واضح آرشیو وب فارسی:بیتوته:
شما هم اگر کودکی دارید که پا به پایش دنیا را برای دومین بار زندگی می کنید، شما هم اگر گاهی می مانید که چگونه واقعیات ملموس زندگی را نشانش دهید، با ما همراه باشید.
داستانی معروف در مورد یک کشف علمی که در قرن نوزدهم اتفاق افتاده است، قدرت تجسم ذهنی انسان را به خوبی توضیح می دهد. ککوله شیمی دان معروف آلمانی ماه های زیادی را صرف حل مسأله دشوار و پیچیده ی ساختمان شیمیایی بنزن کرد. در غروب یک روز تابستانی او در ذهن خویش اتم های در حال رقص را تجسم کرد. او به دقت طرح کلی آن تصویرهای ذهنی را کشید. بعد از آن، وقتی او در کنار بخاری خوابیده بود، یک بار دیگر اتم ها در حال رقص، مقابل چشمانش ظاهر شدند. چگونگی قرار گرفتن اتم ها در کنار یکدیگر مانند مارهای چمباتمه زده ای بود که هر مار دُم مار دیگر را در دهان گرفته باشد.
ناگهان او به این نتیجه رسید که ساختمان اصلی بنزن هم باید حلقه ای شکل باشد. استفاده از تصویرهای ذهنی در تفکر، می تواند وسیله ی کمکی بسیار مهمی برای همه ی جنبه های برنامه های آموزشی مدرسه باشد. به طور مثال در یادگیری زبان به عنوان محرکی برای تخیلات، در ریاضی برای تقویت درک مفاهیم هندسی و فضایی، در طراحی و تکنولوژی به عنوان مدل های تجسمی، در علوم به عنوان استعاره هایی برای فرآیندهای پیچیده و در هنر به عنوان نمایش درونی تجربه ی خلاقانه به کار گرفته شود.
امکان خلق یک «خاطره» برای کودکان وجود دارد؛ به عنوان مثال خاطره ی گذراندن روزی در ساحل دریا را می توان از طریق هم گامی با آن ها در طی این تجربه ایجاد کرد. اگر شما قصد کنید که تصویر یک روز تابستانی گرم را در ذهن آن ها ایجاد کنید، ازآن ها بپرسید آیا می توانند تابش اشعه سوزان آفتاب را بر روی بدن هایشان احساس کنند؟ آیا می توانند شناگران دریا، آسمان بدون ابر، شن های مرطوب و لغزنده را بین انگشتان پای خود و رایحه ی هوای نمناک ساحل دریا را احساس می کنند؟ آیا می توانند صدای برخورد امواج را با ساحل دریا بشنوند؟ چنین تجسمی می تواند محرکی قوی برای نوشتن خلاق یا کارهای هنری خلاقانه باشد.
فعالیت های گوناگون می توانند تفکر ذهنی را به کودک بیاموزد و زمانی که داستانی را برای کودکان می خوانید، گاه گاهی متوقف شوید و از کودکان بخواهید تا صحنه داستان را در ذهن خود تجسم کنند. گاهی بستن چشم ها می تواند به آن ها کمک کند تا ذهن خود را روی «چشم درونی» متمرکز کنند. آن ها ممکن است صحنه هایی را که می توانند ببینند توصیف کنند یا برای پیش بینی بخش های بعدی داستان در ذهن خویش تلاش کنند.
رویکرد بعدی این است که از کودکان بخواهیم تا حدود بیست ثانیه به یک شیء پیچیده توجه کنند، سپس چشم های خود را ببندند و بکوشند آن را در قالب یک تصویر ذهنی واضح بازآفرینی کنند. به محض این که تصویر واضح و ثابت شد، بررسی کنید که آیا کودک می تواند آن تصویر را در چشم ذهن خود مانند یک تصویر کامپیوتری یا هولوگرام (تصویر سه بُعدی که به روش لیزری گرفته می شود) حرکت دهد و آن را از زوایای مختلف مشاهده کند.
در مرحله بعد از کودک بخواهید چیزی را تجسم کند که هرگز آن را واقعاً مشاهده نکرده است. به طور مثال مراحل رشد، گل دادن و پژمرده شدن گل مورد علاقه اش را در ذهن تجسم کند. سپس مسافتی را در ذهن خود بپیماید (عازم خرید شود، در جنگلی قدم بزند یا به یک سفر هوایی برود). همین که کودکان یاد بگیرند که تصورهای ذهنی می تواند در درک و به یاد سپردن حادثه ها به آن ها کمک کند، شروع به آفرینش تصورهای ذهنی مستقلی می کنند و با استفاده از این تکنیک فراگیرنده هایی کارآمدتر می شوند.
منبع: تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: بیتوته]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 49]