تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 25 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر كس سه خصلت داشته باشد، دنيا و آخرتش سالم مى‏ماند: به خوبى فرمان دهد و خود به آن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829773039




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

فرار مغزها یا فراری‌دادن مغزها


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:


فرار مغزها یا فراری‌دادن مغزها وبلاگ > آخانی، حسین - 14-15سال پیش که من تازه در دانشگاه تهران استخدام شده بودم، دانشجویی داشتیم که از همان ابتدا می شد فهمید با دیگران فرق می کند. حسین، دانشجویی بود از یکی از شهرستان های شرق کشور. فردی مودب و باعلاقه و محکم. ما در رشته زیست شناسی سفرهای علمی زیادی داشتیم. پای ثابت این سفرها حسین بود. او با علاقه وصف ناپذیری همه کارهای سفر را انجام می داد. وقتی در اتوبوس بودیم سفرنامه می نوشت. مطالب بسیار بامزه با قلمی که من به آن رشک می بردم. سازدهنی ای داشت که در شب های اردو می نواخت. به یک کلام همه چیزتمام.

کارشناسی را تمام کرد و برای کارشناسی ارشد به دانشگاه شهیدبهشتی رفت. وقتی از دانشگاه ما رفت تازه فهمیدم که چه کسی را از دست دادیم. بعد هم تقاضای بورسیه به مرکز تبادلات دانشگاهی آلمان را داد و یکضرب بورس دکترای دانشگاه بن را در رشته حشره شناسی گرفت. با او مرتب در تماس بودم. حتی یک بار در آلمان به او سر زدم. مدام در مورد استخدامش در دانشگاه می گفتیم. او خیلی علاقه داشت که در دانشگاه تهران استخدام شود. برای استادی هیچ چیزی کم نداشت. او قادر بود 40شبانه روز در کوه و دشت دنبال پروانه ها باشد. او می توانست ساعت ها سرپا بایستد و به دانشجویان درس دهد و تا پاسی از شب در آزمایشگاه مولکولی یا در موزه جانورشناسی تحقیق کند. او می توانست در یک کنفرانس بین المللی چون ستاره ای بدرخشد. او می توانست ساعت ها برایت حرف های شیرین بزند.  بالاخره از او خواهش کردم درخواست استخدام بدهد. او هم اطاعت کرد. بر اساس فراخوان دانشکده و اعلام نیاز به حشره شناس، او هم درخواست داد. به ایران آمد، سخنرانی کرد. در آن زمان من در فرصت مطالعاتی خارج از کشور بودم. گزارش سخنرانی اش را به من داد، که چگونه با او رفتار کردند. او خودش فهمید که به قول فرنگی ها Welcome نیست. سعی کردم به او دلداری بدهم. به ایران آمدم و با همکاران صحبت کردم. دیدم همه مِن مِن می کنند. دیدم از این می ترسند که او جایشان را تنگ کند. حتی برای آنکه جلویش را بگیرند فرد دیگری را باعجله استخدام کردند تا بهانه کنندکه دیگر به تخصص او نیازی نیست. اگرچه میان ماه من با ماه گردون، تفاوت از زمین تا آسمان بود!
سعی کردم با مذاکره با رییس پردیس پرونده استخدامی حسین را جلو ببرم. خودش هم به ایران آمد و با رییس پردیس صحبت کرد. رییس پردیس که حسین را از دوران دانشجویی می شناخت قول داد مشکل را حل کند. هرچه تلاش کردم بیهوده بود و دست آخر رییس پردیس آب سردی روی دستم ریخت که مشخص بود فشارجدی است.
من فقط منتظر تغییرات در وزارت علوم و دانشگاه تهران بودم که شاید بشود حسین را به ایران برگرداند. اما یک روز پس از استیضاح دکتر فرجی دانا به حسین تلفن کردم تا از او برای شرکت در یک برنامه علمی دعوت کنم. می دانستم که یک شغل پاره وقت در هامبورگ گرفته است. احوالاتش را پرسیدم. گفتم چه کار می کنی، کارت به کجا کشید؟ برایم توضیح داد که در اشتوتگارت شغل دائم به عنوان مدیر کلکسیون پروانه ها و آزمایشگاه تحقیقاتی سیستماتیک مولکولی گرفته است. خشکم زد. من زیست شناسم. در آلمان تحصیل کرده ام. اصلا باورم نمی شد که چنین جایگاهی را به یک خارجی و آن هم ایرانی بدهند. من می دانم پیداکردن شغل در حشره شناسی در اروپا و آمریکا بسیار سخت است. در آلمان اگر چنین شغلی را به یک خارجی و ایرانی بدهند معنایش آن است که او حداقل 10سروگردن از بقیه بلندتر بوده است. نمی دانستم به او تبریک بگویم یا نه. اما می دانستم که باید به کشورم تسلیت بگویم. با وجود آنکه از گرفتن این شغل بسیار راضی بود، اما در جملاتش ناراحتی موج می زد که چگونه او را از وطنش دور کردند. او چند روز دیگر پاسپورت آلمانی اش را هم می گیرد. و من هم بعد از 15سال خدمت در دانشگاه تهران ناامید از اینکه نتوانستم برجسته ترین متخصص حشره شناسی و فیلوژنی کشور را به ایران بازگردانم در اتاق کوچکم که به دستشویی تغییرکاربری شده در دانشکده ای دیگر است با یادآوری برخوردی که با او شد فقط اشک می ریزم. همزمان منتشر شده در شرق



سه شنبه 4 شهریور 1393 - 06:41:54





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 34]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن