واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: موفقيتهاي مقطعي سينما فريبنده است
جامعه ما تابع احساسات است در بيشتر مواقع و دلخوش به موفقيتهاي مقطعي.
نویسنده : محسن محمدي
جامعه ما تابع احساسات است در بيشتر مواقع و دلخوش به موفقيتهاي مقطعي. يك پيروزي چنان از خود بيخودمان ميكند و در بادش ميخوابيم كه كاستيها و معضلات را ناديده ميانگاريم و به دست فراموشي ميسپاريم، دستكم براي مدتي. شايد به مصداق همان ضربالمثل معروف كه با يك مويز گرميمان ميكند و با غورهاي سرديمان. سالها از كمبود و مشكلات سينماي ايران سخن گفته ميشد و فغانها به هوا بود و هنر هفتم را يكسره نيمهجان و ورشكسته ميپنداشتيم و حالا با فروش ميلياردي «شهر موشها2» كه تا همينجايش هم پرفروشترين فيلم تاريخ سينماي ايران است، آنچنان ذوقزده شدهايم و غره كه گويي تمام كمبودها و كاستيها يك شبه برطرف شده و از اين به بعد هر چه در پيش رو خواهد بود فقط ظفر است و موفقيت و جابهجا كردن ركوردها. فروش آخرين ساخته «مرضيه برومند» از 10 ميليارد تومان هم عبور خواهد كرد بيگمان و آنطور كه تهيهكنندهاش، علي سرتيپي گفته و پيشبيني كرده شايد به مرز 12 ميليارد هم برسد كه البته گزافه و خوشبيني هم نيست و چندان دور از دسترس به نظر نميرسد. اما سؤال اساسي كه مطرح است اينكه پس از «شهر موشها2» چه خواهد شد؟ بايد به انتظار نشست تا برومند و گروهش دست به كار شوند و سهگانهاي هم براي موشها بسازند؟ يا به فروش يكي دو ميلياردي ديگر فيلمها خوشبين باشيم، غافل از آنكه اگر متوسط بهاي بليت اين روزهاي سالنهاي سينما را در نظر بگيريم تعداد تماشاگران اكثر فيلمهايي كه مرز ميليارد را رد ميكنند حتي به 500 هزار نفر هم نميرسد، آنهم در كشوري با جمعيت 75 ميليوني. فروش «شهر موشها2» اگر به 12 ميليارد هم برسد، با در نظر گرفتن رقم ميانگين 4 هزار تومان براي هر بليت، در نهايت توانسته است 3 ميليون از 75 ميليون ايراني را به سالنهاي سينما بكشاند. فراموش نكنيم كه اين فيلم خود يك استثنا است و بعيد به نظر ميرسد كه سالهاي سال اثر ديگري بتواند با چنين استقبالي از سوي مخاطبان مواجه شود. دلايل سينما نرفتن مردم را تنها نبايد در كيفيت فيلمهاي اكران شده جستوجو كرد كه مشكل اصلي در كاستيها و ضعفهاي زيربنايي است. تعداد سينماهاي كشور در پيش از انقلاب اسلامي را تا 600 سالن هم ذكر ميكنند كه اين رقم در حال حاضر به 247 رسيده است كه از اين تعداد هم 110 سالن در استان تهران قرار دارد و مابقي به نسبت البته ناعادلانه در پنجاه و اندي شهر ديگر تقسيم شده است. شوربختانه اينكه در 1081 شهر كشور اصولاً سالن سينمايي وجود ندارد و مردمان اين شهرها از بيخ و بن دستشان از پرده نقرهاي كوتاه است. آمارها نشان ميدهد كه در حال حاضر 22 ميليون نفر از جمعيت شهرنشين كشور دسترسي به سينما ندارند كه اگر روستانشينان را نيز به اين تعداد اضافه كنيم، به رقم تأسفآور 47 ميليون ميرسيم. به عبارت ديگر، بيش از نيمي از ايرانيان اگر هم دلشان بخواهد كه به تماشاي فيلمهاي ايراني بنشينند، امكانش را ندارند. با اين آمار و ارقام، توقع رونق سينماي ايران يك خوشخيالي و سادهانگاري محض است. سينما به عنوان يك هنر ابزاري كه كاركردها و تأثيرات مثبت به اثبات رسيدهاش بر همگان واضح و مبرهن است، امروزه در ايران از فقدان و كمبود نزديك به 7 هزار سالن رنج ميبرد. اين مقدار البته براي رسيدن به استانداردهاي حداقلي و اوليه است وگرنه مقايسه ايران با كشورهايي مانند امريكا و هند كه به ترتيب 39 و 14 هزار سالن سينما را در خود جاي دادهاند، قياسي است معالفارق. اگر لعاب خوشبينيمان را كمرنگ كنيم و از روستاها صرف نظر كنيم و فقط فرض را بر اين قرار دهيم كه مردمان 1081 شهري كه در كشورمان دسترسي به سينما ندارند ميتوانستند و اين امكان را داشتند كه به تماشاي فيلمهاي سينماي ايران بنشينند، آنوقت نه تنها «شهر موشها2» كه ساير فيلمها نيز ميتوانستند به فروش چند ده ميليارد توماني اميدوار باشند. مردم ايران فارغ از تعلقشان به هر نحله فكري، نشان دادهاند كه فيلمشناسند و از آثار فاخر استقبال ميكنند، به شرطي كه از يك امكانات حداقلي برخوردار باشند. تا زماني كه 47 ميليون نفر از جمعيت كشور به سالنهاي سينما دسترسي ندارند ديگر صحبت از چرخه اقتصادي هنر هفتم و گلايه از سينما نرفتن مردم، بيشتر شبيه يك شوخي و مضحكه به نظر ميرسد. انتظار سينما رفتن از مردماني كه اصلاً سالني براي اين منظور در اختيار ندارند، يك پرتوقعي خام و ناشيانه و برآمده از احساسات و جوزدگيهاي مقطعي است. دلخوش كردنهاي هرازچندگاهي به فروش فيلمهايي مانند «شهر موشها2»، سهگانه «اخراجيها» و «كلاه قرمزي» بدون در نظر گرفتن بهاي بليت، هزينه ساخت و تعداد مخاطب به نسبت جمعيت كشور يك كنش احساسي و به دور از دورانديشي و تدبير است. موشها كه بروند باز ما ميمانيم و سالنهاي خالي از تماشاگر و چرخ هنر هفتم كه نميچرخد و دخل و خرجي كه بههم نميخواند. سينماي ايران به شدت از نقايص و كاستيهاي زيربنايي رنج ميبرد و رفع آن بيشك يك عزم و خواست ملي را ميطلبد. دولت علاوه بر سرمايهگذاري مستقيم براي ساخت سالنها، ميتواند با ارائه تسهيلات و اتخاذ معافيتها بخش خصوصي را نيز براي حضور در اين عرصه ترغيب كند. اگر امكان ديدن فيلم براي همه ايرانيان فراهم شد و باز سالنهاي سينما خالي ماند آنوقت بايد به سينماگران ايراد گرفت كه چرا از سلايق مردم فاصله گرفتهاند و ميانشان با جامعه جدايي افتاده است. وگرنه متهم كردن فيلمسازان به ساخت آثار فاقد جاذبه در شرايطي كه اكثريت مردم به سالنهاي سينما دسترسي ندارند، بيانصافي و از مدار منطق خارج شدن است، بيشك.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۶ مهر ۱۳۹۳ - ۱۷:۱۷
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 28]