واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
فرار مغزها؛ میرزاخانی ها را دریابیم وبلاگ > تاجگر، رضا - فرار مغزها، فقط از داخل به خارج نیست؛ مغزهای ماندگار را دریابیم.
نخستین باری که نگارنده با اصطلاح "فرار مغزها" آشنا شد، برمی گردد به دوره ی دبیرستان، کتاب جامعه شناسی سال سوم رشته ی اقتصاد اجتماعی. در آن کتاب درسی، به خوردِ ما دادند که "فرار مغزها" در کشورهای جهان سوم، ناشی از سیاست های استعمارگرانه ی ابرقدرت ها است. در نگاه نگارنده، کنار آمدن با این واژه، از همان موقع، سخت می نمایاند. چرا که نه بر این باور است که ایران، جزو کشورهای جهان سومی است و نه بر این عقیده که ابرقدرتی، وجود خارجی دارد. اما این که همیشه سیاست هایی استعمارگرانه از سوی استثمارگرانِ وقت و دوره و زمانه، ضعیفان را به خدمت رایگان فرا می خوانند، موضوعی پذیرفته شده است. و بر این نظر است که مفهوم این عبارت که «فرار مغزها در کشورهای جهان سوم، ناشی از سیاست های استعمارگرانه ی ابرقدرت ها است»، خود، القای فکری سودجویان اقتصادی دنیای بی قانون ها است که از همان دوره ی جوانی از طریق رسمی و با گنجاندنِ مفاهیمی از این دست در کتاب های درسی وسیله ی همین نظام آموزشیِ خودی و وطنی، مغز جوانانِ این مرز و بوم را شستشوی کامل می دهند که بیشتر، پی به قدرتِ به اصطلاح جامعه ی اول و پیشرفته ببرد؛ در حالی که این، دروغی بیش نیست! ولیکن این دروغ، آنقدر بزرگ است و به تواتر، گوش به گوش و دهان به دهان، حتی گاهی از زبانِ بزرگان شنیده می شود که ناخواسته باورمان شده است. و اما اگر با کمترین ذکاوت و هوشمندی، علل و ریشه ی موضوع "فرار مغزها" را واکاویِ میدانی کنیم و چشممان را به روی اطرافِ خویش نبندیم، درخواهیم یافت که میرزاخانی های بسیاری وجود دارند که یا عِرق ملی دارند و ماندن در کشوری اسلامی برایشان، یک دغدغه ای عقیدتی است یا به هر دلیل، نا و توانِ رفتن به دیگر سرزمین ها را ندارند. به هر روی، بنا بر قول دیگران، ماندن را بر فرار ترجیح داده اند ولیکن مسؤولان کشور، از رییس جمهور گرفته تا رییس یک اداره در دورافتاده ترین نقطه ی اداری این آب و خاک، بایستی پاسخگو باشند که؛ چرا عملکردشان در مقام استخدام و به خدمت گرفتن منابع انسانی اعم از نخبه و غیر آن، بر ابتنای "شایسته گزینی" استوار نیست!؟ شوربختانه! کم نیست مشاغل و پست های سازمانی در جای جای میهن عزیز که به افراد کم صلاحیت و یا فاقد صلاحیت، سپرده شده یا حتی متأسفانه! بعد از این، واگذار می شود. مهم ترین روی این نوشته، واگذاری مشاغل به افراد است بدون انطباق داشتنِ شغل و رسته ی شغلی با تخصص و رشته ی تحصیلیِ متقاضی شغل و استخدام. و این، "بدترین نوعِ فرار مغزها" است. چرا که با "فرار مغزها"، سالانه، خسارت بسیار سنگینی بر کشور تحمیل می شود ولیکن در مقابل، در واقع، با استخدام افراد در غیرِ تخصص و حرفه و رشته ی تحصیلی شان، تضییع حقوق شهروندان در سطح کلان اتفاق میفتد. فرار مغزها، فقط از داخل به خارج نیست؛ مغزهای ماندگار را دریابیم که برای یک لقمه نانِ سنگکِ تازه ی هشتصد تومانی، به ناچار، شغلی را می پذیرند که منطبق با تخصص و حرفه و علاقه شان نیست. و بدون تردید، عددِ "مغزهای ماندگار" از شمارِ مغزهای پایدارِ سفرکرده به خارج از کشور، بیش است. امید آن می رود از دولت تدبیر که بعد از این، این شاخه گل را به شایستگی، به جامعه ی بیکار تقدیم نماید. ............................................ یادآوری مهم(1): نام بردن از میرزاخانی در این یادداشت، به معنای تأیید وجود نام ایشان، این ریاضیدان و افتخار ایران زمین، در فهرست اسامی فرار مغزها نیست. یادآوری مهم(2): ناگفته پیداست که اجرای "طرح طبقه بندی مشاغل" خروجیِ مبتنی بر توسعه ی منابع انسانی یا جانمایی متخصص و حرفه ای در رسته ی شغلیِ مرتبط نداشته و به پیشرفتِ همه جانبه نیز در سطح کشور نینجامیده است بلکه برعکس؛ چه بسا حجیم شدنِ بدنه ی دولت، زاییده ی تفکرِ نابسامانِ حاکم بر مجریان طرح یادشده در دولت های پیشین و کنونی و پسین باشد.
دوشنبه 3 شهریور 1393 - 11:28:18
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 55]