واضح آرشیو وب فارسی:فارس: شهریار زرشناس در نشست «عناصر هویت غربی»
امروز ظهور غرب مدرنیسم به پایان رسیده است/3 وقت تاریخی غرب از باستان تا مدرن
عضو هیئت علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: خاصیت متفکران بعد از هومر که بعدها سرمنشأ فلسفه غرب شدند، این بود که اینها همه چیز جهان را با خود جهان توضیح میدادند.
به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، نشست «عناصر هویت غربی» عصر امروز (19 آبان) با حضور محمد رعایت جهرمی، دبیر نشست، اباصالح تقیزاده، مدرس دانشگاه، شهریار زرشناس، عضو هیئت علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و علی بیگدلی و سیدمحمد موسوی، ناقد در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شد. *اوقات تاریخی غرب شهریار زرشناس در این نشست درباره منظر حکمت معنوی تاریخ با تأملی در ماهیت غرب گفت: بنده معتقدم غرب ماهیت واحد دارد و هویتهایش در ذیل ماهیت تکثر مییابد. ما میتوانیم سه وقت تاریخی را از هم متمایز کنیم، یکی وقت دینی که مبتنی بر ولایت الهی است و بشر قرار است اینگونه در زمین زندگی کند که در ذیل ولایت الهی باشد. وی در ادامه افزود: دوم وقت شرقی این هم ولایت الهی نیست بلکه ولایت مسخ شده الهی است و این تاریخ شرق است و بلافاصله بعد از امت واحده معنی مییابد. بسیار دوران طولانی است آنچه از حجاریها و معماریها مانده برای دوران پایانی همین وقت است. زرشناس دوره سوم را وقت نیست انگارانه غربی به شمار آورد و گفت: با این دوره تاریخ غرب پدید میآید یعنی آنچه ما به نام تاریخ غرب میشناسیم، در ذیل وقت نیست انگارانه قرار دارد. در ذیل این نیست انگاری وجود عینی محقق میشود که از حدود قرن 7و 8 قبل از میلاد در یونان شروع شده است و سپس آکوار و ادواری را طی میکند. *3 ظهور اصلی تاریخ غرب وی با اشاره به اینکه این وجود سه ظهور اصلی یافته است، توضیح داد: دوره اول از قرون 7-8 قبل از میلاد تا 4و5 میلادی، دوره دوم از 4و5 میلادی تا 14و15 میلادی و دوره سوم از 14 و 15 میلادی تا به امروز است. هر یک از این عوالم تقسیمبندیهای متفاوتی دارند. زرشناس با پرسش این سؤال که چرا معتقد هستیم تاریخ غرب بر مبنای نیست انگاری پدید آمده، گفت: پیش از آن به تعبیر نیست انگاری اشاره کنم که معادل لاتین نهیلیسم گرفته شده و خیلی در غرب کاربرد داشته است البته معنی دقیق نیست انگاری معادل نبود ولایت الهی نیست اما برخی جاها بدان نزدیک میشود این اصطلاح در سال 1799 در نامه فیخته فیلسوف آلمانی بکار برده شد و این اصلاح با نیچه باب شد به خصوص در نوشتههای واپسین مثل «اراده معطوف به قدرت». منتها وقتی او از نیچه حرف میزند با آنچه ما نیست انگاری میگوییم تطابق ندارد. وی درباره دو مفهوم متفاوت نیچه از نهیلیسم گفت: یک مفهوم تمام تاریخ غرب ، تاریخی است که میشود تاریخ سقراطی ـ مسیحی نامید و بعد مدعی شد که تاریخی که سقراطی ـ مسیحی است و به عقیده نیچه چهارم و پنجم قبل از میلاد شروع شده به پایان رسیده او وقتی مدعی میشود که با چکش فلسفه مینویسد و از آغاز پایان حرف میزند و این بحث را میگوید نکتهاش این است که این آغاز پایان را نیست انگاری مینامد، اینجا این واژه را رواج میدهد منتها او چون به تاریخ غرب تعلق خاطر دارد مدعی است تاریخ غرب میتواند بعد دوران نیست انگاری پدید آید. وی تلقی دیگر نیست انگاری را هایدگری به شمار آورد و گفت:این هم در امتداد نیچه است هایدگر می گوید تمام تاریخ غرب به معنای یک غفلت ایجاد شده و به جای وجود،م وجود را اصل گرفته است این تاریخ غفلت یا نیست انگاری وجود است ما در زبان فارسی هم یک اشکالی داریم نیست انگاری را گاهی معادل پوچ انگاری میدانیم این اشکال به دلیل کار مترجمین کم اطلاع ما در دهههای 30 و 40 با ترجمه های کامو و پل سارتر است . ما معنای نیست انگاری را زمانی متوجه میشویم که وجه ممیزه تاریخ غرب را توجه کنیم چه چیز تاریخ را از تاریخ غرب جدا میکند؟ اینجا معنای نیست انگاری را درک می کنیم. وی در ادامه با اشاره به اینکه متفکرانی چون هراکلیتوس، هومر و ... رویکردی به جهان آغاز کردند که ولایت الهی در آن نبود، گفت:ایلیاد اودیسه به ما نشان میدهد که یک چیزی وجود ندارد و نسبتی که مسخ شده هم دیگر نیست. بهترین گواه بعد از هومر هم افرادی چون تالس، انکسی مندس و امپتکلس هستند اینها میلتوسی هستند. زرشناس اظهار داشت: خاصیت این متفکران که سرمنشأ فلسفه بعد از آن شد این بود که همه چیز چهان را با خود جهان توضیح میدادند این تجسم عالمی است که آن انکار ولایت الهی است این روند ادامه پیدا میکند با جریانات تفکر فلسفی و افراد دیگر نظیر دموکریت. وی در ادامه افزود: عدهای سؤال میکنند مگر ارسطو و افلاطون خدا پرست نبودند؟ پاسخ خیر است اینها تلقی از خدا در یک دوره یونانی داشتند، ما باید برگردیم به مفهوم تئوس در اندیشه یونانی تا بفهمیم اینها خداپرست نبودند. در نهایت تاریخی که از غرب باستان آغاز شد و در قرون وسطی و مدرن امتداد یافت در اومانیست ادامه یافت امروز ظهور غرب مدرنیست به پایان رسیده، به بحران پسامدرن رسیده و در انحطاط بسر میبرد. انتهای پیام/
93/08/19 - 18:18
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 69]