محبوبترینها
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1852721986
تئاتر درمانی در دوران اسارت!
واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
تئاتر درمانی در دوران اسارت!
عراقی ها گفتند: «آماده باشید که آزادید» اما ما باور نکردیم. حس و حال عجیبی داشتیم. خیلی ها اشتهایشان باز شده بود. برعکس همه من اشتهایم به کلی کور شده بود. لحظه شماری می کردیم تا نوبت به اردوگاه ما برسد...
به این مطلب امتیاز دهید
به گزارش سرویس مقاومت جام نیوز، شاید اسم «محسن اسماعیل جعفر» برای شما نا آشنا باشد. این اسم به ظاهر عجیب و غریب، اسم اسیر شماره 4263 در اردوگاه موصل 3 عراق یعنی«محسن جهانبانی» است. وی دانش آموز دبیرستان مصطفی خمینی اصفهان بود که در عملیات محرم به اسارت نیروهای عراقی درآمد و پس از تحمل 2750 روز اسارت، سرانجام در سی مرداد 69 به خاک پاک میهن قدم گذاشت. بعد از آزادی به دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران راه یافت و در رشته تئاتر فارغ التحصیل شد. بعد به بازیگری روی آورد. ابتدا در فیلم سینمایی «خلبان» ایفای نقش کرد. سپس در« بهترین تابستان من»،« قطعه ای از بهشت» ،« پیک نیک در میدان جنگ»، «دوئل»، «روزهای آتش»، «سریال یوسف پیامبر» و « اخراجی های 2 » هنرنمایی کرد. آخرین کار سینمایی جهانبانی حضور در فیلم «نفوذی» بود. به بهانه 26 مرداد سالروز ورود آزادگان سرفراز به میهن عزیزمان ایران به سراغ حاج محسن رفتیم و میهمان خاطراتش از دوران اسارت شدیم. روایت های زیر تنها بخش کوتاهی از خاطرات این آزاده دوست داشتنی و هنرمند است. جهانبانی این روزها سرگرم ساخت فیلم مستند سید آزادگان مرحوم علی اکبر ابوترابی است که «ابر فیاض» نام دارد. از کردستان تا دهلران دوم دبیرستان بودم که تصمیم گرفتم بروم جبهه. وقتی موضوع را به مادرم گفتم، مخالفت کرد و گفت: «بهتره که فعلاً به درس و مشقت برسی» گفتم: مادرجان خانواده هایی که یک بچه بیشتر ندارند، بچه هایشان را می فرستند جبهه. آنوقت شما که غیر از من سه پسر دیگر دارید، مخالفت می کنید. بنده خدا کمی فکر کرد و گفت: «حالا که خودت راضی هستی، حرفی ندارم. برو به امید خدا. فقط مواظب خودت باش» اولین بار به عنوان بسیجی اعزام شدم به کردستان. آنجا غیر از نگهبانی، در ایام فراغت به بچه های کلاس چهارم و پنجم روستای «دولاب» درس می دادم. در کردستان خیلی از دوستانم را از دست دادم. به همین دلیل تصمیم گرفتم به منطقه جنوب بروم. اول آبان 61 با دایی کوچکم اعزام شدیم به دهلران. مدتی در دشت عباس بودیم تا اینکه عملیات محرم شروع شد. طغیان دویرج بالاخره شب عملیات رسید. آن شب پس از 18 کیلومتر پیاده روی، وقتی به رودخانه دویرج رسیدیم، متوجه شدیم که یکی از گردان ها زود عمل کرده و دشمن هوشیار شده. مجبور شدیم بزنیم به آب. اکثر بچه ها شنا بلد نبودند از جمله من. به علت طغیان رودخانه، ارتفاع آب در جاهایی بیشتر از یک متر بود. بچه ها وقتی با اسلحه و تجهیزات وارد آب شدند، آب خیلی از آنها را برد(مکث می کند). ما آموزش ندیده بودیم. فانسقه همدیگر را گرفتیم و زدیم به آب. وسط آب که رسیدیم شدت آب به حدی بود که حتی پل شناور را هم با خودش برد.کمک آرپی جی من (شهید علیرضا ابراهیمی) که کوچکتر از من بود، زودتر از جا کنده شد و رفت زیر آب. بعد خود من کنده شدم. شدت آب مرا حدود 30 متر جلوتر برد. صدای «یا حسین» بچه ها رودخانه را پر کرده بود. صحنه عجیبی بود. هنوز صدای بچه ها توی گوشم مانده. هر وقت به آن صحنه ها فکر می کنم خیلی اذیت می شوم. دستهای خالی اشهدم را خواندم. در آب دست و پا می زدم و غرق شدن بچه ها را به چشم می دیدم. واقعاً صحنه های دردناکی بود. یک لحظه تصمیم گرفتم مقاومت کنم. همه توانم را جمع کردم و روی پاهایم ایستادم. چشم که باز کردم دیدم سرم بیرون از آب است. خیلی آب خورده بودم.پشت سرم را که نگاه کردم، دیدم جنازه بچه ها روی آب شناور است. با چنگ و دندان خودم را کشیدم حاشیه رودخانه. بعد از چند لحظه، بچهها مرا از رودخانه کشیدند بیرون. بالاخره از رودخانه گذشتیم. آب، اسلحه و تجهیزات مان را برده بود. با دست خالی و بدون اسلحه، تنها با کمک چند نارنجک به سنگرهای عراقی حمله کردیم. خیلی از عراقی ها هنوز خواب بودند. بعد از عبور از میدان مین، به سنگر عراقی ها یورش بردیم و تا صبح مقاومت کردیم. نفر یازدهم صبح نشده سر و کله عراقی ها پیدا شد. ما یازده نفر توی سنگر تانک موضع گرفته بودیم. یک سرباز مجروح هم داشتیم و یک بسیجی کم سن و سال به اسم «سعید» که موج گرفته بود. عراقی ها شروع کردند به پاکسازی سنگرها. وقتی رسیدند بالای سنگر ما، نفر اول گَلن گِدن اسلحه را کشید و دست به ماشه برد. خواست شلیک کند که افسر مافوقش او را هل داد کنار و به عربی گفت: « لاتخاف . انت مسلم و نحن مسلم» بعد ما را به صف کرد و گفت: «حرکت کنید». سعید نمی توانست راه برود.دستش را گرفتم و دور گردنم انداختم .وزنی نداشت. سبک بود. یک کم که جلوتر رفتیم، سرباز عراقی آمد طرف ما و خواست که سعید را رها کنم. اما توجه نکردم. حرکت کردیم.سرباز رفت و بار دوم آمد و گفت: «ولش کن». باز اعتنا نکردم. رفت پیش مافوقش و در گوشش چیزی گفت و برگشت. فواره خون خون فواره زد از بینی ام و سعید از دستم رها شد. سرباز عراقی با قنداقه اسلحه چنان به بینی ام زد که بینی ام شکست و چشمهایم پر از خون شد. هیچ جایی را نمی دیدم. کور شده بودم. از بچه ها فاصله گرفتم. سرباز عراقی آمد از پشت یقه سعید را گرفت و کشید سمت سنگر تانک. بعد صدای تیر آمد. نامرد سعید را خلاص کرد. سرم هنوز گیج می رفت. نمی توانستم روی پاهایم بایستم. تنها شبحی از بچه ها را می دیدم. هر طور شده، خودم را به گروه رساندم. بچه ها دستم را گرفتند و حرکت کردیم. بعد از گذشتن ازسنگرها به یک محوطه باز رسیدیم. حدود 15 نفر دیگر از ایرانی ها آنجا بودند. شدیم یک گروه 30 نفره. جمعمان کردند یک جائی و دو باره اسلحه کشیدند تا خلاصمان کنند. در چند قدمی مرگ در چند قدمی مرگ بودیم. لحظات سخت و سنگینی بود. همان آن یک جیپ عراقی با سرعت آمد سمت ما و افسر عراقی در حال حرکت از ماشین پرید پایین و با پشت دست محکم به صورت سرباز عراقی زد. بعد ما را به خط کرد و حرکت داد سمت ماشینهای ریو. 30 نفر دیگر به جمع ما اضافه شدند. هر 15 نفر سوار یک ریو شدیم. یکی از مجروحان حالش خیلی وخیم بود. همه اش ناله می کرد. عراقی ها دستهایش را گرفتند و از ریو پرت کردند پایین. صحنه دلخراشی بود. دستهایمان را بسته بودند. هیچ کاری از دستمان ساخته نبود. بالاخره رسیدیم به سلیمانیه. سه روز سلیمانیه بودیم. بعد به طرف بغداد حرکت کردیم. بعد از بغداد ما را به اردوگاه موصل 2 تحویل دادند. تونل وحشت عبور از «تونل وحشت» اولین پذیرایی عراقی ها بود. بعد از عبور از تونل با سرو وضع شکسته و خونی60 نفرمان را در یک آسایشگاه جا دادند. هنوز دماغم پر از خون بود. فردای آن روز، درِ آسایشگاه باز شد و اسرای قدیمی به سراغمان آمدند و حسابی مداوایمان کردند و دلداریمان دادند. با دیدن اسرای قدیمی پرسیدیم: چند روزه که اینجا هستید؟ چرا اینقدر ضعیف و لاغر شده اید؟ جواب دادند: «عجله نکنید. به زودی متوجه همه چیز می شوید. اما بهتر است بدانید اسارت خط اول جنگیدن با دشمن است. اینجا باید سربلند باشید. ما اینجا اسیریم اما ذلیل نیستیم» حدود 7 ماه در اردوگاه موصل 2 بودیم. بعد به موصل 3 منقل شدیم که به موصل کوچک معروف بود. زندگی اصلی ما در اسارت از موصل 3شروع شد. رمز زندگی «برنامه، برنامه، برنامه» رمز زندگی در ارودگاه موصل 2 بود. در اردوگاه همه چیز حساب شده و طبق برنامه بود. حتی خواب و عبادت! در اسارت برای هر چیزی برنامه داشتیم. زندگی در اردوگاه جریان داشت. یک جا بحث حوزوی بود. جای دیگر کلاس آموزش قرآن و نهج البلاغه. یک جا برنامههای ورزشی. یک جا آموزش زبان انگلیسی. اولین کلاسی که شرکت کردم، کلاس صرف و نحو بود. بعد رفتم سراغ تفسیر قرآن و پای درس استاد علی نوریان نشستم. بعد در کلاسهای حفظ نهج البلاغه حضور داشتم. در کنار این برنامه ها از ورزش غافل نبودم. زیر نظر استاد سید علی اکبر شیخ الاسلام در رشته شوتوکان کار کردم. یکی از شاگردان پر و پا قرص استاد بودم. بعد رفتم در کلاس های کشتی و جودو هم شرکت کردم. وضعیت قرمز «ورزش»، رمز سلامتی بچهها در اردوگاه بود. اگر ورزش نمی کردیم زود مریض می شدیم. فعالیتهای ورزشی ما فقط برای این بود که در اسارت سالم بمانیم. تمام کلاس ها به ویژه کلاس های رزمی دور از چشم عراقی ها برگزار می شد. اگر عراقی ها متوجه می شدند که در آسایشگاه کلاس های رزمی برقرار است همه افراد را به بغداد منتقل میکردند و شکنجه می دادند. تجمع بیش از 4 نفر ممنوع بود اما با تمام محدودیت ها سعی می کردیم که فعالیتهای ورزشی را ترک نکنیم . با گذاشتن نگهبان، کلاس ها را بر پا می کردیم. نگهبان با مشاهده عراقی ها وضعیت قرمز اعلام میکرد و ما به حالت عادی در می آمدیم. البته در اردوگاه بازی والیبال ، فوتبال و بسکتبال آزاد بود. گریه های پنهانی تماشای آسمان آرزوی دست نیافتنی در زمان اسارت بود. این آرزو تنها در شبهای ماه مبارک رمضان دست یافتنی می شد. ما برای دیدن ستاره ها و آبی آسمان، برای فرا رسیدن ماه رمضان لحظه شماری می کردیم. هر چند آسمان عراق کم ستاره بود اما در شبهای رمضان برای گرفتن سحری می توانستیم بیرون برویم و آسمان کم ستاره عراق را ببینیم. آن شبها به ویژه شبهای قدر لحظههای خاصی بود. لحظه به لحظه اش به یاد ماندنی و خاطره انگیز بود. ما 120 نفر در آسایشگاه شماره 22 موصل 2 بودیم. در شبهای قدر برای انجام غسل مستحبی اسم نویسی میکردیم از ساعت 6 عصر تا 10 شب بچهها به نوبت غسل می کردند. ساعت 10 شب خاموشی می زدند اما اعمال شبهای قدر را مخفیانه (زیر پتو) انجام می دادیم. خیلی ها تا صبح نمی خوابیدند. یادش بخیر ختمهای دسته جمعی قران و دعای جوشن کبیری که بچه ها یواشکی و دور از چشم نگهبانها می خواندند و پنهانی گریه میکردند.بچه ها از صمیم دل دعا می خواندند و راز ونیاز می کردند. چون قران به تعداد کافی نداشتیم ، آیات را روی کاغذی می نوشتیم و روی سر می گرفتیم. سیاه بازی از بچگی عاشق پانتومیم و تئاتر بودم و از طرفی جای فعالیتهای هنری در آسایشگاه ها به شدت خالی بود، به اتفاق چند نفر از بچه ها که در این زمینه اندک استعدادی داشتند، تصمیم گرفتیم که در اردوگاه گروه تئاتر تشکیل بدهیم و در مناسبتهای مختلف به فراخور امکانات و توان بچه ها برنامه هایی را اجرا کنیم تا بچه ها روحیه بگیرند و از حالت انزوا و گوشه گیری خارج شوند. البته این توصیه حاج آقا ابوترابی بود.« اگر هر یک از شما به دلیل انجام کاری بتواند اسیری را از کنج انزوا خارج کند کار بزرگی کرده است . کاری شبیه کار انبیاء». رفته رفته فعالیتهای این گروه سر و سامان گرفت و عاقبت به بار نشست. اوایل کار، فعالیتهای هنری اردوگاه صرفاً برای خندان بچه ها برگزار می شد. اغلب برنامه ها، نمایش طنز و فکاهی با الهام از زندگی در اردوگاه بود. کارمان سبک و سیاق خاص و تعریف شده ای نداشت. راستش را بخواهید در زمان اسارت ما اطلاعاتی در باره سبک کار تئاتر نداشتیم. بعدها وقتی در دانشگاه دروس تئاتر را می گذراندم متوجه شدم که سبک کار ما در اسارت شبیه سبک «اپیک» و یا شاید فراتر از آن بوده است. فراتر از اپیک در سبک اپیک دست اندرکاران اجرای نمایش همگی در اجرای نمایش دخیل هستند. ولی در اسارت فراتر از این بود. زیرا تماشاگر نیز خودش را در برپایی و کمک رسانی به اجرای یک نمایش دخیل می دانست. مثلاً در وضعیت قرمز بازیگر وظیفه داشت خودش را لای پتو مخفی کند. بقیه تماشاگران نیز وظیفه داشتند وضعیت را عادی نشان دهند. دکور را جمع کنند. در واقع خودشان یک وضعیت عادی را «بازی» کنند. هر کسی مسئول چیزی بود. به محض اعلام وضعیت عادی، تمامی دکور و اجزای نمایش در طرفه العینی سرجای خود قرار می گرفت و مهمتر از همه تداوم حس بازیگر بود.شرایط اسارت بازیگر را به گونه ای تربیت کرده بود که اگر ده بار هم وضعیت قرمز پیش می آمد، تداوم حس بازیگر برقرار بود. مزاحمت عراقی ها هیچ خلائی در حس بازیگر ایجاد نمی کرد. بچه ها در وضعیت قرمز در حس خودشان فریز می شدند و پس از وضعیت عادی دو باره به حس قبلی بر می گشتند. به هر حال کارهای خوبی اجرا کردیم که الحمدالله با استقبال خوب بچه ها هم مواجه شد. «هدیه »اثرگذ ار یکی از کارهایی که خودم خیلی خوشم آمد، تئاتری بود به اسم «سی و سومین» نوشته سید حسین هاشمی که تم آرامانگرایانه ای داشت. یک چیز عجیبی که در این تئاتر دیده می شد، پیش بینی فروپاشی شوروی بود که آن موقع (سال 65) در اسارت اجرا کردیم. کارهای زیادی در اسارت روی صحنه بردیم از جمله کار «اتکال» با موضوع استعمارگری شیطان بزرگ در هفت پرده اجرا شد. من هم نقش «عمو سام» را به عهده داشتم. بعد رفتیم سراغ«معدن» ! این کار نوشته مهرداد فردوسیان با موضوع استقامت بود. در این کار نقش یک آدم توانمند را بازی کردم. کار دیگری که واقعاً اشک بچه ها را در آورد و خیلی ها را از کنج انزوا خارج کرد، تئاتری بود به نام«هدیه». این کار یکی از کارهای خوب و اثر گذار در دوران اسارت بود. طوری که بعد از پایان اجرا حاج آقا ابوترابی از بچه های دست اندرکار تشکر کردند و ضمن تشویق بچهها گفتند: «این نوع کارها از چند سخنرانی و کلاس های آموزشی اثرگذارتر است»کار تئاتر باعث شد که من رفته رفته از فعالیتهای ورزشی و آموزشی دور شدم و برای تئاتر بیشتر وقت گذاشتم. غیر از اجرای تئاتر در آسایشگاه با گروهی تئاتر اردوگاهی هم کار می کردیم. یاد امام تلخ ترین خاطره اسارت زمان رحلت حضرت امام(ره) بود. وقتی خبر رسید که امام در بستر بیماری است و این بار مریضی شان جدی است، این خبر روی برنامه های اردوگاه خیلی تاثیر گذاشت. خیلی از کلاسها تعطیل شد.طوری که عراقی ها هم متوجه این وضعیت شدند. همه دست به دعا برداشتیم و دعا کردیم.ختم امن یجیب گرفتیم. تا اینکه خبر رحلت امام در بین اسرا پیچید. ولوله شد در اردوگاه . اگر خودکشی در دین اسلام منع نشده بود خیلی ها خودشان را می کشتند. من خودم جلوی خیلی از بچه ها را گرفتم تا سرشان را به زمین سیمانی نزنند. بچه ها پتوها را زده بودند کنار و سرشان را می کوبیدند به زمین. خیلیها چند روزی غذا نخوردند اما بعدها خبر رسید که هر کسی از این کارها بکند روح امام آزرده می شود خیلی روزهای بدی بود. اسرا می گفتند: «ای کاش می مردیم و خبر رحلت حضرت امام را نمی شنیدیم.» دغدغه این را داشتیم که چه کسی می خواهد جای امام را بگیرد. یک ماه وضعیت بسیاری بدی در اردوگاه حاکم بود . طوری که عراقی ها هم از این وضعیت خسته شده بودند. زندگی در اسارت بعد از امام خمینی (ره) خیلی سخت گذشت. ضریح عشق زیباترین و به یادماندنی ترین خاطره دوران اسارتم، سفر به کربلا و زیارت حرم مطهر آقا امام حسین(ع) بود. ما سری پنجم بودیم که رفتیم کربلا. هر سری 5 اتوبوس می بردند. بعثی ها ما را به عنوان مجوس به مردم عراق معرفی کرده بودند. سوار اتوبوس که شدیم پرده ها را کشیدند. حق نداشتیم پرده ها را کنار بزنیم. تحت مراقب های شدید بالاخره رسیدیم به نجف. همین که پرده ها را کنار زدند و چشممان به ضریح نورانی مولا علی (ع) افتاد، ولوله ای بر پا شد.صدای گریه و شیون بچهها همه جا را پر کرد. آن روز باران آمده بود و زمین خیس بود. وقتی بچه ها از اتوبوس پیاده شدند سینه خیز به سمت حرم حرکت کردند. عراقی ها ایستاده بودند کنار و کِل می کشیدند اما وقتی حس و حال بچه ها و اشک و ناله شان را دیدند خشکشان زد. بچه ها سینه می زدند و گریه می کردند. عراقی ها به زور بچه ها را از زمین بلند می کردند و می گفتند : «هذا کفر». خیلی صحنه قشنگی بود. کل حرم را برای ما قرق کرده بودند. بچه ها دسته جمعی زیارت نامه خواندند و زار زدند. چنان شور و حالی بر پا شد که خود عراقی ها هم گریه شان گرفت. این صحنه ها هیچگاه از یادم نمی رود. شکرانه آزادی «شما آزادید».عراقی ها گفتند: «آماده باشید که آزادید» اما ما باور نکردیم. حس و حال عجیبی داشتیم. در پوست خود نمی گنجیدیم. خیلی ها اشتهایشان باز شده بود. من بر عکس، اشتهایم به کلی کور شده بود. لحظه شماری می کردیم تا نوبت به اردوگاه ما برسد. انتظار کشنده ای بود. بالاخره نوبت به گروه ما رسید. استرس شدیدی داشتیم. باور نمی کردیم.میگفتیم شایعه است. بالاخره 29 مرداد 69 سوار اتوبوس شدیم و اردوگاه را ترک کردیم. فکر می کردیم خوابیم. به مرز خسروی که رسیدیم و بچه های سپاه را دیدیم خیالمان راحت شد. به محض پیاده شدن از اتوبوس همه افتادند به سجده و خاک وطن را بوسیدند. خاک را به سر و صورتمان می مالیدیم و گریه می کردیم. در مرز خسروی دو رکعت نماز شکر خواندم. آن لحظه یکی از بهترین لحظات عمرم بود. دفاع مقدس
۰۱/۰۶/۱۳۹۳ - ۱۱:۵۹
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 71]
صفحات پیشنهادی
بخور و نخورها در دوران شیمی درمانی
بخور و نخورها در دوران شیمی درمانی نقش تغذیه در ابتلا به بیماریهای مختلف و مخصوصاً بیماریهای مزمنی مانند دیابت چربی خون پوکی استخوان و البته انواع سرطانها که امروزه درصد قابلتوجهی از جامعه ما را نیز درگیر کردهاند بر هیچکس پوشیده نیست اما خوشبختانه تغذیه و رژیم غذایی مصرفمتولیان سلامت در قزوین پاسخگو باشند/ بی توجهی به مشکل امحای پسماندهای عفونی مراکز درمانی
استانها مرکز قزوین منتظری متولیان سلامت در قزوین پاسخگو باشند بی توجهی به مشکل امحای پسماندهای عفونی مراکز درمانی قزوین- خبرگزاری مهر مدیرعامل سازمان مدیریت پسماند شهرداری قزوین گفت هر روزه شاهد حجم بالایی از زبالههای عفونی مراکز درمانی مطب ها و کلینیک ها هستیم که با زب100 اثر نمایشی به جشنواره تئاتر کوتاه در اهر ارسال شده است
100 اثر نمایشی به جشنواره تئاتر کوتاه در اهر ارسال شده است تبریز - ایرنا - مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان شرقی گفت 100 اثر نمایشی از 13 استان به هشتمین جشنواره تئاتر خیلی کوتاه در شهرستان اهر ارسال شده است علی اکبر صفی پور روز سه شنبه درجمع خبرنگاران افزود این آثار از ااعلام آثار راهیافته به بخش پژوهش جشنواره تئاتر کودک
فرهنگ و هنر تئاتر اعلام آثار راهیافته به بخش پژوهش جشنواره تئاتر کودک دبیرخانه جشنواره بینالمللی تئاتر کودک و نوجوان همدان آثار راه یافته به مرحله دوم بخش پژوهش را اعلام کرد به گزارش خبرگزاری مهر 22 چکیده مقاله از میان آثار رسیده به دبیرخانه جشنواره بین المللی تئاتر کودک وجشنواره استانی تئاتر سوره ماه استان سمنان برگزیدگان خود را شناخت
استانها مرکز سمنان دانایی در گفتگو با مهر جشنواره استانی تئاتر سوره ماه استان سمنان برگزیدگان خود را شناخت سمنان – خبرگزاری مهر رئیس حوزه هنری استان سمنان از برگزاری مراسم اختتامیه سومین جشنواره استانی تئاتر سوره ماه این استان به همت دفتر هنرهای نمایشی حوزه هنری خبر داد ودوران زالو صفتي ها گذشته است/ ليزينگ کالا در کشور تسهيل مي شود
۲۱ مرداد ۱۳۹۳ ۱۳ ۲۷ب ظ دوران زالو صفتي ها گذشته است ليزينگ کالا در کشور تسهيل مي شود وزير صنعت معدن و تجارت گفت بايد بپذيريم که عنصر توسعه متکي به اعتبارات سرمايه گذاران است و ديگر زمان آن نيست که بخواهيم بگوييم که هر کس که پول دارد مغضوب جامعه است به گزارش خبرنگار خبرگزارفراخوان هفدهمین جشنواره تئاتر شکست حصر آبادان اعلام شد
پس از شش سال وقفه فراخوان هفدهمین جشنواره تئاتر شکست حصر آبادان اعلام شد آبادان- ایرنا- فراخوان هفدهمین جشنواره تئاتر آبادان یادواره سالروز شکست حصر آبادان و دفاع مقدس پس از شش سال وقفه در دو بخش صحنه ای و خیابانی اعلام شد معاون اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی آبادان روز سه شنبه دررییس انجمن نمایش اصفهان خواهان بهره گیری از قابلیت های تئاتر شد
رییس انجمن نمایش اصفهان خواهان بهره گیری از قابلیت های تئاتر شد اصفهان- رییس انجمن هنرهای نمایشی استان اصفهان گفت تئاتر این استان قابلیت های فراوانی دارد که باید از آنها به نحو درست استفاده شود احمد شاهین فر روز سه شنبه در گفت وگو با ایرنا افزود این قابلیت ها در بخش های مختلفتقاضای سقط درمانی دراصفهان افزایش یافت
تقاضای سقط درمانی دراصفهان افزایش یافت اصفهان- ایرنا- مدیر کل پزشکی قانونی استان اصفهان گفت در چهار ماه اول امسال تقاضای سقط درمانی در این استان 38 4 نسبت به مدت مشابه سال قبل افزایش داشته است علی سلیمانپور روز سه شنبه در گفت و گو با ایرنا افزود 191 نفر در چهارماه اول امسال براگزارش 20:30 از یک کارگردان تئاتر
گزارش 20 30 از یک کارگردان تئاتر لینک تاریخ انتشار ۲۱ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۲ ۱۹زنگنه: دوران خوردو بُردها تمام شده
زنگنه دوران خوردو بُردها تمام شده کد خبر ۴۲۴۸۳۵ تاریخ انتشار ۲۱ مرداد ۱۳۹۳ - ۰۹ ۱۰ - 12 August 2014 وزیر نفت با اعلام اینکه دوران خوردوبردها تمام شده و وی مدیران سالم را برسر کار آورده از افزایش ۵میلیارد دلاری درآمد نفتی دولت در سال جاری خبر داد و گفت رییس جمهوری دو روز هفتهکاسیاس: در بدترین دوران فوتبال حرفهایام نیستم
کاسیاس در بدترین دوران فوتبال حرفهایام نیستمدروازهبان رئال مادرید اعلام کرد که در بدترین دوران فوتبال حرفهایاش به سر نمیبرد به گزارش خبرگزاری فارس ایکر کاسیاس اینکه در بدترین شرایط دوران حرفهایاش به سر میبرد را رد کرد اما تأیید کرد که در اوج هم نبوده است وی در این باوکیل الرعایا سهمی در تقویم مشاهیر ایران ندارد/ یادگارهای دوران زندیه بین المللی شوند
استانها جنوب فارس وکیل الرعایا سهمی در تقویم مشاهیر ایران ندارد یادگارهای دوران زندیه بین المللی شوند شیراز – خبرگزاری مهر کریمخان زند بنیانگذار دودمان زندیه که خود را وکیل مردم یا همان وکیل الرعایا نامید در تقویم مشاهیر ایرانی هیچ جایگاهی ندارد و یادگاران عظیم این دورفراخوان هفدهمین جشنواره تئاتر آبادان اعلام شد
استانها جنوب خوزستان از سوی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی آبادان فراخوان هفدهمین جشنواره تئاتر آبادان اعلام شد آبادان - خبرگزاری مهر معاون اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی آبادان گفت فراخوان هفدهمین جشنواره تئاتر آبادان یادواره شکست حصر آبادان و دفاع مقدس اعلام شد به گزارش خبرگزاردوران بخور بخور تمام شده/ هر روز یکی اتفاقی رئیس نفت میشد!
سهشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۱ ۰۴ وزیر نفت که کمتر در جمع رسانهها حاضر میشود با حضور در برنامهای تلویزیونی حرفهای جنجالی زیادی را به زبان آورد از افشای نقش چند وزیر در واریز پول به حساب بابک زنجانی تا انکار وجود توافقی برای تهاتر نفتی با روسیه از انتقاد شدید از حضور افراد بیسواز سوی اداره ارشاد آبادان فراخوان هفدهمین جشنواره تئاتر آبادان منتشر شد
از سوی اداره ارشاد آبادانفراخوان هفدهمین جشنواره تئاتر آبادان منتشر شدمعاون فرهنگی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی آبادان از اعلام فراخوان هفدهمین جشنواره تئاتر آبادان یادواره شکست حصر آبادان و دفاع مقدس خبر داد قاسم علیزادهعیدانی امروز در گفتوگو با خبرنگار فارس در آبادان با اشارهکاسیاس: دوران بدتر از این را پشت سر گذاشته ام
کاسیاس دوران بدتر از این را پشت سر گذاشته ام ایکر کاسیاس دروازه بان رئال مادرید می گوید دوران سخت از این را پشت سر گذاشته است به گزارش خبرنگار ورزشی باشگاه خبرنگاران به نقل از تری بال فوتبال ایکر کاسیاس دروازه بان رئال مادرید در فصل گذشته بازیهای خوبی ارائه نداد و عملکردش در ج-
گوناگون
پربازدیدترینها