تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836969053
سرگذشت دردناک یک معتاد / پدری که حتی به دختر خود هم رحم نکرد
واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
سرگذشت دردناک یک معتاد / پدری که حتی به دختر خود هم رحم نکرد بسیار مشتاق بودم او را ببینم، گرچه مشاوره دیگر چندان با او ثمر بخش نبود ولی می شد با بررسی زندگی او از فجایع دیگر جلوگیری کرد...
سوژه گزارش امروزم مردی بود که پس از سالها اعتیاد به مواد مخدر دخترش را در اتاق خواب با بند کفش خفه کرد و با پای خودش به پلیس آگاهی آمد تا به قتل اعتراف کند. نامش "الف - س" بود، فکر میکردم به محض اینکه وارد اتاق مشاوره مددکار نیروی انتظامی شوم با مرد قوی هیکلی که اعتیاد به نابودی کشاندهاش روبرو خواهم شد که هنوز آثار ابهت قبل از مصرف مواد مخدر در چشمانش هست. وارد اتاق شدم، سلام کردم ولی جوابی نشنیدم، در عین ناباوری مردی را دیدم که شاید 50 کیلو بیشتر وزن نداشت، آنقدر شکسته شده بود که باورم نمیشد این مرد مرتکب جنایتی شده باشد. بر روی صندلی که در گوشهای از اتاق بود نشستم، فاصلهام با آقای "الف -س" خیلی کم بود، راستش سنگینی غمش را حس کردم، باورم نمیشد به سختی صدایش به گوش میرسید، خودکار و کاغذ را دستم دید، فهمید خبرنگارم، نگاهش را به سمت من چرخاند و با بغضی از اعماق وجودش گفت: بنویس که من از تمام دنیا تنها یک دختر داشتم که خودم با دست خودم کشتمش، بنویس من مردی هستم که از کودکی رنگ خوشبختی را به مدت 7 روز پی در پی در زندگی تجربه نکردهام، بنویس داستان زندگی مردی را بخوانید که از بچگی آشغال جمع میکرد و در سن 52 سالگی دستش به خون عزیزترین همدمش آغشته شده است. مددکار اجتماعی در حالی که به ساعتش نگاه میکرد و عقربههای ساعت را به من نشان میداد سوالاتش را از آقای "الف-س" آغاز کرد، که مشروح صحبتها را در ادامه میخوانید: -چی شد - این کار رو انجام دادید؟ "دخترم دل خوشی بابا همیشه، به گل افشونی لبخند تو بوده *** خودش آشنای پاییز و اما، واسه خاطر تو از بهار سروده" -شاعرید؟ نه. روزگار شاعرم کرد. تعجّب کردم، دو پهلو صحبت میکرد. آهنگ صدایش لرزه براندام روزگار میانداخت، خیلی زخمخورده به نظر میرسید. -خب ادامه بدید داستان شما باید جالب باشه؟ نگاهی به مددکار اجتماعی، انداخت گفت: در خانوادهای در اوج فقر متولد شدم. هرچه بود چیزی جز فقر نبود و گلیم بخت من را از ابتدا سیاه بافته بودند. "گلیم بخت کسی رو که بافتهاند سیاه *** به آب زمزم و کوثر سپید نتوان کرد" ازدواج اولم ثمرهای نداشت، دوباره ازدواج کردم. این بار زندگیمان بد نبود ولی چرخ روزگار به کام ما نچرخید. همسرم صاحب فرزند نمیشد. بسیار دوا و درمان کردیم فایدهای نداشت. ناخواسته از هم جدا شدیم. روزها در پی یکدیگر میگذشت تا بار دیگر با خانومی با پا در میانی یکی از بستگان آشنا شدم و با هم ازدواج کردیم. حاصل این ازدواج دختری به نام "مهسا" بود. پدرم همیشه همدمش منقل و وافور بود و جلوی چشم ما مواد مصرف میکرد. من هم جا پای پدر گذاشتم و از همان هنگام دل را به دنیای مواد مخدر سپردم. سعی میکردم همیشه داخل خانه مواد داشته باشم و به قول معروف ذخیرهام تمام نشود. رفته رفته متوجه شدم هر بار مقداری از موادم کم میشود. -شاید خودت میکشیدی و یادت میرفته؟ نه اینقدر هم حواسم پرت نشده بود. حساس شدم تا سرانجام فهمیدم همسرم به دور از چشم من مواد مصرف میکند و معتاد شده و این مسئله شعله اختلافمون را بر افروخته کرد. -چرا؟ همدم خوبی پیدا کرده بودی دیگه برای مصرف تنها نبودی. "الف - س" پس از این پرسش لحظهای ساکت شد و گفت: درسته که به این بلای خانمانسوز گرفتار شده بودم ولی نمیخواستم دیگران هم به پای من بسوزند، خصوصا دخترم. -چه رمانتیک. ادامه بده. بازهم زنگ جدایی نواخته شد. -از او هم جدا شدید؟ آره. نمیخواستم دخترم هم از عاطفه پدری و هم از مهر مادری محروم شود. سرپرستی مهسا به عهده من بود. تنها دل خوشیم دخترم شده بود. مهسا پانزده ساله شد. بسیاری از خصوصیات رفتاریش مثل من بود. سرکش و آزادی خواه. چندان علاقهای به تحصیل نداشت و اصرار من هم راه به جایی نمیبرد. ترک تحصیل کرد و دائما گذشتهام را برایم تکرار میکرد تا صدایم بریده شود. دیری نگذشته بود که از من خواست تا مغازهای براش بزنم. من نیز این کار رو قبول کردم و او در مغازه فروش لوازم آرایشی و بهداشتی زنانه مشغول به کار شد. بعد از چندی از طریق خواهرم خانومی به من معرفی شد که همسرش فوت شده بود و سه فرزند داشت یک دختر 21 ساله و دو پسر یکی 17 ساله و دیگری 7 ساله. برای رضای خدا میخواستم با او ازدواج کنم. تنها یک مشکل بود. -چه مشکلی؟ تنها مشکلم دخترم بود مهسا و پسر آن خانوم هر دو بزرگ بودند و نمیشد در یک جا با هم زندگی کنند. پس از چند جلسه رفت و آمد مهسا با بابک آشنا شد و تصمیم گرفت با او ازدواج کند، ابتدا مخالفت کردم، نمیخواستم مانند من چشم بسته قدم در جاده زندگی بردارد. فایدهای نداشت باز هم مرغ یه پا داشت و حرف، حرف خودش بود و باز دوباره گذشتهام در مقابلم تکرار شد، زمانی که میخواستم با دختر مورد علاقهام ازدواج کنم و پدرم رضایت نداشت ولی هر طور بود باید حرف من میشد. مهسا و بابک باهم ازدواج کردند و من هم با مادر بابک ازدواج کردم. دیگه مشکلی نبود. همگی در کنار هم زندگی میکردیم. اوایل همه چیز خوب بود تا اینکه متوجه شدم خانومم با بچه هاش قصد بالا کشیدن اموال من را دارند، به صورتی که اموال من و مغازه دخترم را پنهانی بر میداشتند و میفروختند. مدتی بعد هم بابک مغازه دخترم رو بالا کشید. وقتی به این رفتارشان معترض شدم. بابک بدون هیچگونه خجالتی گفت: "دخترت با چند نفر دیگر رابطه داره". باورم نمیشد. با صحبت بابک سخت شوکه شده بودم. پس از درگیریهای بسیار با بابک و مادرش، ما از هم جدا شدیم و دیگر هیچگونه پیگیری قانونی برای پس گرفتن اموال سرقتی از آنها نکردم. چون میدانستم بابک از ما نقطه ضعف داره و آبرومان را میبرد. مهسا تنها هیجده ساله بود که مطلّقه شده بود و این نام بر همه چیز او سنگینی میکرد و جامعه با چشمانی دیگر به او مینگریست. من نیز برای چهارمین بار تجربه تلخ جدایی رو حس میکردم. بابک راست میگفت: دخترم با افراد مختلف رابطه داشت. البته به نظرم بابک خودش اینطور میخواست و مهسای من را با دوستانش و مردان غریبه هوسران تنها میگذاشت تا با به وجود آمدن این مشکل بتواند دهان مرا ببند. چندین بار با مهسا حرف زدم و او را از این کار باز داشتم. حتی او را پیش مشاور هم بردم. چند تن از بستگان نیز واسطه شدن و با او صحبت کردند. فایدهای نداشت. آب در هاونگ و مشت بر دیوار کوبیدن بود و مهسا به راه خود ادامه میداد. زندگی همچنان با پستی و بلندیهای بسیار برای ما میگذشت. تا اینکه روزی دخترم گفت: تصمیم گرفته در یکی از شرکتهای شهرهای اطراف به کار ویزیتوری مشغول شود. چارهای نداشتم هرچه به او میگفتم زندگی در شهرهای بزرگ مشکلات فراوانی دارد گوشش بدهکار نبود. آدرس شرکت را ازش گرفتم و روزی سر زده برای تحقیق به شرکت رفتم. دیدم در آن شرکت زیاد به روابط بین محرم و نامحرم توجهی نمیشود و کلا اخلاقیات در آنجا معنا ندارد، به این دلیل و به دلیل شناختی که از روحیات دخترم داشتم با رفتن مهسا مخالفت کردم. مهسا هم دید هرقدر اصرار کنه فایدهای ندارد. بازهم او به روابط نادرست خود ادامه میداد. مهسا دختری سرکش بود و هر وقت کاری بر خلاف میلش چون دوستش داشتم انجام میدادم. لج بازی میکرد و فوراً در برابر من جبهه میگرفت و من رو تهدید به خودکشی میکرد، یک بار زمانی که مجرد بود رگ دستش را زد که به موقع متوجّه شدیم و معالجهاش کردیم. در زمان ازدواجش با بابک چون او هم چندان توجهی به او نداشت، دخترم از کمبود محبت رنج میبرد، با خوردن قرص قصد خودکشی داشت که موفق به انجام این کار نشد. بر خلاف میل باطنیم مجبور شدم آن را در خانه حبس کنم. -چرا؟ چون دیگه طاقت نداشتم هر روز یه دسته گل آب میداد و با آبروی من بازی میکرد. هر وقت کاری داشت خودم میبردمش بیرون. روزی با او برای خرید به بیرون رفتیم. به داروخانه رفت و وسایل مورد نیازش رو خرید. مقداری هم قرص گرفت که من متوجه شدم ولی چیزی به او نگفتم. آمدیم خانه، پس از اینکه از حمام بیرون آمد گفت: بابا خستهام میرم بخوابم و رفت خوابید. فردای آن روز دیدم ظهر شده و مهسا هنوز از خواب پا نشده، به اتاقش رفتم و صدایش کردم. فایدهای نداشت. بدنش رو تکان دادم چیزی حس نمیکرد. بیهوش بود. فهمیدم باز هم قرص مصرف کرده، برگهای در زیر بالشش گذاشته بود که نظرم رو جلب کرد. برگه را خوندم. نوشته بود "از من بدش میآید و به علت مخالفتهای من با کارهایش خودکشی کرده. با خواندن نوشته سر تا پای وجودم را خشم فرا گرفت." دچار جنون شدم. بند کتونی مهسا رو باز کردم و با همان بند خفهاش کردم. میخواستم یک معضل از اجتماع کم شود. معضلی که هیچ وقت اصلاح پذیر نبود. بعد از کشتن دخترم به پلیس مراجعه کردم و گفتم که برای کمک به پلیس، دخترم را کشتهام. دیگر چیزی نگفت: حالش طبیعی نبود. چهره پدری رو در مقابلم میدیدم که نام سنگین قاتل فرزند بر سرتا پای وجودش سایه انداخته بود. پدری که برای تربیت دخترش هزاران خون دل خورده بود و میخواست باز هم از بهار برای او بسراید گرچه خودش هر چه بود پاییز بود و دیگر هیچ و دیگر از گل افشونی لبخند دخترش هم خبری نبود.باشگاه خبرنگاران
شنبه 22 شهریور 1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 27]
صفحات پیشنهادی
سرگذشت دردناک یک معتاد/ پدری که حتی به دختر خود هم رحم نکرد
هر شب با یک داستان واقعی سرگذشت دردناک یک معتاد پدری که حتی به دختر خود هم رحم نکرد بسیار مشتاق بودم او را ببینم گرچه مشاوره دیگر چندان با او ثمر بخش نبود ولی می شد با بررسی زندگی او از فجایع دیگر جلوگیری کرد به گزارش خبرنگار حوادث باشگاه خبرنگاران سوژه گزارش امروزم مردی بسارق اينترنتي به حساب پدر خود هم رحم نکرد |اخبار ایران و جهان
سارق اينترنتي به حساب پدر خود هم رحم نکرد کد خبر ۴۳۱۱۸۹ تاریخ انتشار ۱۱ شهريور ۱۳۹۳ - ۰۹ ۳۶ - 02 September 2014 مردي جوان که بصورت اينترنتي اقدام به برداشت از حساب بانکي پدرش کرده بود توسط ماموران پليس فتاي مريوان دستگير شد به گزارش ابتکار فرمانده انتظامي شهرستان مريوان در تدختر معتاد پسر مورد علاقه خود را کُشت!
دختر معتاد پسر مورد علاقه خود را کُشت دختر 18 ساله که بر اثر توهم مصرف شیشه پسر مورد علاقه خود را به قتل رسانده بود پس از 19 روز فرار دستگیر شد به گزارش مهر شامگاه 17 مردادماه سال جاری از طریق مرکز فوریت های پلیسی 110 وقوع یک فقره درگیری منجر به جرح به کلانتری 133 شهرزیبا دسارق اینترنتی به حساب پدر خود هم رحم نکرد
سارق اینترنتی به حساب پدر خود هم رحم نکرد مردي جوان که بصورت اينترنتي اقدام به برداشت از حساب بانکي پدرش کرده بود توسط ماموران پليس فتاي مريوان دستگير شد سرهنگ پرويزي فرمانده انتظامي شهرستان مريوان در گفتگو با خبرنگار حوادث باشگاه خبرنگاران در تشريح اين خبر گفت در پي ارجاعسارق اينترنتي به حساب پدر خود هم رحم نکرد
سارق اينترنتي به حساب پدر خود هم رحم نکرد مردي جوان که بصورت اينترنتي اقدام به برداشت از حساب بانکي پدرش کرده بود توسط ماموران پليس فتاي مريوان دستگير شد آفتاب به گزارش ابتکار فرمانده انتظامي شهرستان مريوان در تشريح اين خبر گفت در پي ارجاع يک فقره پرونده از مراجع قضايي در خصخودکشی دوست دختر سابق آقای رئیسجمهور!
خودکشی دوست دختر سابق آقای رئیسجمهور سلطان دروغگویی مبهمگویی و سخنان دوپهلو این صفاتی است که والری تریوایلر شریک سابق زندگی رئیسجمهوری فرانسه در کتاب جنجالیاش به فرانسوا اولاند نسبت داده است کتابی که در صدر جدول پرفروشترین ها در این کشور قرار گرفته و احتمال دارد که آافشاگری های دردناک یک دختر «ایزدی»
افشاگری های دردناک یک دختر ایزدی روزنامه ملیت ترکیه در گفتوگو با یکی از دختران ایزدی که موفق به فرار از دست گروه تروریستی داعش شده است جزئیات اسفباری از شیوه رفتار این گروه ضد اسلامی را منتشر کرد خبرگزاری ایسنا روزنامه ملیت ترکیه در گفتوگو با یکی از دختران ایزدیپاتوق دختران فراری و معتادان متلاشی شد
پاتوق دختران فراری و معتادان متلاشی شد رئیس پلیس اطلاعات و امنیت عمومی فرماندهی انتظامی استان کرمانشاه از تخریب شش باب رستوران و کافه در پارک کوهستان خبر داد آفتاب سرهنگ محمدی رئیس پلیس اطلاعات و امنیت عمومی فرماندهی انتظامی استان کرمانشاه گفت روز گذشته در راستای ارتقاء امنیتچرا امریکا به تعهد خود در عراق عمل نکرد؟ |اخبار ایران و جهان
چرا امریکا به تعهد خود در عراق عمل نکرد کد خبر ۴۳۳۰۸۰ تاریخ انتشار ۱۷ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۹ ۳۶ - 08 September 2014 امریکاییها تنها زمانی وارد عمل شدند که میخواستند برای حفاظت از مصالح و سرمایهگذاریهای خود در مناطق کردنشین و همچنین شهروندانشان به اسم حمایت از کردها وارد عمل شوندقنبرزاده: سرخود دستياران را انتخاب نکرديم
قنبرزاده سرخود دستياران را انتخاب نکرديم عضو هيأت رئيسه فدراسيون فوتبال گفت کفاشيان از ما خواست که دستياران کيروش را انتخاب کرده واسامي را محرمانه به او بدهيم منصور قنبرزاده در گفتوگو با فارس در خصوص اطلاعیه فدراسیون فوتبال مبنی بر اینکه اعلام دستیاران کیروش گمانهفراکسیون رهروان به وعده خود در حمایت از دولت عمل نکرد/ دولت و رهروان مانع تشکیل فراکسیون جدید
سیاسی مجلس شوهانی نماینده اصلاح طلب ایلام فراکسیون رهروان به وعده خود در حمایت از دولت عمل نکرد دولت و رهروان مانع تشکیل فراکسیون جدید عضو فراکسیون رهروان ولایت مجلس شورای اسلامی گفت از یک سو فراکسیون رهروان اجازه تشکیل فراکسیون جدید را نمی دهد و از سوی دیگر به نظر می رسد دوبه راحتي از خود عکس بگيريد
۹ شهريور ۱۳۹۳ ۱۱ ۵۲ق ظ به راحتي از خود عکس بگيريد با استفاده از اين دوربين ديجيتال جديد مي توانيد به راحتي از خود عکس سلفي بگيريد به گزارش خبرنگار بين الملل خبرگزاري موج به نقل از جيزمگ اين دوربين ديجيتال که المپيوس پن اي – پي ال 7 Olympus PEN E-PL7 نام دارد با نمايشگرسرعت رایانه خود را به راحتی افزایش دهید + دانلود
نرمافزار کاربردی سرعت رایانه خود را به راحتی افزایش دهید دانلود CCleaner بهترین نرمافزار برای تمیز کردن ویندوز و افزایش سرعت آن و خالی کردن فضای هارد است به گزارش اورژانس IT باشگاه خبرنگاران CCleaner فایلهای اضافی و بدردنخور را از Internet Explorer Windows Exploreداعش به یتیم خانه هم رحم نکرد
داعش به یتیم خانه هم رحم نکرداز اقدام داعش در استفاده از کودکان عراقی برای انجام عملیات های انتحاری خبر داده شده بود گروهک تروریستی دولت اسلامی عراق و شام یک مرکز نگهداری از کودکان بی سرپرست عراقی به نام یتیم خانه الزهور را در موصل اشغال کرده است پیشتر نیز از اقدام داعش دافشاگریهای دردناک دخترنجات یافته از داعش/زنان غیر مسلمان و تمایل به جهادنکاح
افشاگریهای دردناک دخترنجات یافته از داعش زنان غیر مسلمان و تمایل به جهادنکاح یکی از دختران ایزدی که موفق به فرار از دست گروه تروریستی داعش شده است جزئیات اسفباری از شیوه رفتار این گروه ضد اسلامی را منتشر کرد بر اساس آمارها زنان کشورهای غیر مسلمان تمایل بیشتری به جهادنکاح نشانمرگ دختر جوان 10 ساعت پس از خودکشی
مرگ دختر جوان 10 ساعت پس از خودکشی دختر جوان که با انداختن خود زیر مترو در ایستگاه چهارراه ولیعصر مجروح شده بود بر اثر شدت جراحات وارده درگذشت هنوز عمل جراحی که قرار بود روی این فرد انجام شود عملیاتی نشده بود که خبر فوت او از سوی بیمارستان فیروزگر اعلام شد این دختر حدودا 25 سكارمندان دستگاه قضايي نبايد به راحتي از مجموعه خود طرد و حذف شوند
استانها شرق یزد رئيس حفاظت و اطلاعات دادگستري يزد كارمندان دستگاه قضايي نبايد به راحتي از مجموعه خود طرد و حذف شوند يزد ـ خبرگزاري مهر رئيس حفاظت و اطلاعات دادگستري استان يزد با اشاره به اينكه براي تربيت يك نيرو در دستگاه قضايي سالها وقت و هزينه بيتالمال صرف ميشود گفت ك-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها