واضح آرشیو وب فارسی:مهر:
فرهنگ و ادب > ادیبات ایران حافظ موسوی در شهر کتاب:
کارگاههای شعر کار شاعران را سخت میکنند
حافظ موسوی گفت: كارگاههای شعر، كار شاعران را سخت میكنند چون پيش از ورود به اين كارگاهها راحت شعر مینويسيم ولی بعد از آن، درباره تك تك كلمات و كاربرد آن و ساختارهای يك شعر، دچار وسواس و ترديد میشويم.
به گزارش خبرگزاری مهر، نشست دیدار با اهل قلم عصر دیروز شنبه 4 مرداد با حضور حافظ موسوی در فروشگاه مرکزی شهر کتاب برگزار شد.
موسوی در ابتدای این نشست درباره چگونگی ورودش به حوزه نگارش و شعر گفت: نوشتن را از 13 سالگی شروع کردم، در خانوادهای که ستون آن، به شعر علاقهمند بود و انگار با نامی كه پدرم برايم انتخاب كرد، سرنوشتم را هم رقم زد! علاقه من به شعر، از شعر سنتی شروع شد و بعدها كه رفت و آمدم به كتابخانه رودبار بيشتر شد و شعرهای فروغ و نيما را خواندم، شعر را جدیتر دنبال كردم. در اين سالها به ندرت غزل نوشتم و علاقهام به طور مشخص در حوزه شعر نيمايی بود. وی افزود: با شعر نوشتن نمیتوان زندگی كرد و چون من از 18 یا 19 سالگی بايد خرج خانواده را پرداخت و هزينههايشان را تامين میكردم، هميشه شعر را در حاشيه زندگی دنبال كردم. اين تلقی شرقیها از شعر است كه خلق آن را منوط به الهام میدانند و من به اين طرز تفكر چندان، اعتقاد ندارم ولی طرح و برنامه خاصی هم برای شعر نوشتن ندارم. گاهی به صورت مداوم شعر مینويسم و گاهی 3 ماه يا بيشتر میشود كه هيچ شعری نمینويسم، بعد ناگهان حس میكنم حال خوشی ندارم و بايد چيزی نوشته شود تا حال من را هم بهتر كند. البته ايدههايی را كه به ذهنم میآيد، يادداشت میكنم و بعد، آن را به صورت يك پروژه ادامه میدهم كه به عنوان مثال، «شعرهای خاورميانه» به اين صورت شكل گرفت. به همين دليل هم هست كه معتقدم شعر، اصلاً و ابداً كار آدمهای تنبل نيست و نوشتن يك شعر خوب، كار سخت و پرزحمتی است طوری كه اگر كسی اين زحمت را متقبل نشود، به تكرار مكررات میرسد. موسوی در بخش ديگری از سخنانش به آموزش شعر اشاره كرد و گفت: شعر، همانند داستان نيست كه بتوان اصول و چارچوبهای آن را به كسی آموزش داد و اين مشكل تدريس شعر است كه هيچ دستورالعمل پذيرفتهشدهای در ميان شاعران ندارد ولی اينگونه هم نيست كه بیقاعده باشد؛ در شعرهای سنتی، وزن و رديف و قافيه آموزش داده میشود و در شعر نو هم، شيوههايی براي آموزش هست. مثل اينكه شاعران بايد آشنايی كافی و وافی از زبان، كاركردها و ساختارهای آن داشته باشند. به همين دليل هم هست كه به آشنايی عمومی با ادبيات كلاسيك و شاعرانی همچون سعدی، حافظ و ... نياز داريم. توصيه اكيد من برای علاقهمندان شعر اين است كه به روخوانی شعر شاعران بزرگ، بسنده نكنند و تمام مفاهيم و ساختارهای يك شعر را مورد بررسی قرار دهند. شاعر مجموعه «ماديان سياه» همچنين گفت: وقتی وارد ادبيات مدرن میشويم، بايد تكليفمان را با شعر نيمایی روشن كنيم و آن را به خوبی بشناسيم. هرچند كه در مجموع معتقدم، كارگاههای شعر، كار شاعران را سخت میكند چون پيش از ورود به اين كارگاهها راحت شعر مینويسيم ولی بعد از آن، درباره تك تك كلمات و كاربرد آن و ساختارهای يك شعر، دچار وسواس و ترديد میشويم. موسوی درباره اینكه فضاهای مجازی، باعث شده همه خود را شاعر فرض كنند، گفت: من دقيقا نمیدانم در فضای مجازی چه اتفاقی میافتد چون استفاده زيادی از آن ندارم ولی در اين باره 2 نظريه مطرح است؛ اول اينكه هنر با بيشتر و فراگير شدن رسانههای جمعی، عمومی میشود و از آن انحصار خاص بيرون میآيد چرا كه پيش از اين، هنرمندان جايگاه ويژه و خاصی داشتند و عرضه شعر، وابسته به صنعت چاپ و امكانات خاص بود. ديدگاه دوم هم اين است كه، عمومی شدن هنر، باعث ابتذال جامعه و هنر میشود. شخصاً نسبت به اين جريان، خوشبين هستم اما به نظرم عموميت هنر، خيلی چيزها را به ابتذال كشيده است كه البته شايد به دليل بالا رفتن سن و سالم چنين احساسی دارم و بايد بيشتر با روح زمانه همراه شوم. وی درباره نقد و پرورش منتقدان گفت: نقد ادبی، زيرشاخهای از تفكر فلسفی است كه اگر اين پيشزمينه وجود نداشته باشد، نقد به معنای واقعی شكل نمیگيرد؛ اتفاقی كه به خوبی از قرن 16 تا 17 در غرب رخ داد. البته در ايران هم طی 30 سال گذشته، به مدد ترجمههای خوب در اين حوزه، نقد در ايران هم پايه و اساس خوبی پيدا كرده است هرچند كه در اين امر حرفهای نشدهايم؛ درواقع حرفهای شدن نقد در ايران، پيش زمينههای متعددی نياز دارد كه از آن جمله بايد به نهادهای مورد نياز نقد اشاره كرد. شاعر مجموعه «زن، تاريكی، كلمات» در بخش دیگری از سخنانش گفت: نهاد نقد، مطبوعات است چون بايد به سرعت در اختيار خواننده قرار بگيرد و نمیتواند منتظر فرايند طولانی و زمانبر چاپ كتاب باشد ولی رسانههای ما در حال حاضر توان مالی سفارش و انتشار نقد را ندارند چون خواندن يك اثر 500 صفحهای، مداقه در آن و نوشتن درباره آن، كار راحتی نيست كه از منتقدان انتظار داشته باشيم بدون چشمداشت مالی، اثري را نقد كنند. از طرف ديگر، مسائل آكادميك نقد ادبی هم در ايران آماده و هموار نيست و انتشار نقد، اسير تنگنظریهای سياسی، اجتماعی و اخلاقی هستيم. در ادامه يكی از حاضران درباره تشخص زبانی شاعر از موسوی پرسید. موسوی در پاسخ گفت: دورههايی بود كه تشخص زبانی برای شاعران اهميت داشت اما امروزه به كار ما نمیآيد چون شعر آن دهه و دوره، مبنی بر كليات بود و به شاعران بزرگ اجازه شكوفا شدن میداد. وی گفت: درست است كه زبان شاملو، اسطورهای تاريخی بود و وقتی شعرش را میخوانيم، میتوانيم شاعر را بشناسيم اما بعد از دهه 60، مفاهيم كلی براي ما كمرنگ شده است البته میتوان با زبان و بسامد واژگان، به شيوه و سبكی خاص رسيد اما به نظر من، اين كار، امتياز مهمی به حساب نمیآيد بلكه به نظرم شعر، به نگاه خاص و ويژه نياز دارد و در كنار آن، سلامت زبان و فرم هم بايد رعايت شود چون زندگی پر از فرم است. موسوی اضافه كرد: اگر شعر گذشته بشر به اسطوره و آرمان تعلق داشت، تجربههای امروز از حوزههای مختلف برمیخيزد، زبان شعر را میتوانيد با زبان نمايشنامه مقايسه كنيد. در ادبيات نمايشی، هر چه مدت مسائل روزمره میآيد، ساختار زبان تغيير میكند يعنی زبان نمايشنامه يزدگرد بهرام بيضايی را امروز در نمايشنامهای كه امروزه نوشته میشود، به كار برد.
۱۳۹۳/۵/۵ - ۱۲:۳۹
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 35]