واضح آرشیو وب فارسی:فارس: مروری بر کتاب «عاشقی به سبک ونگوگ»
نفرت از عشق اشرافی تا عاشقی به سبک مردم
عاشقی انتهای کتاب، غیر از عاشقی ابتداست. آغازش، نفرت وسط کتاب است. عاشقی به سبک ون گوک نیست، عاشقی به سبک مردم است.
خبرگزاری فارس- گروه کتاب و ادبیات: رمان «عاشقی به سبک ون گوگ» یکی از جدیدترین کتابهای انتشارات شهرستان ادب است که به قلم محمدرضا شرفی خبوشان منتشر شده است. خبوشان پیش از این با انتشار کتاب شعری با نام «نامت را بگذار وسط این شعر» بسیار خوش درخشیده بود و اینک با انتشار رمانی در حوزه تاریخ مهارتهای قلمی خود را به مخاطبان جدی ادبیات معاصر نشان داده است. آنچه که در ادامه خواهید خواند یادداشتی درباره رمان «عاشقی به سبک ون گوگ» اثر محمدرضا شرفی خبوشان است به قلم محمدقائم خانی: نام کتاب و طراحی جلدش آن قدر خاص هست که بخواهم بخوانمش. اصلا همین بود که باعث شد در صفحات اول خیلی به داستان فکر نکنم. نثر ویژه رمان از همان ابتدا خواننده را درگیر خودش میکند. در کنارش اصطلاحات متعدد هنری هم هست که ذهن مخاطب را مدام به بازی میگیرد. توصیف موقعیت هم بسیار جذاب و پر از تصویرهای متعدد پشت سر هم و سوال برانگیز است. توصیفهایی که از همان ابتدا اهمیت راوی را مشخص میکند و شرایط خاص او را مینمایاند. زاویه دید داستان اول شخص است تا ما قدم به قدم با او پیش برویم و ماجرای داستان را بفهمیم. خواننده بند به بند با اطلاعات تازه ای که راوی به خاطر تداعی معانی و صورتها به صورت خاطره به ما میدهد و نیز اطلاعاتی که خودش کم کم با پیگیریهای تازه اش به دست میآورد، جلو میرود. البته گاهی روایت در خاطرهها غرق میشود و مخاطب را با اکتشافهای راوی درون ذهن خود آشنا میکند. کم کم تصویر برخی از آدمها عوض میشود و روایت دوباره او آغاز میگردد. نقطه عطف این چرخش، فصل سوم است. یعنی جایی که راوی و مخاطب، دیگر از دختر خسروخانی خوششان نمیآید و به دنبال هویتشان در تاریخ میگردند. انگار کتاب و داستان از دوباره شروع میشود و همه باید حرفهای نگفته شان را سر فرصت تعریف کنند. البته زندگی راوی آن قدر گنگ و تاریک و مبهم است که هرکه هرچه میگوید، انگار خیلی اطلاعات تازهای اضافه نمیشود. دقیقا به همین دلیل است که راوی در انتهای فصل سوم آرزو میکند یک راوی دانای کل، و نه مانند خودش و دیگران بی اطلاع پیدا بشود تا او و خوانندگان را از جهالت در بیاورد و واقعیت را بگوید. این گونه فصل چهارم شروع میشود با روایت زندگی سه نسل قبل در خراسان. آن جا معلوم میشود که سرنوشت همه آدمها تحت تأثیر ظلمهای ظالمان و واکنش مظلومان است. یا تن به سرنوشت دادن و زندگی را به پای ظالمان ریختن، یا تن به ذلت ندادن و خون را پای شرف و آبرو و ایمان ریختن. راوی ابتدای فصل سوم میفهمد که هنر انتزاعی او و زندگی اشرافی او چقدر از واقعیت زندگی و جامعه دور بوده است و او چون کرمی در پیله، فقط و فقط خودش را میدیده است. در انتهای کتاب خواننده میپذیرد حوادث بزرگی هستند که سرنوشتها را میسازند و انقلاب سال 57 که راوی کاری با آن نداشته هم یکی از همانها است. میفهمد که باید دیدگانش را بشوید و بار دیگر به مقاطع مهم زندگی بینگرد. میفهمد که باید کتاب را دوباره بخواند و بفهمد که چرا آن زندگی اشرافی و آن نقاشی اشرافی و آن عاشقی اشرافی، تنها و تنها التهابات یک زندگی بی اهمیت و دور از جامعه بوده است. همه این ادراکات با همان نقطه نفرت انگیز وسط کتاب به دست میآید. برای همین است که عاشقی انتهای کتاب، غیر از عاشقی ابتداست. آغازش، نفرت وسط کتاب است. عاشقی به سبک ون گوک نیست، عاشقی به سبک مردم است. عاشقی به سبک ون گوگ، از تازه ترین آثار منتشر شده از سوی موسسه ی فرهنگی هنری شهرستان ادب است که در نمایشگاه کتاب امسال از آن رونمایی شد. این کتاب با قیمت 10هزار تومان و با 212 صفحه در بازار نشر در اختیار مخاطب ادبیات داستانی است. انتهای پیام/و
93/05/27 - 00:37
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 147]