدن به مقصد بود و فاصله چند ایستگاهی من تا مصلی مجالی بود برای پاسخ دادن به روحیه پرسشگری ام به عنوان خبرنگار...
دست به کار شدم، نفر اول، نفر دوم، نفر سوم... داشتم ناامید می شدم که ناگهان نفر چهارم در پاسخ به پرسش تکراری ام از سه نفر قبلی مبنی بر اینکه می دانید نمایشگاه مطبوعات کجا برگزار می شود؟ در حالی که به سختی خمیازه اش را کنترل می کرد گفت: بله!.. مصلی...
آتقدر خوشحال شدم که بالاخره توانستم خود را قانع کنم که اگر من در مسیرم تا رسیدن به مترو از حوالی غرب تهران (فلکه صادقیه) چشمم به تابلویی، بیلبوردی و حتی استندی در راستای اطلاع رسانی نمایشگاه مطبوعات نخورد حتما عیب از من و چشمان سرگردانم است و گرنه مردم عادی که داعیه ای بر خبرنگاری هم ندارند می دانند که نمایشگاه مطبوعات در حال برگزاری است و محل آن کجاست!
به همین بهانه بار دیگر به سراغ نفرات اول تا سوم جامعه آماری پرسش خودم بازگشتم و گفتم می دانید که نمایشگاه مطبوعات در حال برگزاری است ؟ که باز هم دو نفر اظهار بی اطلاعی کردند و نفر بعدی هم گفت می دانم، دیدم، شنیدم... فکر کنم تو تلویزیون دیدم!
بار دیگر سراغ نفر چهارم و ناجی من از سرگردانی و شک به غفلت چشم هایم برگشتم و گفتم شما نمایشگاه را دیده اید؟ که گفت بله هر روز آنجا می روم... همین برای من کافی بود تا در درونم بار دیگر از سر شوق و خوشحالی فریادی آرام سر دهم و تا آمدم دلیل را بپرسم پیش دستی کرد و گفت: خبرنگاری؟
من که نمی دانستم از کجا متوجه این مساله شده است با خود فکر کردم به عنوان یک علاقه مند به عرصه خبر و مطبوعات شاید حدسی قریب به یقین زده باشد و در همین گفت و گوهای بلند با خودم بودم و تا آمدم لب بجنبانم که از کجا متوجه شدی ؟ گفت: من هم خبرنگار روزنامه .... هستم و دارم می روم مصلی...
با شنیدن این جواب انگار سطل آب یخی را بی آنکه خودم بخواهم بر سرم آوار کردند و شاید ناخواسته وارد بازی چالش سطل یخ شده بودم...
سکوت کردم و در خود فرو رفتم... با پرسش ها و سوال های فراوانی که این بار تنها از خود می پرسیدم که چرا یکی از معتبرترین نمایشگاه ها و پراهمیت ترین رخدادهای فرهنگی ما، کمتر میان عموم مردم جاذبه دارد..
هر بار هم خود را با این پاسخ آرام می کردم که فلانی تو خبرنگاری و این همه هیجان داری... چه لزومی دارد مردم هم مثل تو با این هیجان پیگیر این نمایشگاه باشند.
** التماست می کنم...
ایستگاه مصلی تنها صدای اپراتوری بود که من را از هیاهو و گفت وگوهای درونی خارج کرد و از ایستگاه زدم بیرون، آنقدر سرگرم دلمشغولی های خود ساخته ام بودم که به رسم نمایشگاه کتاب (که اردیبهشت امسال برگزار شد) ناگهان خود را مقابل در اصلی نمایشگاه در خیابان بهشتی دیدم و متوجه شدم که به جای آنکه از در مصلی وارد شوم بار دیگر به خیابان بهشتی آمده بودم تا آنکه صدای «التماست می کنم جناب... فکر کن خودت یه پا نداری...» من را از تمام این همهمه خارج کرد...
آقای موسپیدی که سرش را از شیشه ماشین نقره ای رنگ خود بیرون آورده بود و با مسئول در ورودی نمایشگاه صحبت می کرد... گوینده این جمله ها بود... نتوانستم جلوی خودم را بگیرم و جلوتر رفتم.. آن فرد مسئول مثل یک ماشین صوتی تنها این چند جمله را با تغییر و جابجایی فعل ها مدام تکرار می کرد که «دست من نیست.. من مامورم و معذور... به من گفته اند که هیچ ماشینی داخل نشود...»...
به هر حال آقای حسین صالحی از جانبازان دوران دفاع مقدس ماشین خود را به پارکینگ برد و با عصا خود را به زحمت از ماشین پیاده کرد و سوار ویلچرش شد.. نام او و دلیل جانبازی اش را وقتی متوجه شدم که زاغش را تا پارکینگ چوب زدم و همراهش بدون آنکه اجازه دهد ویلچر را هل بدهم به طرف محل نمایشگاه راه افتادیم...
می گفت: واقعا نمی خواهم قانون را زیر پا بگذارم ولی شرایط من با بقیه فرق دارد... من حتی گفتم با ماشین تا جلوی در اصلی می روم و بعد یکی از ماموران شما ماشین را به پارکینگ بیاورد اما اجازه نداد جوان!
پرسیدم که مخاطب پر و پا قرص مطبوعاتید؟ که با صدایی شبیه اطاعت فرمان رزمنده ها گفت: «بله قربان...» و ادامه داد: در جبهه به فرمانده این گونه می گفتیم اینجا هم باید به شما بگویم... به هر حال الان شما خبرنگارها فرمانده عرصه اطلاعات و اخبار هستید...
دروغ نمی گویم... با شنیدن این جمله غرق در شادی و غرور شدم و البته کلی تعارف و خواهش تکه پاره کردم... به هر حال تا جلوی در اصلی با هم رفتیم و آنجا مجبور شدیم که از هم جدا شویم، حسین آقا منتظر چند تا از دوستانش بود که با هم قرار گذاشته بودند و تنها شماره اش را به من داد و گفت: اگر داخل دیدی امکاناتی برای جانبازان روی ویلچر نیست آن گونه که در دوره های قبل هم نبود بگو؛ یک پیامک بزن که وارد نشوم، نمی خواهم دست و پا گیر دوستانم شوم...
حقیقتا قلبم گرفت و هر چه اصرار کردم که من هستم و افتخار بدهید با هم برویم قبول نکرد و گفت: برو فرمانده... برو قلمت را بزن.. درست نشانه بگیر و صادقانه به هدف بزن.. اینجا، این مملکت.. ایران ما به اخبار درست و صادقانه نیاز دارد... برو... دعات می کنم...
** کیف پول مال شماست...
خود را برای مواجهه با جمعیت درهم فشرده نمایشگاه آماده کرده بودم اما وقتی وارد شدم بار دیگر آنچه دیدم با تصوراتم یکسان نبود... انگار امروز قرار بود هر چه فکر می کنم عکس پیش آید... به هر حال با فراغت از عدم وجود اکسیژن و شلوغی مفرط وارد نمایشگاه شدم... غرفه ها را یکی بعد از دیگری پشت سر می گذاشتم و هر جا که لازم بود توقفی و نگاهی و گاهی هم چند خطی برای خودم قلمی می کردم...
جلوی یکی از غرفه ها مربوط به یکی از روزنامه های وابسته به شهردری تهران غلغله ای بود... ایستادم... گروهی در حال گرفتن روزنامه چاپ امروز بودند و عده ای هم نایلون و خودکار و پوشه و دیگر هدایای تبلیغاتی را طلب می کردند و عده ای هم غرق در مطالعه بودند...
یکی از همکارانم در عرصه خبر را دیدم که غرق در خواندن روزنامه است، خواستم بروم و تنهایی اش را بر هم بزنم که چشمم به کیف پولش افتاد که از جیبش بیرون زده بود... به آرامی کیفش را از جیبش بیرون آوردم وگفتم: آقا ببخشید این کیف شماست؟... من را که دید هم متعجب شد و هم در جیب عقب شلوارش دنبال کیفش می گشت... سلام وعلیکی کردیم و گفتم نه که خیلی حقوق می گیری کیفت را هم فراموش کردی...
گفت: مطلبی فرستاده بودم و حالا چاپش کردند داشتم آن را می خواندم، چه می دانستم یکی از دوستان و همکارانم قصد سرقت از من را دارد... اما خوب شد گفتی... راستی وقت کردی گزارشم رو بخون و نظرت رو بده... مثل همیشه با خنده و شوخی گفتم برو بابا مطالب تو را کی می خونه؟... بعد هم خداحافظی کردم و رفتم...
** همین جا را داریم و این چند روز را
در حال طی کردن مسیر برای رسیدن به غرفه خبرگزاری ایرنا (محل کار خودم) بودم که مردی دیدم میانسال که موهایش بگی نگی بازی سپید شدن و خاکستری شدن را آرام آرام آغاز کرده بودند.. در زیر بغل هر دو بازویش پر بود از روزنامه به حدی که کوچکترین برخوردی با وی تلاش چند ساعته اش برای جمع آوری این همه مطبوعه را نقش زمین می کرد...
از او پرسیدم تمام این روزنامه ها را برای خواندن گرفته اید؟ نمی دانست چه جوابی به کسی که حتی سلام و علیک با او نکرده بود بدهد و تا آمد بگوید شما... گفتم خبرنگارم... و بعد خندید و گفت: بله... فقط اینجا را داریم و همین چند روز را...
ابروها و شانه هایم با هم به سمت بالا حرکت کردند که تلاش کنند معنای متوجه نشدنم را به او منتقل کنند و با خنده ای بر لب گفت: دست راستم روزنامه های چاپ تهران است و دست دیگرم آثار شهرستانی است... در حال پژوهشی بر روی شیوه نگارش و انعکاس اخبار در روزنامه های پایتخت و دیگر استان ها هستم...
وی ادامه داد: در دانشگاه درس مبانی اطلاع رسانی را به دانشجویانم ارائه می دهم و نظایری از این دست درس ها و خودم هم درگیر کار پژوهشی هستم... حقیقتش آن است که دسترسی ما تهران نشین ها به مطبوعات استانی بسیار کم است و اغلب آن روزنامه ها هم به موقع مطالب خود را در سایت شان به روز نمی کنند و البته خیلی ها هم اصلا سایتی ندارند!
مرتضی اسحاقی با بیان آنکه گفتم چه کنم که فقط اینجا را داریم و همین چند روز منظورم این بود؛ یادآور شد: باور می کنید دانشجویانم از من شنیدند که نمایشگاه مطبوعات در حال برگزاری است و این یعنی ضعف در اطلاع رسانی! وقتی نمایشگاه مطبوعات با این همه غرفه روزنامه و خبرگزاری ، سایت های اطلاع رسانی نتوانسته برای جمعیت 17 میلیونی تهران تبلیغ کند دیگر چه می توان گفت...
** چیزی نشنیده ام شما چی؟
گوشه گوشه این نمایشگاه پراست از سوژه و خبر و افرادی که اینجا حضور دارند هم خودشان یک مفسر و تحلیلگر در حوزه های مختلف هستند، خانمی از فقر مطالب آموزشی در حوزه سلامت خانوده ها در اغلب روزنامه ها شکایت دارد و جوانی از ضعف اطلاع رسانی درباره حوزه علوم آی تی و اینترنت...
عده ای هم مدام از اخبار تکراری می نالند و جمعی فراوان بر اصل بازتاب اخبار درست به ویژه درباره مسائل هسته ای و گفت و گوی ایران و گروه 1+5 در روزنامه های داخلی تاکید دارند و از انتشار این اخبار و تحلیل ها و گفت و گوهای منتشر شده با رویکردهای مختلف در روزنامه ها و مجلات و خبرگزاری ها ابراز خوشنودی می کنند.
البته در این میان همکاران ما هم از قطع اینترنت و بی میلی برخی مسئولان برای حضور در غرفه های مختلف و گفت گو با خبرنگاران گله دارند و من هم در این میان یکی از دغدغه هایم توجه به درخواست آقای صالحی بود و آنکه آیا در این نمایشگاه امکاناتی برای جانبازان و معلولان در نظر گرفته شده است که متاسفانه پاسخم را با ادبیاتی لبریز از عذرخواهی و پوزش برای وی پیامک کردم و پاسخ او کوبنده تر از هر پتکی بود که «می دانستم فرمانده... التماس دعا...»
پیرمردی که روی سکویی در شبستان مصلی نشسته بود و غرق در جمعیت بود نظرم را جلب کرد و پیش او رفتم... از او پرسیدم چه خبر؟ گفت اینجا محل خبر است آنوقت از من پیرمرد می پرسی؟ گفتم همراهی شما با تاریخ روزنامه نگاری در جامعه برایم جذاب است... برای همین پرسیدم...
گفت: برای من هنوز هم صدای روزنامه... روزنامه... آخرین خبر.. آخرین خبر... از هر خبری شیرین تر است.. مدت هاست این خبر را نشنیده ام... شما چی؟ چیزی شنیده ای پسرم... نمی دانستم چه بگویم و برای همین تصمیم گرفتم همسو با نگاه او غرق در جمعیتی شوم که در نمایشگاه با هدف و بی هدف از این سو به آن سو می روند... همین!
فراهنگ**9266**1601**
21/08/1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]
صفحات پیشنهادی
انتشارات ثانیه منتشر کرد: «خبر و روزنامهنگاری در عصر دیجیتال» و «نرمخبر و سختخبر»
انتشارات ثانیه منتشر کرد خبر و روزنامهنگاری در عصر دیجیتال و نرمخبر و سختخبر فرهنگ > رسانه - انتشارات ثانیه همزمان با برگزاری نمایشگاه مطبوعات دو کتاب خبر و روزنامهنگاری در عصر دیجیتال و نرمخبر و سختخبر را منتشر کرد به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین کتاببتول حیدری به فارس خبر داد تغییر عنوان جایزه ادبی «تسنیم» به «هزار و یک شب»/۳۰ آذر؛ آخرین
بتول حیدری به فارس خبر دادتغییر عنوان جایزه ادبی تسنیم به هزار و یک شب ۳۰ آذر آخرین مهلت ارسال اثردبیر سومین جشنواره داستان کوتاه جایزه ادبی تسنیم از تغییر عنوان این جشنواره به هزار و یک شب خبر داد و گفت آخرین مهلت ارسال اثر به این جایزه ۳۰ آذر سال جاری اعلام شده است بتول حیددر کتابی جدید افشا شد مرگ حقیقت و روزنامهنگاری آزاد در آمریکا/ روشهای عجیب کنترل از راه دور خبرنگاران
در کتابی جدید افشا شدمرگ حقیقت و روزنامهنگاری آزاد در آمریکا روشهای عجیب کنترل از راه دور خبرنگارانبه تازگی کتابی توسط یکی از روزنامهنگاران با سابقه آمریکایی منتشر شده است که باز هم ادعای دموکراسی و آزادی بیان در آمریکا را به شدت زیر سوال میبرد به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیاواکنش کاربران خبرآنلاین به انتقاد یک روزنامه از تیم مذاکره کننده
واکنش کاربران خبرآنلاین به انتقاد یک روزنامه از تیم مذاکره کننده فرهنگ > رسانه - انتقاد کیهان ازتیم مذاکره کننده هسته ای در خصوص مذاکره صرف با آمریکایی ها و خارج کردن چین و روسیه از فرآیند مذاکرات با واکنش های عمدتا منفی از سوی کاربران خبرآنلاین مواجه شد کیهان نوشتهدر نشست خبری مطرح شد توزیع روزنامه در کلمبیا با مشکلاتی روبروست
در نشست خبری مطرح شدتوزیع روزنامه در کلمبیا با مشکلاتی روبروستنماینده روزنامه ایل تیمپو کلمبیا اظهار داشت بیشتر شهرهای کلمبیا در ارتفاعات قرار گرفته است و در کنار آن جادههای این کشور وضعیت مناسبی ندارند و به همین دلیل توزیع روزنامهها در این کشور به سختی انجام میشود به گزارشاز محسن چاوشی تا ارنستو چهگوارا در آخرین شماره کتاب هفته خبر
از محسن چاوشی تا ارنستو چهگوارا در آخرین شماره کتاب هفته خبر فرهنگ > رسانه - از تشبه به خدایان تا پوستر شدن کنار خیابان عنوانی است که روی جلد شماره هفتم کتاب هفته خبر خودنمایی میکند به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین کتاب هفتهایها این عنوان را برای پرونآخرین خبر از وضعیت جسمانی مسعود کیمیایی
آخرین خبر از وضعیت جسمانی مسعود کیمیایی مسعود کیمیایی 5 روزی می شود که به دلیل خونریزی معده در بیمارستان بستری است وضعیت جسمانی مسعود کیمیایی که به دلیل خونریزی معده در بیمارستان بستری است رو به بهبود است این کارگردان سینمای ایران که از ظهر شنبه 10 آبان ماه در بیمارستان دی بستریصفحه نخست روزنامه های ورزشی 93.08.03 / آخرین الکلاسیکو
صفحه نخست روزنامه های ورزشی 93 08 03 آخرین الکلاسیکو الکلاسیکو یکی از معدود موضوعات فوتبال خارجی است که به تیتر نخست روزنامه های ورزشی ما تبدیل می شود موضوع حق پخش هم همچنان در بورس است به این مطلب امتیاز دهید روزنامه گل 93 08 03 روزنامه گل 93 08 03  مسئول غرفه روزنامه دنیای اقتصاد در گفتوگو با فارس: غرفهداران در نمایشگاه مطبوعات زمان بسیار کمی برای ساخت غر
مسئول غرفه روزنامه دنیای اقتصاد در گفتوگو با فارس غرفهداران در نمایشگاه مطبوعات زمان بسیار کمی برای ساخت غرفه داشتندمسئول غرفه روزنامه دنیای اقتصاد با بیان اینکه انتقادات زیادی به برگزاری بیستمین نمایشگاه مطبوعات وارد است گفت تعطیلیهای هفته گذشته ضربه زیادی به تدارکات غرفه وانمایش «روزنامههای احیا شده» و «اسناد مطبوعات» در غرفه کتابخانه ملی
نمایش روزنامههای احیا شده و اسناد مطبوعات در غرفه کتابخانه ملیدر غرفه سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران در بیستمین نمایشگاه مطبوعات و خبرگزاریها رزونامههای احیا شده و اسناد مطبوعات در معرض دید عموم بازدیدکنندگان این نمایشگاه قرار گرفت خبرگزاری فارس کتاب و ادبیات بیستمین نمآخرین یافتهها پس از کالبدشکافی «رابین ویلیامز»
شنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۳ - ۱۰ ۳۹ گزارشات بهدست آمده از کالبدشکافی رابین ویلیامز کمدین معروفی که چندی پیش درگذشت نشان میدهد هیچ مادهی مشکوکی در زمان ارتکاب خودکشی در سیستم گوارشی وی نبوده است به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا نتایج کالبدشکافی روی بدن رابین ویلیامز هنرپیشهآخرین وضعیت عزتالله انتظامی بعد از یک ماه بیماری
آخرین وضعیت عزتالله انتظامی بعد از یک ماه بیماری عزتالله انتظامی که بیش از یک ماه به دلیل بیماری در خانه بستری بود از بهبود حالش خبر داد آقای بازیگر سینمای ایران گفت امروز بعد از یک ماه از خانه خارج شدم و میخواهم به خانه هنرمندان بروم وی افزود بعد از مشکلاتی که در ریهام داآخرین وضعیت مرتضی پاشایی در بیمارستان
آخرین وضعیت مرتضی پاشایی در بیمارستان به علت تشدید بیماری مرتضی پاشایی به بخش مراقبتهای ویژه منتقل شدمرتضی پاشایی که مدتی است با بیماری دست و پنجه نرم میکند شب گذشته به بخش مراقبتهای ویژه منتقل شد علت انتقال این خواننده به بخش مراقبتهای ویژه تب شدیدمحمود دولت آبادی:قصد دارم برای آخرینبار به ارشاد بروم و بپرسم چرا این آسیبها به من وارد میشود؟
محمود دولت آبادی قصد دارم برای آخرینبار به ارشاد بروم و بپرسم چرا این آسیبها به من وارد میشود محمود دولت آبادی با توجه به شایعاتی که درباره انتشار کلنل در اینجا و آنجا به گوش می رسد قصد دارم برای آخرینبار وقتی بگیرم و به ارشاد بروم و با وزیر یا معاون وزیر صحبت کنم و بپدبیر همایش بسیج، رسانه و گفتمان ولایت استان چهارمحال و بختیاری خبر داد پایان وقت اداری امروز، آخرین مهلت ارسال
دبیر همایش بسیج رسانه و گفتمان ولایت استان چهارمحال و بختیاری خبر دادپایان وقت اداری امروز آخرین مهلت ارسال آثار به همایش بسیج رسانه و گفتمان ولایتدبیر همایش بسیج رسانه و گفتمان ولایت استان چهارمحال و بختیاری گفت مدیران و اصحاب رسانه در استان چهارمحال و بختیاری حداکثر تا پایدفاعمقدس در روزنامههای امروز
شنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۳ - ۰۹ ۴۹ امروز شنبه هفدهم آبانماه روزنامهها بخشی از اخبار و مطالب خود را به دفاعمقدس اختصاص دادهاند به گزارش سرویس فرهنگ و حماسه ایسنا روزنامه ایران مطالبی را با عناوین نوجوانان جوانمرد اردوگاه و جستوجوی یک عکاس جنگ به چاپ رسانده است خبری با عنوان فداکابه همراه تازهترین تصاویر فردین خلعتبری آهنگساز «شکاف» شد/آخرین مراحل آمادهسازی فیلم اسدیزاده تا ی
به همراه تازهترین تصاویرفردین خلعتبری آهنگساز شکاف شد آخرین مراحل آمادهسازی فیلم اسدیزاده تا یک ماه آیندهفیلم سینمایی شکاف ساخته کیارش اسدیزاده این روزها در استدیو بهمن در مراحل پایانی صداگذاری قرار دارد و فردین خلعتبری آهنگسازی این اثر را انجام میدهد سروش سرتیپی مجری طرح ف-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها