تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 19 شهریور 1403    احادیث و روایات:  حضرت زهرا (س):از دنیای شما سه چیز محبوب من است: 1- تلاوت قرآن 2- نگاه به چهره ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1814650252




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

میراث دارخونبهای پانزده قرن خط سرخ شهادت


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا:

میراث دارخونبهای پانزده قرن خط سرخ شهادت زنجان - ایرنا - در بخشی از وصیت نامه اش می نویسد: من پاسدارم و وارث خونبهای پانزده قرن خط سرخ شهادت تشیع، که در عصری استثنایی و پرخاطره قرار گرفته ام و مسوولیت ها بر دوشم سنگینی می کند.


به گزارش ایرنا، قامت بیات به سال 1340 در روستای قره آغاج زنجان چشم به جهان گشود، او دومین فرزند یک خانواده پرجمعیت بود، دو خواهر و پنج برادر داشت، پدرش یحیی در قره آغاج، کشاورزی می کرد، وقتی قامت یک ساله شد خانواده اش به زنجان مهاجرت کردند و پدر به شغل گاریچی و پس از مدتی به رانندگی مشغول شد، به این ترتیب وضع اقتصادی خانواده بهتر شد، مادر قامتˈمه پاره بیاتˈ نیز برای کمک به درآمد خانواده قالی بافی می کرد.
قامت قبل از ورود به دبستان مدتی به مکتبخانه نزد فردی به نام ملاعزت رفت و قرآن را فرا گرفت، تمام کوشش وی در مکتبخانه بر یادگیری سریع و بی وقفه قرآن بود، علاوه بر کلام قرآن، پیش از رسیدن به سن هفت سالگی در کلاس های شبانه مدرسه ابتدایی شرکت می کرد، قامت در دبستان خاقانی دوره ابتدایی را به پایان برد و در مدرسه راهنمایی انوری و سپس دبیرستان شریعتی تحصیلات خود را ادامه داد.
مادر شهید بیات در تبیین فضایل اخلاقی این شهید بزرگوار می گوید: قامت با فرزندان دیگر من خیلی فرق داشت، او پسری نظیف و مسولیت پذیر بود، زمانی که من منزل نبودم به خوبی از خواهران و برادران کوچک تر خود مراقبت و خانه را مرتب و تمیز می کرد و به خوبی از عهده کارها برمی آمد، بسیار پر انرژی بود، وقتی پدرش به او وخواهر و برادرانش پول توجیبی می داد، تنها کسی که آن را پس انداز می کرد قامت بود، او از همین پول توجیبی روزانه، یک دست کت و شلوار برای مدرسه اش به قیمت چهل تومان خرید.
با آغاز نهضت اسلامی، قامت وارد فعالیت های سیاسی شد، به مجلس سخنرانی در مسجد ˈملاˈ می رفت و به طور مستمر به نوارهای سخنرانی امام خمینی(ره) گوش می داد.
ارادت عمیق و قلبی این شهید بزرگوار به امام خمینی (ره) زبانزد دوستان و آشنایان بود.
چون فعالیت قامت و برادرش در انقلاب زیاد بود پدرشان تصمیم گرفت آنها را به روستا ببرد، با حیله های مختلف آنها را سوار ماشین کرده ولی قامت، یوسف و کریم در اواسط راه از ماشین پیاده شدند و به شهر بازگشتند.
مادر این شهید می افزاید: وقتی علت امر را جویا شدم، قامت گفت: همه در شهر می خواهند انقلاب کنند و ما به روستا فرار کنیم.
قامت بیات در خرداد 1358 دیپلم گرفت و پس از آن وارد سپاه پاسداران شد او اغلب اوقات خود را در سپاه می گذرانید و بقیه وقت خود را مطالعه می کرد.
مادر شهید بیات ادامه می دهد: اغلب تا نیمه شب بیدار می ماند و کتاب می خواند، به رغم اصرار خانواده مبنی بر ازدواج هرگز به این امر تن نداد، او می گفت: در صورتی که ازدواج کنم نمی توانم به جبهه بروم، این امر مرا از پرواز به درگاه حق محروم می کند.
نیمه دوم سال 1358 که دانشجویان پیرو خط امام به سفارت آمریکا هجوم برده و تعدادی از آمریکاییان را به گروگان گرفتند، به دلایل امنیتی آنها را در تهران نگه نداشتند بلکه به صورت پراکنده به شهرهای مختلف فرستاندند، تعدادی از آنان را نیز به زنجان بردند، مسوول گروه حافظ گروگانها مرکب از عده ای از دانشجویان و افسران سپاه، قامت بیات بود.
مهدی علی قنبری که آن زمان عضوی از این دانشجویان بود اظهار می کند: برای حفاظت گروگانها بهترین افراد سپاه از جمله اصغر محمدیان، مهدی پیر محمدی که هر دو شهید شدند و قامت بیات انتخاب شده بودند، جاذبه معنوی این افراد به حدی بود که بعد از یک سال و اندی که گروگان ها به زنجان منتقل شدند من و عده ای دیگر از دانشجویان به عضویت سپاه درآمدیم.
شهید بیات در غائله کردستان در مبارزه با ضد انقلابیون تجزیه طلب نیز شرکت داشت و با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در 31 شهریور 1359 و فرمان امام خمینی(ره) مبنی بر عزیمت به جبهه ها بدون آنکه مستلزم اعزام بسیج و یا ستادی بشود به جبهه رفت.
مادر این شهید اظهار می دارد: اولین بار که قامت می خواست به جبهه برود من به ستاد بسیج رفتم و به او گفتم: به مرز نرو آنجا کشته می شوی. او گفت: فقط شما دارای پسرهستید؟ فقط شما مادرید؟ دیگران مادر ندارند؟ نه خیر وظیفه من و امثال من است که به جبهه برویم. وقتی از جبهه بازگشت، گفت: ما در منطقه دارخوین در روستای محمدیه، 60 نفر بودیم که وقتی گلوله ای شلیک می کردیم نیروهای بعث فرار می کردند، ما می خواستیم غنایم زیادی به عقب برگردانیم، چون زمین مرطوب بود نمی توانستیم در گل و لای راه برویم، از خانه های مردم که تخلیه کرده بودند چکمه پیدا کردیم و به راه خود ادامه دادیم.
بیات دو ماه بعد از اولین عزیمتش به جبهه به زنجان بازگشت و برای تشکیل بسیج به فعالیت پرداخت، او از میان افراد سپاه زنجان برای آموزش مربیگری انتخاب و به تهران اعزام شد، پس از بازگشت از این دوره آموزش مدتی در سومار فرماندهی یک گروه از پاسداران را به عهده داشت و به دلیل سوابق بسیار در جبهه و مدیریت بالا به فرماندهی رسید. او اولین فرمانده اعزامی از زنجان به منطقه جنگی بود و سایر نیروها زیر نظر او خدمت می کردند.
سید اشرف موسوی یکی از همرزمان این شهید بزرگوار گفت: در اتاقی که با بچه های دیگر می خوابید سعی می کرد در پایین ترین قسمت اتاق بدون زیرانداز بخوابد، ویژگی های خاص بیات سبب شده بود اغلب فرمانده ها او را بشناسند به همین دلیل اولین کسی که به سمت فرماندهی گردان از جانب شهید مهدی زین الدین، فرمانده لشکر 17 علی ابن ابیطالب(ع) انتخاب شد، او بود.
در عملیات محرم در منطقه سپنتا، بیات فرماندهی عملیات را بر عهده داشت، در مرحله اول عملیات، آتش دشمن بسیار سنگین بود و قامت از ناحیه چشم، پشت و پا مجروح شد، اما هیچ شکایتی نداشت.
همرزمان وی بعد از چند روز که درد شدید شده بود از حرکات صورت وی متوجه شدت درد و جراحت شدند و به اصرار ، او را به تهران اعزام کردند.
پس از آنکه تا حدودی جراحات وی بهبود یافت به منزل رفت اما از مجروحیت خود به خانواده چیزی نگفت و تنها به این جمله که ˈزخمی شدم و حالم رو به بهبودی استˈ اکتفا کرد.
این شهید بزرگوار با افرادی مثل حاج میرزا علی رستم خانی، ابوالفضل پاکداد، حمید احدی، محمد ناصر اشتری، مهدی میر محمدی، مسعود صدر محمدی که همگی به شهادت رسیده اند دوست بود.
درقسمتی از وصیت نامه این شهید آمده است، من پاسدارم و وارث خونبهای پانزده قرن خط سرخ شهادت تشیع که در عصری استثنایی و پرخاطره قرار گرفته ام و مسئولیت ها بر دوشم سنگینی می کند، وقتی به گذشته و آینده می نگرم و می اندیشم تنها دو راه در پیش خود می بینم، یکی اینکه همچون امام حسین (ع) و شهدای کربلا با تمام وجودم در راه خدا رفتن را انتخاب کنم و به صف شهدا بپیوندم و یا اینکه مانند طاغوت ها و یزیدها حیوان وار بمانم و هیچ حرکت و هجرتی نداشته باشم و هیچ در هیچ شوم.
قامت بیات در عملیات والفجر مقدماتی، در منطقه رقابیه در 18 بهمن 1361 به هنگام انجام عملیات شناسایی به همراه چند تن از فرماندهان دیگر، بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سر به شهادت رسید.
او اولین شهید خانواده بود، پس از شهادت قامت، برادرش رحیم که در منطقه جنگی حضور داشت روی چهارپایه ای رفت و خطاب به رزمندگان گفت: اگر برادر شهید شده من هستم، او نیز بعدها در جزیره مجنون به شهادت رسید، پیکر پاک قامت بیات بعد از زیارت حضرت معصومه (ع) به زنجان منتقل و در گلزار شهدا به خاک سپرده شد.
7318/596

انتهای پیام /*
: ارتباط با سردبير


[email protected]




19/04/1393





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 31]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن