تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 8 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):همانا نفرت انگیزترین مخلوق خدا بنده ای است که مردم از شرّ زبان او پرهیز می کنند...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835099615




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سه سال زندگي در کنار يکديگر


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
سه سال زندگي در کنار يکديگر
سه سال زندگي در کنار يکديگر روايت بازيگران سريال يوسف پيامبر (ع) کتايون رياحي (زليخا )در مدت عمر حرفه اي خود تجربه هاي زيادي کسب کرده ام ؛ اما آن چه موحب تمايز سريال يوسف پيامبر (ع) با ديگر کارهايي که تاکنون انجام داده ام شد ، امنيت خاطري بود که در طول مدت سه سال همکاري ، بااين کار داشتم که قابل مقايسه با ديگر کارهايم نبود . به نظر من وبا توجه مخاطبان وسيع داخلي وخارجي به اين سريال براي مانايي اين اثرقرآني در ذهن مخاطبان ، لازم است نسخه سينمايي آن آماده وکارهاي ديگري که موجب ماندگاري آن مي شود را نيز انجام داد . ضمنا از مدت ها پيش تصميم داشتم پس از پخش اين سريال ، يادداشتي را در اختيار مطبوعات قرار دهم که به دلايل مختلف به تعويق مي افتاد که مقدر شد در اين لحظه اتفاق بيفتد : - گاهي اوقات زندگي طوريه که آدم نون امروز رو واسه شکم فرداش نمي خواد . اون وقته که روياهاي آدم به تعويق مي افته . - گاهي اوقات آدم از سرنوشت ، رودست خوبي مي خوره ، که فکر مي کنه داره تصميم مي گيره . اون وقته که آدم ادعاهايي مي کنه که تو رودربايستي انجامش گير مي افته . - گاهي اوقات آدم از آرزوهايش جا مي مونه . - گاهي اوقات آدم مي خواد بازي کنه ، بازيگر مي شه . -گاهي اوقات داره مي خنده،وقتي تو دلش خونه،- گاهي گريه مي کنه وقتي داره از زور خنده مي ميره .-گاهي اوقات شوخي شوخي همه چيز جدي مي شه. - گاهي اوقات آدم و قتي زياد مي خواد کم مي آره،گاهي وقتي کم مي آره زياد مي خواد . -گاهي اوقات با ترس ولرز بر مي گرده به پشت سرش نگاه مي کنه ،مي بينه چه شجاعتي !- گاهي اوقات با شجاعت مي تونه ترساشو نگاه کنه . -گاهي اوقات آدم دنبال خوشبختي ، زندگي رو گم مي کنه ، گاهي هم با انتظار زندگي رو معنا مي کنه . -گاهي اوقات آدم براي پيدا کردن يه گنج الکي ، گوهر خودشو گم مي کنه ، گاهي هم گوهرحقيقت رو پيدا مي کنه . گويا زمان برآورده شدن آرزوي من و پسرم فرا رسيده ولازم است که زائر سفر به سرزمين قصه راهي شود . اينک که عازم سفرم ، سفري به ديگر سوي زندگي ، بر خود لازم مي دانم تا از دوستانم واستادانم که آن قدر به من نزديک بودند که در من بودند ؛ تشکر کنم . پروانه ماهان ، زهرا عروس خوب پدر سالار، خانم بس ، فاطمه ملاصدرا ، فخر الزمان ، ميهن مشرقي ، تارا ، ثريا اردلان ... وزليخاي عاشق . گر چه همه اين عزيزانم عاشق بودند ، ولي عشق زليخا خود يک معجزه بود .اين زنان وتنها دوستان نازنينم گاهي تشويقکي شدند واگر تنبيه نشدند ،خدا را شکر که البته باور نمي کنم بازيگر زني در جهان باشد که شماتت ،تحقير وتنبيه نشود ، اما همواره بزرگ ترين مشوقم مردم بودند با مهر آريايي شان وايمان به خدا . بسيار بسيار مفتخرم که در تمام طول زندگي بازيگري ام ، تنها و تنها يک حامي داشتم وبه قول جماعت سينمايي ، آنان که با کمال حلاجي پنبه ام را زدند ؛ خواسته يا ناخواسته به دنبال چيزي بودند که سهم من وراي آن بود .در طول بيش از دهه هرگز نه افتتاحيه ونه اختتاميه جشنواره فجر را نديدم . کارت دعوتي به دستم نرسيد . و خلاصه به قول ولتر : « خدايا . مرا از شر دوستانم در امان بدار ، خود با دشمنانم مي دانم چه کنم » . در مقطعي که سينما را جايگاهي شايسته براي خود نمي ديدم ، رسانه ملي ( تلويزيون ) پايگاهي شد تا مهرم را با مردم مهربان تقسيم کنم وباز به قول حافظ کيمياي سعادت رفيق بود رفيق ، رفقايي که همچنان هستند ومن قدردانشان و آنان که رفتند خدا به همراهشان و اما اين همه تنهايي ، برکتي بود براي خلوت انس واين که يدلله فوق ايديهم ، که ترجمه سينمايي آن مي شود : به راستي خدا بزرگ ترين کارگردان است . آن چه مي بايست از جادوي سينما وبازيگري بياموزم ، آموختم تا شايد ره توشه اي براي نوشتن باشد ودر پي تجلي معجزه عاشقانه زليخا در زندگي ام ، اينک بر آنم تا با اعجاز کلمات ، پيوندي ديگر با شما نه از جنس نقش آفريني ، بلکه با آفرينش نقش داشته باشم . اراده امروز من براي نوشتن ، پنداري مجالي براي بازيگري نخواهد گذاشت ، اما بايد ديد اراده خدا چه تقديري برايم رقم خواهد زد . باشد که از اين آزمون سر بلند ودست پر بيرون آيم . به اميد خدا والتماس دعا. محمود پاک نيت ( يعقوب پيامبر )آقاي سلحشور من را صدا کردند و متن را دادند خواندم و گفتند نقش حضرت يعقوب را بازي کن . من هم پذيرفتم . اين نقش براي من خاص بود .وقتي هم که بازي کردم تجربه متفاوتي در کارنامه ام بود ولذت بردم . داستان را که مي خوانيد متوجه مي شويد که دوره هاي مختلفي از زندگي را بايدبازي کني از ميان سال تا پيري و نابينايي . زمان زيادي براي گريم من صرف مي شد آزاري که به پوست مي رسد اين که تمام منافذ پوست را مي گيرد به طوري که براي پوست چروکي زود رس مي آورد . اما وقتي خودم را در آينه ديدم باورم نمي شد اين قدر خوب گريم شده باشم . داستان ، داستان حضرت يوسف است . در کنار اين ها عوامل ديگر وآدم هاي پيرامون او در کنارش بايد زندگي حضرت يوسف را پيش ببرند . در نتيجه تماشاگر هم درجاهايي ما را حس نمي کند و حضرت يوسف برايش اهميت دارد. اما باز هم حضور من حس مي شود وفراموش نمي شود. شما در هر حال بايد تاثير گذار باشيد . چون تماشاگر از بازي بازيگر ، بيشتر حس را مي گيرد تا حضور فيزيکي اش را . يکي از اشکالات ما اين است که تصور مي کنيم اگر شخصيت خاصي در جامعه و تاريخ داشته باشيم ، غذا خوردن ، نشستن ، آب خوردن و.. او با بقيه فرق مي کند اما من معتقدم انسان ها يک لحظات انساني ويک روحاني دارند .پيامبر هم اگر زخم داشته باشد درد مي کشد ، چون او هم انسان است با اين تفاوت که مسئوليتي بزرگ تر هم روي دوشش است . شادي ، ناراحتي ... او مانند بقيه است . بنابراين خصلت ها را از شرايط انساني بايد تفکيک کنيم . من تلاش کردم علاوه بر نمايش وجوه پيامبري ، ابعاد انساني حضرت يعقوب (ع) را نيز انتقال دهم تا او به عنوان انساني مانند ما پذيرفته شود تا مشکلات و فراق او هم مانند باقي افراد احساس شود . نبايد فراموش کنيم که آن چه باعث جدا کردن او از انسان هاي معمولي مي شود ، تنها ايمان قوي اوست . من بازيگر اين زمان هستم ، داشته هايي دارم مانند نشستن خاص خودم - شايد حضرت يعقوب جور ديگري مي نشسته - که من براي پرداخت اين شخصيت از خودم اضافه کردم با توجه به تجربه واندوخته ام . در متن هم همين طور است ، به طوري که حتي مي بينيم سلحشور تلاش کرده مسأله صهينونيسم را نيز در اين جا روشن کند ، چون در اين زمان زندگي مي کند واين مسأله وجود دارد. زمان مهم است .جهانبخش سلطاني (آمن هوتب سوم )وقتي يک کار موفق است وبامردم پيوند دارد وبا اعتقادات و مراسم آئيني آن ها سروکار دارد ، از آن استقبال مي شود . مشخص است که چنين کاري هم با مردم صداقت داردو هم دنبال تحقق آرمان هاي فرو خورده آن هاست . مردم وقتي مي روند امام زاده براي شفاعتش مي روند . اين باورشان است . آن ها مي دانند که در پي تحقق خواسته هاي اجتماعي ، سياسي ، ديني ، ايماني و اخلاقي هستند . دنبال پيدايش حقيقت هاي اصيل جامعه و پويايي آن نه در آن چه هست ، بلکه در آن چه بايد باشد به خاطر همين اگر از اين زاويه نگاه کنيم بدون بغض و غرض ،رمز و راز زندگي روزمره نفس کشيدن واقعيت ملموس است ، اين که اين قدر حاشيه هاي متفاوت براي اين سريال به وجود آمده از روي حسادت نيست ، بلکه رمز و راز موفقيت اثر هنري است که در عمق وجود اعتقادات مردم است .اما اگر در مورد چگونگي حضورم در اين مجموعه بخواهم بگويم ، اين طور بود که آقاي سلحشور فيلمنامه را داد من مطالعه کردم وبعد پرسيد « چه نقشي را پسنديدي وفکر مي کني کدام نقش را بازي کني ؟» گفتم « بوتيفار » . اما اين جا هم آقاي سلحشور همان کاري را با ما کرد که در کارهاي قبلي کرده بود ؛ گفت : » آقاي دهقان اين نقش را بازي مي کند !» من بوتيفار را که خواندم ديدم خيلي جاي بازي دارد . بازيگراني هم که مقداري مطالعه داشته باشند و عناصر درام را بشناسند مي دانند که بوتيفار خيلي جاي کار دارد ، چون در درون خود با خود ، با بيرون ، با زنش ، با حکومت وبا حضرت يوسف ، خيلي تضاد ، اصطکاک وکنتراست دارد . اما ايشان به من گفت « چعفر دهقان از خودمان است ! تو حق نداري انتخاب کني ». اين طور شد که من نقش ديگري را پذيرفتم . اما در مورد آمن هوتب ، نقش من حالت تئاتري به خود گرفته بود وفرق مي کرد . خيلي بايد تلاش مي کردم تا تفرعن و خدامحوري وغرور فرعون را منتقل کنم ودر بياورم . پروانه معصومي (بانوتي )هر کس چيزي در اين سريال پيدا مي کرد که به آن عشق مي ورزيد و براي من حکايت قرآني بودنش جذاب بود که به آن عشق مي ورزيدم .. يادم هست زماني که فيلمنامه را خواندم ، نقشي را که در ابتدا برايم درنظر گرفته شده بود ، قبول نکردم . گذشت تا در سفري با آقاي شورجه در شيراز بوديم وايشان گفتند : « اگر نمي خواهي آن نقش را بازي کني نکن ، اما نقش بانو تي را بخوانيد ، فکر نکنم بد باشد نقشش هم کوتاه است » . خواندم و قبول کردم . آقاي شورجه به من گفتند بانو تي خدا پرست نيست ، امون پرست است . نکته اي که مي خواهم به آن اشاره کنم ، مخصوصا در پاسخ به آن هايي که گفتند ما توقع نداشتيم شما اين نقش را بازي کني ، اين است که وقتي به بانو تي نگاه مي کنم ، مي بينم زني ست که پاي ايده وعقيده خودش مي ماند ومن چنين آدمي را ستايش مي کنم . اين زن چنان در دوره خودش موثر بوده که بعد از حضرت يوسف (ع) به خاطر بانو تي مصر باز هم آمون پرست مي شود.عباس اميري ( آنخ ماهو )نقشي که من بازي کردم نقش خوبي بود وشکر خدا توانستم از عهده آن بربيايم . البته قبل از من انتخاب ديگري هم براي نقش آنخ ماهو بود که ظاهرا به نتيجه نرسيده بودند . من از پذيرش آن خيلي خوشحال بودم . چون اول از همه يک کار قرآني بود ونقش جذابي هم براي من تعريف شده بود ، در عين اين که از برکات معنوي اين کار هم بهره مندشدم ، به طوري که توانستم بعد از بيست سال به آلمان سفر کنم و بچه هايم را ببينم !نکته اي که در مورد اين نقش وجود دارد اين است که بازيگران نقش منفي براي بيننده معمولا مقبول نبوده اند . هيچ وقت نشده از بازيگر منفي تقدير به عمل آيد ، اما انگار در اين سريال از طرف مسئولان به اين موضوع با نوع خاصي نگريسته شده . هر چند بازيگران نقش منفي کم تر مورد استقبال جامعه قرار مي گيرند ، اما بايد پذيرفت که پذيرش چنين نقش هاي سختي است که موجب انتقال درست پيام داستان مي شوند . به هر حال من خوشحالم که اين سريال با استقبال بي نظير مردم روبه رو شده است . جعفر دهقان ( بوتيفار )اين سريال مانند کارهاي ديگر ، نقشي بود که از سوي کارگردان به من پيشنهاد شد . روز اول فکر نمي کردم که اين گونه درآيد و برداشتم از بوتيفار جور ديگري بود .در ابتداي پيشنهاد بازي در اين سريال با آقاي سلحشور به اين نتبجه رسيديم که اين شخصيت ، بوتيفاري از همين گونه که شاهدش بوديد باشد ؛ يعني شخصيت منفي نباشد بوتيفار فرمانروايي مثبت وعاشق همسر واطرافيانش است .او حضرت يوسف (ع) را دوست داردو در کل شخصيتي مثبت است . براي ايفاي نقش بوتيفار تمام تلاشم را کردم ، زيرا از آن نقش هايي بود که يک بار براي هر بازيگر اتفاق مي افتد .يکي از مهم ترين ويژگي هاي وي ، عشقي است که به زليخا دارد . اين شخصيت و ويژگي هاي او خيلي پيچيده بود ومن بايد تلاش مي کردم به اين ويژگي ها دست يابم . تحقيق زيادي درباره او نکردم ، زيرا درباره اين شخصيت چيز زيادي در کتاب ها نوشته نشده و فقط در قرآن کرديم خيلي جزئي به او اشاره شده است . نويسنده ، اين شخصيت را ساخته و پرداخته است .راهنمايي آقايان سلحشور و شورجه کمک کرد تا شخصيت اين گونه که هست ديده شود.رحيم نوروزي ( آخناتون )وقتي متعهد مي شويم در اجرا و ارائه نقشي در سينماو تلويزيون ايران ، آن وقت است که قواعد شخصي خودمان حاکم مي شود و مناسبات پشت دوربين مان به گفتن نمي آيد . من هرگز به شيوه تحليلي بازي نمي کنم ، مضموني بازي نمي کنم ومعتقدم مضمون زدگي آفت سينماي ماست . قبلا هم اين را گفته ام که ماجرا اين طوري است که همه به دنبال مضمون ومحتوا هستند واين که چگونه مي توان چيزي را به مردم تفهيم و تزريق کرد . اما من رسالت هنر ، سينما و تصوير را چيز ديگري مي دانم و قرار نيست وقتي سر کاري مي روم اين نگرش را تحميل کنم . آن کار ، نگاه کارگردان و نويسنده آن مهم است . من به عنوان يک بازيگر بايد وحدت نظر نويسنده و کارگردان را تامين کنم . من به عنوان يک بازيگر اجرا کارم . يک مجري ام . مجري آن چه کليت خروجي کار از من طلب مي کند . اگر من ساز مخالف بزنم وبا شيوه شخصي خود بخواهم نگاه شخصي ام را به کار تحميل کنم ، آن وقت به کارگردان و وحدت و يگانگي کارش آسيب زده ام . اين که چقدر اين شخصيت به آن چه در سريال مطرح است نزديک بوده يا نبوده اين که من چه فکر مي کردم يا فرعون چه فکر مي کرده و... به نظر من اصلا مهم نيست . اين ها کنش است ، سي ثانيه ، پانزده ثانيه و نهايتا يک دقيقه . بارها هم گفته ام . در اين جا قرار است بازيگر چيزي را از اندام خودش به عنوان ابزار بياني اش نشان دهد . به عنوان مثال مقداري را برود و بر گردد جمله اي را کوتاه يا بلند ، با لحن خاصي بيان کند که همه اين ها بر مي گردد به سبک ، بيان بدني وجسماني و اين که از اين ابزار چگونه استفاده مي شود . هر چه باشد بايد به ريتم کلي کار کمک کند وگرنه اين که فکر کنيد من آدم بسيار فکوري هستم يا درخشان بازي کردم اينطور نيست . خانم رياحي و آقاي پاک نيت هم خيلي درخشان بودند واصلا اگر در اين کار بخواهيد بازيگران صاحب نام را برشماريد ، شايد به تعداد انگشتان يک دست هم نرسد ، اما بازي هاي درخشاني در آن مي بينيد . ابدا وظيفه من بازيگر نيست که بخواهم بيانيه بدهم . ممکن است که کارگردان اين دغدغه را داشته باشد وبه نظر من اگر چنين کارگرداني دغدغه هاي زمانه خودش را نداشته باشد ، فقط قصه گويي کرده . واقعيت اين است که آن آدم از فيلتر ذهن خودش ، باورهاي اعتقادي خودش را متناسب با زمان حال تنظيم و با بهره گيري از ابزارهايي مثل بازيگر ، تصوير ، رنگ ، نور ، دکور و زيبايي شناسي تصويري ، آن ها را تصوير مي کند . چون او فقط وقايع نگار تاريخي صرف که نيست ، بله ، او بيانيه صادر مي کند. بيانيه اي که در ناخود آگاه اعتقادي و خرد جمعي جامعه تأثيرگذار است ، چون مردم با اين باورهاي قرآني بزرگ شده اند ، حتي به قصه يوسف و زليخا که به عنوان يک قصه عاشقانه در خاطره جمعي مردم جا دارد .نوع بازي من بازيگر در يک کار بستگي به اندازه قاب و ونوع نما دارد . به عنوان مثال استفاده از ميميک در يک نماي اکستريم لانگ شات به کار نمي آيد . من بايد بدانم چگونه تقسيم انرژي کنم که هر پلان چقدر ارزش دارد ومن چه اندازه بايد براي آن انرژي صرف کنم .هر سکانس چقدر اندازه و ظرف اين را دارد که من براي آن انرژي بگذارم يا نگذارم و هر سکانس يک فاعل دارد و موضوعيتش با يک نفر است که حتي فيلمبردار هم بايد اين را بداند . اين درام يک فاعل دارد به نام يوسف . کسي که وضعيت حاضر را نمي پذيرد و وضعيت موجود را به مدد نيروهاي همسوي خودش از جمله آخناتون و با حمايت او بر هم مي زند . هميشه از تاريخ همين بوده است ... من وقتي مي فهمم در سکانسي موضوعيت با من نيست . نبايد بدوم جلو وانرژي مضاعف بگذارم که همه جا آن بازي درخشان را ارائه دهم وديده شوم . من يک روايت از آتيلا پسياني شنيدم که مي گويد : « همه جا ودر همه سکانس ها که قرار نيست آدم بازي درخشان بکند » بهره مندي وبه کارگيري يک ذره هوش ، يک ذره به کارگيري حافظه واين که امروز در کار چه کرده ام و قرار است شش ماه بعد در همان سکانس يا صحنه چه کنم ، کمک مي کند که يک نقش با وجود رج زدن ها تداوم داشته باشد . با توجه به اين که يوسف پيامبر (ع) به نوعي کاري کلاسيک محسوب مي شود ، در آن بايد از قواعد کلاسيک پيروي کنيم ، مگر اين که بخواهيم خرق عادت کنيم . بازي من هم بر اصول همين بازيگري کلاسيک شکل مي گيرد .در نتيجه بازي هاي نرم ، منحني ، رو وروزمره ندارد . بازيگري کلاسيک همه اش بايد زاويه دار باشد . گردن ، بدن همه وهمه به صورت تيز بر مي گردد. کلام هم به اين بازي کمک مي کند و رسمي حرف مي زنيم ، بخصوص که دربار اشراف تصوير مي شود . وقتي ما چنين پايه اي را مي پذيريم ، ديگر بقيه کار سخت نيست ؛ چون همه چيز جاري است ومن کار خاصي نکرده ام . البته چند عکس ديدم ؛ چند کتاب خواندم ؛ فيلم نگاه کردم و... اما الزاما اين ها به بازي خوب و درست ختم نمي شود . خيلي چيزهاي ديگر هم هست که در برخي صحنه ها به بازي من کمک مي کند ، از بازيگر مقابل گرفته تا رنگ و لباس و طراحي صحنه و .... به طور کلي به قاعده بازي و رفتار کردن است که اهميت دارد . الهام حميد ي( آسنات )از ابتدا قرار بود همين نقش را بازي کنم که آن را خواندم و خيلي دوستش داشتم . کارهاي تاريخي نسبت به ساير بازيهاي هر بازيگر ، نقش متمايزي محسوب مي شود .دراين جا من به خاطر نوع سيستم زندگي و کوشش و گويش اين زن پيامبر ، ويژگي ها و فاکتورهايي را بايد به او اضافه مي کردم . اين شخصيت بايد الگوهايي مي داشت که روي کليشه اي و مثبت بودن او حساسيت داشتم ، اما تعمدا بايد اين طور مي شد ، چون زن پيامبر ويژگي هايي را با خود دارد که تصور مي کنم براساس همين رفتار قابل بازشناسي است . اغلب دوست دارم غلو شده وتکنيکي بازي نکنم ، دوست دارم بازي ام قابل لمس باشد وبه عبارتي تقشم را زندگي کنم ، به طوري که قابل باور باشد تا بيننده هم آن را باور کند . با اين شيوه مخالفم که کنش زياد داشته باشم ، اما اگر نقش نياز داشته باشد انجام مي دهم . عموما شخصيت هايي که با چهره معصوم ومثبت و فداکار را در کارنامه من بيشتر از ساير نقش ها بازيابي کرده اند که بايد گفت بخشي به دليل ويژگي هاي فيزيکي من است وبخشي ديگر ، خواست کارگردانان از من ، با اين همه در ايفاي همين نقش ها نيز کوشيده ام آن ها را شبيه هم بازي نکنم . آسنات ، زني با گذشت فراوان است که تاثيراتي رااز پيامبر گرفته و به طور کلي زني پاک وبي آلايش است . روند کار و تاثير گذاري آن نشان مي داد آن طور که بايد روان بوده وبيننده نيز از آن راضي است . ليلا بلوکات ( نفرتي تي ) دراين سريال براي من از همه نظر خصوصا از منظر معنوي ، نقش نفرتي تي خيلي خوب بود . بعد از اين که قرار شد اين نقش را بازي کنم ، کمي درباره آن تحقيق کردم ، هم به صورت مکتوب و هم شفاهي وهمچنين با ديدن فيلم هايي سعي کردم نقشم ملموس و قابل باور شود. به همين علت بيگانه با شخصيت نبودم . در نتيجه مردم هم آن را دوست داشتند .نقش را بر اساس فيلم هايي که ديدم و دقت در طرز راه رفتن ، نگاه کردن و نوع زندگي خانم هاي دربارپيدا کردم ، به طوري که شيوه آن ها را بررسي مي کردم تا گريم و لباسم نزديک به نفرتي تي واقعي باشد براي رسيدن به اين منظور ، فيلم هاي مختلفي را ديدم . مثل مستندي که درباره او ساخته شده بود ، يا فيلم هاي کلو پاترا ، سينوهه ومانند آن را ديدم و کتاب هاي مصر باستان را هم خواندم . البته تيپو گريم من نيز به آن زنان نزديک بود . در تاريخ مصر مجسمه هاي تفرتي تي و آخناتون وجود دارد واين که اطلاعاتي درباره زندگي شان و اين که آن ها ده فرزند داشته اند و.. البته از همه بيشتر هدايت دوستان به من کمک و مرا راضي کرد .رضا رضوي ( هورن هوپ)هورن هوپ فرمانده لشکر مصر است . شناخت من از اين شخصيت بر مي گردد به فيلم سينوهه که امريکايي ها ساخته اند ودر آن تيرون پاور نقش هورن هوپ را بازي کرده است . شناختي که خودم از اين شخصيت پيدا کردم اين بود که او يک نظامي با انضباط است و پايبند به آمون و آمن هوتب سوم و چهارم . او درظاهر شايد با حضرت يوسف (ع) مخالفت نمي کرد ، اما وقتي آمن هوتب چهارم ( آخناتون ) از اومي خواهد معبد را بهم بريزد او مي گويد « به رغم ميل باطني ام فقط به خاطر علاقه ام به شما اين کار را انجام مي دهم » .در تاريخ آمده است که هورن هوپ بعدا کودتا مي کند ويوسف و آخناتون را کنار مي زند وآمون را احيا مي کند وخودش فرعون بعدي مي شود . خصوصيت هاي فيزيکي افراد نظامي مشخص است . آن ها آدم هايي عصا قورت داده با نظم وبا ديسيپلين ومحکم هستند که پاي آدم هايي مانند آمن هوتب مي ايستند . نظاميان فعلي هم همين خصوصيت ها را دارند . به طور کلي با نقش ارتباط خوبي برقرار مي کردم به خاطراين که فرد مستقلي بود و در يکي دوسکانس خاص شد . يکي دو تنش با حضرت يوسف (ع) داشت و همه حتي حضرت يوسف (ع) از او به نيکي مي گفتند . کسي که پايبند اميرش باشد ، فرد درستکاري است واو اين ويژگي را داشت. من اين مشخصه ها را دوست داشتم.امير حسين مدرس ( ايناروس )من قبل از اين که براي اجرا به تلويزيون بروم ، کار تئاتر کرده بودم و دوره بازيگري گذرانده بودم و بعد از يک مرحله اجرا به بازي برگشتم . زماني که سريال يوسف پيامبر (ع) کار مي شد ، از طريق آقاي سلحشور در جريان تحقيقات ونگارش فيلمنامه بودم . از همان ابتدا قرار بر حضور من در کار بود ، اما چه نقشي را نمي دانستم .بعد که نقش ايناروس مشخص شد، مدتي از اجرا دور شدم ، چون در هر مقطعي بايد حضورمتفاوتي مي داشتم. به طوري که به خاطر اين نقش مجبور بودم دو سال ونيم موهايم بلند باشد ويک سال همريش هايم بلند بود اما به هرحال وقتي نقشي را بازي مي کنيم کاملا در اختيار نقش هستم واين طور نيستم که بگويم به چهره ام دست نزنيد .داستان حضرت يوسف (ع) يک داستان بين الادياني است ومن نيز به دليل آشناييم با قرآن داستان آن را مي دانستم ، اما جايگاه نقش ايناروس در قرآن درحد يکي دو آيه آن هم به عنوان شرابدار و خان سالار آمده است ، در حالي که در فيلمنامه به ضرورت داستاني آن شاهد حضورهاي متفاوتي از وي هستيم ، از به زندان انداخته شدن براي توطئه در قتل فرمانروا گرفته تا زماني که اين شخص هوادار حضرت يوسف (ع) مي شود و حضرت يوسف(ع) را از زندان آزاد مي کند و جزو نزديکان او مي شود و... اين ها شخصيت او را جذاب مي کرد .داستان ، داستان پربازيگري بود وآدم هاي مختلفي در آن نقش ايفا مي کردند و مي رفتند با اين همه من ناراضي نبودم . به هرحال وقتي کاري را مي کنيم و بعد از مدتي بر مي گرديم و آن را مي بينيم يا حتي چيزي مي نويسيم و با فاصله از آن را نظاره مي کنيم ، دلمان مي خواهد برخي چيزها را به آن اضافه يا از آن کم کنيم ، اما در مقطع خودش تجربه خوبي برايم بود .مهوش صبرکن ( کاري ماما )کاري ماما به عنوان يک مادر و نه مادري که صرفا فرزندي را زاده باشد ، بلکه مادري که وزير ، مشاور و دلسوز زليخاست ، در اين جا مطرح است . اين شخصيت بيشتر ساخته و پرداخته فيلمنامه نويس است ، اما اين که چطور آن را بازي کنم به روش خودم بر مي گشت و آن چه از رمان ها و داستان هايي که خوانده بودم و فيلم هايي که ديده بودم ، دريافتم . اغلب در بين همسايه ها ، کوچه و بازار به دنبال شخصيت مي گردم ، اما براي دريافت اين شخصيت بخصوص نمي توانستم از اين شيوه استفاده کنم .خيلي فکر کردم و برايم سخت بود .اما از همان روز اول ( صحنه بازي من وخانم رياحي با آقاي زماني در زندان ) که وارد کار شدم وبه تدريج جلو رفتم و ديالوگ ها را حفظ و ادا کردم ، اندک اندک متمرکز شدم و دريافتم که اين زن چه خصوصياتي دارد وبا چه نگرشي به يوسف و زليخا نگاه مي کند.ابزارهاي بازي هر بازيگر ، شامل دست ها ، آکسسوار ، لباس هايش و... است ، اما اين که مجبور بودم در بيشتر لحظات ، دست هايم را به حالت خاصي بسته نگه دارم ،کار را براي من خيلي سخت مي کرد چون عملا خيلي از اين ابزارها را نداشتم . مساله را با آقاي سلحشور مطرح و مشورت کردم. امااو گفت ما نمي خواهيم بازي تو و شخصيت کاري ماما باعث به سايه رفتن زليخا شود. من هم قبول کردم . به هر حال در نهايت ، خواست نويسنده وکارگردان مهم است . من به خودي خود خيلي مي توانستم در اين نقش بازي بيشتري داشته باشم و نقش هم مي طلبيد اما مساله اصلي زليخا بود که حتي در مورد حالت دست هاي من هم تعيين کننده بود وباعث محدوديت من در حرکت مي شد با اين وجود خيلي تمرين مي کردم و فکر کردم که چطور اين نقش را ايفا کنم . به تدريج سعي کردم با نگاه ها ، ميميک ، چهره و چشمانم به تماشاگر بفهمانم که کاري ماما چه شخصيتي دارد ودر برخورد با مردم متوجه شدم آن چه را که مد نظر داشتم ، مردم گرفته اند . کاري ماما نمي داند يوسف در آينده به کجا مي رسد ، اما چون حالت مادري را دارد که احساس مي کند فرزندش را از او دور مي کند ، اين رفتار را نسبت به او بروز مي دهد . من از عشق زيادم به زليخا نمي گذاشتم در گوشه قلب زليخا ذره اي عشق جز من ايجاد شود و اين همان عشقي است که به حسادت تعبير مي شود . کاري ماما مي داند که زليخا ، بوتيفاررا دوست دارد واو هم به عنوان مادر بخشي از عشق وعلاقه او را جذب کرده ، اما برايش ثقيل است که يک بچه چوپان بيايد در کاخ وتمام حواس زليخا را به خودش معطوف کند . بنابراين حالات ستيز و بد جنسي اش نسبت به يوسف از اين وضعيت به وجود آمده و برانگيخته مي شود . من ومحمود پاک نيت طي اين سي سال زندگي مشترک ، هيچ وقت سر صحنه کارهاي يکديگر نرفته ايم . البته هميشه مشاور يکديگر بوده ايم وحتي در مورد قبول کار با بچه ها هم بحث و گفت وگو مي کنيم تا به نتيجه برسيم ، طوري که اگر هر کدام از ما برود وکاري را انجام دهد و بچه ها بفهمند دلخور مي شوند . زماني هم که کار پخش شد ، چون بيش از حد پاک نيت را دوست دارم و در هر کاري بازي کند حتي اگر ضعيف هم باشد خوشحال مي شوم وقتي ديدم او همه توانش را براي حضرت يعقوب (ع) گذاشته ويکي از بهترين نقش هاي پرونده اش را ايفا کرده ، خيلي خوشحال شدم . او براي حضرت يعقوب خيلي زحمت کشيد ودر سرما و گرما توان گذاشت حتي در مقطعي که يوسف داشت باعث مي شد يعقوب فراموش شود ، مي بينيم در سکانس آخر بازي پاک نيت او را دوباره احيا مي کند . واقعا برخورد مردم کوچه و بازار نشان داد که اين سريال چه تاثيري روي اذهان آنان گذاشته واين که بازي صادقانه است که در نهايت تاثير مي گذارد نه اين که براي پول و شهرت بازي کردن . جالب خواهد بود اگر بدانيد که زمان بيماري مادر همسرم در بيمارستان که بوديم ، مردم از پاک نيت مي خواستند بيايد و براي مريض هايشان دعا کند . به نظر من اين تاثير و باور پذيري بازي او را مي رساند و به خاطر همين مردم است که او تلويزيون را بيشتر از سينما دوست دارد .سيد جواد طاهري ( مالک ) من اين سريال را کاري خدايي مي دانم و ممنون خداوند هستم که لطفش شامل حال من شد . از آقاي شورجه و سلحشور هم ممنونم . نقش مالک را دوست داشتم ، خصوصا ابتداي سريال که حضرت يوسف را مي يابد و مي آورد به مصر براي فروش . احساس من اين بود که اگر اين نقش پيش از رسيدن به قصر تمام مي شد ، بهتر بود ، يا حتي مرتبه دوم که حضرت يوسف را پيدا کرد هم اگر نقش اش پايان مي يافت برايم دل انگيزتر بود سرگذشت و بازي مالک فراز و فرود دارد . در اپيزودهاي اول خودش محور است وتأثيرگذار ، اما وقتي باز مي گردد ، فقط حضور دارد ، در برخي موضوعات بايد وارد مي شد ، اما منفعل بود و کم رنگ . با اين همه با سلحشور فقط در مورد تغيير لباس او صحبت کردم که ايشان معتقد بودند چون او وارد قصر مي شود لباسش بايد تغيير کند ودر نهايت هم مالک با آن تغييرات در قصر ماندگار شد . به طور کلي برايم سريالي دوست داشتني بود و شکر خدا در اين سه سال هيچ کدورتي با کسي برايم پيش نيامد .سيروس کهوري نژاد (ممي سابو )به خاطر چهره خاصي که دارم ، اغلب نقش هاي خاص به من پيشنهاد مي شود. وقتي با من تماس گرفتند و داستان را طرح کردند ، آن را خيلي دوست داشتم واحساس کردم دريچه اي به رويم باز شده که سال ها منتظرش بودم . منتظر که يک نقش اين چنيني بازي کنم و وقتي ديدم خود نقش در اين قصه به سراغم آمده با کمال ميل قبول کردم . البته آن موقع مشغول بازي در سريال مسافر سفر بودم ودستم شکسته بود که به خاطر من دو هفته اي منتظر شدند . باعث سعادت من بود که سه سال و نيم سر اين کار بودم وهيچ احساس رخوتي در من شکل نگرفت . من اين را مديون خداوند هستم که اين گروه را جمع کرد . زماني که ممي سابو را بازي مي کردم ، وقتي احساس مي کردم چقدر اين شخصيت کنار يک پيامبر راحت است ، بسيار خوشحال مي شدم . اين که به خاطر رنگ چهره و نوع خاص ميميک ، کسي به سراغ شما بيايد ، هم خوبي دارد هم بدي . مثلا خيلي پروژه ها به خاطر من منتظر شده اند تا کارم در جاي ديگري تمام شود اما محدوديت هايي هم دارد که البته ويژگي هم محسوب مي شود اما من دوستش دارم . چون هر جا که باشم در بين همه وقتي حضور دارم ديده مي شوم ، چه دوربين روي من متمرکز باشد و چه نباشد . اين نه تنها باعث تنبلي ام نمي شود ، بلکه برعکس باعث مي شود سليقه بيشتري در بازي ارائه دهم . چون لحظه به لحظه بايد براي تماشاگر چيزي داشته باشم . واين حساس تر است . البته اين به سابقه تئاتري ام هم بر مي گردد ، چون بازيگر در تئاتر تمرين مي کند وسلايق مختلف را در نظر مي گيرد واين باعث مي شود که يک اخلاق در آدم ايجاد شود تا مانند درخت شاخ و برگ هاي زائد را حرس کند . اسماعيل سلطانيان ( کيموني)هميشه آرزو داشتم اگر بشود ، حتي نقش کوچکي در يک مجموعه مذهبي ارزشمند بازي کنم تا اين که بازيگر نقش اول يک فيلم يا مجموعه ديگر باشم . خوشبختانه در اين جا به آرزويم رسيدم ، چرا که در يوسف پيامبر (ع) کاري را انجام دادم که هميشه آرزويم بوده واميدوارم باز در چنين نقش هايي من را دعوت کنند . در اين کارها هر چند نقشي در يک پلان هم باشد بازي مي کنم تا شايد بتوانم اندوخته اي براي آخرتم داشته باشم .ناصر فروغ ( خوفو )وقتي عوامل يک فيلم يا هر کار ديگر صادق باشند . مطمئن باشيد حاصل کارشان هم به همان نسبت صادقانه است . سريال يوسف پيامبر (ع) هم واقعا صادقانه بود ، به طوري که در گرما و سرما همه کار مي کردند ومن کم تر سريالي را ديده ام که تا اين حد بي حاشيه باشد . واقعا اختلافي بين عوامل نبود و همه با مهر وعطوفت رفتار مي کردند ، به طوري که اين محبت را عوامل بالادستي تزريق مي کردند به پاييني ها. من سريال هاي زيادي را بازي کرده ام و با آدم هاي مختلفي کار کرده ام ، اما کم حاشيه ترين کار در زمان توليد اين کار بود و مطمئنم همين صداقت در زمان پخش بين مردم نيز پخش شده است . ادا در آوردن هاي مرسوم و روشفکر بازي در اين کار اصلا نبود . براي همين بود که عوامل خيلي راحت بودند و فکر مي کنم به اندازه خودشان خوب کار کردند. ما هيچ ادعايي نداريم و نمي گوييم خيلي عالي وخوب بوده ، اما توانستيم عشق و عاطفه را بين مردم پخش کنيم . با اين همه درباره شخصيت پردازي کاهن ها کمي با کارگردان مسأله داشتيم . چون به عقيده من ، ما شخصيت پردازي به آن معنا نشده بوديم .من همان اول به آقاي سلحشور گفتم اين کاهن ها شخصيت پردازي نشده اند ، بياييم تبديل به تيپ شان کنيم . نکته جالب ، اين بودکه پاي من دراين کار شکست ونوع خاص راه رفتنم باعث ساخته شدن تيپش شد که به من در ايفاي اين نقش خيلي کمک کرد . اين کار براي من افتخار بود وحتي اگر به من نقش سايه هم مي دادند با کمال ميل قبول مي کردم . چون اين عوامل و خصوصا آقاي سلحشور سخنش از دل بر مي آيد و بر دل مي نشيند . حسين جعفري ( يوسف نوجوان)مصطفي زماني ، پسر دايي من است و لطف کرد مرا معرفي کرد . دستش را مي بوسم ، اما به هر حال استعداد خودم هم دخيل بود ، چون در آن زمان کار تئاتر مي کردم وبهترين بازيگر استان شدم . اوايل از تصوير مي ترسيدم چون فقط تئاتر کرده بودم ، اما کم کم ترسم ريخت واين را مديون آقاي زماني و همين طور آقايان سلحشور ، شورجه وسلمانيان هستم . ابتدا فيلمنامه مربوط به نقش خودم را خواندم و بعد قسمت هاي شخصيت حضرت يوسف (ع) را از آقاي زماني گرفتم و خواندم . همچنين به کمک آقاي سلحشور حديث هايي خواندم که در اين زمينه کمکم کرد . گاهي در خانه با آقاي زماني تمرين مي کردم ، آقاي سلحشور کمک مي کردند و نظر مي دادند خيلي اين کار را دوست داشتم و با اين که تجربه اولي بود ، حتي دوست داشتم بعضي پلان ها را دوباره بازي کنم . در اين مدت ، پيشنهادهاي ديگري نيز براي بازي داشته ام ، اما امسال سال سوم دبيرستانم . اول بايد تحصيلاتم را به اتمام برسانم ، بعد تصميم مي گيرم .منبع:نشريه صنعت سينما ،شماره 83/خ
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 442]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن