تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 9 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):زيد بن خالد جُهَنى: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از هيچ نمازى به نماز ديگر مشغول...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

سود سوز آور

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

مبلمان اداری

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1802812768




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

یادداشتی بر رمان «مفتون و فیروزه» نویسنده‌ای که شناخت، شعور و حضورش در رمان باعث حیرت است


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: یادداشتی بر رمان «مفتون و فیروزه»
نویسنده‌ای که شناخت، شعور و حضورش در رمان باعث حیرت است
شناخت نویسنده از روابط و مناسبات، نحوه گفتار و کردار این همه آدم در مکان‌ها و موقعیت‌های متعدد حیرت زده‌ات می‌کند، در حالی که حضور و شعور نویسنده و جهان بینی‌اش به این روابط و موقعیت‌ها و رویدادها رنگ و طعمی‌ شاعرانه می‌بخشد.

خبرگزاری فارس: نویسنده‌ای که شناخت، شعور و حضورش در رمان باعث حیرت است



به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات فارس، رمان «مفتون و فیروزه» رمان منحصر فردی به قلم سعید تشکری و درباره انقلاب اسلامی در مشهد است. عبدالرضا فریدزاده درباره این رمان یادداشتی نوشته است که در ادامه می‌آید: **آخرین «خود» سعید تشکری من تئاتریم. متعهدم به تئاتر و بسیار چیزها را به خاطرش باخته ام. دلم می‌خواهد در مورد وجه تئاتری سعید تشکری بنویسم. اما سعید تشکری نمی‌گذارد. نه شخص خودش. آخرین «خود»ش که در رمان مفتون و فیروزه تمام قد جلوه کرده است. وجوه شخصیتی، دریافت‌های حسی و منطقی از جامعه و جهان و انسان، تکنیک‌های رمان نویسی و نمایشنامه نویسی، که به سود رمان به کار گرفته شده اند، شناخت وی از شیوه‌ها و مکاتب نوشتن، و چگونگی به کارگیری و درآمیختن آن‌ها و...و...و... در یک کلام در این رمان آن سعید تشکری را می‌بینیم که با خود پیشینش متفاوت است: آگاه تر است و پخته تر با انسجام ذهن و اندیشه افزون‌تر و بهتر، هرچند وجه اعتقادیش تکان نخورده و گسترده و عمیق تر هم شده است. خودش هم جایی گفته است که این اثر حاصل عمر اوست. تشکری در تئاترش هم دیدگاه سینمایی خود را کما بیش نمایانده است اما در این رمان برش‌ها و برداشت‌ها و کات‌ها و کادربندی‌ها و میزانسن‌های سینمایی را برجسته و آشکارتر می‌یابیم، و آگاهانه تر و منسجم تر و هدفمندتر. و در غوری مختصر در زندگی شخصیش هم می‌یابیم که او با یک پشتوانه ی غریزی و ذهنیت سینمایی پا به تئاتر نهاده، یعنی از کودکی کنار پدر در محیط سینما و آپاراتخانه به سر برده و بسیاری فیلم دیده است و به احتمال، اگر نه در قوچان که در تهران یا شهری درجه یک متولد می‌شد چه بسا بجای تئاتر مسیرش به سمت سینما می‌افتاد و با خود می‌گویی چه خوب که چنین نشده، تا او با کسب تجربیات تئاتری ، بعدها این گونه ظریف و با وسواس آموخته‌ها و تجارب تئاتری را در رمان وارد کند و با مادّه تئاتری که چیزی در طراز آب حیات هنری ست، رمانش را غنا ببخشد. ** شخصیت سازی، موقعیت سازی و دیالوگ نویسی خوب آشکارترین وجه تئاتری تشکری را در دیالوگ نویسی خوب رمانش می‌بینیم و نهان ترین وجهش را در شخصیت سازی و موقعیت سازی و ترکیب به نجار شخصیت و موقعیت با رویدادها.یادت می‌آید که محمود دولت آبادی هم با تجربه‌های تئاتری رمان کلیدرش را پختگی و عمق بخشیده. در آثار پیشین تشکری حرکت به سمت گونه ای زبان مستقل را می‌شود رصد کرد اما همین عنصر مهم نیز در کارهایش، با اوج و یکدستی و تکامل افزونتر ، در همین مفتون و فیروزه اش رخ می‌نماید: زبانی زنده و تپنده که هم در کلام شخصیت‌ها متناسب در می‌آید و هم در روایت و توصیف (که البته توصیف‌ها به پیروی از رمان مدرن به خوبی در روایت حل شده اند و جزئی از بافت آن؛ و موجب خستگی و بریدن خواننده از فضا و رویداد و موقعیت رمان نمی‌شوند). این زبان، در هر موقعیت، رنگ و حس مناسب همان موقعیت را به خود می‌پذیرد چنان که بدون ذکر این که مثلاً فلان فصل رمان در مشهد، و رویداد فصل دیگر در حومه قوچان اتفاق می‌افتد، یا موقعیتی در مزرعه یا کارگاه و دیگر موقعیت در اداره یا بیمارستان است، لحن و رنگ زبان، خود بیانگر تفاوت‌ها می‌شود. ** حیرت زدگی از شناخت نویسنده در این میان شناخت نویسنده از روابط و مناسبات، نحوه  گفتار و کردار این همه آدم در مکان‌ها و موقعیت‌های متعدد حیرت زده‌ات می‌کند، در حالی که حضور و شعور نویسنده و جهان بینی اش، به این روابط و موقعیت‌ها و رویدادها رنگ و طعمی‌ شاعرانه (آن دست شاعرانگی که به سبب وقوف به تلخی جهان و در رنج بودن انسان، لحن و لهجه ای گس و تراژیک حتی در شیرین ترین لحظات رمان دارد) می‌بخشد. این حضور، همراه با تغییرهای مکرر راوی (گاه اول شخص، گاه خودِ شخصیت داستانی، و...و به طور کلی مجال کمتر دادن به "دانای کل" ) که هشیارانه و عمدی صورت می‌پذیرد، و سبب گم شدن رشته ی روایت در ذهن خواننده نمی‌شود بلکه تمرکزش را هم قوی تر می‌کند، جا و فضایی مناسب برای حضور خواننده در زاویه و موضعی مناسب فراهم می‌آورد تا با بهتر دیدن، قضاوت درست تری داشته باشد. گاه نویسنده خواننده اش را در این جایگاه تنها می‌گذارد تا بهتر بیندیشد، و گاه کنارش قرار می‌گیرد بی آن که مُخلّ تمرکزش شود.. **راه رفتن تشکری بر لبه تیغ رمان مقطعی مشخص از تاریخ معاصر را در خراسان بیان می‌کند که وقایعش به حرکت عمومی‌ مردم برای ایجاد تغییر در سیستم حکومتی می‌انجامد. از آنجا که این کار نیازمند پژوهش تاریخی ست، در صورت عدم مراقبت و وسواس هنری نویسنده می‌توانست اثر را به خشکی نامنعطف و نامؤثر تاریخ نگارانه دچار کند: راه رفتن بر لبه  تیغ، که تشکری از عهده اش برآمده و مانع لغزش و سقوط خود شده است. از سویی برای بیان دقیق تر وقایع دور مورد نظر، وی نیازمند پرداختن به حضور افرادی از اقشار و طبقات و تیپ‌های متعدد اجتماعی و تشریح بینش و کردار و گفتارشان است به شکلی زنجیره ای و با بررسی منطقی؛ و این خود "لبه تیغ "دیگری ست که می‌تواند به آسانی نویسنده را به دام تیپ نگاری سطحی به جای شخصیت پردازی حساب شده بیندازد. اما سعید تشکری با شناختی مناسب از اقشار و طبقات، و روابط و مناسباتشان، و در آمیختن این شناخت با میزان لازم تخیل هنری و اندیشه و اعتقاد و جهان نگری، به تأنّی و دقت و اندکی هم رندی، بدون لغزش و سقوط و آسیب از کنار این خطر گذشته است. **رابطه صمیمی‌ و دموکراتیک نویسنده با خواننده بی شک سعید تشکری در این اثر، نویسنده ای دقیقاً جانبدار است و قضاوتش در مورد وقایع و افراد، مشخص و معیّن؛ اما بُردش آنجاست که قضاوت و جانبداریش را با تعصب و پافشاری و اصرار تحمیل نمی‌کند. با شهامت و آشکارا نظر و منظر خود را به خواننده اش عرضه می‌دارد، اما به مرور و طی خط کلی روایت، گاه نیز با تعلیق هشیارانه، اما خواننده را در برداشت و دریافت مختار و آزاد رها می‌کند به گونه ای که حتی اگر با دیدگاه و اندیشه اش موافق هم نباشد، مشتاق می‌شود که نگاه و نظر او را بیشتر بشنود و ابعادش را دریابد. به عبارتی نویسنده خود را نیز به عنوان شخصیت غایب اثر ، با ابعاد و حجم و شمایلی جالب و جذاب برای مخاطبش تعریف کرده و با او رابطه ای صمیمی‌ و دموکراتیک برقرار می‌کند: یک ناظر دردمند که تلخی وقایع را چشیده، که به درد و دلی اندیشمندانه و تحلیل‌گرانه نشسته است. شخصیتی که به مرور همه خویش را برای مخاطب رو می‌کند نه به یکباره، درست مانند اشخاص داستانش. شخصیتی نه تخت و تک بُعدی و آسان یاب که در همان فصل‌های نخستین رمان بشود بسته بندی کرد و به کناری اش نهاد. **نویسنده‌ای با سواد مردم شناسی و فرهنگ عامه و جامعه شناسی «مفتون و فیروزه» رمانی بوم شناختی نیز هست که در بُعد بوم شناسانه اش نیازمند دست کم فهم و سواد مردم شناسی و فرهنگ عامه و جامعه شناسی و دیگر زمینه‌های بینا رشته ای ست، و نویسنده اش را دارای چنین فهم و سوادی می‌یابیم در اندازه ی لزوم؛ و البته با دقت و وسواس مناسب. از دیگر سو تأثیر همه  تاریخچه ی رمان نویسی ایران و آثار تولید شده طی این تاریخچه به اضافه آثار ترجمه شده ی مهم همین دوران را با همه ی شیوه‌ها و فنون و تکنیک‌هایشان، و نیز اندیشه‌های مطرح شده در آثار نگاشته و ترجمه شده اش را در «مفتون و فیروزه» به گونه ای در آمیخته و عصاره وار، می‌توان مشاهده کرد که البته نویسنده با زیرکی این تأثیرات را درونی خویش کرده و نمی‌توان گفت مشخصاً در کجای اثرش از چه کسی تأثیر پذیرفته است چرا که تمام تلاشش را برای مستقل ماندن هزینه کرده ، و به توفیق خوبی نیز رسیده است. دستیابی وی به شیوه خود که شاید به آن نام "رمان پست مدرنیستی در شکل، و کلاسیک در محتوی" داد، درخور تأمل است. این به گونه ای نیاز جامعه ی ما نیز می‌تواند باشد (از حیث تکنیک، بدون در نظر داشتن محتوای خاص این کتاب). زمانی عبدالحی شمّاسی در نمایشنامه‌هایش به ترکیبی از این دست، دست یافته بود که بر آن نام "ابزوردیسم ایرانی "نهاده بودم و از نگاه من یکی از موفق ترین شیوه‌های نمایشنامه نویسی تجربه شده در کشورمان بود که متأسفانه او خود نیز ادامه اش نداد. اخیراً نیز آخرین رمان دکتر محمد حنیف به نام «کلاه غیبی و مجسمه مسی» به عنوان یکی از خوش ترکیب ترین رمان‌های معاصر به بازار آمده است که تجربه ای مشابه و در کل بسیار متفاوت با «مفتون و فیروزه» به شمار می‌آید و خواندنش را جدّاً توصیه می‌کنم. **درک بهتری از چرایی حرکت ستم ستیزانه و عدالت خواهانه مردم نکته ی دیگر اینکه گرچه رویدادهای این اثر تشکری در قوچان و مشهد می‌گذرند، نویسنده با کشاندن ماجراها به همه ی زوایا و گوشه کنار این دو شهر (ادارات، حرم امام رضا علیه السلام، مکان‌های اعیان نشین و متوسط نشین و فقیرنشین، حومه‌ها و باغات و کارخانه‌ها و...و به میان اقوام و اصناف و...) خواننده را به کاوش در ابعاد و زوایای زندگی مردم وا می‌دارد .آدم‌ها و مکان‌ها تماماً نمونه‌هایی اند از مکان‌ها و مردم و تیپ و طبقاتی که در هر ساخت شهری در دهه‌های اخیر در ایران می‌بینیم، و بدین گونه با آنکه با مردم و زندگی و فرهنگ ویژه ای در خراسان روبروییم، گویی تمام شهرهای کشور را در توری جامعه شناسانه بازدید می‌کنیم، و این کار بنظر می‌رسد که هشیارانه انجام شده تا خواننده ضمن هم‌ذات پنداری با آدم‌های داستان، تصویری وسیع و گسترده از وضعیت جامعه در مقطع خاص تاریخی مطرح شده در رمان داشته باشد و وجود زخم‌ها و عفونت‌ها را در جای جای این تصویر گسترده و عمومی‌ تشخیص داده و درک بهتری از چرایی حرکت ستم ستیزانه و عدالت خواهانه مردم آن مقطع به دست آورد. در این میان آنچه برجسته می‌شود باور و عرف معنوی عملی و کاربردی خالص و صادقانه مردم و جامعه است و مقابله اش با جریانی منحط، که تحت تأثیر مدرنیسمی‌ روبنایی و سوء تعبیر شده که قصد کدر کردن آن شفافیت و زلالی و خلوص را داشته است. مدرنیسمی‌ که از نگاه نویسنده فاقد مؤلفه اصلی خود "عدالت اجتماعی و اقتصادی" بوده ، و مبدل به ابزار سلطه اقتصادی شده، و زمینه ی رشد گونه ای شبه بورژوازی غیر مولد و غیر خلّاق که در درون رابطه ی خود با مردم و جامعه را بیرحمانه تر و واپس گراتر از رابطه ی برده دار و برده و تماماً بر پایه ی تحقیر تعریف کرده است. این رویارویی در رمان، از هدایت مذهبی با نگرش پیشرو برخوردار است که ‌هادیان، اشخاص حقیقی تاریخی اند که از قضا حضور پررنگی و فعال از نوع هنری و ادبیش ندارند و فصل‌های مربوط به حضورشان گزارش گونه و ژورنالیستی ست. می‌توان چنین توجیه کرد که این کلی بودن حضور آن اشخاص یکی به دلیل جایگاهی ست که از حیث والایی از دیدگاه دیگر اشخاص رمان داشته اند، و دیگری به دلیل فعالیت سازماندهی شده شان که از نظر حاکمیت وقت ممنوع بوده، و این هر دو می‌باید در شکل داستانی اثر به نحوی نمود پیدا کند. اما نمود فعلی‌شان در رمان بسیار نزدیک است به همان تاریخ نگاری صرف که پیش تر به آن اشاره داشتیم، و دور است شیوه ی هنری ممتاز اثر. و پیشنهاد مشخص این است که در چاپ‌های بعدی در چنین بخش‌هایی (نمونه:فصل 114 و برخی فصول انتهایی) برخی ویژگی‌های فصول دیگر دست کم شاعرانگی و تپندگی زبان و حس و حال مؤثر تعبیه شوند تا از حالت وقایع نگاری خارج شوند. در هر حال این رمان نقطه عطف نویسندگی سعید تشکری عزیز است و مشتاقانه در انتظار آثار بعدیش می‌مانیم که یقیناً زیباتر و مؤثرترند. با آرزوی تندرستی و توان و مجال هرچه بیشتر برای این شخصیت نجیب و مهربان و فرهیخته. انتهای پیام/و

93/08/20 - 11:20





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 25]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن