تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 11 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):براستى كه اين زبان كليد همه خوبيها و بديهاست پس سزاوار است كه مؤمن بر زبان خود م...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819962522




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

یک روز با آسيد ممدرضا/ روحانی‌ای که مهاجران را به روستا بازگرداند


واضح آرشیو وب فارسی:مهر:


استانها > شرق > یزد گزارش مهر از محمدآباد/
یک روز با "آسيد ممدرضا"/ روحانی‌ای که مهاجران را به روستا بازگرداند
يزد - خبرگزاري مهر: يك روز زندگي با افرادي كه مشي و سيره آنها برگرفته از آموزه‌هاي ديني است و قرآن براي آنها از كتابي براي روخواني به كتابي براي زندگي و احسان و نيكوكاري به عادت و شيوه زندگي تبديل شده، درس‌هاي بسياري خواهد داشت كه روايت آن خالي از لطف نيست.



به گزارش خبرنگار مهر، محمدآباد، روستايي در جاده تفت و ابركوه، يكي از گرمترين مناطق استان يزد است و كم‌آبي و خشكسالي اين روستا را تا چند سال پيش به روستايي متروكه تبديل كرده بود و اهالي آن يك به يك از اين روستا به شهرهاي ابركوه، تفت و يزد مهاجرت مي‌كردند. گرچه اكنون نيز جمعيت بسياري از اين روستا مهاجرت كرده‌اند اما هنوز 23 خانوار با جمعيتي بيش از 130 نفر در اين روستا زندگي مي‌كنند كه البته اغلب اهالي آن را سالمندان تشكيل مي‌دهند مردم اين روستا خود كشت و دام چنداني ندارند و اغلب براي كار به روستاهاي همجوار مي‌روند زيرا چند سالي است كه بي‌آبي كشت آنها را بسيار محدود و در حد نياز خودشان كرده است تا جايي كه حتي براي آب شرب نيز در مضيقه بودند. وقتي عشق به مردم روح حيات را در نبض روستا جاري كرد اين روستا در زمان‌هاي نه چندان دور از رونق خوبي برخوردار بود اما بي‌آبي كم‌كم روح زندگي را از اين روستا برد و گرچه آب هنوز مشكل اصلي و نياز اساسي اين روستاست اما يكي دو سالي است كه اميد به زندگي دوباره به روستا بازگشته و حيات در نبض روستا جاري شده است. اهالي روستا مي‌گويند بازگشتن اميد به روستا و نشاط دوباره نوجوانان اندك اين روستا را مديون "آسد ممدرضا" هستيم. سيدي كه چند سال پيش، آن زمان كه طرح هجرت روحانيون در يزد اجرا شد، به روستاي نسبتا پرجمعيت محمدآباد اعزام شد و از آن پس به واسطه انس و الفتي كه با مردم روستا پيدا كرد، ديگر خود در ايام خاص داوطلبانه به اين روستا مي‌آيد و ماه هاي رمضان و محرم و صفر را در كنار مردم اين روستا زندگي مي‌كند. اين سيد كه حجت‌الاسلام سيد محمدرضا فلاحتي نام دارد، در قبال حضورش در اين روستا نه از كسي حقوقي دريافت مي‌كند، نه در خانه‌هاي موسوم به خانه عالم سكونت دارد و نه هيچ چشمداشتي به كمك مردم روستا دارد چه بسا كه خود كمك رسان آنها نيز شده است. اعزام به روستا در سال 87 در قالب طرح هجرت اين روحاني به خبرنگار مهر گفت: سال 87 بود كه در قالب طرح هجرت به اين روستا اعزام شدم. آن موقع روستا جمعيت بيشتري از الان داشت و تعداد جوانان و نوجوانان روستا بيشتر بود. وي افزود: اولين بار تنها به اين روستا آمدم اما به قدري محبت مردم اين روستا به دلم چسبيده بود كه هميشه در منزل صحبت از روستا و اهالي آن بود همين شد كه سال بعد به دعوت يكي از اهالي روستا به عنوان مهمان براي شب هاي قدر با اهل منزل به اين روستا آمدم. حجت الاسلام فلاح زاده ادامه داد: گرچه در جمع اهالي روستا غريبه بوديم اما به قدري با محبت و احترام با ما برخورد مي‌كردند كه انگار ما نيز از اهالي همين روستا هستيم و همين محبت آنها بود كه من و خانواده ام را به اينجا كشاند. به شوخي مي گويد: انگار خاك اين ده دامنگير است و دامن ما را بدجور گرفته است. وي افزود: سال 90 بود كه به اصرار يكي از اهالي ده، اينجا قطعه زميني 200 متري خريداري كردم و بهار همان سال، با كمك اهالي ده، اينجا براي خود يك اتاق و يك آشپزخانه و يك سرويس بهداشتي ساختم و از آن سال به بعد نه تنها در ايام ماه مبارك رمضان بلكه در ماه‌هاي محرم و صفر و اعياد قربان و غدير و... به اين روستا مي آيم. حكايت آسيد ممدرضا و اهالي روستا حكايت جالبي است، او دائم از لطف و محبت اهالي روستا مي گويد و اهالي روستا نيز دائم از خيرخواهي و نيكوكاري و خيري آسيد ممدرضا. گرچه سختش بود اما از او خواستيم تا چند ساعتي از روز را با او بگذرانيم، مي‌گفت نمي‌خواهم اهالي روستا فكر كنند براي ماندنم در روستا دارم تبليغ مي‌كنم اما نهايتا با شرط عدم تصویربرداری و انتشار عکس متقاعد و همراهي خبرنگار مهر از حدود ساعت 10 صبح با او آغاز شد. مرمت ديوار ريخته خانه "مش بمانعلي" با همراهي جوانان روستا امروز قرار بود ديوار ريخته خانه مشت بمانعلي را با بچه هاي ده مرمت كنند، پيرمرد نابينايي كه همسرش را به تازگي از دست داده و هرگز فرزندي نداشته و بچه هاي روستا امروز مي‌خواهند در كنار آسيد ممدرضا براي او حق فرزندي به جاي آورند. ديوار خانه كاهگلي بود آسيد ممدرضا خودش دست به كار شد، از روز قبل مصالح مورد نياز به آنجا برده شده بود، ابا و عمامه را درآورد و پاچه‌هاي شلوارش را بالا زد و شروع به لگد كردن گل و مخلوط كردن كاه و گل با يكديگر كرد. هفت هشت پسربچه از 13 تا 19 ساله دور و بر او بودند، در همه مدتي كه گل لگد مي‌كرد "يا علي" گفت و بچه‌ها تكرار كردند، شعر خواند و بچه‌ها در پاسخش "يا علي" گفتند. دو سه ساعته كار مرمت ديوار ريخته شده تمام شد و حالا در ايوان خانه‌اي كه حياتش تك درختان خشكيده اي داشت، مهمان مش بمانعلي بودند و دقايقي را با هم به استراحت و گپ و گفتگو مشغول شدند. از مسجد كوچك و ساده روستا، صداي اذان مي‌آمد، بچه‌ها به شوخي مي‌گفتند حاج رضا انگار براي اهالي تفت و ابركوه اذان مي گويد حتي پشت بلندگو هم داد مي زند. به مسجد كه رسيديم، آسيد ممدرضا مثل ميزبانان مراسم ها، جلوي در ايستاد و با هر كسي وارد مسجد مي‌شد، دست مي‌داد و احوالپرسي و خوشامدگويي مي‌كرد.  بيش از 80 پامنبری از جمعيت 130 نفري نماز كه تمام شد، تفسير قرآن بود، حتي يك نفر هم از مسجد بيرون نرفت و حدود 80 نفري پاي منبر او نشسته بودند. 40 دقيقه مختصر و مفيد به تفسير دو آيه از سوريه نمل پرداخت و در بحث خود همواره مردم را به مشاركت مي‌گرفت. جلسه كه تمام شد، او آخرين نفري بود كه از مسجد خارج مي‌شد و فقط چند نفر از زنان ماندند تا مسجد را براي افطار آماده كنند. قرار بود كنار تانكر آبرساني سيار بروند و براي آن با حصير سايه‌بان درست كنند. اهالي ده از اينكه تانكر را جايي قرار داده بودند كه آب آن خيلي داغ مي شد ناراحت بودند اما كسي كاري براي آن انجام نداده بود. وقتي كنار تانكر رفتيم، چند نفري از اهالي ده آنجا بودند، بيل به دست دور تانكر را گود كرده بودند و داشتند چوب‌هاي بزرگي را در چهار طرف آن قرار مي‌دادند. آسيد ممدرضا اول با آنها خوش و بشي كرد و مشغول كار شد. كار كه تمام شد، همه خسته روي زمين نشستند، خسته نباشيدي گفت اما گفت از مردان روستا دلخورم. چرا كاري كه بايد خيلي پيش تر از اين انجام مي شد را اين همه با تاخير انجام داديد. نيم ساعتي بدون اينكه براي كسي دلخوري پيش بيايد، چند داستاني از پيامبر(ص) در مورد كار براي مردم روايت كرد. كارشان كه تمام شد با همان اهالي روستا در كنار آسيد ممدرضا به گفتگو نشستيم، اهالي روستا تا فهميدند خبرنگارم، دعا و ثنا براي سيد را شروع كردند. از خدمات بيشمار او گفتند، مواردي كه هيچكدام را خودش نگفت. از پيگيري براي آبرساني منظم به مردم تا كمك به احياي باغ‌ها مردم مي‌گفتند تا چند سال پيش كار آبرساني سيار براي شرب مردم به روستا درست انجام نمي‌شد اما سيد آنقدر رفت و آمد و پيگيري كرد كه الان حتي يك روز هم تانكر بدون آب نمي‌ماند. جوانان روستا را وادار كرده بود تا چند باغ حاشيه روستا را دوباره احيا كنند و از آب كم قنات، با لوله هاي پوليكا به باغ ها آب برسانند. اهالي مي‌گفتند: تاكنون چند نفر از جوانان روستا كه به يزد رفته بودند را به روستا بازگردانده و با پيگيري هايي كه انجام داده، قرار است اينجا با سرمايه هفت هشت نفر از جوانان، گلخانه برپا كنند. اهالي محمدآباد، سيد را پاي ثابت روستاي خود مي دانند و معتقدند روستا را او دوباره زنده كرد. محمدعلي محمدآبادي در اين زمينه گفت: روستا در سال 90 تقريبا خالي از سكنه شده بود و فقط هشت تا 9 خانوار در روستا مانده بودند كه آنها هم پيرزن و پيرمردهايي بودند كه از زندگي در شهر خوششان نمي آمد. وقتي تاثير روحاني، مهاجران را به ده باز گرداند وي گفت: وقتي جوانان براي سر زدن به پدر و مادرهاي خود به روستا آمدند، سيد با آنها صحبت كرد و آنها را به ده بازگرداند و پا به پاي آنها براي آباد كردن زمينشان زحمت كشيد و براي اينكه جوانها معذب نشوند، مي گفت فكر كنيد كارگرتان هستم اما نصف يك كارگر مزد مي گرفت. محمدآبادي بيان كرد: سيد خودش هم مي داند حضورش بركت است و مايه دلگرمي به خاطر همين در كارهاي اين چنيني به يك ساعت و دو ساعت كنار جوانها ماندن اكتفا نمي كند و در روزهاي اول، از زماني كه جوانها به زمين مي‌آمدند تا وقتي كه مي‌رفتند، پا به پاي آنها كار مي‌كرد. يكي ديگر از اهالي روستا با اشاره به اينكه سيد يكي از نامرغوب ترين زمين‌هاي ده را از ما خريد اما آن را آباد كرده است، گفت: در همين باغچه زمين 200 متري كه در آن يك اتاق ساخته و زمين آن سنگ است، سرسبزي با كمترين آب ممكن ايجاد كرده و اين اقدام او انگار اهالي اين روستا را سر ذوق آورده است. ماشالله صادقي بيان كرد: كارهاي سيد ابتكاري است. يكي از كارهاي او همين سفره افطاري است كه در مسجد گسترده مي‌شود و همه اهالي را گردهم مي‌آورد. خود سيد در مورد اين سفره افطاري گفت: جوانها شكر خدا با خانواده خود روي زمين ها مشغول كارند و بعد از ظهر كه به خانه مي آيند ديگر كسي توان آشپزي كردن ندارد از طرف ديگر اين روستا تعداد زيادي سالمند و سالخورده دارد كه توان جسمي و حتي در برخي موارد، توان مالي آنها اين اجازه را به آنها نمي دهد كه براي خود غذا و افطاري درست كنند. سفره افطاري كه براي همه اهالي روستا در مسجد گسترده مي شود حجت الاسلام فلاحتي بيان كرد: يك روز يكي از اهالي روستا كه اكنون ديگر در يزد زندگي مي‌كند و از وضعيت مالي خوبي نيز برخوردار است، به روستا آمد و گفت قصد دارد براي روستا كار خيري در ماه رمضان انجام دهد. از او خواستيم به اندازه توان مالي خود مواد غذايي تهيه كند و به مسجد بياورد كه چند روز بعد با مقدار قابل توجهي برنج و روغن و حبوبات و... به روستا آمد. وي افزود: وقتي ديدم كار مدنظرم شدني است، با اهالي روستا مشورت كرديم و قرار شد ماه رمضان امسال را هر شب در مسجد افطاري درست كنيم و همه مردم روستا غذاي خود را در مسجد صرف كنند. اين طرح مورد استقبال اهالي روستا قرار گرفته بود و حالا به جز موادغذايي كه از شهر فرستاده شده بود، اهالي نيز هر كس كه مايل بود، به حد توان و وسع خود، خرج يك ماه افطاري خود را به مسجد دادند و سيد با اهالي به شهر رفته و موادغذايي خريداري كرده بود. حالا از اول ماه رمضان امسال هر روز پنج شش نفري در حياط مسجد، مشغول آشپزي هستند و نيم ساعت مانده به افطار، نوجوانان ده با نظارت سيد، سفره افطاري را در مسجد پهن مي كنند و سيد با ماشين خودش به دنبال پيرمردها و پيرزنهاي ناتوان مي‌رود و آنها را به مسجد مي آورد تا افطاري بخورند. اكنون 22 روز است كه در هيچ خانه‌اي سفره افطاري پهن نشده و همه بدون استثنا افطار خود را در مسجد باز مي كنند و حتي اگر كسي مهماني از خارج از ده هم داشته، مهمانش را مهمان مسجد كرده است و قرار است اين كار به يكي از رسوم ماه رمضان محمدآباد تبديل شود. گرماي هوا در محمدآباد واقعا كلافه كننده است اما اين گرما، سختي راه، بي آبي و بقيه مشكلات، سيد را خسته نكرده و مهمتر از او، خانواده همراه و همدل او هستند كه حتي يك روز هم او را كه به محبت و عشق ورزي به خانواده و مردم شهره است را تنها نگذاشته اند. الان يك پاي ثابت همه برنامه هاي ده آسيد ممدرضاست، از خواندن خطبه عقد و قرائت اذان در گوش نوزادان گرفته تا كفن و دفن اموات و افطاري مسجد و دروي محصول در مزرعه و احياي باغ ها و آبرساني به سالمندان و مرمت خانه هاي آنها. با هر پيرمرد و پيرزن و كودك و جواني كه صحبت مي كني، محال است چند جمله بگويي و در يكي از جمله ها، نام نيكي از آسيد ممدرضا نباشد.


۱۳۹۳/۴/۳۰ - ۱۱:۱۷





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 26]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن