واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گزارش فارس از از اردوی «آفتابگردانها» در شهرکرد
سخن از استیضاح فرجیدانا تا واکاوی شعر حافظ در گعدههای شعرای جوان
اردوی ادبی «آفتابگردانها» که موسسه فرهنگی «شهرستان ادب» آن را برگزار میکند با حضور هفتاد نفر از شعرای جوان و استعدادهای شعر انقلاب در شهرستان شهرکرد آغاز به کار کرد.
خبرگزاری فارس - گروه کتاب و ادبیات: تلفنی قرار گذاشته بودیم، که بعد از ناهار و نماز آماده حرکت شویم. سفری چند روزه که در آن خبری جز شعر و شاعر نیست. دور دوم سومین دوره اردوهای ادبی «آفتابگردانها» که موسسه فرهنگی «شهرستان ادب» آن را برای تقویت شعر جوان انقلاب برگزار میکند. مقصد این دور از اردوها استان چهارمحال و بختیاری و شهرستان شهرکرد بود. طبق قرار در محل موسسه شهرستان ادب حاضر شدم و برنامه آنطور که تلفنی هماهنگ شده بود پیش رفت و ساعت 14:30 دقیقه سوار بر یکی از دو اتوبوس در نظر گرفته شده به جاده زدیم. از صحبتها پیدا بود که قرار است عدهای نیز در قم به گروه ملحق شوند پس هماهنگی با شعرای جوان قمی نیز از همان ابتدا آغاز شد. چه قبل از سوار اتوبوس شدن و چه بعد از ورود به اتوبوس، گعدههای مختلفی شکل گرفته بود و هرکسی در مورد موضوعی سخن میگفت. صحبت از مرگ سیمین بهبهانی تا استیضاح فرجیدانا، در میان این گروه موج میزد و در گفتوگوهایشان با شور و حرارت از آنها یاد میکردند. یکی نظر موافق میداد و دیگری مخالف بود ولی هر طور بود با هم کنار میآمدند. سری به یکی از گعدههای داخل اتوبوس زدم که در مورد شعر حافظ و جامعیت زبانی و واژگانی اشعارش سخن میگفتند. در ابتدا تعجب مرا گرفت، اما اندک اندک این تعجب تبدیل به حیرت شد که جوانان شعر انقلاب تا چه اندازه نسبت به موضوعات علمی و کارشناسی شعر مطلع هستند. این سه چهار جوان به اندازهای ریز در موضوعات شعر حافظ بودند که اگر کسی سن و سالشان را متوجه نمیشد، تصور میکرد پیران سالخوردهای هستند که عمری در حافظ شناسی گذاشتهاند که اینطور سخن میگویند. اما هرکار کنیم این گروه که جمعیتشان به هفتاد میرسد جمعیتی جوانی هستند که شعر و انقلاب آنها را در این دوره کنار یکدیگر جمع کرده است، پس شوخی و خنده نیز در این جمع به اندازه کافی وجود دارد. شوخیهای جذابی که خواب بعد از ظهر داخل اتوبوس را از چشمانت میربود تا کمی در این جمع حاضر باشی. یکی دیگر از تفریحهایی که خنده بر لبان آورد دیالوگ گویی از فیلمهای تاریخی سینمای ایران بود. فردی که با تقلید صدا دیالوگ گویی میکرد تا سایرین که دور صندلیاش گرد آمده بودند بتوانند فیلم مورد نظر را حدس بزنند خندههای جمع را در اتوبوس طنین انداز کرده بود. بعد از توقف در ورودی شهر قم و سوار شدن شاعران جوان قمی حرکت به سوی شهر فرهنگ و تمدن اسلامی آغاز شد. بعد از غروب آفتاب وارد شهر زنده رود شدیم و توقفی نه چندان طولانی برای نماز. نماز خوانده شد و مجددا حرکت که اینبار مقصد شهرکرد بود. از گوشه و کنار اتوبوس و بعضا با ادبیاتهای مختلف صداهایی مبنی بر گرسنه بودن و خالی بودن شکم شنیده میشد. صداهایی که کمتر رنگ اعتراض داشت بلکه به منظور تلطیف فضا وعوض کردن حال و هوای بچهها بود. یکی از جوانان گفت: «میخواهم بعد از شام یک شعری بخوانم برایتان...» دیگری بدون وقفه پاسخ داد: «پس شعرت را نمیخوانی چون از شام خبری نیست...» و صدای بلند خنده جمع. در این بین عدهای نیز از فرصت استفاده کردند و در طول راه پلک روی هم گذاشته و استراحت کردند. چُرتی که بعضا با سر و صدای جمع، پاره میشد و دوباره به زحمت به هم وصله میگردید. بعضی سر در گوش نفر کناردست خود برده و شعری زمزمه میکردند و بعضی از صدای آفرین و احسنتشان پیدا بود که شعری زیبا شنیده و مشغول تحسین شاعر هستند. ساعت به 23:30 نزدیک شده بود که در مقابل ساختمان سازمان دانشآموزی شهرکرد توقف کردیم و مشخص شد که اینجا انتهای مسیر و ابتدای توقف در دوره آفتابگردانها است. پس از ذبح گوسفندی برای شعرای جوان انقلاب اسلامی و اسپند و قرآن و پذیرایی با شربت، همه را برای صرف شام به غذاخوری محل اسکان راهنمایی کردند تا بعد از شام عملیات اسکان صورت گیرد. سه خوابگاه به نام سیدحسن حسینی، قیصر امینپور و حسین منزوی برای شعرای جوان و یک خوابگاه هم برای اساتید دوره بعلاوه خوابگاهی برای عوامل اجرایی در نظر گرفته شده بود که به سرعت در آنها مستقر شده و برای خوابی طولانی و خارج کردن خستگی مسیر آماده شدند. خوابی که بدون وقفه به چشمها سرک کشید و پایانی برای روز اول رقم زد ... ادامه دارد ... انتهای پیام/
93/05/30 - 10:13
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 170]