واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: راز جذابیت سخنان مولوی
امروزه افکار و آثار مولانا تمامی جهان را فرا گرفته است. اشعار او به زبانهای مختلف ترجمه شده و در دانشگاههای معتبر تدریس میشود. میزان علاقهی مردم کشورهای دیگر به اندازهای است که بسیاری را واداشته تا با یادگیری زبان فارسی، اشعار مولانا را به زبان اصلی بخوانند و از آن استفاده کنند. اما راز و رمز این همه اقبال و توجه مردم به مولانا چیست؟علامه جعفری (ره) در کتابی تحت عنوان "عوامل جذابیت سخنان جلال الدین محمد مولوی" دلایل این امر را بررسی کرده است که در ادامه بخشی از این عوامل را میخوانید: استناد به آیات الهیعلامه، اولین عامل جذابیت سخنان مولوی را "استناد او به آیات قرآن" دانسته و البته اضافه میکند: اگر چه به جهت اختلاف عقیده و سلیقه در فهم و تفسیر قرآن، که میان صاحبنظران تفسیر و حکمت و فقه و عرفان جریان دارد، ممکن است همهی استشهادها و توجیهات و تفسیرهای مولوی را دربارهی آیات قرآنی قبول نکنیم؛ ولی هیچ تردیدی در این نداریم که مولوی با اندیشه و تعقل و دریافت بسیار والایی، از آیات قرآنی استفاده نموده و گاهی تفسیر و استشهاد وی به قدری زیبا و عالی است که انسان با خود میگوید آیا اصلاً این آیه را در قرآن دیده است یا نه!مولوی همانطور که در اشعار خود به آیات قرآن استناد کرده و از آنها بهره برده است، به همان میزان به روایات و احادیث نیز نظر داشته و در جای جای مثنوی احادیث اسلامی را ذکر کرده و تفسیر میکندعلامه جعفری در ادامه میگوید: به طور کلی و در مجموع 6 دفتر مثنوی معنوی، مولانا به 2142 آیهی قرآن کریم استناد کرده و آنها را تفسیر کرده است. بدیهی است که استشهاد به این تعداد از آیات قرآن، بهترین دلیل بر اشباع مغز و روان این مرد الهی از آیات قرآن است. استناد به روایاتمولوی همانطور که در اشعار خود به آیات قرآن استناد کرده و از آنها بهره برده است، به همان میزان به روایات و احادیث نیز نظر داشته و در جای جای مثنوی، احادیث اسلامی را ذکر کرده و تفسیر میکند. او در مجموع 6 دفتر مثنوی تعداد 756 روایت را مورد استناد قرار داده است.علامه جعفری در ادامه به نکتهی ظریفی اشاره کرده و میگوید: جای بسی تاسف است که عدهای که خود را صاحب اندیشه و نظر میدانند، به محض ذکر نام مولوی، انسانی را تصور میکنند که رقص صوفیانه میکرده و با موسیقی، وضع روانی خود را بالا میبرده است!! مگر مولوی در چند مورد از مثنوی، در توبیخ موسیقی و سماع سخن نگفته است؟! از آن جمله، در داستانی از مثنوی (پیر چنگی) که پیرمردی بعد از بیداری و پشیمانی از اشتغال به موسیقی، ساز خود را خرد کرده و از بین میبرد. بهرهمندی فراوان از معارف بشری و الهیگر چه مولوی با فلسفه مخالف بود و آن را نمیپذیرفت اما مسلماً از فلسفه، علوم انسانی و حتی ادبیات مطلع بود و به بهانههای مختلف از آن ها استفاده میکرد؛ بدون آن که تحت تاثیر آنها قرار بگیرد. او این معارف را در حالی مورد استفاده قرار میداد که آنها را به عنایت و لطف الهی مستند میکرد، نه برداشت شخصی. شعر برای او یک حرفه نبودمولوی از این مرحلهی کودکانه گذشته بود که بگوید: من این مطلب را میدانم! فلان امر را به دست آوردم! و... مولوی شاعر بزرگی نیست. او مردی حکیم، فقیه، اصولی، متکلم، ادیب، عالم و عارف بود اما شاعر نبود. و سرّ این که سخنانش در دل همگان نفوذ کرده و آنها را به خود جذب میکند این است که به دنیای شعر به چشم حرفه نگاه نمیکرد و تنها هدفش بیان معارف بوده است.جای بسی تاسف است که عدهای که خود را صاحب اندیشه و نظر میدانند، به محض ذکر نام مولوی، انسای را تصور میکنند که رقص صوفیانه میکرده و با موسیقی، وضع روانی خود را بالا میبرده استبیان دریافتهای شهودی در قالب مثال و داستانگر چه مولوی دارای اندیشهی والایی بود اما توانست دریافتهای شهودی خود را با الفاظ و اصطلاحات قابل فهم انسانها بیان کند. و البته این کار بسیار مشکلی است که یک انسان این قدر بالا برود و در عین حال به پایین نیز نظر داشته باشد. و این کاری بود که مولوی به خوبی آن را انجام داده است. سخن گفتن از اعماق جانسخنان مولوی از اعماق قلب و جانش نشات گرفته بود و او بی آنکه قصد خودستایی و خودپسندی داشته باشد، منظور و مراد خود را به بهترین وجه بیان کرده است. امروز اگر "بشنو از نی..." را بخوانیم و درست تفسیر کنیم، خواهیم دید که هنوز در مسایل عالی انسانی، حرفی تازه و سخنی نو میباشد. راز این مطلب این است که برای مولوی "درک شدهها" به "دریافت شدهها" تبدیل شده بود. او تصورات و مفاهیم ذهنی را دریافت کرده بود. سادهگویییکی از مهمترین دلایل جذابیت سخنان مولانا این است که او عالیترین مطالب را، بدون بزرگنمایی و اتفاقاً با بیاعتنایی تمام بیان میکرد و برای بیان آن مطالب از زبان سادهای نیز استفاده میکرد. او هنگام بیان رابطهی انسان با خدا، رابطهی انسان با انسان و دیگر مسایل مهم بشری از سادهترین زبان استفاده میکرد و این امر باعث شد سخنانش به خوبی و درک شود. از بین بردن ناامیدیمولوی ناامیدی را از قلب آدمی میزداید و هر لحظه، او را شایستهی حضور در پیشگاه محضر الهی معرفی مینماید. به عنوان مثال وقتی او از بخل و حسد و ریا سخن میگوید، انسانی را که به این رذایل مبتلا شده است تخطئه نمیکند و راه بازگشت را بر او نمیبندد؛ بلکه او را راهنمایی کرده و راه نجات را بیان میکند... منبع: کتاب "عوامل جذابیت سخنان مولوی / علامه محمد تقی جعفری" (رحمة الله علیه)گروه کتاب تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 437]