محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827428831
ماجرای دختری که در زندان خواب چوبه دار میدید / عاقبت رفاقت با دختری که حجاب و روابط با پسران برایش اهمیت نداشت
واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران: هرشب با یک داستان؛
ماجرای دختری که در زندان خواب چوبه دار میدید / عاقبت رفاقت با دختری که حجاب و روابط با پسران برایش اهمیت نداشت
باورم نمیشد من که تا ساعاتی پیش پستترین انسان در منظر یک مشت سارق و خلافکار بودم، برای خواهرم همان دختر شیرین زبانی بودم که عزیز دل مادر بود..، احساس کردم خوشبخت ترین انسان روی زمین هستم و تا به امروز با خواهر و شوهر خواهرم با کمترین پول بهترین زندگی را داریم.
به گزارش خبرنگار حوادث باشگاه خبرنگاران، داستان پر رنج دختری 23 ساله سوژه گزارش امشب شد. این دختر که "نازنین" نام دارد، پس از مدتها بازدشت در زندان با تلاشهای بیوقفه خواهرش توانست آزاد شود و پس از تحمل حبس و شاید هم اعدام رهایی پیدا کند.
"نازنین" که تمام زندگیاش را در گرو تلاشهای خواهرش میداند، وقتی از ماه گذشته از زندان آزاد شد، داستان زندگیاش را تعریف کرد تا همه فرق بین دوست و خواهر را بدانند و از این طریق عذرخواهی کوچکی نیز از خواهرش کرده باشد.
داستان زندگی نازنین که نخواست نام شهر محل سکونتش گفته شود، را در ادامه میخوانید:
در دوران دانشگاه با دختری به نام "رویا" آشنا شدم که بسیار پولدار بود و همیشه هرچه دوست داشت برای خود میخرید و هر ماه ماشینش را عوض میکرد، اولش فکر میکردم پدر رویا یکی از ثرتمندترین افراد ایران است، ولی پس از کمی آشنایی بیشتر متوجه شدم که او در یک مغازه لباس فروشی کار میکند.
همان دفعه اولی که رویا به خانه ما آمد، مادرم با دیدنش مرا سرزنش کرد که نباید با چنین دخترانی رفاقتی داشته باشم، خیلی جر و بحث کردم، ولی مادرم گفت اگر بخواهی با رویا رفت و آمد داشته باشی باید دست از خانوادهات بکشی. راستش من هم در کل دنیا یک خواهر و یک مادر بیشتر نداشتم، پدرم زمانی که من بچه بودم در یک حادثه جان خود را از دست داده بود و مسئولیت بزرگ کردن من گردن خواهر و مادرم بود.
مادرم خیلی سختی کشیده بود و اصلا نمیخواستم من هم داغی باشم بر دل زخم خوردهاش، رفت و آمد با رویا را قطع کردم و به زندگی عادی خود بازگشتم ولی دوست داشتم با رویا رفاقت صمیمی داشته باشم، چون فکر میکردم او راه پولدار شدن را یاد گرفته است.
یادم نمیرود،مادرم که فوت کرد خواهر بزرگترم ازدواج کرده بود، دائما پشت درب اتاق من نشسته بود و با ترفندی سعی میکرد مرا از این وضعیت بیرون بیاورد، ولی بیفایده بود و اصلا به او توجه نمیکردم، خواهرم گاهی اوقات اینقدر پشت درب اتاق مینشست که خوابش میبرد و گاهی نیز التماس میکرد و میگفت: نازنین جان من هم برای تو مادر دومم، تو از این به بعد با من زندگی میکنی، خودم برایت همه کاری میکنم،اما من اصلا به حرفها و خواهشهای او توجهی نمیکردم.
چند هفتهای در همین حال و هوا بودم که تصمیم گرفتم گوشی همراهم را روشن کنم و به محض اینکه تلفن روشن شد، رویا زنگ زد، الان دیگر کسی نبود که جلوی رابطه مرا با او بگیرد، جواب دادم و رویا با صحبتهای صمیمانه از من خواست تا به مغازهاش سر بزنم و با یکدیگر به گردش برویم تا بتوانم این غم را کم کم فراموش کنم.
این موضوع را به خواهرم گفتم، ولی او موافقت نکرد، او هم رویا را میشناخت و با رفتن من به دنبال رویا مخالفت میکرد و میگفت: دوستی با رویا آخر و عاقبت ندارد ولی این حرفها را قبول نداشتم، همان بعد ظهر به مغازه رویا رفتم، او با پسری به نام مسعود در مغازه کار میکردند، انگار با هم شریک بودند.
شبها با "رویا "و "مسعود" به گردش میرفتیم و پول خرج میکردیم، همان چند روز اول داغ مادرم از دلم بیرون رفت و اصلا یادم رفت که سایه مادرم بالا سرم نیست، چند بار هم خواهرم به درب مغازه رویا برای دیدن من آمد که آبرویی از او بردم که بیچاره سرش را پائین انداخت و رفت.
غرور خواهرم را خیلی خرد میکردم و با زبان بسیار تندی با او حرف میزدم، ولی او همیشه با من مهربان بود و جز مهربانی کار دیگری بلد نبود، شوهر خواهرم در یک شرکت کارمند بود و آنان زندگی سادهای داشتند ولی من اصلا دوست نداشتم مثل او شوم، من زندگی شبیه به زندگی رویا را میخواستم، "ولخرجی و خوشگذرانی در اوج آزادی" . . .
آن اوایل فکر میکردم برای مسعود و رویا خیلی مهم هستم، چراکه بسیار خوب با من برخورد میکردند و مرا در همان مغازه مشغول کرده بودند و هرچقدر پول میخواستم به من میدادند، یک روز که در مغازه تنها در حال فروش اجناس بودم، زنی وارد مغازه شد و با گفتن جملات بیربط به من نگاه میکرد، فکر کردم دیوانه است و از مغازه بیرونش کردم.
"رویا" که به مغازه بازگشت موضوع را برایش تعریف کرد و او خندید و گفت: هرکه این جملات بیربط را بهت گفت تو یکی از این عروسکهای پشت ویترین را به او میدهی و پولش را میگیری. راستش از آن روز ورود افراد با جملات بیربط بیشتر شد و من هربار به آنان یک عروسک میدادم و آنان در عوض، پولی صدبرابر قیمت عروسک به من پرداخت میکردند.
اصلا کمی هم فکر نکردم که چرا این افراد در ازای خرید یک عروسک این مقدار هزینه میکنند، تا اینکه یکی از همان روزها وقتی در حال فروش اجناس مغازه بودم،ماموران پلیس وارد مغازه شدند و مرا به همراه عروسکها به پایگاه انتظامی بردند ، اصلا نمیفهمیدم چه اتفاقی دارد برایم میافتد، در پایگاه پلیس ماموران در بازرسی از عروسکها مواد مخدر کشف کردند و مرا به عنوان یکی از اعضای باند توزیع مواد مخدر سطح شهر مورد بازجویی قرار دادند.
هرچه میگفتم که من اصلا از این ماجرا بیخبر بودم،باورشان نمیشد؛حق داشتند مگر میشد کسی روزی بیش از 10 عروسک به قیمت بالا آن هم با جملات بیربط بفروشد و علتش را از صاحبکارش نپرسد، از طرفی هم نه "رویا" و نه "مسعود "پاسخگوی تلفنهای همراهشان نبودند،تنها شده بودم ،آنقدر که میخواستم بلایی سر خودم بیاورم.
مرا به زندان فرستادند،زندانیان با فهمیدن جرم من میگفتند،سرت اگر بالای دار نرود شانس آوردهای! میگفتند موادفروشی آخر و عاقبتش پوسیدن پشت میلههای زندان است، حتی خلافکاران و سارقان نیز وقتی میفهمیدند به جرم مواد فروشی دستگیر شدهام به چشم حقارت و رذالت مرا نگاه میکردند،انگار موادفروشی از آدمکشی و دزدی هم بدتر بود.
چند روزی اینطور گذشت، به هیچ جا و هیچ کسی متصل نبودم که حتی از روند پروندهام مطلع شوم، در یکی از همان روزها که به دیوار سلول تکیه زده بود، افسر نگهبان اسمم را پشت بلنگو خواند و احضارم کرد، همه متعجب شده بودند، انگار این طرز صدا کردن برای کسانی بود که قرار است از زندان آزاد شوند،درست بود؛ من از زندان آزاد شدم.باورم نمیشد،از داخل زندان که خواستم بیرون بیایم مامور زندانیها گفت: خواهرت گل کاشت، شب و روز تلاش کرد تا بیگناهی تو را ثابت کند.
این حرفها دلم را لرزاند، اشک را در چشمم جمع کرد و مرا دوباره به یاد مادرم انداخت، خواهرم راست میگفت: او هم برایم یک مادر بود ولی من او را خرد کردم، غرورش را له کردم بدون اینکه کمی از محبتهایش را ببینم.
از زندان که بیرون آمدم نمیدانستم چطور از خواهرم تشکر کنم، ولی او بازهم با مهربانی مرا در آغوش کشید، درست مثل زمانی که مادرم این کار را وقتی دلم گرفته بود، انجام میداد، نگذاشت حتی تشکر کنم فقط گفت خوشحال میشود اجازه دهم در کنار من باشد.
باورم نمیشد من که تا ساعاتی پیش پست ترین انسان در منظر یک مشت سارق و خلافکار بودم،برای خواهرم همان دختر شیرین زبانی بودم که عزیز دل مادر بود..، احساس کردم خوشبخت ترین انسان روی زمین هستم و تا به امروز با خواهر و شوهر خواهرم با کمترین پول بهترین زندگی را داریم.
انتهای پیام/
تاریخ انتشار: ۰۱ مهر ۱۳۹۳ - ۲۱:۱۹
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران]
[مشاهده در: www.yjc.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 41]
صفحات پیشنهادی
ماجرای تلخ دختری که با تیپ پسرانه در خیابان پرسه میزد و برای رسیدن به مردانگی سیگار میکشید!
ماجرای تلخ دختری که با تیپ پسرانه در خیابان پرسه میزد و برای رسیدن به مردانگی سیگار میکشید نمیتوانم بگویم که در خیابانهای شهر برای مرد شدن چه چیزهایی را از دست دادم و چه حقارتهایی را تحمل کردم سیگار کشیدن و در جمع دوستان مشروب خوردن کمترین کارهایی بود که در طول سال ها انجاماجرای دختری که بیش از 30 بار در روز دچار حالت تهوع میشد!! + عکس
ماجرای دختری که بیش از 30 بار در روز دچار حالت تهوع میشد عکسداستان های مختلفی در مورد افرادی شنیده ایم که توانسته اند با اراده و انگیزه بالا به بیماری های سخت مانند سرطان غلبه کنند اما این بار به سراغ یک دختر کوچکی می رویم که با انتخاب یک ورزش به بیماری خود پایان داد داستانبا حضور مدیرعامل بنیاد تعاون حرفه آموزی و صنایع زندانیان کشور؛ چند پروژه اداره کل زندانها و اقدامات تامینی و
با حضور مدیرعامل بنیاد تعاون حرفه آموزی و صنایع زندانیان کشور چند پروژه اداره کل زندانها و اقدامات تامینی و تربیتی در زنجان افتتاح شدبا حضور مدیرعامل بنیاد تعاون حرفه آموزی و صنایع زندانیان کشور چند پروژه اداره کل زندانها و اقدامات تامینی و تربیتی استان زنجان افتتاح شد به گزاایبراهیموویچ: تساوی با آژاکس یعنی این که از خواب غفلت بیدار شویم
ایبراهیموویچ تساوی با آژاکس یعنی این که از خواب غفلت بیدار شویمبه باور مهاجم سوئدی پاریسنژرمن برخی از همتیمیهایش هوشیار نیستند که امتیازات مسابقات را کامل کسب نمیکنند به گزارش خبرگزاری فارس شب گذشته قهرمان فصل گذشته لیگ دسته اول فوتبال باشگاهی فرانسه لوشامپیونه یک بر یکیادداشت/ حسین شریعتمداری خواب تازه حریف!
یادداشت حسین شریعتمداریخواب تازه حریف برخی از اصحاب فتنه نیز از داخل کشور پالسها و پیامهای مشابهی برای آمریکا میفرستند به عنوان نمونه - و فقط یک نمونه- ارگان حزب کارگزاران به آمریکا توصیه میکند موقعیت طلایی به قدرت رسیدن میانهروها در ایران را از دست ندهد و اشتباه دوران کلیماجرای تقدیم انگشتر از سوی الهام چرخنده به رهبر انقلاب /بالاخره به دیدار حضرت ماه رفتم
ماجرای تقدیم انگشتر از سوی الهام چرخنده به رهبر انقلاب بالاخره به دیدار حضرت ماه رفتم پس از چادریشدن در حرم حضرت معصومه س دو انگشتر هدیه گرفتم یکی از این دو انگشتر مردانه بود که از سوی حرم حضرت سیدالشهداء ع به من اهدا شد به گزارش نامه نیوز دیروز جمعی از اهالی فرهنگ و هنر دلبخند به زندگی پای چوبه دار
لبخند به زندگی پای چوبه دار پنجمرد که ششنفر را در جنایتهای جداگانه به قتل رسانده بودند صبح دیروز از اولیایدم رضایت گرفتند و بار دیگر به زندگی بازگشتند جام جم سرا یکی از این محکومان مردی به نام سیروس است که زمستان سال۸۴ زوجی را به قتل رساند کارآگاهان جنایی ابتدا جسد زنی ۲خواب پریشان اراضی کشاورزی در کابوس تلخ ویلاسازی / مجازات ها باید بازدارنده باشد
استانها شمال گیلان مهر گزارش می دهد خواب پریشان اراضی کشاورزی در کابوس تلخ ویلاسازی مجازات ها باید بازدارنده باشد رشت – خبرگزاری مهر اراضی کشاورزی کشور به ویژه های زمین های مرغوب و مستعد شالیزارها در شمال کشور سالیان متمادی با پدیده ای شوم به نام تخریب و تغییر دست ودختری که از حرف زدن با دیگران میترسد
دختری که از حرف زدن با دیگران میترسد دختری ۱۳ سالهام و از حرف زدن با دیگران میترسم فکر میکنم اگر حرف بزنم امکان دارد زیاد جالب نباشد یا کسی را ناراحت کنم به همین دلیل بیشتر جاها ساکت هستم لطفا مرا راهنمایی کنید به گزارش نامه نیوز در همین ابتدا شما را به خاطر توصیف دقیقسردار جزایری:مذاکره مفید با شیطان خواب و خیال است/ آمریکا تا آدم نشود قابل اعتماد نخواهد بود
سردار جزایری مذاکره مفید با شیطان خواب و خیال است آمریکا تا آدم نشود قابل اعتماد نخواهد بود معاون ستاد کل نیروهای مسلح با بیان اینکه آمریکا شیطان بزرگ و مذاکره مفید با شیطان خواب و خیال است گفت مردم ما هرگونه ارتباط و مذاکره با آمریکا را با بدبینی و حساسیت دنبال میکنند و معتقدختری که مردان داعش دربرابرش کم آوردند
دختری که مردان داعش دربرابرش کم آوردند با گسترده تر شدن فعالیت رسانه ای تروریست های داعش مشخص شد که اراذل و اوباش انگلیسی چه مرد و چه زن در وحشیگری دست تروریست های سایر کشورها را بسته اند و جدیدترین شاهکار آنها دختر ۲۱ ساله ای است که سربریدن را تفریح می داند به گزارش پایگاه7 تن غله کشاورز پلدختری طعمه حریق شد
استانها غرب لرستان سرهنگ داوودی 7 تن غله کشاورز پلدختری طعمه حریق شد خرم آباد - خبرگزاری مهر فرمانده انتظامی شهرستان پلدختر از آتش سوزی در انبار غله یک کشاورز پلدختری خبر داد به گزارش خبرنگار مهر سرهنگ رضا داوودی عصر یکشنبه در جمع خبرنگاران در اینیاره اظهار داشت آتش سوزیدختری که با سر تراشیده بین مردم چرخانده شد! +عکس
دختری که با سر تراشیده بین مردم چرخانده شد عکس او فقط 16 سال داشت که 11 ماه توسط ضد انقلاب شکنجه شد موهای سرش را تراشیده و ناخن دست و پایش را کشیدند تا به امام خمینی ره توهین کند اما او شهادت را به زندگی با ذلت ترجیح داد به این مطلب امتیاز دهید به گزارش سرویس مقاومت ج7 راه برای افزایش اعتماد به نفس فرزندان قبل از شروع مدارس
7 راه برای افزایش اعتماد به نفس فرزندان قبل از شروع مدارسهمانطور که شما در حال خریدن بهترین وسایل و امکانات برای او می باشید یادآوری می کنیم که بهترین چیز که می توانید به آنها بدهید کمک به بالا بردن اعتماد به نفسشان می باشد اگر شما پدر و مادری هستید که فرزند محصل دارید بانفوذ ضد انقلاب در سپاه پاسداران/ ماجرای کاک نایب و کاک همت
روایت 3000 روز مقاومت نفوذ ضد انقلاب در سپاه پاسداران ماجرای کاک نایب و کاک همت موسي از سرما خود را مچاله كرده و به رازي فكر مي كند كه هنوز براي خيلی از نيروها ناشناخته مانده است راز جذابيت همت هنوز بعضیها مي پرسند همت چطور به ضد انقلاب اعتماد میكند آنها چطور عاشق همت میشماجرای اجاره برخی مدارس دولتی به بخش خصوصی
ماجرای اجاره برخی مدارس دولتی به بخش خصوصی معاون سابق وزارت آموزش و پرورش در خصوص اجاره برخی از مدارس دولتی به مؤسسان غیر دولتی گفت اکثر جامعه فرهنگیان رضایتمندی نسبت به این طرح ندارند و باعث کاهش انگیزه میشود در آستانه سال تحصیلی جدید اتفاقی جدید در آموزش و پرورش مبنی بر وامعاون سیاسی و امنیتی استاندار قزوین توجه به مسائل فرهنگی زندانهای قزوین ویژه است
معاون سیاسی و امنیتی استاندار قزوینتوجه به مسائل فرهنگی زندانهای قزوین ویژه استمعاون سیاسی و امنیتی استاندار قزوین گفت به مسائل فرهنگی و اجتماعی زندانیان توجه ویژهای شده است به گزارش خبرگزاری فارس از قزوین به نقل از روابط عمومی اداره کل زندانهای استان قزوین ایوب رحیمی اظهار-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها