تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 26 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام حسن عسکری (ع):مومن برای مومن برکت و برای کافر، اتمام حجت است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830168666




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

دریای رحمت رسول خدا(ص) در فتح مکه


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا:

فیسبوک تویتر Google+ Cloob دریای رحمت رسول خدا(ص) در فتح مکه تهران - ایرنا - هنگامی که حضرت محمد (ص) در بیستم ماه رمضان سال هشتم هجری بعد از فتح مکه به کافران و مشرکان فرمود «بروید که همه شما جزو آزادشدگان هستید»؛ مردم از مسجد الحرام بیرون دویدند و همین گذشت ‏شگفت‏انگیز پیامبر(ص) سبب شد تا بیشتر آنان به دین اسلام درآیند.


روز دهم ماه رمضان بود که سپاه ده هزار نفری اسلام، مدینه را به قصد فتح مکه ترک کرد و مردم مهاجر و انصار عموما در این سفر همراه رسول خدا (ص)حرکت کردند و از قبایل اطراف نیز گروه زیادی به آنها ملحق شده بودند.
تمام کوشش پیغمبر اسلام که می‏خواست‏ خبر حرکت او به قریش نرسد؛ برای آن بود که مقاومتی از قریش در برابر آنها نشود و قریش به جنگ و مقاومت ‏برنخیزد و خونی در مکه ریخته نشود و بدین ترتیب حرمت ‏خانه کعبه و حرم خدا شکسته نشود.
از این رو پس از حرکت نیز دستور داد لشکر بسرعت ‏حرکت کنند و به نقل از مورخین این فاصله زیاد را به یک هفته طی کردند و شب هنگام به‏ «مر الظهران» یک منزلی مکه رسیدند و در آنجا توقف کردند بی آنکه مردم مکه از ورود آنان اطلاعی داشته باشند.
عباس بن عبدالمطلب عموی پیغمبر نیز با چند تن از خویشان آن حضرت که به قصد مهاجرت به مدینه از مکه بیرون آمده بودند در بین راه به خدمت رسول خدا رسیده و به آن حضرت ملحق شدند.
مورخین نوشته‏اند: در آن وقت عباس بن عبدالمطلب به فکر افتاد تا به وسیله‏ای مردم مکه را از ورود این سپاه عظیم مطلع سازد و فکر جنگ و مقاومت را از سر آنها دور کند و آنها را برای ورود لشکر اسلام آماده سازد.
عباس بن عبدالمطلب به همین منظور از میان لشکر اسلام بیرون آمده و به سمت مکه به راه افتاد تا به وسیله‏ای این خبر را به مردم مکه برساند و برخی احتمال داده‏اند که شاید در این باره با پیغمبر نیز مشورت کرده و از آن حضرت اجازه این کار را گرفته باشد، ولی به نظر می‏رسد این احتمال را تاریخ نویسانی که عموما جیره خواران خلفای بنی عباس بوده و یا از کانال آنها به مردم می‏رسید و کنترل می‏شد و به وسیله کنترل کنندگان در تاریخ آمده باشد.

** نحوه مسلمان شدن ابوسفیان
از آن سو ابوسفیان و برخی از سران قریش که از عکس العمل پیغمبر اسلام در نقض پیمان صلح حدیبیه واهمه و بیم داشتند برای کسب خبر و اطلاع از تصمیم و یا حرکت لشکر اسلام، شب ها از مکه خارج می‏شدند و از مسافران و افرادی که از سمت مدینه به شهر وارد می‏شدند تفحص و جستجو می‏کردند تا اطلاعی به دست آورند.
رسول خدا(ص) در آن شب دستور داد لشکر در بیابان پراکنده شوند و هر یک آتشی برافروزند تا اگر کسی از قریش آنها را ببیند عظمت و کثرت آنها را بدانند و از این راه به هدف خود نیز - که فتح مکه بدون جنگ و خونریزی بود - کمک کرده باشد.
آن شب ابوسفیان با بدیل بن ورقاء خود را به بالای دره‏ای که مشرف به مر الظهران و محل توقف سپاهیان اسلام بود رساندند و ناگاه مشاهده کردند در سرتاسر آن بیابان پهناور آتش روشن شده و دانستند سپاه عظیمی در آن صحرا فرود آمده است.
ابوسفیان از عباس بن عبدالمطلب امان گرفت و فردای آن روز به خیمه پیامبر خدا (ص) رفت و پس از این که نماز رسول خدا (ص) و اصحاب به پایان رسید به ابوسفیان فرمود: وای بر تو ای ابا سفیان هنوز وقت آن نرسیده که بدانی معبودی جز خدای یگانه نیست؟
ابوسفیان گفت: پدر و مادرم به قربانت. راستی که چه اندازه بردبار و کریم و نسبت‏ به خویشاوندان خود مهربان و رئوف هستی! به خدا من فکر می‏کنم اگر به جز خدای یگانه معبودی بود تاکنون برای من کاری صورت داده بود.
پیغمبر فرمود: وای بر تو ای اباسفیان هنوز وقت آن نشده که بدانی من فرستاده از جانب خدا و پیغمبر او هستم؟
ابوسفیان گفت: پدر و مادرم به فدای تو! چقدر رحیم و بزرگوار و نسبت‏به خویشان مهربانی و به خدا من هنوز در این باره اندیشه و فکر می‏کنم!
در اینجا عباس سخن او را قطع کرده و با پرخاش به او گفت: وای بر تو چرا معطلی تا گردنت را نزده‏اند مسلمان شو!
ابوسفیان از روی ناچاری مسلمان شد و عباس به رسول خدا عرض کرد: یا رسول الله ابوسفیان مرد جاه طلبی است. ‏خوب است او را افتخاری بدهید؟
پیغمبر فرمود: آری هر کس به خانه ابوسفیان برود در امان است! و هر کس به مسجدالحرام پناه برد در امان است و هر کس به خانه خود برود و در را به روی خویش ببندد در امان است.

** نمایش ابهت سپاهیان اسلام
همین که ابوسفیان برخاست برود رسول خدا(ص)به عباس فرمود: او را در تنگه دره روی دماغه کوه نگهدارد تا لشکر اسلام از آنجا و از پیش روی ابوسفیان عبور کنند و آن وقت او را رها سازد.
رسول خدا(ص) باز هم به منظور همان هدفی که داشت و می‏خواست در جریان فتح مکه خونی ریخته نشود و قریش به فکر مقاومت نیفتند این دستور را داد تا ابوسفیان از نزدیک سپاه منظم و عظیم اسلام را ببیند و مرعوب شود.
عباس کنار ابوسفیان نشست و دسته‏های منظم سپاه از پیش روی آن دو می‏گذشتند و عباس یک یک آنها را به ابوسفیان معرفی می‏کرد که اینها قبیله سلیم‏اند... اینها مزینه هستند... ابوسفیان که سخت مرعوب شده بود به خصوص وقتی‏ « کتیبه الخضراء» و محافظین مخصوص رسول خدا(ص)را که غرق در اسلحه بودند و فقط چشمانشان از زیر کلاهخود پیدا بود مشاهده کرد؛ به عباس گفت: هیچ کس تاب مقاومت در برابر اینها را ندارد!
در این وقت عباس ابوسفیان را رها کرد و او به سرعت از لشکر اسلام جلو افتاده خود را به مکه رسانید و فریاد زد: ای گروه قریش این محمد است که با سپاهی گران می‏آید، سپاهی که هیچ یک از شما تاب مقاومت در برابر آنها را ندارید و بدانید که هر کس به خانه من در آید در امان است!
هند - دختر عتبه - که همسر ابوسفیان بود وقتی این خبر را از شوهرش شنید برخاست و سبیل های او را به دست گرفت و فریاد زد: این انبانه پر از باد و بی‏خاصیت را بکشید! رویت زشت‏ باد با این خبری که آوردی!
ابوسفیان گفت: وای بر شما، این زن شما را فریب ندهد که شما تاب مقاومت‏ با این سپاه را ندارید. بدانید هر کس داخل خانه من شود در امان است!
مردم گفتند خدا تو را ‏بکشد؛ خانه تو که گنجایش ندارد و ابوسفیان گفت: هر کس هم که به خانه خود برود و در را بروی خود ببندد در امان است و هر کس نیز که به مسجد برود در امان است!
مردم دیگر درنگ نکرده و جمعی به خانه‏های خود و گروهی هم به مسجد رفتند.

** ورود سپاه اسلام به مکه
سپاه مجهز اسلام به «ذی طوی‏» رسید - جایی که مکه نمایان می‏شد - از طرف قریش هیچ گونه مقاومت و عکس العملی دیده نمی‏شد و سکوت شهر مکه را فراگرفته در این وقت رسول خدا(ص) دستور توقف داد و سپس لشکر را بر چهار دسته تقسیم کرد و هر دسته را مامور ساخت از سمتی وارد شهر شوند و به فرماندهان دستور داد با کسی جنگ و زد و خورد نکنند مگر آنکه حمله و تعرض از طرف آنها شروع شود.
فقط چند نفر بودند که به خاطر سوابق سویی که داشتند و هیچ گونه امیدی به اصلاحشان نبود خونشان را هدر کرد و فرمان داد آنها را هر کجا یافتند بکشند و بعدا نیز چند تن از آنها را طبق دستور بعدی‏بخشید و مورد عفو قرار داد.
گروه های چهارگانه از چهار سمت وارد مکه شدند، خود پیغمبر نیز از طریق‏ «اذاخر» به شهر در آمد و در کنار قبر ابوطالب و خدیجه قبه و سراپرده‏ای برای آن حضرت نصب کردند که در آن سکونت کند.
مردم شهر به خانه‏های خود رفته و گروه زیادی هم به مسجد رفته بودند و مکه حالت تسلیم به خود گرفته بود تنها در یکی از محله‏های شهر که گروهی از قبیله هذیل و بنی بکر - یعنی همان قبیله‏ای که با شبیخون زدن به خزاعه سبب نقض پیمان حدیبیه شده بودند - سکونت داشتند به تحریک عکرمه بن ابی جهل و صفوان بن امیه سر راه را بر سپاهیان اسلام گرفته و آماده جنگ شدند و در جایی به نام خندمه موضع گرفتند.
سپاهی که از آن محله می‏گذشت‏سپاهی بود که تحت فرماندهی خالدبن ولید پیش می‏رفت، خالد که از جریان مطلع شد دستور جنگ داد و شمشیرها کشیده شد و مشرکان را تا نزدیکی مسجد الحرام به عقب راندند و در این گیرودار بیست نفر از بنی بکر کشته شدند و بقیه از جمله عکرمه و صفوان فرار کردند و رسول خدا(ص)که از دور چشمش به برق شمشیرها افتاد دانست که در آنجا درگیری و جنگ رخ داده و چون دستور داد تا به آنها پیغام دهند که دست از جنگ بردارند کار پایان پذیرفته بود و مشرکان پس از به جای گذاشتن بیست نفر کشته فرار کرده و تسلیم شده بودند.

** در کنار خانه کعبه
گروه های چهارگانه از چهار سمت مکه خود را به کنار مسجد الحرام رساندند. رهبر عالیقدر اسلام نیز پس از آنکه سر و صورت را از گرد راه بشست و غسل کرد از خیمه مخصوص بیرون آمد و سوار بر شتر شده به سمت مسجد الحرام حرکت کرد، شهر مکه که روزی تمام نیروی خود را برای مبارزه با دعوت الهی پیغمبر اسلام و در هم کوبیدن ندای مقدس آن بزرگوار به کار گرفته بود، اکنون سکوتی توام با خضوع و ترس به خود گرفته و مردم از شکاف درهای خانه و گروهی از بالای کوهها آن همه عظمت و شکوه نواده عبدالمطلب و پیامبر بزرگوار اسلام را مشاهده می‏کردند.
لشکر اسلام آماده شد تا در رکاب پیشوای عالی قدر و آسمانی خود مراسم طواف خانه کعبه را انجام دهد و برای ورود آن حضرت کوچه راه باز کردند پیغمبر اسلام در حالی که مهار شترش در دست محمد بن مسلمه بود و جانبازان اسلام دورش حلقه زده بودند به کنار خانه رسید و همچنان که سواره بود طواف کرد و سپس با چوبدستی دست‏به کار پایین آوردن بت هایی که بر دیوار کعبه آویخته بودند گردید تا آنها را بشکند و چون در دسترس نبود به علی(ع) دستور داد پا بر شانه او بگذارد و آنها را به زیر افکند.
آن گاه پیامبر اسلام (ص) عثمان بن طلحه را که کلیددار کعبه بود خواست تا در خانه را بگشاید سپس وارد خانه‏کعبه شد و تصویرهایی را که مشرکین از پیغمبران و فرشتگان ساخته و در کعبه آویخته بودند با چوبدستی خود بر زمین ریخت و این آیه را تلاوت می‏کرد «قل جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا».

** رفتار پیامبر (ص) با مشرکان
مشرکان مکه و سرکردگان و سخنوران آنها مانند ابوسفیان و سهیل بن عمرو و دیگران در کنار مسجد الحرام صف کشیده‏اند و با خود فکر می‏کنند آیا اکنون که پیغمبر اسلام مکه را فتح کرده پاسخ آن همه شکنجه‏ها و تهمت و افتراها و تمسخر و تکذیب ها و سرانجام آن همه لشکر کشی‏ها و توطئه‏هایی را که در طول 20 ‏سال تمام بر ضد او کردند تا جایی که برای کشتن و قتل او همدست‏ شدند و او را ناچار کردند شبانه از شهر و دیار و کعبه آمال خود فرار کند، چه خواهد داد و چه تصمیمی درباره آنها خواهد گرفت.
از سوی دیگر 10 هزار سپاهی اسلام که از طواف فراغت‏ حاصل کرده فضای مسجد را پر نموده و جای ایستادن را بر مردم تنگ ساخته و همه سرکشیده‏اند تا سرانجام کار را ببینند، ناگهان دیدند چهره زیبا و درخشان محمد(ص) از میان درهای کعبه نمودار شد و دو دست‏ خود را به دو طرف در گرفت و نگاهی به چهره‏های رنگ پریده و اجساد لرزان مکیان کرد و با یک نگاه ممتد همه را از زیر نظر گذرانید!
لحظه‏های پراضطراب و تاریخی آن روز برای آنان به کندی گذشت و انتظار به پایان رسید و صدای روح افزای فاتح مکه در فضا طنین انداز شد و با همان جمله‏ای که بیست‏سال پیش دعوت آسمانی خود را با آن آغاز کرد بود سخن را آغاز کرد و فرمود «لا اله الا الله وحده لا شریک له، صدق وعده و نصر عبده و هزم الاحزاب وحده‏» یعنی معبودی جز خدای یگانه نیست که شریکی ندارد، وعده‏اش راست در آمد و بنده‏اش را نصرت و یاری داد و احزاب را به تنهایی نابود ساخت.
آن گاه برای آنکه خیال قریشیان را از هرگونه انتقامی که فکر می‏کردند پیغمبر از آنها بگیرد آزاد سازد و دلشان را آرام کند آنها را مخاطب ساخته فرمود «درباره من چه می‏گویید و چه فکر می‏کنید؟» و با این دو جمله کوتاه می‏خواست نظریه آنها را نسبت‏ به خود و رفتارش با آنها بداند.
قریشیان که سخت تحت تاثیر قدرت و شوکت پیامبر اسلام قرار گرفته بودند با زبانی تضرع آمیز و پوزش‏طلبانه گفتند: ما جز خیر و خوبی درباره تو چیزی نمی‏گوییم و جز خیر و نیکی گمانی به تو نمی‏بریم!تو برادری مهربان و کریم هستی و برادرزاده و فامیل بزرگوار مایی که ‏اکنون همه گونه قدرتی هم داری!
رسول خدا(ص) نیز با ذکر چند جمله نگرانی آنان را برطرف کرد و فرمان عفو عمومی آنها را صادر فرمود و به آنها گفت: من همان جمله ای را به شما می‏گویم که برادرم یوسف (هنگامی که برادران او را شناختند) گفت که «امروز ملامتی بر شما نیست‏ خدایتان بیامرزد که او مهربانترین مهربانان است»(سوره یوسف آیه 92)
رسول خدا (ص) سپس افزود: براستی که شما بد مردمانی بودید که پیغمبر خود را تکذیب کردید و او را از شهر و دیار خود آواره ساختید و به این راضی نشدید تا آنجا که در بلاد دیگر هم به جنگ من آمدید.
این سخنان شاید دوباره برخی دل ها را مضطرب ساخت که نکند پیغمبر اسلام دوباره به یاد آن همه آزارها و شکنجه‏ها افتاده و بخواهد تلافی کند، اما رسول خدا(ص) برای رفع این نگرانی هم بلادرنگ دنبال سخنان بالا فرمود «فاذهبوا فانتم الطلقاء» یعنی بروید که همه‏تان آزادید!
در تاریخ و روایات آمده است که وقتی رسول خدا این سخنان را گفت، مردم همانند مردگانی که از گورها سر بیرون آورده و آزاد شده‏اند از مسجد الحرام بیرون دویدند و همین بزرگواری و گذشت‏شگفت‏انگیز پیامبر اسلام سبب شد تا بیشتر آنان به دین اسلام در آیند و این آیین مقدس را بپذیرند.

** فرازهایی از سخنان رسول خدا (ص)
در اینجا سخنانی از رسول خدا(ص) در تواریخ نقل شده که برخی را ظاهرا پیش از خروج مردم از مسجد و قسمتی را پس از رفتن به بالای صفا و یا جاهای دیگر ایراد فرمود که می‏توان گفت سخنان مزبور عصاره و فشرده‏ای از سخنانی است که در سخنرانی های گذشته در مکه و مدینه ایراد فرموده و خلاصه‏ای است از آنچه به خاطر آن مبعوث گشته و داروی نافعی است‏ برای بیماری های کشنده و مهلکی که جامعه آن روز و جامعه‏های بیمار دیگر بدان دچار و مبتلا گشته است.
رسول خدا (ص) فرمود: ای گروه مردم خداوند نخوت و افتخارات دوران جاهلیت و مباهات کردن به پدران را از میان شما برده، هان بدانید که همگی شما از آدم آفریده شده‏اید و آدم نیز از گل(و خاک)خلق شده، آگاه باشید که بهترین بندگان خدا آن بنده‏ای است که از گناه و نافرمانی خدا پرهیز و خودداری کند.
هان ای مردم!عرب بودن (هیچگاه) ملاک شخصیت‏ شما نخواهد بود بلکه آن تنها زبانی گویاست و هر کسی در انجام وظیفه وعمل کوتاهی کند افتخارات فامیل، او را به جایی نمی‏رساند.
همه مردم از روز خلقت آدم تا به امروز همانند دندانه‏های شانه مساوی و یکسان‏اند، عرب بر عجم، و سرخ بر سیاه، فضیلت و برتری ندارد جز به تقوی و پرهیزکاری.
هان بدانید که هر ادعایی مربوط به جان و مال و افتخارات موهوم زمان جاهلیت است همه را زیر پای خود نهادم و پایان یافته و بی‏اساس می‏دانم.
پیامبر خدا (ص) پس از آن جمله از مسجد بیرون آمد و به بلندی صفا بالا رفت و خویشان و نزدیکان خود را مخاطب ساخته فرمود: ای بنی هاشم و ای فرزندان عبدالمطلب من پیامبر خدا به سوی شما هستم و نسبت ‏به شما دلسوز و مهربانم! نگویید محمد از ماست (و بدان مغرور شوید) که به خدا سوگند دوستان و نزدیکان من چه از شما و چه از دیگران تنها پرهیزکاران هستند.
چنان نباشد که روز قیامت ‏شما را ببینم که آمده‏اید و دنیا را بر گردن های خود بار کرده (و زندگی دنیا را به جمع‏آوری مال دنیا و ثروت گذرانده و از توشه آخرت تهی دست‏باشید) و دیگران بیایند و آخرت را همراه آورده باشند. (و از رهگذر دنیا برای آخرت خود توشه‏ای برگرفته باشند)
آگاه باشید که من در برابر شما و خدای عز و جل وظیفه خود را انجام دادم و آنچه را لازم بود به شما تذکر دادم و همانا من در گرو عمل خویش و شما نیز در گرو عمل خود هستید!

** بیعت مردان و زنان قریش
سپس پیغمبر به صفا آمد و در آنجا نشست و مردان قریش یک یک می‏آمدند و با آن حضرت بیعت می‏کردند و اسلام اختیار می‏نمودند، آن گاه نوبت زنان رسید و چون پیغمبر اسلام از وضع اعمال زشت و آلودگی بسیاری از زنان قریش بخصوص اعیان و اشراف آنها اطلاع داشت دستور داد ظرف آبی حاضر کردند و دست های خود را در آن آب کرد و آیه زیر را که در مورد بیعت زنان بر پیغمبر نازل شده و حاوی چند ماده بود برای بیعت آنها قرائت کرد:
«ای پیغمبر چون زنان مؤمن پیش تو آیند و با تو بیعت کنند که چیزی را با خدا شریک نسازند و دزدی نکنند و زنا نکنند و فرزندان خویش را نکشند و دروغ وبهتان نزنند و در کارهای شایسته عصیان و نافرمانی تو را نکنند، در این صورت با ایشان بیعت کن و از خدا برای آنها آمرزش بخواه که خدا آمرزنده و مهربان است.» (سوره ممتحنه آیه12)
پیغمبر اسلام پس از خواندن آیه فوق دست‏خود را از ظرف آب بیرون آورد و دستور داد زنانی که می‏خواهند بیعت کنند بیایند و دست های خود را به نشانه بیعت‏با پیغمبر اسلام در ظرف آب کنند و برای انجام دستورهای فوق متعهد شوند و زنان قریش بدین ترتیب می‏آمدند و دست‏خود را در ظرف آب کرده و بیعت می‏کردند.

** اعزام دسته‏هایی برای ویران کردن بتخانه‏ها و جنایتی که خالد کرد
رسول خدا(ص) پس از فتح مکه 15 روز در آنجا ماند و در این مدت به مردم تازه مسلمان مکه دستور داد هر کس در خانه خود بتی دارد آن را از بین ببرد و ترتیبی داد که مردم می‏آمدند و مسائل و احکام دین را از آن حضرت می‏آموختند و در ضمن دسته‏هایی را به اطراف فرستاد تا بتخانه‏های اطراف را ویران کرده و مردم را به اسلام دعوت کنند و به همه آنها دستور می‏داد با کسی جنگ و قتال نکنند.
برگرفته از کتاب: زندگانی حضرت محمد (ص) نوشته حجت الاسلام سیدهاشم رسولی محلاتی
فراهنگ(2)1003**1558
انتهای پیام /*
ارتباط با سردبير:

[email protected]


تماس بی واسطه با مسئولین





27/04/1393





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 158]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن