تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):بر زبان مؤمن نورى (الهى) است و درخشان و برزبان منافق شيطانى است كه سخن مى‏گويد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804806194




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بررسی تطبیقی ارزش‌ها در اسلام و لیبرالیسم و دلالت‌های تربیت اخلاقی آن


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
بررسی تطبیقی ارزش‌ها در اسلام و لیبرالیسم و دلالت‌های تربیت اخلاقی آن
اگر تساهل به منزلة صفتی اخلاقی به معنای آسان گرفتن، مدارا کردن، جوانمردی، بلندنظری و آزادگی به کار رود، مورد تأیید اسلام است. اما تساهل به معنی بی‌تفاوتی کامل نسبت به باورها و رفتارهای اخلاقی افراد و گروه‌های مختلف، به نسبیت اخلاقی می‌انجامد.

خبرگزاری فارس: بررسی تطبیقی ارزش‌ها در اسلام و لیبرالیسم و دلالت‌های تربیت اخلاقی آن



بخش دوم و پایانی تساهل و مدارا «تساهل» و «مدارا»، به مفهوم مثبت و اسلامی آن، معنایی کاملاً اخلاقی- ارزشی دارد. مدارا و تساهل را از ابعاد مختلف می‌توان تقسیم‌بندی نمود. تساهل فکری- عقیدتی در مقام نظر و اندیشه، که ناظر بر آزادی افراد در پذیرش هرنوع فکر و اندیشه مخالف است. تساهل عقیدتی در مقام اجازه دادن به افراد یا گروه‌ها برای بیان یا تبلیغ و اعمال اندیشه‌ها و آرا. تساهل هویتی، که ناظر به تساهل در ویژگی‌های غیراختیاری، همچون جنس، نژاد، ملیت، رنگ و فرهنگ صاحبان آنهاست و به نوعی منادی همزیستی مسالمت آمیز افراد انسانی است. تساهل رفتاری، که به تساهل در رفتارهای فردی و اجتماعی در عرصه تعاملات اجتماعی و مناسبات گروهی اطلاق می‌شود. تحمل و مدارا با مخالفان و شنیدن عقاید آنها، یکی از رفتارهای پیامبراسلام(ص) بود که قرآن آن را تأیید کرده و برای جامعه مفید می‌داند. به‌عنوان مثال، خداوند به مؤمنان توجه می‌دهد که پیامبر بسیاری از حرف‌ها را می‌شنود و حتی تصدیق می‌کند با آنکه می‌داند برخی از آنها باطل است، از باب اینکه نمی‌خواهد به شما سخت‌گیری کند.(توبه: 61) تئوکراسی واژه «تئوکراسی» در لغت به معنای یزدان سالاری است. در اینجا مراد نوعی الگوی حکومتی است که در آن، نه رأی اکثریت بلکه قوانین الهی، ساری و جاری است. حکومت در چنین نظامی، از جانب خداست و دستگاه اداری و قضایی آن «فرمان‌های خداوند» را، که از راه وحی رسیده است، تفسیر و اجرا می‌کند. (44) بنابراین، در تفکر اسلامی و به خصوص در کتب شیعه نیز، حاکمیتی واجد ارزش است که در اصل، از آن خداوند بوده و آنگاه از سوی خدا طبق آیه شریفة «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم» (45) (احزاب: 1) به رسول خدا و پس از رسول خدا طبق حدیث شریف «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» مقام امامت و رهبری به امیر مومنان علی(ع)، و پس از او به ائمه معصومین(ع) و در زمان غیبت نیز به فقهای عادل واگذار شده است. از این‌رو، شیوة حکومت در تفکر اسلامی، حکومت الهی است، نه دمکراسی غربی، نه سوسیالیستی شرقی و نه استبدادی سلطنتی فردی. به عبارت دیگر، مشروعیت حکومت در بینش اسلامی، الهی است، نه مردمی. (46) تفاوت اساسی این حکومت با سایر حکومت‌ها در شیوه قانون‌گذاری است در حکومت دمکراتیک، قوه مقننه طبق خواسته مردم، خود را ملزم به رعایت خواست آنها می‌داند. بر خلاف شیوة حکومت الهی، که قوه مقننه موظف به فهم قانون خدا و وضع قوانین بر طبق آن است، نه خواست مردم. (47) دلالت‌های تربیتی و اخلاقی ارزش‌های لیبرال و اسلامی از منظر بسیاری از صاحب‌نظران تربیتی، تعلیم و تربیت در کلیت خود قائم بر ارزش‌هاست؛ زیرا ارزش‌ها تعیین‌کننده هدف‌ها و هدف‌ها به نوبه خود، تعیین‌کننده راهبردها و روش‌ها آموزشی هستند. با ملاک قرار دادن ارزش‌هاست که می‌توان به ارزیابی عملکرد نظام تربیتی پرداخت. (48) اکنون با توجه به این امر، که اهداف هر نظام تربیتی برگرفته از نظام ارزشی حاکم بر آن است، اگر بنا باشد ما به فلسفة تعلیم و تربیت اسلامی دست یابیم، باید نظام ارزشی مورد نظر جامعه خود، یعنی نظام ارزشی اسلامی را بهتر بشناسیم. از سوی دیگر، امروزه نظام ارزشی مأخوذ از مکتب لیبرال دمکراسی غرب، از سوی کشورهای غربی و با توسل به ابزارهای ارتباطی و رسانه‌ای، به تمام جوامع عرضه می‌شود و متأسفانه توده مردم و گاه اندیشمندان جوامع تحت تأثیر آن قرار می‌گیرند. در چنین وضعیتی، مطالعه ارتباط بین نظام‌های ارزشی لیبرالیستی و اسلامی با اهداف تربیتی مورد توجه این مکاتب، می‌تواند منجر به درک عمیق‌تر و جامع‌تری از اهداف تربیتی گردد. در اینجا با توجه به مبانی ارزشی این دو نظام فکری، برخی اهداف تربیتی بیان می‌گردد. اهداف تربیت لیبرالی 1. آموزش و پرورش همگانی یکی از اهداف نظام آموزشی در جوامع لیبرال، ایجاد جامعه‌ای بهره‌مند از آموزش و پرورش همگانی است؛ چرا که چنین سیاستی بر این فرض مبتنی است که شهروندان فراخوانده می‌شوند تا در همة زمینه‌های اجتماعی، به تصمیم گیری بپردازند. آموزش و پرورش، مبنایی شناختی برای تصمیم‌گیری‌های عاقلانه فراهم می‌سازد. (49) با توجه به تأکید تفکر لیبرالیستی دربارة برابر دانستن انسان‌ها در برخورداری از حقوق اساسی‌شان، همه افراد در جامعه لیبرال، باید از حق تعلیم و تربیت رسمی برابر و بدون از تبعیض باشند. پس برای اجرای عدالت، آن گونه که مورد نظر لیبرال‌هاست، باید فرصت‌های برابر برای همه فراهم شود تا بتوانند استعداد‌های خویش را شکوفا کرده و به پیشرفت برسند. 2. آموزش و پرورش مدنی یکی از مهم‌ترین ارکان جامعه لیبرال، حکومت اکثریت است که از نظر لیبرال‌ها، منصفانه‌ترین شیوة سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری سیاسی است. (50) هدف آموزش و پرورش مدنی مورد نظر لیبرالیسم، رشد شناختی و عاطفی شهروندان آینده است. (51) پس در فرایند آموزش و پرورش افراد، به پرورش نگرش‌های مدنی و ارزش‌هایی که نهادها و فرایندهای اجتماعی را قوام می‌بخشد، اهتمام می‌شود تا هر فرد بتواند آگاهانه متعهد به مشارکت در سرنوشت سیاسی جامعه باشد و به قوانین احترام بگذارد. 3. آموزش عملی و کاربردی بسیاری از اندیشمندان لیبرال چون جان لاک، آموزشی را ارزشمند و قابل پذیرش می‌دانند که جنبه عملی و کاربردی داشته و فرد را برای موفقیت در زندگی فردی و توانایی ایفای نقشی مستقل در جامعه آماده کند. (52) بنابراین، یادگیری‌های عقیدتی و نظری، که فاقد کاربرد عملی و شغلی در زندگی باشد، در اولویت نخواهد بود. 4. تربیت انسان آزاد و خودگردان اگر آزادی مهم‌ترین ارزش در نزد لیبرال‌ها باشد، روشن است که تربیت انسان‌های آزاد و مستقل، از مهم‌ترین اهداف تربیتی لیبرالیستی است؛ انسان‌هایی که بتوانند در سایة آزادی نهادینه شده در جامعه، تفکر کنند، تصمیم‌گیری نمایند و بر‌اساس اعتقادات خویش عمل نمایند. در این زمینه، نظام تربیتی باید تربیت فردی را هدف قرار دهد که با برخورداری از آزادی کامل و عدم وابستگی به دیگران و بدون اعمال هرگونه تحمیل از جانب دیگران، اهداف و روش زندگی خویش را انتخاب نماید. 5. پرورش عقل لیبرالیسم با تأسی از ایده‌های عصر روشنگری، بر قدرت خرد آدمی برای حلّ مشکلات و بهبود زندگی و اجتماع صحه می‌گذارد. فلاسفة تعلیم و تربیت لیبرال، از جمله افرادی چون ریچارد پیترز، پل هرست و رابرت دیردن، که به آنها پرورشکاران «مکتب لندن» (53) نیز می‌گویند، در قرون نوزدهم و بیستم، نحله‌ای از لیبرالیسم مبتنی بر عقلگرایی را مطرح کردند که به «عقلگرایی لیبرالیستی» (54) مشهور است. آنها تأکید دارند که استقلال و آزادی فردی، به کارکرد عقل فرد وابسته است و همه قوانین اجتماعی و اخلاقی از طریق تعقل فردی قابل وضع و تغییرند. (55) 6. بسط و توسعه برنامه درسی سکولار لیبرالیست‌ها با پذیرش ایدة سکولاریسم، در صددند تا تربیت دینی را از آموزش و پرورش رسمی جدا سازند؛ زیرا برخی از پرورشکاران لیبرال مسلک، بر این باورند که تربیت دینی به معنی انتقال مفاهیم دینی به نسل جوان، با بی‌توجهی به قوه عقلانی آنها، بیشتر جنبه تلقین به خود می‌گیرد. و این امر با روح آزادی و استقلال فردی سنخینت ندارد. (56) اهداف در تربیت اسلامی در تربیت اسلامی، که در آن مقولة اخلاق از اهمیت فوق العاده‌ای برخوردار است، بسیاری از اهداف اساسی و بنیادین تربیتی، از ارزش‌های اصیل اسلامی سرچشمه می‌گیرند که در اینجا به شماری از مهم‌ترین آنها، اشاره می‌شوند. 1. دست یابی به حیات طیبه حیات طیّبه در اصطلاح اسلامی، نوعی زندگی است که انسان در ارتباط با خدا به آن دست می‌یابد که در همه ابعاد وجودی خود، از پلیدی بر کنار خواهد بود. در فرهنگ قرآنی، حیات پاک، جلوه‌های گوناگونی دارد که از آن جمله می‌توان به بُعد جسمانی و سلامتی، اندیشه و اعتقاد، گرایش‌ها و هیجانات، نیّت و اراده و اعمال و رفتار اشاره کرد. (57) 2. نیل به مقام عبودیت و قرب با توجه با متن آیات قرآنی، یکی از از اهداف آفرینش الهی، عبادت ذات خداوندی است. در این زمینه، در تربیت اسلامی باید حس تسلیم در برابر اوامر الهی تقویت شود. فرد باید به این باور برسد که فلاح و رستگاری واقعی در عبودیت خداوند است و انسان نمی‌تواند در آزادی مطلق به سر برد. از این‌رو، یکی از اهداف غایی تعلیم و تربیت اسلامی، قرب الهی است؛ زیرا تنها در جوار امن الهی است که انسان به ساحل آرامش می‌رسد. 3. پرورش روحیه اعتدال اقامه عدل و قسط از مهم‌ترین ارزش‌های اسلامی است. بر این اساس، نظام آموزش و پرورش باید برای تربیت انسان‌هایی برنامه‌ریزی کند که میانه‌رو و عادل باشند. انسان‌هایی که اعتدال را در خواب، خوراک، تفریح، برخورد با دیگران و همه شؤون زندگی رعایت کنند، خود به خود زمینه تحقق عدالت در جامعه را فراهم می‌آورند. 4. تربیت انسان عاقل و عالم در تفکر دینی، عقل در کنار اعجاز وحی، برای به کمال رسیدن آدمی، از جایگاه رفیعی برخوردار است. اما آنچه در تربیت اسلامی اهمیت دارد، نوع معینی از تفکر هدایت شده با نور ایمان است؛ چنین تعقلی، بازدارنده از ضلالت است. (58) 5. مسئولیت پذیری انسان در پرتو تعقل و اختیار، تحت مشیت الهی، بر سرنوشت خویش حاکم می‌شود. انسان در تربیت اسلامی، مجبور یا خودمحور نیست، بلکه مکلف و مسئول است که در تهذیب نفس خویش بکوشد. منشأ این تکلیف خدامحوری و عبودیت است. از این‌رو، انسان در پیشگاه آفریدگار خویش مسئول است. و تنها باید در برابر او پاسخگو باشد. برنامه آموزش و تربیت اسلام به گونه‌ای است که به تناسب هریک از روابط انسان با خدا، با خود، با خلق و با جهان مسئولیتی را با ویژگی الهی بودن مطرح می‌کند که نتیجه آن، تبیین تکلیف در برابر خدا، پیامبر، امام و نسبت به خود، والدین، فرزندان خانواده، معلم، متعلم، دوست، شهروند، هم‌کیش، هموطن، ملت، دولت و حتی جانداران دیگر. (59) بحث و نتیجه‌گیری ارزش‌های حاکم بر هر جامعه، اساس و پایة رفتارهای اعضای آن را تشکیل داده و معیار ارزیابی رفتارهای انسانی، از طیف پسندیده تا نکوهیده قرار می‌گیرند. بنابراین، شناخت ارزش‌ها و مبانی آنها، به ترویج، گسترش و استحکام هر چه بیشتر ارزش‌ها و اخلاق فردی و اجتماعی منجر خواهد شد. با این پیش فرض، در این نوشتار تلاش گردید تا با بررسی برخی گزاره‌های هستی‌شناسانه و انسان‌شناسانه مطرح در دو مکتب لیبرالیسم و اسلام، ارزش‌های بنیادین این دو مکتب بازشناسی گردد و ارتباط آنها با اهداف کلان تربیتی این دو مکتب، تبیین شود. آزادی: آزادی لیبرالیستی با نفی فشارها و قیود بیرونی تعریف می‌شود. هابز می‌گوید: «آزادی در مفهوم صحیح آن، فقدان مخالفت است. بنابراین، انسان آزاد کسی است که اگر میل به انجام کاری داشته باشد و قدرت و ذکاوت انجام آن را نیز داشته باشد، با مانعی مواجه نشود.» (60) همچنین آیزایا برلین (61) درتعریف آزادی می‌نویسد: «من معمولاً به میزانی که شخص یا اشخاص دیگر در فعالیتم مداخله نکنند، آزاد نامیده می‌شوم. آزادی دراین مفهوم صرفاً حوزه‌ای است که درآن شخص می‌تواند بدون اشکال‌تراشی دیگران عمل کند. (62) اما در اسلام، آزادی مفهومی فربه‌تر و وسیع‌تر به خود می‌گیرد؛ چون از پشتوانه انسان‌شناختی واقع بینانه‌تری برخوردار است. در اسلام، علاوه بر اینکه آزادی بیرونی به شکل آزادی فردی و آزادی اجتماعی مورد توجه قرار گرفته است، نوعی آزادی درونی یا همان آزادی معنوی نیز تعریف شده و همه آحاد جامعه اسلامی، به ویژه متولیان تربیت اسلامی، به این نکته توجه داده‌اند که انسان موجود مرکب و پیچیده‌ای است که نیروها و قوای فراوانی در او وجود دارد. در این میان، انسانی واقعاً آزاد است که خود معنوی خویش را از بند جذبه‌ها و کشش‌های خود حیوانی برهاند. این موضوع از موارد مهمی است که در تربیت اخلاقی، به‌عنوان یک اصل اساسی باید مورد توجه گیرد. نکته دیگر درباره مفهوم آزادی در لیبرالیسم، اینکه آزادی مطلق مورد نظر این مکتب و محور قرار گرفتن انسان در همه امور، انسان را به موجودی تنها و بی‌پشتوانه تبدیل می‌کند که در مواردی، چیرگی حس دلواپسی بر انسان را به دنبال دارد. در حالی‌که در اسلام، یکی از دلائل اهمیت «قرب الهی» به مثابه هدفی اعتقادی- تربیتی، نیل به آرامشی است که از احساس نزدیکی با خالق بلامنازع عالم به انسان دست می‌دهد. فردگرایی فردگرایی مورد نظر لیبرالیسم، همواره انسان را تشویق می‌کند که با تکیه بر خود و با توسل به عقل بشری، راه درست زندگی را بیابد. این ایدة سه مشکل عمده را به دنبال دارد: اولاً، انسان ارگانیسمی پیچیده و رازآلود است که علم و عقل بشری پس از قرن‌ها تلاش و مداقه، هنوز در کشف زوایای پنهان آن به موفقیت چندانی دست نیافته است. در چنین وضعیتی، سؤال اینجاست که انسان چگونه می‌تواند بر «خودی» متکی باشد که برای او هنوز مجموعه‌ای ناشناخته است. درحالی‌که در مکتب اسلام، فرض بر این است که ابعاد وجودی انسان بدون راهنمایی خالق انسان امکان پذیر نیست. از این‌رو، در هر فعالیت انسانی، به ویژه تعلیم و تربیت که محور آن انسان است، باید انسان را از زاویه‌ای نگریست که به وسیله انوار وحی الهی روشن شده است. ثانیا،ً لیبرالیسم با طرح موضوع فردگرایی، عقل بشری را یکی از مطمئن‌ترین ابزارهای دسترسی به حقیقت معرفی می‌کند درحالی‌که نسبت به آفات، و کاستی‌های عقل انسانی بی‌توجه است. اما بنابر آنچه از جایگاه عقل در تفکر اسلامی بیان شد، «عقل ورزی» همواره مورد تأکید اسلام می‌باشد به شرطی که عقل «جایگاهی بدون لغزش» پنداشته نشود و به محدودیت‌های آن نیز واقع بینانه نگریسته شود. بنابراین، در فرهنگ اسلامی، به ویژه در تربیت دینی، باید بر این اصل مهم تأکید شود که یکی از مهم‌ترین خدمات دین، بیان‌کردن نقاط ضعف عقل بشری و ارائه طریق برای رفع آنها است. ثالثاً، چنانچه فردگرایی ارزش و هدف بنیادین در نظر گرفته شود، ارزش‌های اخلاقی نیز جنبه فردی و نسبی پیدا خواهند کرد. در حالی‌که در مکتب اسلام، ارزش‌هاى اخلاقى، ارزش‌هایی ثابت و جاودانه‌اند، و گذشت زمان و تحولات فکری، اجتماعى و سیاسی، سبب تغییر و دگرگونى آنها نمى‏شود. مثلاً زیبایى وفا به عهد و پیمان، یا نیکى را با نیکى پاسخ گفتن، امرى جاودانه است و همواره در طول تاریخ، این قانون اخلاقى دگرگون نخواهد شد. بنابراین، از دیدگاه اسلام در زندگى اجتماعى بشر یک رشته اصول اخلاقی وجود دارد که با طبیعت و سرشت معنوی و روحانی انسان درهم آمیخته است و رسالت اصلی تربیت اخلاقی، آن است که مروج چنین ارزش‌هایی در نسل جوان باشد. عدالت و برابری همان طور که بیان شد، بین ارزش‌های مورد تأکید لیبرالیسم، برابری و عدالت از جایگاه رفیعی برخوردار است. در سنت لیبرالیسم، برابری به معنای برابر بودن انسان‌ها در برخورداری از حق آزادی است که البته ارزشی متعالی و پسندیده است. در صورت تحقق، می‌تواند عدالت سیاسی و اجتماعی را نیز به دنبال داشته باشد. اما باید توجه داشت که محوریت تام و تمام انسان(فردگرایی افراطی)، به حاکمیت امیال و تمنیات انسانی بر فکر و عمل او منجر خواهد شد. اما در اسلام، گرچه همه انسان‌ها به واسطه اصل کرامت، با هم برابرند، اما نوعی مکانیسم خودکنترلی به نام «تقوا» نیز تعریف شده که به‌عنوان تنها عامل برتری انسان‌ها بر یکدیگر، ضامن کنترل امیال و تمنیات و در نتیجه، تحقق عدالت واقعی در جامعه است. اگر در لیبرالیسم، تعرض به دیگران، تنها خط قرمز عدالت و برابری محسوب می‌شود، در اسلام این دایره روشن‌تر و وسیع‌تر است و خود انسان، خلق الله و خداوندگار را نیز شامل می‌شود. اینجاست که وظیفه تربیت اسلامی، بسیار پیچیده‌تر و تخصصی‌تر از تربیت لیبرالی است؛ زیرا باید ضمن برشمردن ابعاد مختلف این حقوق سه گانه، مسئولیت متعلمان دربارة این سه حق را به درستی به آنها آموزش دهد. از این‌رو، باید اذعان داشت که عدالت در اسلام از جامعیت و رشددهندگی بیشتری برخوردار است، نظام تربیت اخلاقی در اسلام باید به گونه‌ای عمل کند که این مفهموم از عدالت را ترویج نماید. تساهل و مدارا بر اساس آنچه در این زمینه گذشت باید گفت: این ارزش در دو مکتب مذکور، مفهوم یکسانی دارد. اما در مورد این ارزش نیز، تفاوت ظریفی وجود دارد که دانستن آن خالی از فایده نیست. تساهل را از یک جهت می‌توان به تساهل منفی(سلبی) و تساهل مثبت(ایجابی) تقسیم نمود. تساهل منفی عبارت است از: عدم دخالت در افکار، عقاید، شیوه زندگی، علایق فرهنگی و آیین عبادت مردم. مفهوم تساهل مثبت، حمایت و پشتیبانی از حقوق و آزادی‌های مردم برای دستیابی به اهداف زندگی و برخوردار شدن آنان، به ویژه اقلیت‌ها، از فرصت‌های برابر در جامعه است. (63) نکته قابل تأمل اینکه تساهل مثبت یا ایجابی، مرحله‌ای فراتر از تساهل منفی(سلبی) است. در حقیقت، تساهل مثبت معنای تکامل یافتة تساهل است. در تساهل مثبت، عامل تساهل، نه تنها اصل تفاوت‌ها را می‌پذیرد، بلکه آن را امر طبیعی دانسته، برای رشد آنها می‌کوشد و هر نوع اندیشه، عمل و روشی را که سبب مهار و کاستن این تفاوت‌ها شود، نادرست می‌شمارد. اگر تساهل به منزلة صفتی اخلاقی به معنای آسان گرفتن، مدارا کردن، جوانمردی، بلندنظری و آزادگی به کار رود، مورد تأیید اسلام است. اما تساهل به معنی بی‌تفاوتی کامل نسبت به باورها و رفتارهای اخلاقی افراد و گروه‌های مختلف، به نسبیت اخلاقی می‌انجامد. بر این اساس، هرکس می‌تواند دارای هر نوع باور و رفتار اخلاقی باشد، و دیگران نه تنها نباید برای او مزاحمتی ایجاد کنند، بلکه باید گوناگونی و تفاوت را توصیه و تشویق نمایند. در تبیین دیدگاه اسلام در این زمینه به این نکته باید اشاره کرد که مدارا، به حرکتی جهت‌دار و در عین حال، ملایم در برخورد با دیدگاه‌های مغایر گفته می‌شود. در این تعریف، دو عنصر اساسی وجود دارد؛ نخست، جهت دار بودن حرکت، و دوم، برخورد ملایم آن با دیدگاه‌های مغایر. حذف هر یک از این عناصر، مانع از آن خواهد بود که تصویر درستی از مدارا، چنان که مورد نظر اسلام است، فراهم گردد. حذف عنصر جهت‌دار بودن، می‌تواند تصویر دیگری از مدارا به دست دهد که مطابق آن، فرد، با هر سبک و سیاقی همراهی نشان می‌دهد و خود، جهت معینی را دنبال نکند. (64) بر این اساس، فردِ اهل مدارا کسی است که هر آئین و هر شیوه را به دیدة قبول می‌نگرد و هیچ‌گونه تعاملی با آنها ندارد (قرائت لیبرالیستی از تساهل). چنین مفهومی از تساهل و مدارا در اسلام مطرح نیست؛ چرا که اسلام، آئینی ویژه را معرفی نموده و همه انسان‌ها را به اطاعت از آن دعوت می‌کند. البته باید دانست که اعتقاد راسخ به اندیشه‌ای با مدارا داشتن در تضاد نیست. با توجه به این مطلب، نمی‌توان انتظار داشت که مسلمانان بر سر اصول و احکام دین سازش نمایند و از باورهای خویش دست بردارند؛ چرا که چنین کاری معادل با «مداهنه و مصانعه» (65) است که در قرآن و روایات به شدت با آن برخورد شده و دینداران از آن نهی شده‌اند. عنصر دوم، برخورد ملایم در برخورد با جهت‌های مغایر است. با توجه به این عنصر، فرد اهل مدارا کسی است که بتواند در برخورد با آیین‌ها و شیوه‌های دیگر، برخوردی ملایم با آنها داشته باشد. این ملایمت هم جنبه عاطفی دارد و هم جنبه فکری. در جنبه عاطفی، برخورد ملایم ایجاب می‌کند که ادب و وقار حفظ شود. از سوی دیگر، جنبه فکری این نوع برخورد، ناشی از آن است که نقاط قوت و درستی نظریه‌های مقابل نیز در نظر گرفته شده و پذیرفته شود. (66) دستور به سعه صدر و تحمل عقاید مقابل و همزیستی مسالمت آمیز با اهل کتاب و احترام به جان و مال آنها در قرآن، تنها نمونه‌ای از کارب است این عنصر در مدارا می‌باشد. در پایان می‌توان گفت: «کثرت‌گرایی»، که به مثابه یکی از آموزه‌های اساسی سنت لیبرال است، بر این نکتة تربیتی تأکید دارد که هر طرح زندگی، به طور برابر خوب است و همه عقاید و ارزش‌ها اجازه ظهور دارند و افراد می‌توانند اهداف و روش‌های مورد علاقه خویش را در زندگی انتخاب و براساس تمایلات و منافع شخصی خویش عمل نماید. بنابراین، کثرت گرایی بر ایدة عدم جانبداری از ارزش‌ها و نظام‌های اخلاقی خاص استوار است. بنابراین، نظام آموزش و پرورش باید از آموزش ارزش‌ها و تعالیم دینی- اخلاقی خودداری کند و از هر گونه اقتدار مذهبی و یا ارزشی اجتناب کند. در اینجا تأکید بر این است که به جای آموزش مستقیم ارزش‌ها، بالا بردن توان ایضاح ارزش‌ها مورد توجه قرار گیرد. به همین دلیل، اهداف کلان تربیت لیبرالی، عمدتاً متوجه حقوق فردی است و تربیت اخلاقی کمتر مورد توجه قرار گرفته است. اما از دیدگاه اسلام، انسان از قدرت شناخت لازم، نه کافی برای رسیدن به سعادت واقعی برخوردار است. از این‌رو، نیازمند راهنمایی الهی است و تحت تدبیر و سیطرة قدرت ماورایی(خدا) قرار دارد و برای رسیدن به سعادت خویش، دارای تکالیف و الزام‌هایی است که از سوی خداوند متعال و به وسیله پیامبران، در اختیار او نهاده شده است. از این رو، در فرهنگ اسلامی، مجموعه‌ای از ارزش‌های جامع، جهان شمول، همیشگی و البته منطبق با قرائت واقعی از ابعاد وجودی انسان، قابل احصاء است که می‌تواند مبنای محکمی برای تربیت اخلاقی از منظر اسلام باشد. پی‌نوشت‌ها: 44. داریوش آشوری، دانشنامه سیاسی، ص 329. 45. احزاب: 1. 46. ‌حبیب‌الله طاهریهمان، ص 51. 47. همان، ص 52. 48. جرج ف نلر، آشنایی با فلسفه آموزش و پرورش، ترجمه فریدون بازرگان، ص 30. 49. جرالد ال گوتک، مکاتب فلسفی و آراء تربیتی، ترجمه محمد جعفر پاک سرشت ص: 279 50. همان، ص 254. 51 همان، ص 280. 52. علی‌محمد کاردان، سیر آرای تربیتی در غرب، ص 97. 53. The London school. 54. liberal rationalism. 55. C.f: James Walker, self-Determination as an Educational Aim. 56. P. Hirst & R.S. Peters, The logic of Education, p. 20. 57 خسرو باقری، درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران، ج 1، ص 88ـ89. 58. باقری، 1389، ص 201. 59. محمدتقی رهبر، و محمدحسن رحیمیان، اخلاق و تربیت اسلامی، ص 59. 60. ‌توماس هابز،، لویاتان، ‌ترجمه حسین بشیریه، ص 14. 61. Isiah Berlen 62 آیزایا برلین، چهار مقاله پیرامون آزادی، ترجمه علی موحد، ص 123 ـ 122. 63. ‌سیدعلی محمودی، نظریه آزادی درفلسفه هابز و لاک، ص 142. 64. خسرو باقری، درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران، ج 1، ص 4. 65. قلم: 9. 66. خسرو باقری، درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران، ج 1 ص 13. منابع ابراهیمیان، حسین، انسان شناسی(اسلام ـ اگزیستانسیالیسم ـ اومانیسم)، تهران، معارف، 1381. اخوان کاظمی، بهرام، عدالت در نظام سیاسی اسلام، تهران، اندیشه معاصر، 1381. آربلاستر، آنتونی، ظهور و سقوط لیبرالیسم، ترجمه عباس مخبر، تهران، مرکز، 1377. آشوری داریوش، دانشنامه سیاسی، تهران، مراورید، 1373. باقری، خسرو، درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران، تهران، علمی و فرهنگی، 1387، ج 1. ـــــ ، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، تهران، مدرسه، 1385، ج 1. برلین، آیزایا، چهار مقاله پیرامون آزادی، ترجمة علی موحد، تهران، خوارزمی، 1380. بودرو، ‌ژرژ، لیبرالیسم، ‌ترجمة عبدالوهاب احمدی، تهران، نی، 1383. بیات، ‌عبدالرسول و همکاران، فرهنگ واژه‌ها، قم، موسسة اندیشه و فرهنگ دینی، 1381. راسل، ‌برتراند، آزادی و سازمان، ‌ترجمة علی رامین، تهران، امیرکبیر، 1357. راولز، جان بوردن، نظریه عدالت لیبرالیسم سیاسی، ترجمه احمد واعظی، قم، بوستان کتاب، 1386. رنی، آستین، حکومت وآشنایی با علم سیاست، ترجمة لیلا سازگار، تهران، دانشگاهی، 1374. رهبر، محمدتقی و رحیمیان، محمدحسن، اخلاق و تربیت اسلامی، تهران، سمت، 1385. طاهری، ‌حبیب‌الله، بررسی مبانی فرهنگ غرب و پیامدهای آن، قم، بوستان کتاب، 1383. فارابی، ابونصر محمد، اندیشه‌های اهل مدینه فاضله، سیدجعفر سجادی، تهران، طهوری، 1361. فاضل میبدی، مجموعه مقالات پیرامون تساهل و تسامح، تهران، بی‌نا، 1379. کاردان، علی‌محمد، سیر آرای تربیتی در غرب، تهران، سمت، 1381. کیلانی، ‌عرسانی، فلسفه تربیت اسلامی، ‌ترجمة بهروز رحیمی، قم، پژوهشگاه حوزه دانشگاه، 1389. گوتک، جرالد ال، مکاتب فلسفی و آراء تربیتی، ترجمه محمدجعفر پاک‌سرشت، تهران، سمت، 1386. محمودی، سیدعلی، عدالت و آزادی، تهران، اندیشه معاصر، 1376. ـــــ ، نظریه آزادی درفلسفه هابز و لاک، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1377. مطهری، مرتضی، مقدمه‌ای بر جهان بینی اسلامی 5، جهان بینی توحیدی، قم، صدرا، 1357. ـــــ ، مقدمه‌ای برجهان بینی اسلامی، قم، اسلامی، 1380. نلر، جرج ف، آشنایی با فلسفه آموزش و پرورش، ترجمه فریدون بازرگان، تهران، دانشگاه تهران، 1377. هابز،‌توماس، لویاتان، ‌ترجمة حسین بشیریه، تهران، نی، 1380. یوسفیان، حسن و شریفی، امیر حسین، عقل و وحی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1383. Hirst, P.,& Peters. R.S, The logic of Education, London: Routledge, 1970. Hobbhouse, L.T, libbsie, liberalism, New york, p.26-123, 1913. Kylicka will, Contemporary political philosophy, coxfordclurendon press p2, 1999. Augier, Philip, le eitoyen, Education pour La democratic. UNESCO, 1994. Walker, James, self-Determination as an Educational Aim, London: Routledge, 1999. منبع: فصلنامه پژوهش های تربیتی – شماره 8 انتهای متن/

93/07/15 - 00:30





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 28]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن