واضح آرشیو وب فارسی:فارس: داستانک/محمحسن ابوحمزه
اسرائیل مرا به سرقت برد
یکی از خبرنگاران نامهای را در چند متری او کنار گالن بنزین پیدا کرد روی آن نوشته شده بود؛ «حکومت اسرائیل مرا به سرقت برد و بدون هیچ چیزی به حال خود رها کرد.»
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، محمدحسن ابوحمزه نویسنده ادبیات انقلاب اسلامی و دفاع مقدس درباره غزه و فلسطین با عنوان « فلاشها» و «دشمنِ شادی» نوشته و در اختیار این خبرگزاری قرار داده است که در ذیل آن را میخوانید: «فلاشها» هوا تاریک شده بود،گالن بنزین را بالای سرش گرفت چشمانش را بست. بیست و پنج سال زندگی چون فیلمی مقابل چشمانش به نمایش درآمد. از روزی که زیر عکس بزرگی از دیویدبن گوریون، نخستین رئیس آژانس یهود، فرمهای آژانس مهاجرت یهود را با ولع تکمیل کرده بود. قول یک زندگی مرفه، تحصیل، کار و آرامش او را سوار بر پرواز آزاد به سوی اورشلیم کشانده بود. در ازای همه نویدها تنها اسلحهای نصیباش شده بود تا زندگی را در میان برجک بگذراند یا پشت سپر طلقی از تیررس سنگهای کودکان فلسطینی برهاند. در هر جنگی پیشقراول بود زیرا توی شناسنامهاش محل تولد، شهر «آدیس آبابا» در کشور اتیوپی ثبت شده بود. جرقه فندک بود و شعله آتش که همه جانش را فرا گرفت. نور آتش پارک و خیابانهای اطراف را روشن کرد. هیاهوی تظاهرکنندگان بالا گرفت. میخواستند مرد معترض را خاموش کنند که بی هیچ حرکتی افتاده بود و میسوخت. یکی از خبرنگاران نامهای را در چند متری او کنار گالن بنزین پیدا کرد روی آن نوشته شده بود؛ «حکومت اسرائیل مرا به سرقت برد و بدون هیچ چیزی به حال خود رها کرد.» بر اساس این گزارش، فلاشهها لقب هزاران نفر از مردم اتیوپی است که طی عملیاتی با نام (ای بی) به سرزمینهای اشغالی منتقل شدند. *** در ذیل داستانک «دشمنِ شادی» را میخوانید: «دشمنِ شادی» گولدین از توی چشمی دوربین ساحل را برانداز کرد، چهار پسربچه مشغول بازی بودند. دوربین از آنها گذشت ساحل را گشت زد. در بازگشت دوباره پسربچهها را دید که شاد و سرحال بالا و پائین میپریدند، با دست روی شنهای فرود میآمدند، پشتک میزدند، فوتبال بازی میکردند. یکدیگر را به سوی دریا میکشانند،خندان بازی میکردند، گویی جنگی در کار نیست. یاد آخرین دیدار خود و پسرش موشه افتاد که پشت پنجره پانسیونی در العین الثالثه ایستاده بود و رفتن پدرش را غم زده و تنها تماشا میکرد. از روزی که مادرش به کشورش بازگشته بود، همیشه موشه تنها بود. نتوانست شادی بچههای ساحل غزه را ببیند، پشت توپ آلمانی نشست خلاصی ماشه را گرفت یاد حرف آلوف فرماندهاش افتاد که گفته بود: «هر عملیاتی که شادی را از فلسطینیها بگیرد، مجاز به انجام آن هستید.» شنهای داغ ساحل غزه با خون پسربچهها رنگ گرفت. محمدحسن ابوحمزه 14 شهریور سال 1393 انتهای پیام/و
93/06/14 - 14:51
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 30]