واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: اقرار مرد بدگمان به قتل وكيل دادگستري
مرد جواني كه متهم است وكيل دادگستري را به قتل رسانده ادعا ميكند مقتول با همسرش رابطه داشته است.
به گزارش خبرنگار ما، عصر روز سهشنبه 27 خردادماه امسال مرد ميانسالي به اداره پليس رفت و از ناپديد شدن ناگهاني پسر جوانش خبر داد. شاكي در توضيح ماجرا گفت: پسرم – فرزاد – وكيل دادگستري است. او به همراه زن و فرزندش در خياباني در شرق تهران زندگي ميكند. ساعتي قبل همسرش با من تماس گرفت و گفت كه فرزاد از صبح براي انجام كاري از خانه بيرون رفته و ديگر به خانه بازنگشته است و حتي تلفن همراهش را هم جواب نميدهد. بعد از اين خيلي نگرانش شديم و به جستوجو پرداختيم اما خبري از او نشد. اكنون به اينجا آمدهام تا پسرم را پيدا كنيد. با طرح اين شكايت، پرونده به دستور قاضي هاشميان بازپرس دادسراي ناحيه 34 در اختيار تيم زبدهاي از كارآگاهان مبارزه با آدمربايي اداره يازدهم پليس آگاهي قرار گرفت. كارآگاهان در نخستين گام به تحقيقات ميداني دست زدند و دريافتند مرد گمشده از مدتها قبل با مردي به نام سهراب كه حوالي كرج زندگي ميكند اختلاف خانوادگي داشته است.
در حالي كه بررسيها ادامه داشت كارآگاهان پليس آگاهي پايتخت از كشف ماشين آقاي وكيل در حوالي خانه سهراب باخبر شدند، بنابراين مأموران به سهراب مشكوك شدند و احتمال دادند وي در گمشدن وكيل جوان دست دارد، به همين خاطر وي را بازداشت و مورد بازجويي قرار دادند. سهراب در بازجويي خود را بيگناه دانست و مدعي شد كه از سرنوشت فرزاد بيخبر است اما وقتي با دلايل و مدارك روبهرو شد، ناچار به جنايتي هولناك اعتراف كرد. وي گفت: چند سال پيش با همسرم زندگيمان را حوالي كرج آغاز كرديم. زندگي خوبي داشتيم تا اينكه كمكم اختلافات ما شروع شد. بعد از اينكه صاحب دو فرزند شديم، فكر كردم به خاطر فرزندانمان اختلافات ما كم ميشود اما اين اتفاق نيفتاد طوري كه چندبار تصميم به جدايي گرفتيم. زندگي ما به همين ترتيب ادامه داشت تا اينكه به رفتارهاي همسرم مشكوك شدم و احتمال دادم با فرزاد كه از بستگانش بود ارتباط دارد، بنابراين تصميم به قتل فرزاد گرفتم. چند روز قبل از حادثه از كرج به تهران آمدم تا او را به بهانهاي به اطراف شهر بكشانم و نقشهام را عملي كنم اما موفق نشدم. بعد از گذشت چند روز از تصميمم منصرف شدم اما اين موضوع هيچ گاه از ذهنم دور نشد. وي ادامه داد: روز حادثه دوباره از كرج به تهران آمدم و در نزديكي خانه فرزاد كمين كردم تا او از خانهاش بيرون بيايد. وقتي او با ماشينش از خانهاش بيرون آمد، تعقيبش كردم تا اينكه در خياباني جلوي ماشينش را گرفتم و از او خواستم سوار ماشينش شوم. ابتدا قبول نكرد اما وقتي به او گفتم كه قصد حرف زدن دارم قبول كرد. من در صندلي عقب نشستم و وقتي پرسيد چرا صندلي جلو ننشستي به او گفتم مادرم در خيابان منتظر است و او قرار است در صندلي جلو بنشيند. به فرزاد گفتم كه از ارتباط او با زنم خبر دارم اما او قبول نكرد. به او گفتم بايد پيش مادرم به قرآن سوگند بخوري تا باور كنم، او هم قبول كرد و با ماشين به راه افتاديم. بعد از طي مسافتي وقتي به خيابان خلوتي رسيديم به بهانهاي از او خواستم تا ماشين را كنار خيابان نگه دارد. هنگامي كه فرزاد ماشين را نگه داشت از پشت سر گلويش را با دست فشار دادم تا بيهوش شد، سپس جسدش را به صندلي عقب كشاندم و خودم پشت فرمان ماشينش نشستم و حركت كردم. ساعتي بعد جسد فرزاد را در بيابانهاي حوالي هشتگرد رها كردم و با ماشين به طرف كرج آمدم. قصد داشتم ماشين او را در نزديكي خانهاش در تهران رها كنم اما ماشين نزديكي خانه خودم بنزين تمام كرد. با اعتراف متهم كارآگاهان مبارزه با آدمربايي پليس آگاهي پايتخت براي كشف جسد به محل رهاسازي جسد رفتند. كارآگاهان بعد از حضور در محل بقاياي جسد سوخته مقتول را كشف كردند. تحقيقات درباره اين حادثه و شناسايي جسد از سوي مأموران پليس ادامه دارد.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۹ تير ۱۳۹۳ - ۱۰:۴۲
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 137]