واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: نامه آيتالله حائري شيرازي به علي مطهري
آيتالله حائري شيرازي در نامهاي به علي مطهري نوشت: از دعوت مردم به تظاهراتِ اعتراض به تقلب دفاع نكنيد.
آيتالله حائري شيرازي در نامهاي به علي مطهري نوشت: از دعوت مردم به تظاهراتِ اعتراض به تقلب دفاع نكنيد.
به گزارش جوان، آيتالله حائري شيرازي پيرو مواضع اخير علي مطهري نامهاي خطاب به وي نوشت.
متن اين نامه به شرح زير است:
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاي مطهري، نماينده محترم مجلس
سلام عليكم
چون ديدم شما از دعوت مردم به خيابان در سال ۸۸ دفاع ميكنيد، به دليل حسن ظني كه بايد به مؤمنين داشته باشيم، نظر شما را به يك مطلب عقلاني كه امام راحل (ره) به آن تأكيد داشته جلب مينمايم.
امام راحل بين مزاياي علمي و تقوي و عقل اجتماعي، محور اصلي را عقل اجتماعي ميدانست و ميفرمود كاستيهاي علم و تقوي را ميتوان با عقل اجتماعي جبران نمود اما كاستي عقل اجتماعي به وسيله علم و تقوي جبرانپذير نيست و به همين دليل افراد شاخص در عقل اجتماعي را ستون كارها قرار ميداد و در دفاع از استوانههاي عقل اجتماعي، خود سنگ تمام ميگذاشت و براي امنيت آنها از برخورد با نزديكترين دوستان خود كوتاه نميآمد.
عقل اجتماعي يعني التفات به عواقب و لوازم يك تصميم. دعوت مردم به راهپيمايي آرام در پاريس و لندن با عقل اجتماعي سازگار است؛ چون آنجا خاورميانه نيست و مردم قرنهاست با حقوق اجتماعي خود زندگي ميكنند.
سابقه آزادي در كشور ما بهمن ۵۷ است. در كشوري كه با نفوذ در يك تجمع حزبي، بيش از 70 تن از سران جامعه كه از سرمايههاي اساسي انقلابند از ميان ميروند، چه توقع داريد كه با فاصله ۳۱ سال در يك راهپيمايي ميليوني، بهوسيله عوامل نفوذي خسارتهاي جاني و مالي پيش نيايد؟ عقل اجتماعي ميگويد اين كار درست نيست.
بحث در علم و تقواي آقايان نيست. بحث در عقل اجتماعي ايشان است. اگر اعمال بدون صبر، صفر محسوب شوند، عقل اجتماعي، علامت مثبت است و نبود آن، به عمل امتياز منفي ميدهد.
اگر صبر براي ايمان مثل سر براي بدن است و مثل چند صفر است كه با يك عدد، يك عدد بزرگي ميشود و بدون آن، صفر ميماند، عقل اجتماعي، عدد را مثبت و نبود آن و خطاي آن، عدد را منفي و فايده را به ضرر تبديل ميكند و شما به همين دليل توصيه ميكرديد مديران انتخابات تبرز به تمايل به احدي از رقبا نكنند. قرآن درباره پيامبر اكرم فرمود: «وَ ما كنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِيمِينِك إِذاً لاَرْتابَ اَلْمُبْطِلُونَ»(۱) انسان با سواد و كتابخوان هم صلاحيت پيامبري ميتواند داشته باشد اما سوء ظن مبطلين را چه بايد كرد؟
ميدانيد متقين علاقه شخصي خود را در مسئوليت دخيل نميدهند اما چه ميتوان كرد با بدگماني ديگران؟ عقل اجتماعي حكم ميكند قاضي بيطرفي خود را با اعمال و اقوال خود محرز نمايد.
عقل اجتماعي حكم ميكند دعوتكننده مردم به راهپيمايي سالم ميليوني مسئوليت تمام اتفاقات غير قابل اجتناب آن را بپذيرد.
در واگذاري مسئوليتها نيز بايد جانب عقل اجتماعي را از علم و تقوي بالاتر نگاه داشت به همين دليل استاد بزرگ، بوعلي سينا گفته است «اذا دارالامر بين الاعقل و الاعلم، الاولي هو الاعقل و يعاونه الاعلم» آنكه عواقب را واضحتر ميبيند امور بايد به او سپرده شود و آنان كه علم و تقوي دارند، معاونان او باشند.
عقل اجتماعي ميگويد آيا در انگلستان يا فرانسه و آلمان اتفاق افتاده كه سران حزبي در تالاري جمع شوند و نفوذيهاي حزب ديگر، تالار را با همه ساكنان آن منفجر كنند كه در كشور ما بعد از پيروزي انقلاب اتفاق افتاد؟ اگر نيروي انتظامي، شروران و عربدهكشان و قمهكشان را به حال خود رها كند يا آنان يك ساعت احساس كنند بيآنكه شناسايي شوند، ميتوانند از مردم زهر چشم بگيرند، چه خواهند كرد؟!
وقتي نفوذي ميفرستند كه يكي را در راهپيمايي آرام بكشند تا بتوانند مأمورين را متهم كنند، شما چطور مجوز راهپيمايي آرام ميليوني ميدهيد؟ اگر شما تصميمگيرنده در چنين موردي بوديد مسئوليت عواقب آن را به عهده ميگرفتيد؟
از دعوت مردم به تظاهراتِ اعتراض به تقلب دفاع نكنيد. درست نيست فقط به دليل اينكه ناظر نهايي انتخابات تمايل خود را به يك طرف در جايي ابراز كرده باشد، راههاي قانوني كشف خلاف را مسدود بدانيم و براي گشايش مدار بسته، پاي مردم را به ميان بكشيم.
مسئلهاي كه بايد با حضور كارشناسان حل شود وقتي به مردم واگذار شود مصيبتبار خواهد بود. مگر غير از اين است كه اختلاف شيعه و سني كه ميبايست در جلسه علما مطرح شود، وقتي به مردم سپرده شد، كشتار بيرحمانه تكفيريها را بهدنبال دارد؟
از روز اول كه اعتصام به حبلالله - كه نص قرآن است - جدي گرفته نشد، اختلافها حل نشد، تفرقه روز به روز سختتر شد و تا زماني كه اعتصام به حبلالله عملياتي نشود، تفرقه دردي بيدرمان است. ما شيعيان كه خود را متمسك و معتصم بحبلالله ميدانيم، چرا متفرقيم؟ يا تفرقمان تفرق نيست يا اعتصاممان، اعتصام حقيقي نيست.
وقتي ديدم امام صادق (ع) ميگويد انتظار دارم از دوست مظلومم كه به دوست ظالمم بگويد: «يا اخي، انا الظالم حتي يقطع التهاجر» برايم سنگين بود؛ اما وقتي ديدم ماشيني در خط ما ميآمد و راننده حق خود را به او داد و راه را به او واگذار كرد تا تصادف نشود، معناي مطلب آن حضرت را فهميدم. آيا همين عقل اجتماعي كه رانندگان خبر دارند و راه را به ناحق ميدهند تا تصادف نشود، نبايد الگوي ما در رفتار با طرف ما در ميدان سياست باشد؟
هارون (ع) تجمل پيشروي سامري و اصحابش را بهتر از جدايي بين بني اسرائيل ميدانست و علي(ع) هم راه هارون (ع) را شيوه خود قرار داد و ميدانيم با آنكه هر دو مورد تفاوت حق و باطل بوده، تفريق و جدا كردن ممنوع بوده است. چگونه ممكن است تفاوتي كه از نوع تفاوت حق و باطل نيست، مجوز تفرق و جدايي باشد؟ آيا دعوت به راهپيمايي آرام اعتراضآميز و استمرار اعتراض، نوعي پذيرش تفريق نيست؟
والسلام
۱- تو هرگز پيش از اين كتابي نميخواندي و با دست خود چيزي نمينوشتي، مبادا كساني كه در صدد (تكذيب و) ابطال سخنان تو هستند، شك و ترديد كنند! (العنكبوت، 48)
تاریخ انتشار: ۱۴ آبان ۱۳۹۳ - ۲۱:۲۹
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 61]