واضح آرشیو وب فارسی:آخرین نیوز: عكس بچه پولدارها و رابطه ايران و امريكا
به گزارش آخرین نیوز، سرگه بارسقيان در روزنامه اعتماد نوشت: بر اساس نظرسنجي موسسه تحقيقاتي پيو در امريكا، فقط 29 درصد مردم ايالات متحده به اين سوال كه در كدام كشور مسلمان جمعيت شيعيان بيشتر از سنيهاست، پاسخ درست دادهاند و ايران را انتخاب كردهاند. در اين نظرسنجي كه بيبيسي جهاني روز دوم اكتبر منتشر كرد، جامعه آماري 1002 نفره اين نظرسنجي در پاسخ به اين سوال كه نخستوزير فعلي اسراييل كيست، اينطور پاسخ دادهاند: 38 درصد گفتهاند بنيامين نتانياهو، 11 درصد آريل شارون، 7 درصد حسني مبارك و 1 درصد ديويد كامرون. بيشترين تعداد پاسخدهندگان (43 درصد) پاسخ دادهاند، نميدانم. از سوالاتي كه بيشترين درصد پاسخ درست به آن داده شده، كشوري است كه داعش بخش زيادي از قلمرو آن را تحت كنترل دارد كه 67 درصد سوريه را انتخاب كردهاند. بررسي طيف سني پاسخدهندگان به اين سوالات نتايج ديگري را آشكار ميكند: ردههاي سني 49-30 و بالاي 65 ساله، هر دو 66 درصد به سوال درباره داعش پاسخ درست دادهاند، 74 درصد هم بين 64-50 سال داشتهاند و 58 درصد بين 29-18 سال. رده سني كه بيشترين درصد پاسخ درست به سوال نخستوزير اسراييل را دادهاند، 65 ساله به بالا بودند (48 درصد). از بين آنها كه ايران را داراي جمعيت شيعه بيشتري نسبت به سنيها ميدانند، 29 درصد 29- 18 ساله هستند، 27 درصد 49-30 ساله، 32 درصد 64-50 ساله و 27 درصد 65 ساله به بالا. 40 درصد آنها كه به اين سوال پاسخ درست دادهاند فارغالتحصيل دانشگاه هستند. اين آمار براي اهل فن معنادار است، خصوصا براي دولتي كه رويكرد اصولياش را «پايان بخشيدن به توهم ايرانهراسي» اعلام كرده است. اين آمار آينه ايرانشناسي مردمي است كه روزانه در معرض پروپاگانداي ايرانهراسي قرار دارند، با اين وجود طبق نظرسنجي نهاد برنامه مشاوره عمومي و مركز مطالعات بينالمللي و امنيتي دانشگاه مريلند امريكا كه سه ماه پيش منتشر شد، 61 درصد امريكاييها خواهان توافق مشروط هستهيي واشنگتن با تهران هستند؛ 61 درصد از رايدهندگان حامي همكاري مشترك ايران و امريكا براي حل بحران عراق بودند و 70 درصد هم از همكاريهاي ورزشي و فرهنگي دو كشور حمايت كردهاند. حاميان استفاده از ابزارهاي اقتصادي و ديپلماتيك براي حل مساله هستهيي در سال نخست روي كار آمدن باراك اوباما در امريكا 73 درصد بود و در سال 86 طبق نظرسنجي گالوپ 67 درصد گفتند از ملاقات رييسجمهور امريكا با رهبران كشورهاي خارجي كه مخالف ايالات متحده قلمداد ميشوند حمايت ميكنند. در سال 87 گزينه ديپلماسي مستقيم ايران و امريكا مورد حمايت 56 درصد مردم ايالات متحده بود كه از اين ميان 74 درصد داراي مدرك ليسانس يا بالاتر از آن بودند و جالب اينكه از جوانان امريكايي كه بيشترين ميزان حمايت را از باراك اوباما در انتخابات داشتند فقط 38 درصدشان موافق گفتوگوي مستقيم با ايران بودند. نظرسنجي موسسه پيو در سال 88 هم نشان ميداد 63 درصد امريكاييها گزينه گفتوگوي مستقيم با ايران درباره برنامه اتمياش را ميپذيرند. اين آمار البته به معني بهبود تصوير ايران در جامعه امريكا نيست؛ بيشتر ناظر به عدم تحميل هزينه برخورد نظامي ديگري به جامعه امريكاست تا نشانه نگاه واقعبينانه به ايران امروز. سال 87 نظرسنجي گالوپ از جامعه 80 درصدي امريكاييهايي ميگفت كه ديدگاهي نامطلوب درباره ايران دارند كه اين بيش از هر كشور ديگري در جهان است. ميزان محبوبيت ايران در جامعه امريكا در سال بعد، 10 درصد بود كه بيشترين ميزان در گروه سني 18 تا 34 ساله (18 درصد) ديده ميشد. ميزان محبوبيت ايران در سال گذشته (2013) به 12 درصد رسيد كه باز هم در همان رده سني بالا بود. ميتوان تقصير ايرانهراسي را به گردن كارتلهاي رسانهيي و لابيهاي يهودي و هزار و يك عامل موثر در جامعه امريكا انداخت، اما نميتوان از قصور خود در شناسايي واقعيتهاي ايران و ترجمان مخرب برخي از اقدامات در ذهنيت مردم امريكا غفلت كرد. اينكه ايران در رده سني 18 تا 34 ساله امريكاييها تصوير مثبتتري دارد را به بسياري عوامل ميتوان نسبت داد، ارتباطات اينترنتي، كماثر بودن حافظه تاريخي در شكلگيري ذهنيت آنها و. . . اما اگر ايرانشناسي را مقدمه پايان ايرانهراسي بدانيم، اين با تصويري گرهخورده كه از داخل منتشر ميشود. گرچه همين نظرسنجي اخير نشان داد كه از چگونه جامعهيي سخن ميگوييم؛ جامعهيي كه نخستوزير مهمترين متحد دولت خود كه از قضا داراي بزرگترين لابي در قوه قانونگذاري آن است را نميشناسد. پس نميتوان خيلي انتظار داشت كه هم شناخت خوبي از ايران داشته باشد، هم شناخت كاملا درستي، فارغ از تبليغات رسانهيي و رسوب قضاوتهاي تاريخي. بنابراين بخشي از اين وضعيت معلول گرايشها و حساسيتهاي جامعه امريكا و به ويژه ميزان توجه آن به رخدادهاي بينالمللي است و بخشي ديگر متاثر از آنچه ما كاشتيم و برداشتيم. اين تصوير صرفا از سوي دولتمردان منعكس نميشود، بلكه بخشي از آن را خود مردم – خواسته يا ناخواسته – ميسازند. اين روزها صفحه «بچه پولدارهاي تهران» در اينستاگرام چنان كه در داخل كشور سروصدايي به پا كرد، اما خارجيها را هم كنجكاو كرد كه اين تصاوير از ايران تحريم شده بيرون ميآيد؟ روزنامه نيويوركپست عكسهاي بچه پولدارهاي ايراني را دقيقا مشابه تصاوير جوانان پولدار امريكايي دانست كه ساعتهاي گرانقيمت رولكس، اتومبيلهاي پورشه، لباسهاي برند و خانههاي بزرگ و استخر و... دارند. خود اين صفحه نشان داد، لزوما سخنراني روحاني، جلسه پرسش و پاسخ ظريف در امريكا و اداره ديپلماسي عمومي وزارت خارجه نيست كه ميتواند ايرانهراسي را بزدايد؛ يك صفحه خاص در اينستاگرام – كه در ايران مسدود شد – هم ميتواند به ساختن تصويري از ايران – فارغ از درستي يا انحراف آن - كمك كند كه فراتر از خواست دولتي يا ساختار ديپلماتيك است. نمونه ديگرش را ميشد در بازتاب عكسهاي براندن، عكاس امريكايي ديد كه وقتي تصاويري از مردم عادي ايران در كوچه و خيابان را روي وبلاگش گذاشت، كامنتهايي قابل تامل در پياش منتشر شد كه گوياي تصوير واقعي كمرنگ و مات ما ايرانيها در قاب ذهني امريكاييهايي مثل جان و دياناست: « كن اسكارتر: احتمالا بيشتر امريكاييها ميگن: تهران تو كدوم يك از ايالتهاي امريكاس؟»، «ديانا: ازت ممنونم كه نشون دادي زنان مسلمان مظلوم واقع نشدن و اونا هم دارن زندگيشونو ميكنن. لزوما نبايد به شيوه ما زندگي كنن»، «جان: من حتي نميدونستم تو ايران هم برف مياد! فكر ميكردم خشك و بيابونيه»، «آگاتا: شما سورپرايز بشيد از اينكه مردم ايران دو تا سر با دستاي قلاب مانند ندارن و شبيه بقيه انسانها هستن!»، «جو: اينا اون مردمي هستن كه كشورمون به ما ياد داده ازشون متنفر باشيم؟» و... اين دولتها نيستند كه فقط تصوير ميسازند، بلكه چند بچه پولدار يا بچه فقير هم ميتوانند تصويرسازي كنند. تصويرها سياست ميسازند. آنطور كه عكس ملاله با دماغ بريدهاش اين دختر را به نوبل صلح رساند؛ عكسهاي ماندانا و مليكا در صفحه بچه پولدارها، با ظاهر شيك و زيبايشان هم ميتواند يكي از راههاي پايان ايرانهراسي باشد.
شنبه, 19 مهر 1393 ساعت 08:08
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آخرین نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 44]