تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837017128
سرگذشت دردناک یک معتاد/ پدری که حتی به دختر خود هم رحم نکرد
واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران: هر شب با یک داستان واقعی؛
سرگذشت دردناک یک معتاد/ پدری که حتی به دختر خود هم رحم نکرد
بسیار مشتاق بودم او را ببینم، گرچه مشاوره دیگر چندان با او ثمر بخش نبود ولی می شد با بررسی زندگی او از فجایع دیگر جلوگیری کرد...
به گزارش خبرنگار حوادث باشگاه خبرنگاران، سوژه گزارش امروزم مردی بود که پس از سالها اعتیاد به مواد مخدر دخترش را در اتاق خواب با بند کفش خفه کرد و با پای خودش به پلیس آگاهی آمد تا به قتل اعتراف کند.
نامش "الف - س" بود، فکر میکردم به محض اینکه وارد اتاق مشاوره مددکار نیروی انتظامی شوم با مرد قوی هیکلی که اعتیاد به نابودی کشاندهاش روبرو خواهم شد که هنوز آثار ابهت قبل از مصرف مواد مخدر در چشمانش هست.
وارد اتاق شدم، سلام کردم ولی جوابی نشنیدم، در عین ناباوری مردی را دیدم که شاید 50 کیلو بیشتر وزن نداشت، آنقدر شکسته شده بود که باورم نمیشد این مرد مرتکب جنایتی شده باشد.
بر روی صندلی که در گوشهای از اتاق بود نشستم، فاصلهام با آقای "الف -س" خیلی کم بود، راستش سنگینی غمش را حس کردم، باورم نمیشد به سختی صدایش به گوش میرسید، خودکار و کاغذ را دستم دید، فهمید خبرنگارم، نگاهش را به سمت من چرخاند و با بغضی از اعماق وجودش گفت: بنویس که من از تمام دنیا تنها یک دختر داشتم که خودم با دست خودم کشتمش، بنویس من مردی هستم که از کودکی رنگ خوشبختی را به مدت 7 روز پی در پی در زندگی تجربه نکردهام، بنویس داستان زندگی مردی را بخوانید که از بچگی آشغال جمع میکرد و در سن 52 سالگی دستش به خون عزیزترین همدمش آغشته شده است.
مددکار اجتماعی در حالی که به ساعتش نگاه میکرد و عقربههای ساعت را به من نشان میداد سوالاتش را از آقای "الف-س" آغاز کرد، که مشروح صحبتها را در ادامه میخوانید:
چی شد - این کار رو انجام دادید؟
"دخترم دل خوشی بابا همیشه، به گل افشونی لبخند تو بوده *** خودش آشنای پاییز و اما، واسه خاطر تو از بهار سروده"
شاعرید؟
نه. روزگار شاعرم کرد. تعجّب کردم، دو پهلو صحبت میکرد. آهنگ صدایش لرزه براندام روزگار میانداخت، خیلی زخمخورده به نظر میرسید.
خب ادامه بدید داستان شما باید جالب باشه؟
نگاهی به مددکار اجتماعی، انداخت گفت: در خانوادهای در اوج فقر متولد شدم. هرچه بود چیزی جز فقر نبود و گلیم بخت من را از ابتدا سیاه بافته بودند. "گلیم بخت کسی رو که بافتهاند سیاه *** به آب زمزم و کوثر سپید نتوان کرد"
ازدواج اولم ثمرهای نداشت، دوباره ازدواج کردم. این بار زندگیمان بد نبود ولی چرخ روزگار به کام ما نچرخید. همسرم صاحب فرزند نمیشد. بسیار دوا و درمان کردیم فایدهای نداشت. ناخواسته از هم جدا شدیم.
روزها در پی یکدیگر میگذشت تا بار دیگر با خانومی با پا در میانی یکی از بستگان آشنا شدم و با هم ازدواج کردیم. حاصل این ازدواج دختری به نام "مهسا" بود. پدرم همیشه همدمش منقل و وافور بود و جلوی چشم ما مواد مصرف میکرد. من هم جا پای پدر گذاشتم و از همان هنگام دل را به دنیای مواد مخدر سپردم.
سعی میکردم همیشه داخل خانه مواد داشته باشم و به قول معروف ذخیرهام تمام نشود. رفته رفته متوجه شدم هر بار مقداری از موادم کم میشود.
شاید خودت میکشیدی و یادت میرفته؟
نه اینقدر هم حواسم پرت نشده بود. حساس شدم تا سرانجام فهمیدم همسرم به دور از چشم من مواد مصرف میکند و معتاد شده و این مسئله شعله اختلافمون را بر افروخته کرد.
چرا؟ همدم خوبی پیدا کرده بودی دیگه برای مصرف تنها نبودی.
"الف - س" پس از این پرسش لحظهای ساکت شد و گفت: درسته که به این بلای خانمانسوز گرفتار شده بودم ولی نمیخواستم دیگران هم به پای من بسوزند، خصوصا دخترم.
چه رمانتیک. ادامه بده.
بازهم زنگ جدایی نواخته شد.
از او هم جدا شدید؟
آره. نمیخواستم دخترم هم از عاطفه پدری و هم از مهر مادری محروم شود. سرپرستی مهسا به عهده من بود. تنها دل خوشیم دخترم شده بود. مهسا پانزده ساله شد. بسیاری از خصوصیات رفتاریش مثل من بود. سرکش و آزادی خواه. چندان علاقهای به تحصیل نداشت و اصرار من هم راه به جایی نمیبرد. ترک تحصیل کرد و دائما گذشتهام را برایم تکرار میکرد تا صدایم بریده شود.
دیری نگذشته بود که از من خواست تا مغازهای براش بزنم. من نیز این کار رو قبول کردم و او در مغازه فروش لوازم آرایشی و بهداشتی زنانه مشغول به کار شد.
بعد از چندی از طریق خواهرم خانومی به من معرفی شد که همسرش فوت شده بود و سه فرزند داشت یک دختر 21 ساله و دو پسر یکی 17 ساله و دیگری 7 ساله. برای رضای خدا میخواستم با او ازدواج کنم. تنها یک مشکل بود.
چه مشکلی؟
تنها مشکلم دخترم بود مهسا و پسر آن خانوم هر دو بزرگ بودند و نمیشد در یک جا با هم زندگی کنند.
پس از چند جلسه رفت و آمد مهسا با بابک آشنا شد و تصمیم گرفت با او ازدواج کند، ابتدا مخالفت کردم، نمیخواستم مانند من چشم بسته قدم در جاده زندگی بردارد. فایدهای نداشت باز هم مرغ یه پا داشت و حرف، حرف خودش بود و باز دوباره گذشتهام در مقابلم تکرار شد، زمانی که میخواستم با دختر مورد علاقهام ازدواج کنم و پدرم رضایت نداشت ولی هر طور بود باید حرف من میشد.
مهسا و بابک باهم ازدواج کردند و من هم با مادر بابک ازدواج کردم. دیگه مشکلی نبود. همگی در کنار هم زندگی میکردیم.
اوایل همه چیز خوب بود تا اینکه متوجه شدم خانومم با بچه هاش قصد بالا کشیدن اموال من را دارند، به صورتی که اموال من و مغازه دخترم را پنهانی بر میداشتند و میفروختند. مدتی بعد هم بابک مغازه دخترم رو بالا کشید. وقتی به این رفتارشان معترض شدم. بابک بدون هیچگونه خجالتی گفت: "دخترت با چند نفر دیگر رابطه داره". باورم نمیشد.
با صحبت بابک سخت شوکه شده بودم. پس از درگیریهای بسیار با بابک و مادرش، ما از هم جدا شدیم و دیگر هیچگونه پیگیری قانونی برای پس گرفتن اموال سرقتی از آنها نکردم. چون میدانستم بابک از ما نقطه ضعف داره و آبرومان را میبرد.
مهسا تنها هیجده ساله بود که مطلّقه شده بود و این نام بر همه چیز او سنگینی میکرد و جامعه با چشمانی دیگر به او مینگریست. من نیز برای چهارمین بار تجربه تلخ جدایی رو حس میکردم. بابک راست میگفت: دخترم با افراد مختلف رابطه داشت. البته به نظرم بابک خودش اینطور میخواست و مهسای من را با دوستانش و مردان غریبه هوسران تنها میگذاشت تا با به وجود آمدن این مشکل بتواند دهان مرا ببند.
چندین بار با مهسا حرف زدم و او را از این کار باز داشتم. حتی او را پیش مشاور هم بردم. چند تن از بستگان نیز واسطه شدن و با او صحبت کردند. فایدهای نداشت. آب در هاونگ و مشت بر دیوار کوبیدن بود و مهسا به راه خود ادامه میداد. زندگی همچنان با پستی و بلندیهای بسیار برای ما میگذشت.
تا اینکه روزی دخترم گفت: تصمیم گرفته در یکی از شرکتهای شهرهای اطراف به کار ویزیتوری مشغول شود. چارهای نداشتم هرچه به او میگفتم زندگی در شهرهای بزرگ مشکلات فراوانی دارد گوشش بدهکار نبود.
آدرس شرکت را ازش گرفتم و روزی سر زده برای تحقیق به شرکت رفتم. دیدم در آن شرکت زیاد به روابط بین محرم و نامحرم توجهی نمیشود و کلا اخلاقیات در آنجا معنا ندارد، به این دلیل و به دلیل شناختی که از روحیات دخترم داشتم با رفتن مهسا مخالفت کردم. مهسا هم دید هرقدر اصرار کنه فایدهای ندارد. بازهم او به روابط نادرست خود ادامه میداد.
مهسا دختری سرکش بود و هر وقت کاری بر خلاف میلش چون دوستش داشتم انجام میدادم. لج بازی میکرد و فوراً در برابر من جبهه میگرفت و من رو تهدید به خودکشی میکرد، یک بار زمانی که مجرد بود رگ دستش را زد که به موقع متوجّه شدیم و معالجهاش کردیم.
در زمان ازدواجش با بابک چون او هم چندان توجهی به او نداشت، دخترم از کمبود محبت رنج میبرد، با خوردن قرص قصد خودکشی داشت که موفق به انجام این کار نشد.
بر خلاف میل باطنیم مجبور شدم آن را در خانه حبس کنم.
چرا؟
چون دیگه طاقت نداشتم هر روز یه دسته گل آب میداد و با آبروی من بازی میکرد. هر وقت کاری داشت خودم میبردمش بیرون. روزی با او برای خرید به بیرون رفتیم. به داروخانه رفت و وسایل مورد نیازش رو خرید. مقداری هم قرص گرفت که من متوجه شدم ولی چیزی به او نگفتم.
آمدیم خانه، پس از اینکه از حمام بیرون آمد گفت: بابا خستهام میرم بخوابم و رفت خوابید. فردای آن روز دیدم ظهر شده و مهسا هنوز از خواب پا نشده، به اتاقش رفتم و صدایش کردم. فایدهای نداشت. بدنش رو تکان دادم چیزی حس نمیکرد. بیهوش بود. فهمیدم باز هم قرص مصرف کرده، برگهای در زیر بالشش گذاشته بود که نظرم رو جلب کرد. برگه را خوندم.
نوشته بود "از من بدش میآید و به علت مخالفتهای من با کارهایش خودکشی کرده. با خواندن نوشته سر تا پای وجودم را خشم فرا گرفت."
دچار جنون شدم. بند کتونی مهسا رو باز کردم و با همان بند خفهاش کردم. میخواستم یک معضل از اجتماع کم شود. معضلی که هیچ وقت اصلاح پذیر نبود. بعد از کشتن دخترم به پلیس مراجعه کردم و گفتم که برای کمک به پلیس، دخترم را کشتهام.
دیگر چیزی نگفت: حالش طبیعی نبود. چهره پدری رو در مقابلم میدیدم که نام سنگین قاتل فرزند بر سرتا پای وجودش سایه انداخته بود.
پدری که برای تربیت دخترش هزاران خون دل خورده بود و میخواست باز هم از بهار برای او بسراید گرچه خودش هر چه بود پاییز بود و دیگر هیچ و دیگر از گل افشونی لبخند دخترش هم خبری نبود.
انتهای پیام/
تاریخ انتشار: ۲۱ شهريور ۱۳۹۳ - ۲۰:۴۸
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران]
[مشاهده در: www.yjc.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 229]
صفحات پیشنهادی
دختر معتاد پسر مورد علاقه خود را کُشت!
دختر معتاد پسر مورد علاقه خود را کُشت دختر 18 ساله که بر اثر توهم مصرف شیشه پسر مورد علاقه خود را به قتل رسانده بود پس از 19 روز فرار دستگیر شد به گزارش مهر شامگاه 17 مردادماه سال جاری از طریق مرکز فوریت های پلیسی 110 وقوع یک فقره درگیری منجر به جرح به کلانتری 133 شهرزیبا دسارق اينترنتي به حساب پدر خود هم رحم نکرد |اخبار ایران و جهان
سارق اينترنتي به حساب پدر خود هم رحم نکرد کد خبر ۴۳۱۱۸۹ تاریخ انتشار ۱۱ شهريور ۱۳۹۳ - ۰۹ ۳۶ - 02 September 2014 مردي جوان که بصورت اينترنتي اقدام به برداشت از حساب بانکي پدرش کرده بود توسط ماموران پليس فتاي مريوان دستگير شد به گزارش ابتکار فرمانده انتظامي شهرستان مريوان در تسارق اينترنتي به حساب پدر خود هم رحم نکرد
سارق اينترنتي به حساب پدر خود هم رحم نکرد مردي جوان که بصورت اينترنتي اقدام به برداشت از حساب بانکي پدرش کرده بود توسط ماموران پليس فتاي مريوان دستگير شد آفتاب به گزارش ابتکار فرمانده انتظامي شهرستان مريوان در تشريح اين خبر گفت در پي ارجاع يک فقره پرونده از مراجع قضايي در خصسارق اینترنتی به حساب پدر خود هم رحم نکرد
سارق اینترنتی به حساب پدر خود هم رحم نکرد مردي جوان که بصورت اينترنتي اقدام به برداشت از حساب بانکي پدرش کرده بود توسط ماموران پليس فتاي مريوان دستگير شد سرهنگ پرويزي فرمانده انتظامي شهرستان مريوان در گفتگو با خبرنگار حوادث باشگاه خبرنگاران در تشريح اين خبر گفت در پي ارجاعداعش به یتیم خانه هم رحم نکرد
داعش به یتیم خانه هم رحم نکرد گروهک تروریستی دولت اسلامی عراق و شام یک مرکز نگهداری از کودکان بی سرپرست عراقی به نام یتیم خانه الزهور را در موصل اشغال کرده است فارس پیشتر نیز از اقدام داعش در استفاده از کودکان عراقی برای انجام عملیات های انتحاری خبر داده بود نماینده ویژه دبیمحمد رحمانیان در مشهد: تئاتر بدون کمک و سفارش دولت به کار خود ادامه میدهد
محمد رحمانیان در مشهد تئاتر بدون کمک و سفارش دولت به کار خود ادامه میدهدنویسنده و کارگردان نمایش ترانههای قدیمی با بیان اینکه در حال حاضر تئاتر بدون کمک همکاری و سفارش دولت به کار خود ادامه میدهد گفت مشهد از ظرفیتهایی همچون سالن نمایش خوب هنرمندان توانا و تماشاگر علاقهمنجای خالی تشکل های فرهنگی و اجتماعی برای دختران/ دختران نقشهای واقعی خود را نیاموخته اند
استانها شرق خراسان رضوی همزمان با روز دختر جای خالی تشکل های فرهنگی و اجتماعی برای دختران دختران نقشهای واقعی خود را نیاموخته اند مشهد - خبرگزاري مهر کارشناسان دینی در خراسان رضوی ایجاد تشکل های فرهنگی و اجتماعی ویژه دختران را ضروری می دانند و این درحالی است که کمبود این نخودروی ایرانی با طراحی باورنکردنی/ عکس
خودروی ایرانی با طراحی باورنکردنی عکس محمد غزل علاقه خاصی به طراحی خودروهای عجیب و غریب دارد و تا به حال چندین طرح از این دسته را رونمایی کرده است آخرین طرح او خودرویی دو نفره است که به نظر با نام AyxEQ شناخته خواهد شد به این مطلب امتیاز دهید به گزارش سرویس علمی جام نیوز بهشورای رقابت اعلام کرد: مجلس مستندات کاهش قیمت خودرو را ارائه نکرده است
شورای رقابت اعلام کرد مجلس مستندات کاهش قیمت خودرو را ارائه نکرده است اقتصاد > صنعت - مهر نوشت شورای رقابت در اطلاعیهای اعلام کرد کمیسیون تحقیق و تفحص مجلس مستندات مربوط به کاهش قیمت خودرو را به این شورا ارائه نکرده است مرکز ملی رقابت اعلام کرد در جلسه مشتلایحه دفاعی خود را مطرح کردم/ به بابک زنجانی حتی یک شرکت هم واگذار نشده است
مرتضوی پس از خروج از دادگاه لایحه دفاعی خود را مطرح کردم به بابک زنجانی حتی یک شرکت هم واگذار نشده است رئیس سابق تامین اجتماعی گفت موضوع اصلی گزارش تحقیق و تفحص مجلس مربوط به بابک زنجانی است که حتی یک شرکت هم به وی واگذار نشده است به گزارش خبرنگار حقوقی قضایی باشگاه خبرنگارانمرگ دختر جوان پس از خودکشی در مترو
مرگ دختر جوان پس از خودکشی در مترو   هنوز عمل جراحی که قرار بود روی این فرد انجام شود عملیاتی نشده بود که خبر فوت او از سوی بیمارستان فیروزگر اعلام شد این دختر حدودا 25 ساله در حالی جان خود را از دست داد که کمتر از یک روز در بیمارستان فیروزگر بستری بود او در پنجمین روز از شهتصاویر دردناک از کودکانی که هرگز کودکی نکردن!
تصاویر دردناک از کودکانی که هرگز کودکی نکردن به این مطلب امتیاز دهید به گزارش سرویس کشکول جام نیوز کودکان کار کارگران کوچکی که از سوی کارفرمایان به خدمت گرفته میشوند که این امر آنها را در بیشتر اوقات از رفتن به مدرسه و تجربه دوران کودکی بی بهره می سازد و سلامت روحدختر دانشجویی که رختخواب تجاوزش را همواره باخود دارد/عکس
دختر دانشجویی که رختخواب تجاوزش را همواره باخود دارد عکس دختر دانشجوی کلمبیایی هنگامی که از سوی یکی از همکلاسیهایش در سال 2012 در خوابگاهش مورد تجاوز قرار گرفت و مسولین نیز در این امر وی را مورد غفلت قرار دادند و حاضر نشدند فرد خاطی را به جزای عملش برسانند تصمیم گرفت تشک تجاوز رانمیدانم بدشانسی گسترشفولاد چه زمانی تمام میشود بایرامی: از عملکرد خودم راضی نبودم/ با تارتار بگومگو نکردم و
نمیدانم بدشانسی گسترشفولاد چه زمانی تمام میشودبایرامی از عملکرد خودم راضی نبودم با تارتار بگومگو نکردم و دوستانه حرف زدممهاجم تیم فوتبال گسترشفولاد تبریز گفت من به تارتار دوستانه گفتم که اگر در زمین بودم میتوانستم گل بزنم که الان اذعان دارم حتی آن حرف را نباید دوستانه میسرگذشت دختر نوجوانی که توسط داعش ربوده شد + فیلم
سرگذشت دختر نوجوانی که توسط داعش ربوده شد فیلم سرگذشت این دختر نوجوان ایزدی نظیر ده ها دختر جوان دیگری است که به اسارت نیروهای داعش درآمده اند و کسی هم از سرنوشت آنها خبر ندارد به این مطلب امتیاز دهید به گزارش سرویس بین الملل جام نیوز یک خبرنگار ایتالیایی در گزارشی سرگخودكشي مرد معتاد پس از قتل همسر
خودكشي مرد معتاد پس از قتل همسر رئیس پلیس آگاهی استان مرکزی گفت مردی که همسرش را در میقان اراک به قتل رسانده بود خود را نیز حلقآویز کرد سرهنگ مصطفی ویسمهای رئیس پلیس آگاهی استان مرکزی درباه خبر قتل خانمی به دست شوهرش گفت پنجشنبهگذشته زنی توسط شوهرش در منطقه میقان به قتل رمرگ پدری توسط خواستگار دخترش
مرگ پدری توسط خواستگار دخترش پسر جوان وقتی با مخالفت پدر دختر مورد علاقهاش روبهرو شد توطئه قتل وی را طراحی کرد به این مطلب امتیاز دهید به گزارش سرویس حوادث جام نیوز به نقل از ایران این پسر میخواست با مرگ این مرد با دختر وی سر سفره عقد بنشیند اواسط خردادماه سال جاری و-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها