واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
ماوراء (1) زمینه پذیرش شیطان یا ملک نويسنده : استاد اصغر طاهرزاده منبع : راسخون مقدمه : واقعيت اين است که هميشه انسان ها در صدد بودند از رازهاي عالم وجود آگاهي يابند تا بتوانند از تاثير و نقش آنها در زندگي خود بهره گيرند و با ملکوت عالم مأنوس باشند . قرآن نيز انسان ها را به اين امر تشويق کرده و فرموده : « اولم ينظروا في ملکوت السماوات و الارض ... » (1) و علاوه بر اين ، قرآن با تشويق مومنان به تدبر در آيات کتاب خداوند عميق ترين و دقيق ترين اسرار و سنن واقعي عالم وجود را در اختيار انسان ها قرار مي دهد تا عطش رازآموزي انسان را به صورتي صحيح سيراب کند . ولي از آنجايي که خداوند در مقابل هر غذاي حلالي غذاي حرامي نيز قرار داده تا معلوم شود چه کسي طالب حق است و چه کسي طالب ارضاي نفس اماره ، در مورد توجه به غيب هم موضوع همين گونه است، و انسان هاي گرفتار نفس اماره بدون آنکه بدانند ؛ نحوه ي رويکردشان به راز و امور غيبي ، رويکردي وهمي و بي ثمر مي باشد ، که نمونه هاي اين رويکرد انحرافي را در جادوگران مي توان ملاحظه کرد . نويسنده ي محترم در اين مباحث سعي کرده به کمک قرآن و روايات و دلايل حکمي ، تفاوت اين دو رويکرد را روشن نمايد تا نه تنها مرز خرافه با حقيقت روشن شود ، بلکه خواننده با معارف بلندي در موضوع امور غيبي آشنا گردد و ان شاء الله بتواند با پيگيري اين امور جهت زندگي خود را هر چه بيشتر به سيره ي اولياء دين « عليهم السلام » نزديک کند . بعضی از سوالاتی که لازم است بدانها پاسخ دهیم عبارتند از : 1 ـ نقش سحر در زندگي انسان ها چه اندازه است ؟ آيا مي توان از طريق سحر سرنوشت انسان ها را تغيير داد ؟ 2 ـ آيا چشم زخم حقيقت دارد ، و افرادي هستند که توان چشم زدن داشته باشند ؟ 3 ـ جايگاه احضار روح در معارف اسلامي کجاست ؟ 4 ـ کيفيت و حکم هيپنوتيزم چگونه است ؟
زمينه هاي پذيرش شيطان يا ملک : همان طور که مي دانيد و قرآن هم به ما خبر داده است بالاخره مجموعه اي از قواي غيبي در عالم موجود است که اگر بخواهيم انواع آنها را بشماريم به اين صورت است که متوجه باشيم ، اصل همه غيب ها حضرت غيب الغيوب يعني حضرت رب العالمين است ، خداوند غائبي است که تمام عالم تحت تاثير و سيطره ي اوست . ملائکه نيز از حقايق غيبي اند که بر عالم و آدم تاثير مي گذارند و علاوه بر تدبير عالم ، به اولياء الهي نيز کمک مي کنند . از جمله قواي غيبي عالم که مي توانند تاثيرگذار باشند ، جنيان هستند ، حالا چه ازجهت مثبت و چه از جهت منفي . جنياني را که نقش منفي دارند شياطين مي نامند . و باز از جمله موجودات غيبي که مي توانند تاثيرگذار باشند ، نفس انسان ها است ، بعضي از انسان ها مي توانند بر روح و روان ساير انسان ها تاثير بگذارند . مي توان از وجودات غيبي ، درست استفاده کرد ، همچنان که مي شود از انوار آنها محروم شد . همان طور که مي توان از خدا استفاده کرد و قلب را آماده پذيرش انوار الهي نمود ، مي شود با پشت کردن به دين الهي ، از انوار حضرت رب العالمين محروم شد . حال اگر خود را از انوار الهي محروم کرديم ، قواي غيبي منفي جاي آن را مي گيرد . زيرا همان طور که اين يک قاعده است که : « ديو چون بيرون رود فرشته درآيد » عکس آن هم هست که : « فرشته چو بيرون رود ديو در آيد » ديو همان شيطان است . هيچ وقت نمي شود قلب و فکر ما بدون يک نيروي خيالي حرکت کند ، ما هميشه بر اساس قواي خياليه کارهايمان را انجام مي دهيم . به عنوان نمونه ، قبل از اينکه بلند شويم و به اين جلسه بياييم ، يک تصور خيالي از اينجا داريم که بر اساس آن بدن را حرکت دهيم تا بياييم اينجا . حال آن صور خيالي که عامل حرکت ما است يا بر اساس تجلي نور الهي بر قوه ي خيال ما به وجود آمده ، يا بر اساس وسوسه هاي شيطان ايجاد شده است ، خيال ما خالي از يکي از آن دو نمي باشد . اگر زمينه ي پذيرش نور الهي ضعيف شد ، شيطان با تحريک قوه ي وهميه فعاليت خود را شروع مي کند و با وعده هاي دروغ ما را به مسيري که مي خواهد مي کشاند . قرآن مي فرمايد : « و قال الشيطان لما قضي الامر ان الله وعدکم وعد الحق و وعدتکم فاخلفتکم و ما کان لي عليکم من سلطان الا ان دعوتکم فاستجبتم لي فلا تلوموني و لومرا انفسکم ما انا بمصرخکم و ما انتم بمصرخي اني کفرت بما اشرکتمون من قبل ان الظالمين لهم عذاب اليم » (2) و چون روز حساب بر پا شد شيطان مي گويد : خدا به شما وعده داد ، وعده ي راست ، و من به شما وعده دادم ، و خلاف کردم ، و مرا بر شما هيچ تسلطي نبود جز اينکه شما را دعوت کردم و اجابتم نموديد پس مرا ملامت نکنيد و خود را ملامت کنيد ، من فريادرس شما نيستم و شما هم فرياد رس من نيستيد ، من به آنچه از قبل براي خدا شريک مي دانستيد ، کافرم . آري ستمکارن عذابي پر درد خواهند داشت . طبق آيه ي فوق شيطان در آن شرايط دارد مي گويد خودتان بد بوديد و زمينه ي پذيرش نور الهي را در وجود خود از بين برديد ، من را چرا ملامت مي کند . چون اهل جهنم در قيامت به شيطان مي گويند : چرا ما را گمراه کردي ؟ مي گويد : من شما را گمراه نکردم ، در اين گمراهي خودتان را ملامت کنيد ، من ديدم شما پذيراي وعده هاي من هستيد ، جلو آمدم ، باز بيشتر پذيراي وعده هاي من بوديد ، بيشتر جلو آمدم . گاهي آنقدر طرف پذيراي شيطان مي شود که به تعبير اميرالمومنين « عليه السلام »: « اتخذوا الشيطان لامرهم ملاکا و اتخذهم له اشراکا فباض و فرخ في صدورهم و دب و درج في حجورهم فنظر باعينهم و نطق بالسنتهم فرکب بهم الزلل و زين لهم الخطل فعل من قد شرکه الشيطان في سلطانه و نطق بالباطل علي لسانه » (3)شيطان را معيار کار خود گرفتند ، و شيطان نيز آنها را دام خود قرار داد و در دلهاي آنها تخم گذارد ، و جوجه هاي خود را در دامانشان پرورش داد . با چشم هاي آنان مي نگريست ، و با زبان هاي آنان سخن مي گفت . پس با ياري آنها بر مرکب گمراهي سوار شد و کردارهاي زشت را در نظرشان زيبا جلوه داد ، مانند رفتار کسي که نشان مي داد در حکومت شيطان شريک است و با زبان شيطان ، سخن باطل مي گويد . حضرت مي فرمايند ممکن است کسي روح و عقل و قلبش ، همه و همه در دست شيطان قرار مي گيرد . بدن مظهر قدرت روح : براي جواب به سوالات لازم است آياتي را به عنوان مبنا مطرح کنيم تا راحت به جواب برسيم ، از جمله مبناهايي که بايد بدان توجه داشت توجه تاثير نفس يا منِ انسان است بر تن او . شما نفسي داريد که بر « تنِ » شما تاثير مي گذارد . حتي وقتي به جهت ترس ، قلبتان شروع مي کند بزند « منِ » شما مي ترسد و تحت تاثير آن است که قلب گوشتي شما شروع به تپش هاي غير عادي مي کند . اين قدر نفس آدم روي تن او تاثير دارد که تن مظهر بسياري از حالات من او مي شود ، تا آنجا که گاهي با تحريک بدن توسط « نفس » تازه معلوم مي شود چه قدرتي داشته ايم ، مثلاً هيچ وقت فکر نمي کرديد بتوانيد از روي جوي آب جلوي خانه تان بپريد . ده سال آنجا زندگي مي کردي و هيچ وقت تصور پريدن از روي آن را هم نداشتي ، اما وقتي يک گرگ دنبالت کرد ديگر معطل نمي شوي که از روي پل بروي آن طرف ، با تمام نيرو از روي جوي آب مي پري آن طرف ، حتي دو متر هم آن طرف تر مي پري ، بعد هم از خود مي پرسي اين قدرت را از کجا آوردم ؟ اين قدرت را « منِ » شما در بدن شما ايجاد کرد .« من » ترسيد و براي دفع خطر چنين قدرتي را به بدن داد . گاهي کسي که صرع دارد با يک حرکت چند نفر را که دست او را گرفته اند پرت مي کند آن طرف ، چون با تحريک من يا نفس او بدنش چنين قدرتي پيدا مي کند که به طور عادي هيچ وقت بدن و ماهيچه هايش چنين قدرتي ندارند ، ولي چون روح او فوق العاده تحريک شده و از تعادل خارج گشته است ديگر نمي تواند با عقلش آن تحريک را کنترل کند . در همين رابطه مي گويند : « ديوانه ها زور دارند » به خاطر اينکه « من » آدم ها قدرت فوق العاده دارد . ولي عقل تاثير آن را بر بدن کنترل مي کند ، حال اگر عقل در ميدان نبود ديگر قدرت نفس انسان در کنترل عقل نخواهد بود . « من » انسان ها آنقدر قدرت دارد که مي تواند از فاصله ي دور قطار در حال حرکت را نگه دارد . آن مرتاض با دستش نمي تواند قطار را نگه دارد ، اما با تمرکز قواي نفس روي قطار مي تواند اين کار را بکند ، تمرکز يعني جمع کردن قواي نفس . البته مدت ها طول مي کشد تا بتواند نفس خود را عادت به تمرکز بدهد . حال با توجه به چنين قدرتي که در نفس هر کس هست ، انسان مي تواند از آن قدرت به صورت مثبت و يا منفي استفاده کند ، مومني که نفس خود را متمرکز مي کنند و قدرت آن را ظاهر مي نمانيد ، اهل کرامت مي شوند ، و غير مومنين درهمان رابطه اهل فتنه و فساد مي شوند .... ادامه دارد.پی نوشت ها :1) سوره ي اعراف ، آيه ي 1852) سوره ي ابراهيم ، آيه ي 223) « نهج البلاغه » ، ترجمه مرحوم دشتي ، ص 53منبع: کتاب « جایگاه جن ، شیطان و جادوگر در عالم »/خ
#اجتماعی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 386]