محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829642200
هويت و بحران هويت اجتماعي
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
هويت و بحران هويت اجتماعي آگاهان بر مسايل ايران معتقدند که برخورد ايران با غرب بعد از برخورد ايران با اسلام، دومين برخورد فرهنگي ايرانيان با غير بوده است. منتها در برخورد اول سازگاري و در برخورد دوم ناسازگاري پديد آمد.با ورود ناخوانده ي مدرنيته تحولات ژرفي در روابط و ساختارهاي اجتماعي و کلا طرز تفکر جامعه ي ايراني حادث شد. فرهنگ غرب به همراه ورود و گسترش روز افزون کالاهاي مصرفي و دستاوردهاي مادي اش در جامعه ي ايران بيش از پيش فزوني يافت . به طوري که بر دو نوع فرهنگ قبلي جامعه ايران يعني فرهنگ ايراني و فرهنگ اسلامي، نوع سومي از فرهنگ اضافه شد که همان فرهنگ غرب است، جمعي ناهماهنگ که در بلند مدت اثراتش به صورت بروز بحران هايي خودنمايي کرد، هويت ايراني کم رنگ و رفتارهاي غربي به صورت مد در نوع گفتار و کردار شخص ايراني بيشتر شد. از طرفي ديگر جلوه هاي هويت و فرهنگ اسلامي نيز تحت الشعاع قرار گرفت. آن چيزي که بيشتر مورد توجه قرار گرفته غرب بوده و بس. در چنين وضعيتي فرد ايراني نه تنها به خود نمي باليد، بلکه آن چه که موجب فخر و سربلندي وي مي شد نوع پوشاک، خوراک و ... غربي بود. بنابراين بحراني ريشه دار از تقابل دنياي جديد سکولار با دنياي بومي - مذهبي ما بوجود آمد که از آن مي توان به بحران هويت ياد کرد.پاسخ به سؤال من کيستم؟ و از کجا آمده ام؟ و در کجا زندگي مي کنم؟ و ... در واقع مشخص کننده ي هويت فرد است که اين زمان از سوي فرد ايراني پاسخ روشن به آن داده نمي شد. بحث هويت و احياء و تکيه بر هويت ملي بعد از انقلاب اسلامي نيز از سوي روشن فکران و محافل علمي مورد توجه قرار گرفته است. خصوصا با پيشرفت هاي ارتباطي و گسترش شبکه هاي اطلاع رساني (اينترنت) که مرزها را در نورديده و فرد بيشتر از گذشته در معرض هجوم تبليغات قرار گرفته است. امروزه ديگر اراده ي افراد دخيل در شنيده ها و ديده ها نيست. بدون اين که بخواهد مي بيند و مي شنود. بنابراين جامعه و خصوصا جوانان بيش از حد آسيب پذير شده اند. جواناني که در ميان دنيايي از آرزوها و اميدها مسلما آمادگي بيشتري در رها ساختن خود و پيوستن به ديگري دارند. قرب فرهنگي و از خود بيگانگي بدون شک ناشي از فراموشي اصل خويشتن خويش است.هويت (Identity):هويت در معناي ساده اش يعني ويژگي هايي که متمايز کننده ي يک فرد از ديگري است. اين ويژگي ها شامل دين، زبان، نژاد، تاريخ، جغرافيا، معماري و ... است. هويت بيان کننده ي رابطه فرد به صورت صحيح با جامعه به عنوان يک کل است. در اين معنا در يک تقسيم بندي کلي هويت را مي توان به هويت فردي و جمعي تقسيم نمود.الف) هويت فردي: همان ويژگي هاي منحصر به فرد است که وي را متمايز از ديگري مي کند. هويت فردي بيشتر در چارچوب روابط بين اشخاص صورت مي پذيرد. ب) هويت جمعي: در واقع ويژگي هاي جمعي و گروهي است که يک گروه يا جمع را متمايز ازجمع يا گروه ديگر مي سازد. هويت جمعي در چارچوب روابط گروهي مطرح مي شود. با اين تعريف هويت ملي نوعي هويت جمعي است. هويت و فرهنگ (Culture):بحث هويت و هويت جمعي جدا از بحث فرهنگ نيست. خصوصا در ايران با توجه به تنوع و تکثر قومي و وجود خرده فرهنگ هاي قومي و ملي فرهنگ در برگيرنده ي هويت با همان مشخصه هاي فرهنگي يک جامعه است. لذا سؤال و يافتن پاسخي از چيستي و کيستي انسان (هويت) بدون بحث فرهنگي ممکن نيست. به عبارتي ديگر اگر فرهنگ را مجموع انديشه هاي مشترک بشري بدانيم، در بستري از تفاوتها قرار دارد که همين تفاوت هاي انديشه اي تفاوت هاي فرهنگي را به همراه دارد. لذا هويتها نيز متفاوت خواهد بود.بنابراين تفاوت هاي فرهنگي منجر به تفاوت هاي هويتي مي شود و از سوي ديگر بدون شک تفاوت هاي هويتي ناشي از تفاوت هاي فرهنگي است. لذا بحث هويت عين بحث فرهنگ است. چرا که بسياري از مؤلفه هاي هويتي که متمايز کننده ي يک فرد يا گروه از ديگري است در دل نظام فرهنگي جاي گرفته و شکل يافته اند.فلاسفه معتقداند که هويت انسان را دو چيز مي سازد: نخست رابطه فرد با ديگران (رابطه گفتماني)، دوم رابطه انسان با خودش. بنابراين هويت مجموعه ايست از ويژگي ها، وابستگي ها و پيوندهاي مذهبي، عاطفي، تاريخي، جغرافيايي، فرهنگي، قومي و حماسي که زندگي انسان را در برمي گيرد و عضو اين جامعه به آن مي بالد و افتخار مي کند. بنابراين هويت پديده اي تاريخي است. تاريخي به قدمت حيات انسان. از اين روست که جامعه شناسان معتقدند که اصلا فرد بي فرهنگ وجود ندارد چرا که به هر صورت فرد نشانه هايي از فرهنگ (دين، زبان، انديشه و عادت و ...) را دارد. رابطه خود و ديگري:خود آنگاه معنا و مفهومن مي يابد که ديگري موجود باشد. ديگري نيز وضوح و شفافيت خويش را مرهون تشخيص و تعيين حدود و ثغور خود است. لذا رابطه اي دوسويه و متقابل بين اين دو وجود دارد. (1) هويت انساني، زماني شناخته مي شود که آدمي با ديگر آدميان مواجه گردد. از اين رو گفته اند که هر امري با ضد آن شناخته مي شود. (تعريف الاشياء با ضدادها)بنابراين مبنا و پايه ي هويتي خويشتن بستگي تام به رابطه و گفتگو با ديگري دارد. در جستجوي ديگري بودن به معناي جستجوي خويش است. به تعبيري ديگر يافتن خويش در آينه ي ديگران. گفتگو با ديگري شکل دهنده ي هستي و هويت انساني است و اين امري است که در هر ارتباطي از جمله ارتباط با منشاء هستي و امر قدسي نيز لازم است. جستجوي خود در ديگران، به روز دهنده ي فرديت حقيقي و تکاملي آدمي است. (2) هويت متضمن يگانگي و هماهنگي است و گفتگو نشانگر داشتن متاعي براي عرضه است، اما ممکن است اين هماهنگي و گفتگو با ضرباتي همراه باشد، که بتوان نام بحران را بر آن گذاشت. امروزه مدرنيسم هويتهاي متفاوتي را ناگزير ساخته است. لذا از يک سو مدرنيسم ارتباط دهنده است و از سويي ديگر بحران آفرين. بحران هويت يعني هضم فرديت در ديگري. آدمي داراي ايده ها، دانسته ها، معتقدات و تجاربي است که سازنده ي شخصيت اوست. وضوح يا ابهام در اين مرتبط با هويت اوست. بدين معنا که اگر افراد يا جامعه شناخت خود را از ميراث فرهنگي و اندوخته هاي دروني خود تکميل ننمايند، بيرون آمدنشان از بحران هويت ناممکن است. دراثر اين عدم شناخت، خود حقيقي فراموش مي شود. انسان به غير خود مبدل مي گردد. از خود بيگانگي از اين جهت با هويت آدمي در ارتباط است. خصوصا اليناسيون فرهنگي که عبارت است از مستحيل شدن در فرهنگ بيگانه و يا تشابه به آن و فراموش کردن فرهنگ اصيل خود.نسبت دو مفهوم از خود بيگانگي و هويت:مدرنسيم تحولاتي ژرف در کليه ي روابط و ساختارهاي اجتماعي کهن و سنتي کشورها خصوصا جوامع جهان سوم پديد آورده است. جلوه هاي هويتي سابق کمرنگ گرديد، و افراد را در برابر تبليغات گسترده ي غرب مسخ شده اند. لذا امروزه از سوي روشنفکران اين گونه جوامع شعار بازگشت به خويشتن مطرح مي شود. لذا چنين مي توان گفت که بي هويتي از خود بيگانگي است. چرا که فرد جدا از مشخصات اصيل خود شده و خود حقيقي خويش را به فراموشي سپرده است.هويت منبع شناخت و راهنماي رفتار انسان، احساس و ... مي باشد. در اثر حلول ديگري در وي فلج گرديده است. بي هويتي همچون از خود بيگانگي ، مقوله اي است رواني و ذهني که به روزش در فرد حيات منظم و طبيعي او را مختل مي سازد. بحراني عظيم که از مقابله ي خود و من با ديگري حادث مي شود. بي هويتي به راستي همچون از خود بيگانگي، خود فروختن ارزان خود است. هم چنان که اميرمؤمنان علي (ع) مي فرمايد: «و لبئس المتجرأن تري الدنيا لنفسک ثمنا و ممالک عندالله عوضا» (3) -(چه بد تجارتي است که دنيا را به بهاي جان خود بداني و با آن چه که در نزد خداست معاوضه نمايي). و نيز قرآن مي فرمايد: «... و لبئس ماشروا به انفسهم لو کانوا يعلمون» (4) -(البته آنان خود را به طرز بدي فروختند، اگر مي دانستند). چنين انسان هايي بريده از گذشته و بدبين به آينده هستند، ظواهر را مي پذيرند بدون اين که باطن را دريابند. در سطح اجتماعي نيز چون افراد سازنده ي اجتماع هستند و اجتماع نيز در صحنه ي رقابت بين جوامع قرار مي گيرد، لذا نيازمند به افرادي هدفمند، خودآگاه و با اراده است، نه افرادي خود باخته که از عناصر دانايي، آزادي و اختيار بي بهره اند. هويت دارا بودن، عين هدفدار بودن است. هدف يعني آن حقيقت مطلوب که اشتياق وصول به آن محرک انسان به انجام دادن کارها و انتخاب وسايلي است که آن حقيقت را قابل وصول نمايد. (5) در حاليکه افراد خودباخته شخصيت مستقلي ندارند و همچون افراد با هويت نمي توانند هدف گيري نمايند:مولانا نيز به بهترين وجه از خود بيگانگي انسان را شرح داده است:گفت آن يعقوب با اولاد خويشجستن يوسف کنيد از حد بيشهر حس خود را در اين جستن به جدهر طرف را نيد شکل مستعد گفت از روح خدا لاتيا سواهمچو گم کرده پسر رو سو به سواز ره حس دهان پرسان شويدگوش را بر چاره راه آن نهيدهر کجا بوي خوش آيد بو بريدسوي آن سرکاشناي آن سريدهر کجا لطفي بيني از کسي روي اصل لطف ره يابي عسياين همه جوها ز دريايي است ژرف جزء را بگذار و بر کل دار طرف جنگهاي خلق بهر خويي است برگ بي برگي نشان طوبي استخشمهاي خلق بهر آشتي است دام راحت دايما بي راحتي استهر زدن بهر نوازش را بودهر گله از شکر آگه مي کندبوي بر از جزء تا کل اي کريم بوي بر از ضد تا ضد اي حکيم جنگها مي آشتي آرد درستمارگير از بهر ياري مار جستبهر ياري مار جويد، آدمي غم خورد بهر حريف بي غمي اون همي جستي يکي ماري شگرف گرد کوهستان و در ايام برف اژدهايي مرده ديد آنجا عظيمکه دلش از شکل او شد بر زبيممارگير اندر زمستان شديدمار مي جست اژدهايي مرده ديد مارگير از بهر حيراني خلق مارگيرد اينت ناداناني خلق آدمي کوهي است چون مفتون شودکوه اندر مار حيران چون شودخويشتن نشناخت مسکين آدمي از فزوني آمد و شد در کمي خويشتن را آدمي ارزان فروخت بود اطلس خويش بر دلقي بدوختصد هزاران مار و که حيران اوست او چرا حيران شده ست و مار دوستدفتر سوم ابيات 982 - 1002در زمين مردمان خانه مکنکار خود کن کار بيگانه مکن کيست بيگانه تن خاکي تو کز براي اوست غمناکي توتا تو تن را چرب و شيرين مي دهي جوهر خود را نبيني فربهي گر ميان مشک تن را جا شودروز مردن گند او پيدا شودمشک را بر تن نزن بر دل بمال مشک چه بود جز نام پاک ذوالجلال دفتر دوم ابيات 261 - 267با توجه به مطالب مطروحه مي توان اشتراک دو مفهوم از خود بيگانگي و بي هويتي را در چند بند ذيل اشاره کرد:1- اصالت دادن به ديگري:در وضعيت بي هويتي و از خود بيگانگي فرد امورات خود را با معيار ديگري مي سنجد. انتخاب و عمل چنين افرادي تابع انتخاب و عمل ديگري است. 2- عدم اعتدال و تعادل روحي:انسان هاي از خود بيگانه و بي هويت عنان اختيار خويش را از دست مي دهند و ديگري به مقتضاي نيازهاي خود او را به انجام عمل وادار مي نمايد.3- بي هدفي و بي معياري:واضح ترين مشخصه ي افراد بي هويت و از خود بيگانه است.4- نداشتن قدرت در تغيير وضعيت به مطلوب:انسان از خود بيگانه ي بي هويت که ديگري را خود مي پندارد و غافل از واقعيتش است، قادر به تغيير وضعيت فعليش نيست، تاب مقاومت در برابر ديگري را ندارد، چرا که او اولا مقلد است، ثانيا تغيير بدون شک ناشي از انتخاب و اراده ي آگاهانه است.هويت ملي: (National Identity)به لحاظ سياسي هويت و هويت ملي با استقرار دولت هاي ملي و گسترش ناسيوناليسم وارد گفتمان و ادبيات سياسي شد. در يک تعريف ساده هويت ملي عبارت است از يک احساس تعلق و تعهد نسبت به اجتماع ملي و نسبت به کل جامعه. هويت ملي و تلاش در جهت احياء و تقويت آن به منظور ايجاد يک جنبش اجتماعي براي استقلال در برابر بيگانگان مهم ترين اقدام روشنفکران جهان سوم است. و امروزه اين تلاش ها در ابعاد وسيع تر واکنشي است در برابر استحاله فرهنگي و از خود بيگانگي.مفهوم روانشناسانه ي خود (Self - Concept) پايه ي اصلي مطرح شدن بحث هويت است. خودي که در مطالعات بسياري از روانشناسان به صورتي جامع مورد بررسي قرار گرفته است. خود در مفهوم ساده اش جوهره ي انسان، معرفت نفس و خودآگاهي است. هويت ملي، هويتي اجتماعي است و در کشاکش تصور ما از ديگران شکل مي گيرد. ايراني در برابر غير ايراني، ترک در برابر کرد و ... به عبارتي ديگر مقايسه کردن ويژگي هاي خود با ديگران، تفاوت هاي نمايان مي شود که به هر يک از طرفين هويتي منحصر به فرد مي دهد که وجه تمايز او از ديگري است.هويت ملي زماني شکل مي گيرد که افراد عضو يک واحد سياسي در سرزميني مشخص با هم زندگي مي کنند، در چنين نظامي فرد خود را موضوع قوانين و از لحاظ رواني عضو آن جامعه مي داند، و با چنين تصور و احساسي است که بقاي جامعه و نظام سياسي تضمين مي شود . به عبارت ديگر در جامعه ويژگي هاي مشترک و عمومي جانشين ويژگي هاي خاص و خصوصي مي شود. مشترکات عامل وحدت مي شود.هويت ملي با ملي گرايي (ناسيوناليسم) همزاد و هر دو با تشکيل دولت هاي ملي (Nation - States) مطرح شده اند. لذا مفهومي جديد است.هويت ملي و ملي گرايي شکل دهنده به زندگي اجتماعي بر اساس اشتراکات اجتماعي است و از اين جهت جامعه متمايز از قوم، قبيله، طبقه و ... است. نقطه ظهور و آغاز هويت، به لحاظ سياسي و تاريخي، در ايران به دوران حکومت صفويه و آغاز سلطنت قاجاريه بر مي گردد. زماني که ايراني در برابر غير ايراني قرار مي گيرد و خود را با او مقايسه مي کند. به عبارتي ديگر دوران برخورد ايران با مدرنيته، اما هويت ملي در آثار و گفتمان انديشمندان ايراني از اواخر دوره ي قاجار يعني دوران انقلاب مشروطيت مطرح مي شود. زماني که دولت ملي در ايران تشکيل گرديد.هجوم مظروف هاي فرهنگي غرب به ظرف فرهنگي ما و باز بودن آغوش فرهنگي ما بر روي هر کالا و پديده و تفکر غربي زمينه ساز به روز هويتي شد که لوسين پاي آن را نشانه زوال و اضمحلال دولت ها مي داند، يعني بحران هويت.بحران هويت (Identity crisis)جمعي از تجدد گرايان با طرح تفکرات مکتب نوسازي (Modernization) خواستار ادغام يکسان سازي فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي و سياسي کشورهاي جهان سوم هستند. اين مکتب که بعد از جنگ جهاني اول شکل يافته است تلاشي وسيع در ارائه الگويي نموده است که ارتباط کشورهاي جهان سومي را با نظام سرمايه داري جهاني حفظ کند و از وابستگي به اين گونه کشورها به کمونيسم شوروي جلوگيري نمايد. از نظر اين نظريه پردازان اصل مرحله اي بودن تاريخ و گذار اجتناب ناپذير از اين مراحل تاريخي جهت پيشرفت و تقسيم جوامع به سنتي و نوين، راهي جز تقليد از الگوي غرب براي توسعه يافتگي نمي دانند. لذا لزوما و ضرورتا همه ي جوامع عقب مانده براي گذار از مرحله سنت و تجدد بايد از شيوه ي غرب استفاده نمايند عناصر اصلي اين الگو انسان گرايي، فرد گرايي، خرد گرايي و ليبراليسم است.تجدد گرايان تأکيد شان بيشتر بر ساخت ذهني، فرهنگي و ارزشي است. و معتقدند که اعتقادات سنتي جوامع عقب مانده مانع از رشد و توسعه آنهاست. لذا تحول و استحاله فرهنگي مقدم بر تحول اقتصادي است. در ايران نيز اين جريان فکري هواداراني دارد که اخذ فرهنگ غرب، ورود به نظام سرمايه داري جهاني، کمرنگ کردن هويت و نفي مبارزه با استعمار را پيش شرطهاي توسعه مي دانند. با ترويج چنين الگويي واکنش هايي در جامعه ي ايران پديد آمد. و بسياري از متفکرين به ترويج و احياي مفاهيمي از قبيل ايراني، هويت مذهبي، هويت قومي و ... با جريان فکري تجددگرايان به چالش پرداختند. اوج تأکيد بر هويت ملي در دوران مشروطه است. دو نگرش نسبت به هويت ملي در ايران وجود دارد:برخي بر گفتمان هويتي مبتني بر ملي گرايي باستاني ايران تأکيد مي کنند. به عبارتي ديگر به نوعي ايران گرايي رمانتيک معطوف به دوره ي ساساني نظر دارند. (پايان ايرانيسم)ديدگاه دوم ديدگاهي است که به جاي تأکيد بر هويت قومي و نژادي، بر هويت فرهنگي تأکيد مي کند. و اساس هويت ملي در ايران را فرهنگ مشترک ايراني - اسلامي مي داند. اين نوع قرائت در بين مذهبيون بيشتر مطرح بود، مانند سيد جمال الدين اسد آبادي.از نظر اينان علت زوال و انحطاط جوامع شرقي، دور ماندن از اصل خويش، هويت ملي و دين است، و فراموش کردن فرهنگ و توانايي هاي خود علت عقب ماندگي و تسلط بيگانگان است. آنان خواستار بازگشت به خويشتن خويش هستند. آنها به جاي غربي شدن به رسيدن به جامعه اي بر اساس ارزش هاي اصيل و اسلامي پاي مي فشارند. آنها از يکسو فناوري و علم غرب را مي پذيرند، اما از سوي ديگر با وجه استعماري تمدن غرب به مبارزه برخاستند. اينان دنيا را به دارالاسلام و دارالکفر تقسيم نموده و دفاع از هويت و ارزش هاي دارالاسلام در مقابل دارالفکر را مهم ترين عامل جهت دفاع از هويت اسلامي مي دانند. جلال آل احمد، در زمره ي اين نحله قرار مي گيرد.پي نوشت : 1. حسين کاجي. کيستي ما از نگاه روشنفکران ايراني، انتشارات روزنه تهران 1307- ص 162. حسين کاجي. کيستي ما از نگاه روشنفکران ايراني، انتشارات روزنه تهران 1307- ص 193. (خطبه 32) نهج البلاغه - بحارالانوار ج 34 - ص 984. (سوره توبه، آيه 102)5. محمد تقي جعفري، ترجمه و تفسير نهج البلاغه، دفتر نشر اسلامي، ج اول، ص 80منبع:کتاب طرح تحقيقاتي شهر اسوه/س
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 452]
صفحات پیشنهادی
هويت و بحران هويت اجتماعي
هويت و بحران هويت اجتماعي آگاهان بر مسايل ايران معتقدند که برخورد ايران با غرب بعد از برخورد ايران با اسلام، دومين برخورد فرهنگي ايرانيان با غير بوده است. منتها در ...
هويت و بحران هويت اجتماعي آگاهان بر مسايل ايران معتقدند که برخورد ايران با غرب بعد از برخورد ايران با اسلام، دومين برخورد فرهنگي ايرانيان با غير بوده است. منتها در ...
هویت نسل جوان به مرز بحران رسیده
هویت نسل جوان به مرز بحران رسیده چشم اندازی در مورد عارضه اجتماعی وجود ندارد و راهبرد اجتماعی به عنوان اولین مرحله تعیین چشم انداز شناخت عارضه اجتماعی است. جانشین ...
هویت نسل جوان به مرز بحران رسیده چشم اندازی در مورد عارضه اجتماعی وجود ندارد و راهبرد اجتماعی به عنوان اولین مرحله تعیین چشم انداز شناخت عارضه اجتماعی است. جانشین ...
بحران هويت و انحرافات اجتماعي
بحران هويت و انحرافات اجتماعي نويسنده:حسن حاجي حسيني شاهرودي چكيده:صاحب نظران بر اين اعتقادند كه خودآگاهي فرد نسبت به هويت و حقيقت وجودي خود و نيز شناخت و ...
بحران هويت و انحرافات اجتماعي نويسنده:حسن حاجي حسيني شاهرودي چكيده:صاحب نظران بر اين اعتقادند كه خودآگاهي فرد نسبت به هويت و حقيقت وجودي خود و نيز شناخت و ...
بحران هويت در ايران معاصر
بحران هويت در ايران معاصر قبل از بررسي عوامل ايجاد کننده ي بحران هويت در جامعه ي ايران معاصر لازم است به تعريفي از بحران و بحران اجتماعي دست يابيم:تعريف ...
بحران هويت در ايران معاصر قبل از بررسي عوامل ايجاد کننده ي بحران هويت در جامعه ي ايران معاصر لازم است به تعريفي از بحران و بحران اجتماعي دست يابيم:تعريف ...
معرفي كتاب «جوان و بحران هويت»
معرفي كتاب «جوان و بحران هويت» به كوشش: جواد رحماني محمدرضا شرفي، جوان و بحران ... مانند فصل هاي قبل، در اين فصل نيز نويسنده، شيوه هاي تكوين هويت اجتماعي را ...
معرفي كتاب «جوان و بحران هويت» به كوشش: جواد رحماني محمدرضا شرفي، جوان و بحران ... مانند فصل هاي قبل، در اين فصل نيز نويسنده، شيوه هاي تكوين هويت اجتماعي را ...
بحران هويت در جواني...
بحران هويت، اساس زندگي و چيستي و چرايي حيات اجتماعي را دستخوش تغيير ميكند و از اين رو با نگاه عميق به معضلات حادي نظير ازخودبيگانگي، پرخاشگري و ...
بحران هويت، اساس زندگي و چيستي و چرايي حيات اجتماعي را دستخوش تغيير ميكند و از اين رو با نگاه عميق به معضلات حادي نظير ازخودبيگانگي، پرخاشگري و ...
كارگاه آموزشي «بحران هويت» برگزار شد
كارگاه آموزشي «بحران هويت» برگزار شد كارگاه آموزشي «بحران هويت» به همت ... به بحث هويت فردي و انواع هويت اجتماعي پرداخت و گفت: موانع شكلگيري يك هويت سالم ...
كارگاه آموزشي «بحران هويت» برگزار شد كارگاه آموزشي «بحران هويت» به همت ... به بحث هويت فردي و انواع هويت اجتماعي پرداخت و گفت: موانع شكلگيري يك هويت سالم ...
نقش و کارکرد رسانه ها در هويت يابي يا بحران هويت
ديدگاه جهاني سازي و رسانه هاي بدون مرز، نه تنها در غرب بلکه در تمامي کشورها خطر بحران هويت و تضعيف هنجارهاي اجتماعي را به همراه دارد. تعدد رسانه ها و بحران هويت ...
ديدگاه جهاني سازي و رسانه هاي بدون مرز، نه تنها در غرب بلکه در تمامي کشورها خطر بحران هويت و تضعيف هنجارهاي اجتماعي را به همراه دارد. تعدد رسانه ها و بحران هويت ...
هويت ستيزي و بحران دموكراسي در اروپا
هويت ستيزي و بحران دموكراسي در اروپا زماني كه حادثه اي اتفاق مي افتد، همه درباره عوامل و علل ... هر نيروي اجتماعي نيز هويت خود را در مقابله با ساير نيروها جستجو مي كند.
هويت ستيزي و بحران دموكراسي در اروپا زماني كه حادثه اي اتفاق مي افتد، همه درباره عوامل و علل ... هر نيروي اجتماعي نيز هويت خود را در مقابله با ساير نيروها جستجو مي كند.
فقدان پايگاههاي هويت ساز؛ ريشه اصلي مشكلات فرهنگي، اجتماعي
بسياري از مشكلات فرهنگي ، اجتماعي ما از جمله عدم توفيق در ترويج فرهنگ عفاف و حجاب، ريشه در بحران هويت موجود در ميان جوانان ايراني دارد كه آن هم از فقدان پايگاه هاي ...
بسياري از مشكلات فرهنگي ، اجتماعي ما از جمله عدم توفيق در ترويج فرهنگ عفاف و حجاب، ريشه در بحران هويت موجود در ميان جوانان ايراني دارد كه آن هم از فقدان پايگاه هاي ...
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها