تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 14 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نماز در اول وقت خشنودى خداوند، ميان وقت رحمت خداوند و پايان وقت عفو خداوند است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820675012




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

رابطه انسان با عالم از دیدگاه هایدگر و ملاصدرا


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
رابطه انسان با عالم از دیدگاه هایدگر و ملاصدرا
تمام سنت متافیزیکی غرب از دکارت به بعد درصدد بود تا با محور قرار دادن انسان و جدایی آن از مبادی خود، وجود آن را درون خود معنا کند.اما حقیقت این است که ساختار وجودی انسان نه در خود، بلکه در حقیقتی بیرون از خویش معنا می یابد.

خبرگزاری فارس: رابطه انسان با عالم از دیدگاه هایدگر و ملاصدرا



بخش اول چکیده از نظر هایدگر، نحوه وجود انسان به گونه ای است که در بیرون از خویش قیام دارد. لذا هایدگر با عنوان دازاین از آن یاد می کند. از دید هایدگر همین نحوه وجود استعلایی انسان که ریشه در برون خویشی های سه گانه دازاین در امتدادهای سه گانه زمانی دارد، بنیان رابطه ناگسستنی بین ساختار وجودی انسان و عالم است. با نگاهی عمیق تر به فلسفه ملاصدرا می توان به این نتیجه رسید که این نحوه وجود استعلایی (برون خویشی) ریشه در حالتی تناقض آمیز در وجود انسان دارد. انسان موجود محدودی است که واجد نوعی التفات و تعلق وجودی به وجود نامحدود و بی نهایت است. لذا همواره در تلاش است تا با تقرب به آن حقیقتِ مطلق، وجود خویش را معنا بخشد. به عبارت دیگر، در وجود انسان قوا و استعدادهای نامحدودی است که با رسیدن به فعلیت معنا می یابد، و عالم، افق یا عرصه ای است که در آن فعلیت های مختلف به نحو تفصیلی ظهور می یابند. همین التفات و تعلق وجودی به غیر، بنیان رابطه ناگسستنی انسان با عالم است. کلید واژه ها: انسان، عالَم، استعلا، وجود، هایدگر، ملاصدرا. مقدمه در بین تمامی موجودات، انسان دارای وجوه ممیزه و منحصر به فردی است که هریک در جای خود محل بحث است؛ اما آنچه در این مقاله به طور خاص مطمح نظر قرار گرفته، یکی از ویژگی ها یا صفات ممیزه انسان، یعنی "عالم داشتن" یا "عالم مند بودن انسان" و نسبت ناگستنی بین این دو، یعنی انسان و عالم است. اما منظور از این تعبیر چیست و چرا از این صفت به عنوان ویژگی منحصر به فرد انسان یاد می کنیم؟ آنچه مسلم است، تمامی موجودات اعم از سنگ، چوب، درخت، حیوان، .... و حتی انسان در عالم قرار دارند؛ اما در این میان تنها انسان است که می توان به نحو معنادار آن را دارای عالم نامید. موجودات دیگر تنها در عالم قرار دارند، اما وضعیت انسان در این میان به گونه دیگر است. انسان تنها موجودی است که می تواند به عالم معنا بخشیده و در عین حال در عالم خود معنا یابد. لذا رابطه بین انسان و عالم، صرفاً رابطه ای ساده از سنخ حضور فیزیکی در عالم نیست. انسان و عالم دارای چنان رابطه در هم تنیده ای هستند که به معنای دقیق کلمه نه انسان بدون عالم و نه عالم بدون انسان معنا می یابد. از این رو نه می توان انسان را مانند سایر موجودات جزئی از عالم دانست، چنان که بسیاری به غلط چنین پنداشته اند و نه می توان مانند برخی ایدئالیست های افراطی عالم را به عنوان یک کل نادیده گرفت و آن را در انسان فروکاست. آنچه ما در این مقاله در پی تبیین آن هستیم، رابطه بین انسان و عالم و فهم بنیان این رابطه است. اما از آنجا که فهم رابطه انسان با عالم در گرو فهم ساختار وجودی انسان  و بیان تفاوت آن با ساختار وجودی سایر موجودات است، ما بحث خود را با تبیین ساختار وجودی انسان و نسبت آن با عالم شروع خواهیم کرد. نقد تفسیر رایج نسبت انسان با عالم از دیدگاه هایدگر و ملاصدرا هریک از ما در نگاه اولیه به عالم با موجودات متکثری مواجه می شویم؛ موجوداتی که هریک دارای محدوده و حوزه وجودی خاصی هستند و به این اعتبار هر موجودی از نظر وجودی از موجود دیگر جداست. در این نگاه انسان نیز به عنوان موجودی در کنار سایر موجودات تلقی شده و برای آن محدوده یا حوزه وجودی خاصی درنظر گرفته می شود. براساس این رویکرد، تنها تفاوت انسان با سایر موجودات، قابلیت ها و توانایی های بیشتر وی است؛ مثلاً انسان قابلیت تفکر یا اراده و اختیار دارد، لیکن سایر موجودات فاقد آن اند. در این نگاه برای شناخت بهتر موجودات، طبقات خاصی درنظر گرفته شده، سپس هر موجودی در رده یا دسته خاصی قرار می گیرد تا به کلی ترین دسته ها یا رده ها که همان اجناس عالیه یا مقولات هستند، برسیم. در تاریخ فلسفه اولین کسی که از این روش برای فهم (شناخت) موجودات استفاده کرد، ارسطو بود. وی این روش را به نحو افراطی به کار بست؛ تا جایی که وجودشناسی برای وی تنها از دریچه مقولات امکان پذیر بود. هایدگر در کتاب "در آمدی بر مابعدالطبیعه" چنین می گوید: «براین اساس نظریه درباره وجود و تعینات موجود بماهو موجود، تبدیل به علمی می شود که غایتش جستجوی مقولات و نظام آنهاست» (Heidegger, 2000, p.200) . مقولات ارسطویی روشی بود برای درک و شناخت بهتر موجودات. قرار گرفتن هر موجود در ذیل هریک از مقولات، به معنای درنظر گرفتن حد و محدوده وجودی خاصی برای آن موجود است. اما سؤال این است که آیا می توان از همین روش برای درک و شناخت انسان استفاده کرد؟ آیا می توان انسان را به عنوان موجودی در کنار سایر موجودات دانست و آن را به راحتی تحت یک مقوله درنظر گرفت؟ به بیان دقیق تر، اصولاً آیا انسان از لحاظ وجودی مانند سایر موجودات، در خود فروبسته است و در محدوده وجودی خاصی محبوس است؟ اشتباهی که از ارسطو به بعد در تاریخ فلسفه غرب به وجود آمد، نگاه به انسان به عنوان یک موجود در کنار سایر موجودات و سپس قرار دادن وی تحت مقوله جوهر به عنوان اصلی ترین مقوله از مقولات ده گانه ارسطویی است. اصولاً متافیزیک ارسطویی مبتنی بر مفهوم جوهر است که در آن موجود به معنای واقعی کلمه چیزی جز جوهر نیست و عرض تنها تابع جوهر است و از خود وجود استقلالی ندارد. ارسطو خود در متافیزیک در این باره چنین می گوید: «در واقع آنچه که از دیرباز و اکنون و همیشه جستجو شده ( و خواهد شد) و همیشه مایه حیرت است، این است که موجود (On) چیست؟» (Aristotle, 1998, p.168) و خود بلافاصله چنین می گوید: "و این بدان معناست که جوهر(ousia) چیست؟ " لذا ارسطو هر موجودی را که دارای هویتی مستقل باشد و بتوان آن را به عنوان یک موجود مستقل درنظر گرفت، تحت مقوله جوهر طبقه بندی می کند. طبیعتاً انسان نیز از این قاعده مستثنا نیست. این روند در کل متافیزیک غرب ادامه یافته و منجر به تفسیر غلطی از ساختار وجودی انسان و نسبت آن با عالم شد که اوج آن را می توان در فلسفه دکارت مشاهده کرد. نظریه جواهر سه گانه دکارت، انسان را جوهر اندیشنده در مقابل عالم به عنوان جوهرِ دارای ابعاد قرار داد که نتیجه آن چیزی جز جدایی انسان از عالم نبود؛ زیرا اندیشه هیچ نسبت ذاتی و ضروری با بعد ندارد؛ لذا در فلسفه دکارت انسان به عنوان امری جدا و مستقل از عالم معنا می یابد. دکارت در حالی که در همه چیز حتی در وجود عالم شک می کند، با جمله مشهور خود یعنی "من می اندیشم، پس هستم" هستی خود را به عنوان امری مستقل از عالم برنهاده، سپس عالم را در برابر آن قرار می دهد؛ به گونه ای که اگر عالمی نبود؛ هیچ خللی در درک انسان از خود به عنوان یک جوهر اندیشنده به وجود نمی آمد. این حقیقت که من می اندیشم، پس هستم، چنان قطعی و یقینی است که قوی ترین شک های مفروض نمی توانند به آن خللی وارد نمایند. من این حکم را بدون هیچ تردیدی به عنوان اولین اصل فلسفی خود قرار می دهم (Descartes, 1962, Vol 1, p.101). هایدگر در باب نقش تفکر دکارت در تثبیت سوبژکتویسم چنین می گوید:در قرون وسطا انسان و دیگر موجودات مخلوق خدایی خالق بودند و این جهت مخلوقیت عامل ارتباط انسان و سایر موجودات محسوب می شد. اما وقتی دکارت خدای خالق را کنار گذاشته و انسان را از آن جهت که سوبژه است، در مقابل موجودات به عنوان ابژه قرار می دهد، او را در مقابل جهان تنها می گذارد (Heidegger, 1979, Vol 4,  p. 86). بنابراین، گسست انسان از عالم که هایدگر از آن به بی عالمی انسان یا تنهایی انسان در مقابل عالم تعبیر می کند، خود یکی دیگر از نتایج اجتناب ناپذیر سوبژکتویسم و خودبنیادی بشر است. به اعتقاد هایدگر، سوبژکتویسم دکارتی که در "می اندیشم، پس هستم" ظهور تام می یابد، و دکارت با ارائه تفسیری انقلابی در ذیل این عبارت از رابطه انسان با عالم، تمامی ارکان فلسفی غرب را تحت الشعاع قرار داده، مسیر تفکر فلسفی در مغرب زمین را به کلی تغییر می دهد. وقتی دکارت "من" را در جایگاه جوهر اندیشنده (سوبژه) بنا نهاد، لاجرم عالم به عنوان متعلق اندیشه (ابژه) در برابر این جوهر قرار گرفته و از همین جا سوبژکتویسم و ثنویت بین سوبژه و ابژه به عنوان یکی از مهم ترین نتایج آن در فلسفه غرب نمودار می شود. بر همین اساس، بسیاری از متفکرین معاصر سوبژکتویسم مدرن بعد از دکارت را با دو ویژگی عمده می شناسند: 1. من یا به تعبیر دقیق تر، اگو محور بودن؛ 2. وجه معرفت شناختی داشتن  (Khatami, 2004, p.3). به اعتقاد هایدگر، یکی دیگر از انحرافات ناشی از سوبژکتویسم، تغییر معنای تفکر و ظهور نوعی از تفکر با نام تفکر ابژه گر  است. به عقیده وی با تغییر معنای حقیقت به یقین، موجودات متحصل خارجی حاصل فعل منِ اندیشنده می شوند و بدین ترتیب، سوبژه یا همان منِ اندیشنده محور فلسفه قرار گرفته، بر هر امر دیگری برتری می یابد. وجود نیز به معنای وجود مندرج در "من هستم" انگاشته می شود. بدین ترتیب تمثل و ادراک مفهومی و حصولی کاملاً جایگزین فهم و درایت شهودی  می شود و وجود از معنای حضور ( نزد یونانیان متقدم) به معنای متمثل شدن در سوبژه تغییر می یابد (Heidegger,1973, p.69)؛ به نحوی که امروزه با ظهور کامل این معنای تفکر، دیر زمانی است که از ساحت انکشاف و ظهور موجودات غافل شده ایم و واقعاً خیال می کنیم که موجود فقط وقتی قابل وصول است که من اندیشنده به عنوان سوبژه، آن را به عنوان ابژه نزد خود متمثل سازد (Heidegger, 1979, Vol4, p.86) . این همان تفکری است که هایدگر از آن با نام تفکر ابژه گر یاد می کند. وی علاوه بر مواضع مختلف و پراکنده در مقاله ای تحت عنوان "مسئله تفکر و تکلم غیر ابژه گر"  به تفصیل به این موضوع می پردازد. از دید هایدگر، ظهور همین معنا از تفکر است که در فلسفه غرب باعث غفلت از وجود به عنوان بنیان تمام تعاملات انسان با موجودات گردیده و باعث شده است تا انسان به سوبژه و عالم به ابژه تقلیل یافته و این دو در مقابل یکدیگر قرار گیرند. لذا وی طرح اصلی خود را با پرسش از معنای وجود آغاز کرده و سعی می کند در قالب تفکری غیر مفهومی یا به تعبیر خود، غیر ابژکتیو به معنای آن تقرب یابد. فهرست منابع اکبریان، رضا، جایگاه انسان در حکمت متعالیه ملاصدرا، تهران: علم، 1388. الشیرازی، صدرالدین محمد بن ابراهیم، ¬الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة العقلیة، 9جلد، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1999.   اسرار الآیات، تصحیح محمد خواجوی، تهران: انجمن حکمت و فلسفه ایران، 1360. الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیة، با تحقیق تعلیقات و مقدمه سید جلال الدین آشتیانی، چ3، بیروت: المرکز الجامعی للنشر، 1981. المبدأ و المعاد، تصحیح و مقدمه سیدجلال¬الدین آشتیانی، تهران: انجمن فلسفه ایران، 1345.   مفاتیح الغیب، تصحیح نجفقلی حبیبی، 2جلد، تهران: بنیاد حکمت صدرا، 1386. بیمل، والتر، بررسی روشنگرانه اندیشه¬های مارتین هایدگر، ترجمه بیژن عبدالکریمی، تهران: سروش، 1381. ری‍خ‍ت‍ه‌گ‍ران‌، م‍ح‍م‍درض‍ا، پ‍دی‍دارش‍ن‍اس‍ی‌ و ف‍ل‍س‍ف‍ه‌ه‍ای‌ اگ‍زی‍س‍ت‍ان‍س‌، ب‍ه ‌ان‍ض‍م‍ام‌ ش‍رح‌ رس‍ال‍ه‌ای‌ از م‍ارت‍ی‍ن‌ هایدگر، ت‍ه‍ران‌: ب‍ق‍ع‍ه‌،1380. عبدالکریمی، بیژن، هایدگر و استعلاء، تهران: نقد فرهنگ، 1381. Aristotle, Metaphysics, Tr. H. L. Tancred, London: Penguin, 1998. Descartes, Rene, the philosophical works of Descartes, Vol 2,  Tr. E. Haldane, & R. T. Ross, Cambridge University Press, 1962. Heidegger, Martin, An Introduction to Metaphysics, Tr. Gregory fried & Richard polt, Yale University Press, 2000.   Being and Time, Tr. J. Macquarrie, & E. Robinson, Basil: Blackwell, 1988.   Contributions to Philosophy, Tr. Parviz Emad & Kenneth Maly, Bloomington: Indiana University Press, 1999.   Letter On Humanism, In: Martin Heidegger, Basic Writings, New York: Harper and Row, 1996. Metaphysical Foundation of Logic,Tr. M. Heim, Bloomington, 1984.   Nitzsche, Tr. David Farell Krell, 4 vols, New York: Harper and Row, 1979. The Basic Problems of Phenomenology,Tr. A. Hofstadter, Bloomington & Indianapolis: Indiana University Presss, 1982. The Problem of a Non Objectifying Thinking and Speaking, In: Contemporary Theology, Tr. James Hart and John Maraldo, Bloomington: Indiana University Press, 1976.   Sketches for a History of Being as Metaphysics, Tr. Joan Stambaugh In: The end of Philoshophy, New York: Harper and Row,  1973. Khatami, Mahmood, From a Sadraean Point of View: Towards an Elimination of the Subjectivistic self, London: Academy of Iranian Studies, 2004. Lafont, Christina, Hermeneutics,  In: A Companion to Heidegger, Ed. H. L. Dreyfus, pp. 265 284, USA: Blackwell, 2005. Moran Dermot, An Introduction to Phenomenology, London & New York: Routledge, 2002. Pattison George, The Later Heidegger, London: Routledge, 2000. حسین زمانیها/ استادیار گروه فلسفه و حکمت اسلامی دانشگاه شاهد منبع: انسان پژوهی دینی شماه 27 ادامه دارد..........

93/04/11 - 02:00





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 49]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن