واضح آرشیو وب فارسی:شبکه خبر: خاطرات یک زوج خارجی از سفر به ایران
یک زوج خارجی که برای هشتاد و سومین تورنمنت دوره جام سفرای چوگان به ایران سفر کردند، گفتند درست بر خلاف آن چه رسانه های غربی سعی در تبلیغ آن دارند، ایران کشوری امن، مهمان نواز و واقعاً زیباست. به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر، وقتی زنگ در خانه قشلاقی ما در کالیفرنیا به صدا در آمد، در را باز کردم و دیدم جورج دیل است که با صدای هنری خاص و بم خود به من گفت: «گری، از ایران برایت مهمان آورده ام، می خواهم با آنها آشنا شوی.» من از این دیدار ناگهانی خوشحال شدم. می توانستم زبان فارسی را که مدت ها بود به آن صحبت نکرده بودم در مکالمه با آنها تمرین کنم.
دوستان ایرانی من برای گپی دوستانه به دیدن جورج آمده بودند که مقام عالیرتبه نمایندگی چوگان در شمالغرب آمریکا را بر عهده دارد، چون قرار بود به زودی کشور آنها میزبان تورنمنت هشتاد و سومین دوره جام سفرای چوگان شود، که بازی محبوب من است.
حقیقت را بگویم، خوب می دانستم که دلم می خواهد در این رقابت شرکت کنم و شک نداشتم که سوزان، همسرم، که معمولاً در این رقابت ها مرا همراهی می کند، استقبال خواهد کرد.
چند هفته بعد، با وجود آنکه مجلس کشور ما ایران را از داشتن سفارت در اوتاوا منع کرده بود، روادید خود را از سفارت پاکستان در آمریکا گرفتیم و به سوی ایران راه افتادیم و من احساس خوبی داشتم. ما در راهِ رفتن به کشوری بودیم که خاستگاه و مهد چوگان است و فرهنگ، ادبیات و هنرهای تجسمی آن در ۳۰ سال گذشته سرگرمی من بوده است.
البته، ترس ها و نگرانی هایی داشتیم: تمام آن اخبار ضد و نقیض از پیش نوشته دولت که به قصد راه انداختن جنگ علیه ایران از شیپور رسانه های عمومی و با برنامه ها و پروپاگانداهای دولت در بوق و کرنا می شد تا از ایران یک دیو پلید سیاه بسازد، ما را نگران کرده بود. اما آن چه رسانه ها در شیپور و بوق و کرنا داشتند با آنچه من از ذات آرام و صلح طلب ایران مدرن و شخصیت تفرج طلب ایرانیان می شناختم بسیار متفاوت بود.
هر لحظه فکر می کردم، الان است که آمریکا یا اسرائیل اینجا را بمباران کنند!! البته به احتمال زیاد، اگر قدرتش را داشتند!! ساده بگویم، وزیر خارجه ما به عنوان نماینده کانادا در عرصه بین المللی باید عملکردی بسیار بهتر از این می داشت. حرفهای او درباره ایران در بهترین حالت از سر جهل و در بدترین حالت از سرنوکری بیگانگان بود. ما می خواستیم ایران واقعی را با چشمان خود ببینیم، به دور از سانسورهای سیاسی.
برای همین هم یک دفعه چشم باز کردیم و دیدیم در تورنمنت چوگان هستیم، آن هم چه تورنمنتی، بهترین تورنمنتی که تا به حال اجرا شده است!! کمی مانده به ۱:۳۰ دقیقه صبح و پس از پروازی طولانی و خسته کننده از ونکوور به فراکنفورت و از فرانکفورت به تهران رسیدیم. مردی خوش پوش و مرتب با تابلویی در دست که نام ما بر آن نوشته شده بود انتظار ما را می کشید تا ما را به لژ آرام و دلنشینی ببرد که میزهای آن با چای و کیک های کوچک زینت شده بود. چه صحنه ای بهتر از این برای دو مسافر خسته!!
آن چه در فرودگاه اصلاً با آن مواجه نشدیم، عطش بیمارگونه غربی ها برای به اصطلاح «امنیت» یعنی پلیس اسلحه به دست، آژیرهای فراوان، اسکنرهای اشعه ایکس و دیگر پیشرفت های اخیر مزاحم در این زمینه بود. فقط این رفتار ایرانیان را با آنچه در فرودگاه های کشور ما رخ می دهد یا حتی با رفتار توهین آمیزی که درمرزهای آمریکا با آن مواجه می شویم مقایسه کنید؟؟!!
با گذشت چند روز از آغاز ورودمان، دریافتیم درست بر خلاف آن چه رسانه های غربی سعی در تبلیغ آن دارند، ایران کشوری امن، مهمان نواز و واقعاً زیباست!! خیابانها پر بود از شهروندان سالم نرمالی که شاد و آزاد در تکاپو بودند. خانواده ها در بلوارها به گردش رفته بودند. مسلمان، مسیحی، یهودی و زرتشتی، همه و همه در صلح کامل در کنار هم زندگی می کردند. درکل مسیر ۱۵۰۰ کیلومتری که ما در ایران طی کردیم، حتی یک آدم فناتیک یا آدم غیرنرمال را ندیدیم که نگاهی خشمگین، وحشیانه و کینه توز، چون تروریست ها داشته باشد. رسانه های دنیای ما، تا کجا به بیراهه رفته اند؟!!!!
هر جا رفتیم، همه با میهمان نوازی تمام، با لبخندی همیشه گرم، از ما پذیرایی کردند، میزبانان ایرانی ما، تک تک آروزهای ما را جامه عمل پوشاندند. همانطور که انتظار داشتم، تورنمنت فدراسیون بین المللی چوگان در ایران، رخداد عظیمی بود. تمام رسانه ها درباره آن نوشتند: سی ان ان، ان بی سی، رونامه های محلی و حتی مستندسازان غیرحرفه ای. فلاش دوربین ها و مصاحبه های مکرر با تلویزیونهای محلی باعث شد تک تک ما فکر کنیم چهره سرشناس و مشهور(برادپیت و آنجلینا جولی) بین المللی هستیم که به تعطیلات رفته است.
هر جا از جلسه ملاقاتی خارج یا از ماشین پیاده می شدیم، رسانه ها برای ضبط تک تک حرکات ما حاضر بودند. ظاهراً ما ارزش خبری بسیار زیادی داشتیم.
میزبان ما، آقای حمزه ایلخانی زاده، ما را در بهترین هتل ها اسکان داد و هر روز ناهار و شام با غذاهای خوشمزه و مشهور ایرانی از ما پذیرایی کرد: زرشک پلو با مرغ، چلوکباب، سس انار، کته، خیار ایرانی، طالبی شیرین ایرانی و غیره. من در غذا خوردن بسیار وسواسی هستم، اما راهنمای ما به من گفت که خیالم آسوده باشد در ایران هیچ ماده غذایی دستکاری شده ژنتیکی وجود ندارد.
چند نفری ازما که زودتر به تهران رسیده بودیم، این شانس را داشتیم که در اقامتگاه فرحبخش خانواده ایلخانی زاده استراحت کنیم و در بازیهای تمرینی که برای ما تدارک دیده بودند، شرکت کنیم و در مسیرهای سنگفرشی که درختان بلند بر آن سایه افکنده بودند، قدم بزنیم. آن روز احساس می کردم شاهزاده ای هستم که تمام اسبهای مرا آماده و زین کرده اند و منتظرند به سواری برویم.
روز جمعه، بازی زنان سوارکار ماهر ایرانی و دو خواهر انگلیسی را تماشا کردیم، که همگی با حجاب واعتماد به نفس کامل در رقابت ها شرکت کرده بودند. روز بعد، یعنی شنبه، شش تیم با یکدیگر بازی کردند تا تیم های شرکت کننده در مسابقات فینال آخر هفته تعیین شوند. به ما که مهمان بودیم، اسبهای اصیل و تربرد و مخلوط با نژاد ترکمن دادند، اسبهایی سریع، چابک و باهوش و در عین حال سرسخت و قوی.
بازی چوگان در ایران ذهن مرا بسیار باز کرد. برای من به مثابه عبوری کوتاه از گذر هزاران سال تمدن چوگان بود. حتی قدیمی ترین چوگان های رایج در غرب، در مقایسه با قدمت چوگان ایران به نوزادی شیرخواره می ماند.
ما از تخت کهن جمشید، مقبره کوروش، قصرهای آینه کاری شده و بازارهایی که منظره، نوای آهنگین و عطر آنها ما را به سرگیجه می انداخت، بازدید کردیم. اتوبوسهای مسافری کلاس بالا در طول سفر ما را خنک و آسوده نگاه داشتند، در حالی که از پنجره آنها نظاره گر مناظر زیبای طبیعت ایران بودیم.
میزبانان ما، حمزه و سیامک ایلخانی زاده و همسران با سلیقه و باوقارشان، با ما، که یک گروه خارجی بودیم، به گونه ای رفتار کردند که این سفر، بهترین سفر عمرمان شد. مهمان نوازی ایرانی فوق العاده آنها با رشته های دوستی، ما را به خانواده چوگانی بزرگ، مستعد و از نظر بین المللی رو به رشد ایران پیوند داد. ما خسته، اما خوشحال با کوله باری از هدایایی به رسم یادبود، قلبهایی آکنده از خاطراتی فوق العاده و بالاتر از همه دوستی هایی که تا پایان عمر پاینده خواهد ماند، ایران را ترک کردیم.
عجب کشوری است ایران!! چه مردمی دارد ایران!! و … عجب بازی چوگانی داشتیم در ایران!!
سه شنبه ۴ شهریور ۱۳۹۳ - ۱۵:۲۴
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شبکه خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 42]