واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: تلاش بازيگر ايراني براي تطهير سربازان امريكايي!
آيا كسي كه خود سابقه فيلمنامهنويسي دارد نبايد در برخورد با فيلمنامه اثري چون «كمپ اشعه ايكس»كه كاملاً در جهت تصويرگري با وجدان بودن يك نظامي امريكايي پيش ميرود اندكي هوشيارانهتر عمل ميكرد؟
نویسنده : امير ابيلي
آيا كسي كه خود سابقه فيلمنامهنويسي دارد نبايد در برخورد با فيلمنامه اثري چون «كمپ اشعه ايكس»كه كاملاً در جهت تصويرگري با وجدان بودن يك نظامي امريكايي پيش ميرود اندكي هوشيارانهتر عمل ميكرد؟
عدم رشد فرهنگي لازم همواره باعث اين شده كه آدمي قدر داشتههاي خود را ندانسته و بكوشد با دست و پا زدن در ناداشتههاي ديگران، اعتباري براي خويش بتراشد. كم نبودهاند سينماگران ايراني كه بيتوجه به ريشههاي غني فرهنگي خود همه تلاش خود را كردهاند تا با وارد كردن آثار خود به جشنوارههاي ردههاي B و C جهاني براي خويش اعتبار بتراشند. اين دسته از سينماگران حتي اگر شديدترين انتقادات را در اين جشنوارهها دريافت كنند باز هم وقتي به ايران ميآيند توپشان براي مخاطبان ايراني پر است كه اقبال جهاني را شاهد بودهاند!
برخي ديگر از سينماگران نيز همين كه بتوانند فرصتي براي عرض اندام در يكي از محصولات درجه دوم كمپانيهاي گمنام اروپايي و امريكايي به دست آورند چنان برخورد ميكنند كه انگاري معتبرترين كمپانيهاي جهاني به سراغشان آمدهاند.
اين دسته از سينماگران كه همواره آنچه خود دارند را از بيگانه تمنا ميكنند در ادوار مختلف در سينماي ما حضور داشتهاند و جالب اينجاست اغلب بدون آنكه زمينههاي موفقيت در مملكت خويش را به دست آورده و بكوشند نخست هنرمند فرهنگي باشند كه بدان تعلق دارند، دست و پا ميزنند براي عرض اندام در فيلمي ولو باكيفيتي زير حد استاندارد كه در امريكا يا اروپا توليد شده است.
همكاري با كارگرداني كه پيشتر فقط يك فيلم كوتاه ساخته
اين روزها خبر حضور پيمان معادي در فيلمي امريكايي به نام «كمپ اشعه ايكس» بدجوري در اذهان پيچيده است. برخي اين حضور را چنان پراهميت جلوه ميدهند كه انگار بزرگترين اتفاق هنري تاريخ اين مرزوبوم رخ داده است. جالب اينجاست كه وقتي سياهه سوابق كارگردان اين فيلم «پيتر ساتلر»را مرور ميكني جز ساخت يك فيلم كوتاه به نام «نيوتن»و البته مقاديري طراحي گرافيكي چيزي نمييابي! بازيگر مقابل معادي در اين فيلم هم كسي نيست جز كريستن استوارت كه همه شهرتش به واسطه ايفاي نقش در يكسري تين ايجري به نام «گرگ و ميش»است كه البته اين سري در ميان منتقدان جدي جهان جايگاهي ندارد.
از تجارينويسي تا محبوبيت نزد شبه روشنفكران راهي نيست
پيمان معادي بازيگر و كارگردان اخير سينماي ايران كه سالها به نوشته فيلمنامه آثاري متعلق به سينماي بدنه از «كما»گرفته تا «شام عروسي»مشغول بود و بعضاً هم گافهايي ميداد (مانند كپي برداري فيلمنامه «كافه ستاره»از يك فيلم مكزيكي)، بعد از ايفاي نقش در «درباره الي»و «جدايي...»و البته همراهي با كارگردان اين دو فيلم در مراسمي چون گلدن گلوب و اسكار توانست با يكي دو شركت نه چندان معتبر فيلمسازي امريكايي آشنا شود و نقشهايي در آثاري مانند «كمپ اشعه ايكس»پيدا كند.
اما مشكل اينجاست كه چنين آثاري كه كاملاً در جهت تبيين انديشههاي توتاليتر حاكم بر سران گرداننده هاليوود هستند حتي در خود ايالات متحده هم آثار سطح بالايي محسوب نميشوند كه حالا يك بازيگر غيرامريكايي هم بخواهد به واسطه آن خود را بالا بكشد.
هنگام فيلمبرداري اثر، كم نبودهاند رسانههاي شبه روشنفكر داخلي كه سعي كردند با جازدن اين فيلم به عنوان اثري در نقد سياستهاي دولت ايالات متحده از حضور معادي در آن استقبال كنند. اما حالا كه فيلم اكران شده و در اقدامي عجيب بناست در كشورهاي منطقه از عراق گرفته تا كويت، لبنان و امارات اكران شود كه معلوم شده نه تنها «كمپاشعه ايكس» فيلمي ضدامريكايي نيست كه اتفاقاً كاملاً در خدمت همان چيزي است كه سران كاخ سفيد در جهت القاي آن ميكوشند.
فيلم داستان رابطه عاطفي شكل گرفته ميان يك بازداشتي زندان گوانتانامو به نام علي و يك زندانبان زن به نام «كول»را در حالي به تصوير ميكشد كه در طول فيلم كمترين تلاشي براي پاسخ به سؤالات ريز و درشت بسياري كه درباره گذشته هر يك از اين دو نفر پيش روي مخاطب وجود دارد صورت نميگيرد. كارگردان فيلم به واسطه نشناختن درست درام خيلي زود از پرداخت كاراكترها رد شده و با تقسيمبندي شخصيتها به تيپهاي مثبت و منفي شرايطي را فراهم ميكند كه مخاطب اندكي جدي، خيلي زود بتواند پايان بندي فيلم را حدس بزند.
تصويرگري سطحي از گوانتانامو
زندان گوانتانامو كه در جنوب شرقي كوبا قرار دارد و از اوايل قرن بيستم در اختيار ايالات متحده بوده بعد از اتفاقات يازدهم سپتامبر مكاني شده است براي نگهداري تمامي آنها كه به دروغ يا راست متهم به فعاليتهاي تروريستي هستند. فيلمسازي كه بناست مركز اتفاقات خود را در چنين زنداني قرار دهد طبيعي است كه قبل از هر چيز بايد رفتار وحشيانهاي را تصويري كند كه در اين زندان به زندانيان روا ميشود. اما كارگردان «كمپ اشعه ايكس»فقط و فقط تصويري از سطح رفتارهاي زندانبانان- زندانيان را نشان ميدهد. اين نمايش هم از نيمه فيلم به بعد در تبيين اين مفهوم قرار ميگيرد كه همچنان در ميان نظاميان ايالات متحده هستند. كساني مانند «كول»كه همه تلاش خود را براي برخورد انساني با زندانيان و تلاش براي كمك به آنها انجام ميدهند!
پيش از اكران اين فيلم در خود امريكا هم بودند منتقداني كه از فيلم انتظار يك درام سياسي هشداردهنده درباره سياستهاي غلط امريكا در برخورد با زندانيان متهم به افراطيگري را دارند. در صورتي كه فيلم بدين لحاظ اثري است كم مايه و به شدت بيجان.
سؤال اينجاست كه...
سؤال اينجاست كه آيا كسي كه خود سابقه فيلمنامه نويسي دارد نبايد در برخورد با فيلمنامه اثري چون «كمپ اشعه ايكس»كه كاملاً در جهت تصويرگري با وجدان بودن يك نظامي امريكايي پيش ميرود و ميخواهد به مخاطب اينطور القا كند كه اوضاع در گوانتانامو آنقدرها هم بد نيست و زندانباناني در آنجا وجود دارند كه به فكر زندانيان هستند اندكي هوشيارانهتر عمل ميكرد؟ آيا پيمان معادي پايان بندي فيلمنامه با همين شكل و شمايل يعني ارائه تصويري جهت تطهير نظاميان امريكايي را خوانده بود و باز هم براي بازي در آن و انتشار عكسهاي پشت صحنه آن در صفحات اجتماعياش علاقه نشان داده بود؟
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۹ آبان ۱۳۹۳ - ۱۷:۱۴
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 35]