تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 13 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):برترین اعمال دوست داشتن در راه خدا و دشمنی در راه اوست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820414191




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

در هياهوي جام جهاني فوتبال، مهران قهرمان را فراموش نکنید


واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: در هياهوي جام جهاني فوتبال، مهران قهرمان را فراموش نکنید
حجت‌الله هاشم بیگی*
کد خبر: ۴۱۲۷۷۰
تاریخ انتشار: ۱۱ تير ۱۳۹۳ - ۱۱:۰۷ - 02 July 2014


۳۱ خرداد ماه سال ۹۳، یعنی درست ده روز پیش از سالروز عملیات آزاد‌سازی مهران، مسابقه فوتبال ایران و آرژانتین برگزار شد. بچه‌های تیم ایران انصافاً جانانه و غیرتمندانه بازی کردند و تا آخرین نفس جنگیدند. زمانی که در دقیقه ۹۱ گل خوردیم، بسیار ناراحت شدیم و برادرم که در کنارم نشسته بود، بغض کرده بود. می‌گفت: از این موضوع ناراحتم که این گونه غیرتمندانه جنگیدند و از جان مایه گذاشتند؛ اما بازی را واگذار کردند... !

آری غیرت ایرانی را در این بازی دیدیم؛ اما به راستی‌ این مبارزه فوتبال را با مبارزه در میدان جنگ چقدر می‌توان مقایسه کرد؟ به راستی‌ آیا می‌توان جوانان برومندی را که به معنای واقعی کلمه ـ و نه در مثال ـ از جان مایه گذاشتند، به سادگی فراموش کرد؟ ما برای بازی غیرتمندانه بازیکنان احساس غرور کردیم و به خیابان‌ها ریختیم؛ اما ‌برای غیرت و رشادت رزمندگان چه کاری می‌توان انجام داد؟

ای کاش در سالروز حماسه‌های خون و شهادت نیز سرودهای غرورآفرین زمزمه شود!
امیدوارم بازی ایران ـ آرژانتین باعث شود که دست‌کم مقیاس «از جان مایه گذاشتن» را به درستی اندازه بگیریم؟

مانده‌ام که چرا‌ برخی روزهای حماسه به راحتی فراموش می‌شوند! مانده‌ام که چرا صداوسیمای ملی به دهم تیرماه سالروز آزاد‌سازی مهران توجهی ندارد؟ چرا این رویداد مهم در لابلای سطحی‌ترین خبر‌ها فراموش می‌شود؟ این همه کم توجهی نشانه چیست؟‌ وای خدای من؛ گفتنش آسان است. چگونه می‌شود شش هزار لالهٔ پرپر شدهٔ دشت مهران را فراموش کرد؟

بگذریم... همه جای ایران سرای من است؛ اما‌ نگذاریم یاد شهیدان به فراموشی سپرده شوند‌.

«هر زمان اسم مهران را می‌شنوم، اشک امانم نمی‌دهد.‌ من تنها برادرم را در عملیات کربلای یک از دست داده‌ام و امروز هیچ نامی از او نیست.‌ در سیزده سالگی به جبهه رفت و در نوزده سالگی به شهادت رسید‌. آه که دلم لحظه‌ای آرام ندارد به یاد روی زیبایش.‌ وعده خدا حق است...».

عبارات بالا، جملات خانمی به نام فاطمه است که در یکی از سایت‌ها نوشته بود. کم نیستند بانوانی مثل فاطمه که برادرشان در مهران به سوی آسمان شتافته ‌و کم نیستند مادرانی که هنوز چشم‌انتظار فرزندانشان هستند. چه بسیار مردانی که قسمتی از بدنشان را در دل خاک مهران دفن کرده‌اند و اکنون جانبازی سرافراز هستند.‌

آری، درد دل با مهران عزیز، قصه همیشگی ماست؛ سال‌هاست ‌با مهران درد دل می‌کنیم و سراغ لاله‌های پرپر ‌و پرستوهای سبکبال وطن و دیارمان را از مهران می‌گیریم. مهران، نه تنها برای مردم استان ایلام، بلکه برای بسیاری از مردم ایران، یادآور خاطرات تلخ و شیرین فراوانی است؛ مهران سمبل پایداری، ایثار، استقامت و ایستادگی مردمان رنج دیده و شهید پرور سرزمین آلامتو (اسم قدیم ایلام؛ به معنی سرزمین طلوع خورشید) است.

آری، خورشیدهای فراوانی از سرزمین مهران طلوع کردند و هنوز هم نورشان روشنی بخش راه تاریک و پرفراز و نشیب زندگی ماست.‌

هموطنم، در روزهایی که نتایج مسابقات فوتبال و والیبال، جزو پربیننده‌ترین مطالب سایت‌ها و خبرگزاری‌هاست، حوصله کن و برای دقایقی با قهرمانان ایثار و شهادت و دیار همیشه مهربان مهران همسفر شو‌.

هموطنم، در دهم تیرماه سال ۱۳۶۵، حماسه ایثار و شهادت در سرزمین مهران اتفاق افتاد و برادران و پدران من و تو مردانه ایستادند و همه دشمنان دنیا را با شکست بدرقه ‌و بالا‌ترین درجه عشق و ایثار را معنی کردند.‌

آری، بزرگ‌ترین حماسه‌ها در سرزمین من و تو رخ نموده و اکنون قهرمانان ما همنشین فرشتگان آسمانی هستند.‌ خرمشهر، مهران، فکه، دوکوهه، طلائیه، هویزه، سوسنگرد، پاوه، گیلان غرب، دهلران، قلاویزان، کله قندی، چنگوله، موسیان، می‌مک و... محل برگزاری بزرگ‌ترین حماسه‌های ایثار و شهادت بوده‌اند و سمبل مقاومت و ایستادگی را در ویترین افتخارت خود گذاشته‌اند.‌ مبادا در لابلای اخبار فوتبال و والیبال، حماسه‌ها را فراموش کنیم.‌

برادر! همنشین قصه‌ها و غصه‌های من و مهران شو؛ شاید یکی از عزیزان تو در همین مهران به شهادت رسیده باشد یا ‌یکی از کسانی باشی که قطعه‌ای از بدنت را به خاک نازنین مهران هدیه داده‌ای و اکنون جانبازی سربلند و سرافراز هستی و نام مهران تو را به یاد همسفرانت و همسنگرانت می‌اندازد.‌

نمی‌دانم در کجای خاک عزیز ایران نشسته‌ای و به قصه من و مهران گوش می‌دهی، شاید هم در دوران جنگ، کودکی بیش نبوده‌ای و مهران را نشناسی؛ اما کودکی من و تو با هم فرق دارد، دوران زیبای کودکی من و امثال من با زوزه خمپاره‌ها و غرش هواپیما‌ها گذشت و در‌‌ همان زمان که مدام به دنبال مادرم می‌دویدم تا پناهگاهی برای امان ماندن از بمب‌های دشمن پیدا کنم، تو شاید مشغول بازی‌های کودکانه و اسباب بازی‌های زیبایت بودی.‌

زمانی که با «لالایی» آرام بخش مادرت به خواب می‌رفتی، کودکان دیار من شاهد پرپر شدن عزیزانشان بودند و هیچ خاطره‌ای از لالایی مادر ‌به یاد ندارند؛ اما صدای «روله روله» مادران شهدا، هنوز هم در اعماق سلول‌های مغزم طنین انداز است و مرا به یاد هم‌بازیان دوران کودکی‌ام می‌اندازد که ‌زیر بمباران‌ها تکه تکه شدند.‌ از میان ترانه‌ها به آواز «چویل خمار پر له عسرم هه رو...» در یادم مانده است.‌

برادرم! شاید هم یکی از کودکان خوزستان، کرمانشاه، کردستان، لرستان و یا ایلام هستی که زیر بمباران‌های مستقیم دشمن بوده‌ای و مانند من، بدن پاره پاره شهیدان را از نزدیک دیده‌ای، شاید هم، تو‌‌ همان کودکی هستی که در دور‌ترین نقطه کشور زندگی می‌کنی، ولی پدرت در سرزمین مهران به سوی آسمان‌ها شتافته است و آغوش گرم او را دگر بار احساس نکرده‌ای.‌

نمی‌دانم؛ شاید تو‌‌ همان فاطمه هستی که هنوز پیکر برادرش را ندیده است. یا شاید‌‌ همان کسی هستی که دایی، پسردایی و پسرعمویش ‌همزمان در عملیات مهران عروج کردند.‌

خرمشهر، مهران، شلمچه، فکه، قلاویزان، کله قندی، دهلران، گیلانغرب، سوسنگرد، دزفول، اندیمشک، سردشت، هویزه، طلائیه، دوکوهه، فاو، مجنون، می‌مک و... یادآور بلندآوازه‌های پاره پیکر و آلاله‌های سربریده وطن عزیزمان هستند. مهران ما، سال‌ها با شهدا زندگی کرده و خاک او سجده‌گاه عاشقان شهداست.‌

هموطنم، برادرم، خواهرم، باور کنید می‌خواستم مطلبی بسیار کوتاه بنویسم که فقط و فقط مهران را به یاد بیاورم، اما خدا شاهد است که قلبم با قلمم هماهنگ است و اجازه توقف نمی‌دهد.‌
 
از اینکه حوصله می‌کنی و به سخنانم گوش می‌دهی، ممنونم. بگذار از شهر درد و غربت برایت بگویم. گوش کن تا حداقل بدانی مهران در کجای نقشه ایران است، زیرا دلم می‌گیرد اگر کسی نداند مهران کجاست. دلم می‌گیرد، اگر کسی به سالروز آزادسازی مهران که ثمره خون شش هزار شهید و هزاران مجروح است، بی‌توجه باشد، دلم می‌گیرد، اگر سرزمین قهرمانم فراموش شود و در پاورقی صفحات تاریخ قرار گیرد. دلم می‌گیرد، اگر کسی تفنگ‌های بی‌برادر را نشناسد. دلم می‌گیرد، اگر شهر خون و گلوله و آتش نا‌شناس باشد و غصه‌هایم پایانی ندارد‌ اگر شهر خمپاره‌های بی‌پایان، غصه‌های بی‌پایان داشته باشد.

هموطنم‌، برادرم، بگذار دلتنگی‌هایم را با تو قسمت کنم، آری، مهران یادآور عملیات‌های می‌مک، والفجر، کربلای یک و... است. رسانه‌ها در حق دیار من کم‌لطفی کرده‌اند؛ اما بیا تا با هم همراه شویم و خرمشهر‌ها، مهران‌ها، شلمچه‌ها، فکه‌ها و... را در تقویم ماندگار قلب خود ثبت کنیم.

هم وطن عزیزم، امروز در جای جای گلزارهای شهدا، شیرمردان و دلیرمردانی خفته‌اند که محل عروجشان مهران مهربان ایران است.

‌هم وطنم، اگر در جایی هستی که بطری آب خنک و سرمای کولر تو را همراهی می‌کنند، قمقمه شهدا و گرمای سوزان مهران را به یاد بیاور، بیا من و تو با هم همراه شویم و با مهران سخن بگوییم. مهران فقط شهر من نیست، شهر تو نیز هست. مهران فقط افتخار من نیست، افتخار تو نیز هست.

بیایید ذهنمان را از گرد و غبار فراموشی بزداییم و گذشته‌ها را ورق بزنیم و آوازه دلیرمردان و شیرزنان خاکمان را به گوش همگان برسانیم تا شاید از سرزمین مهر و مهربانی هم یادی بشود؛ شاید در روز آزادسازی مهران، پلاکاردهای کوچکی در تهران نیز نصب شود!
 
ای مهران قهرمانم، زمانی که نام تو را بر زبان می‌آورم، حسی از غرور سراسر وجودم را فرا می‌گیرد. سلام بر مردمان سرزمینت که در اوج محرومیت و مظلومیت، حرمت خاک وطن را نگه داشته و چشم ناپاک دشمنان را از آن دور کرده‌اند. هر آنچه از شجاعت و دلاوری مردمان سرزمینت بگویم، شایسته آن هستند.‌

مهران عزیز، خودت می‌دانی که جنگ در سرزمین تو همچنان ادامه دارد و هر از گاهی سلاح نامرد مین که یادگار نامرد‌ترین مردان دنیاست، مادران را چشم انتظار فرزندان می‌گذارد و خدمت مقدس سربازی را در مناطق صفر مرزی تبدیل به خط مقدم جبهه کرده است.‌

مهران عزیز! خودت می‌دانی که بار‌ها دهقانان و کشاورزان، بدن‌های مطهر شهدای گمنام را از زیر خروار‌ها خاک می‌یابند و این قصه‌های پرغصه، حدیث تلخ مردمان سرزمینت است.

راستی، رضا دستواره، قیصر موسی بیگی، رحمان حسینی و حمیدرضا دستگیر که دلیرانه با فریاد یا ابوالفضل (ع)، قلب دشمن را در عملیات کربلای یک، نشانه رفتند، کجا هستند؟
از مرتضی ساده میری، علی غیوری‌زاده، جعفر و حمزه چناری چیزی به یاد داری؟ روح‌الله رشنوادی و فتح‌الله بختی کجایند؟ از یادگار امیدی، ولی‌الله عباسی و حجت‌الله عباسی برایم ‌بگو. علی بسطامی، حسن فیض الهی و قنبر جم‌زاده کجا رفتند و همنشین کدام فرشته آسمانی شدند؟ از عبدالرضا اسماعیلی، هادی شهبازی و علیمرد شعبانی برایم سخن‌ها بگو و از هزاران شهید گمنام و جاویدالاثر سرزمینت برایم بگو. آیا از جانبازان سرافرازت خبر داری؟
راستی از دلاورمردان و شیرزنان عشایر خبر داری؟ آیا کسانی را که نان محلی می‌پختند و برای رزمندگان می‌فرستادند، ‌به یاد داری؟

مهران مهربانم، سلام بر شهیدان جاویدالاثر دیارت که شاید با تن بی‌سر در دل گوشه‌ای از خاک نازنینت آرمیده‌اند. سلام بر شهیدان سرزمینت که در برابر آتش دشمن بعثی، سینه سپر کردند و بزرگ‌ترین افتخارات را در قلب تاریخ حک نمودند.‌

ای مهران جاودان، ما که اسیر متاع بی‌ارزش دنیا گشته‌ایم. از سال‌های اسارت و از آزادگان سرافرازت برایمان روایت کن.‌

مهران عزیز، به شهیدان سرزمینت بگو ما را به حال خود‌‌ رها نکنند. به آن‌ها بگو بسیار کوتاهی کرده‌ایم و به خدا شرمنده‌ایم. به آن‌ها بگو از اینکه بازماندگانشان را به فراموشی سپرده‌ایم، شرمنده‌ایم.

ای یادگار خون یاران، از خاکریز و سنگر‌هایت برایم بگو؛ از لاله‌های بی‌کفن سرزمینت بگو. از پلاک و چفیه‌های بی‌بدن بگو. به من بگو با بغض‌های در گلو مانده‌ام چه کنم؟
و باز هم سلام بر تو‌ ای مهران قهرمان، که افتخار جاودانه سرزمین ایران هستی.‌

* ‌مدرس دانشگاه












این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن