واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: از حکایت دبیر خلیفه عباسی تا ماجرای خبرنگاران ایرانی ناگاه كنيزكش از در درآمد و گفت : «آرد نماند.»دبير چنان شوريده طبع و پريشان خاطر گشت كه آن سياقت سخن از دست بداد و بدان صفت منفعل شد كه در نامه بنوشت كه: «آرد نماند» چنان كه آن نامه را تمام كرد و پيش خلیفه فرستاد و از اين كلمه كه نوشته بود هيچ خبر نداشت . عصرایران - "نظامی عروضی" ، صاحب اثر ماندگار "چهارمقاله" ، نوشتاری دارد که بی مناسبت نیست ، به مناسبت روز خبرنگار ، مروری بر آن داشته باشیم و اندکی در حکایت پرمعنایش درنگ کنیم و ای کاش ، صاحب منصبان ، بیش از دیگران ، سهامدار تفکر در این داستان آموزنده باشند .نظامی می نویسد: هر صناعت1 كه تعلق به تفكر2 دارد صاحب صناعت بايد كه فارغ دل و مرفه باشد كه اگر به خلاف اين بود سهام فكر او متلاشي شود3 و بر هدف صواب به جمع نيايد.4 زيرا كه جز به جمعيت خاطر5 به چنان كلمات باز نتواند خورد. آوردهاند كه:يكي از دبيران6 خلفاي بني عباس به والي مصر نامه اي مي نوشت و خاطر جمع كرده بود و در بحر فكرت غرق شده و سخن مي پرداخت چون در ثمين7 و ماء معين8. ناگاه كنيزكش از در درآمد و گفت : «آرد نماند.»9 دبير چنان شوريده طبع و پريشان خاطر گشت كه آن سياقت10 سخن از دست بداد و بدان صفت منفعل شد11 كه در نامه بنوشت كه: «آرد نماند» چنان كه آن نامه را تمام كرد و پيش خلیفه فرستاد و از اين كلمه كه نوشته بود هيچ خبر نداشت .چون نامه به خليفه رسيد و مطالعه كرد چون بدان كلمه رسيد حيران فرو ماند و خاطرش آن را به هيچ حمل نتوانست كرد كه سخت بيگانه بود.12 كس فرستاد و دبير را بخواند و آن حال باز پرسيد. دبيرخجل گشت و براستي آن واقعه را در ميان نهاد .خليفه عظيم عجب داشت13 و گفت:«دريغ باشد خاطر چون شما بلغا را به دست غوغاي ما يحتاج بازدادن.»14 و اسباب ترفيه15 او چنان فرمود كه امثال آن كلمه ديگر هرگز به غور16 گوش او فرو نشد.... و حالا حکایت روزنامه نگاران ایرانی است که علاوه بر آن که در دغدغه معیشت با تمام مردم ایران همسانند ، در میانه استرس و خط قرمزها و این را بنویس و آن را ننویس و پیگرد و خودسانسوری و دگر سانسوری ، کار می کنند و هر کدام از این ها از آن "آرد نماند" سهمگین تر و فکر آزار ترند و چه نیکوست که صاحب منصبان ما نیز همانند ماجرای بالا ، صاحبان اندیشه و قلم را درک کنند و اگر اسباب آسایش آنان را فراهم نمی سازند ، دستکم ، ناآرامی خاطرشان را موجب نشوند.پانوشت:1- صناعت: شغل و پيشه2- تعلق به تفكر دارد: محتاج به فكر كردن است.3- سهام فكر او متلاشي شود: تيرهاي فكر او پراكنده و از هم پاشيده شود.4- براي رسيدن به هدف درست جمع نشود.5- جمعيت خاطر: آسايش خيال6- دبيران: منشيان7- درّ ثمين: مرواريد گران بها8- ماه معين: آب روان و جاري9- آرد نماند: آرد تمام شد10- سياقت: روش، راندن11- چنان تحت تأثير قرار گرفت12- زيرا كه به نظرش بسيار غريب آمد13- بسيار تعجب كرد14- حيف است فكر شما نويسندگان بليغ را اسير احتياجات زندگي كردن و به دست هياهوي نيازمنديها سپردن15- ترفيه: آسايش16- غور: ته
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 215]