واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: متهم: قصد دفاع از خانوادهام را داشتم
مردي كه متهم است چهار سال قبل برادر دامادش را به قتل رسانده، در جلسه محاكمه گفت قصد دفاع از خانوادهاش را داشت كه حادثه اتفاق افتاد.
به گزارش خبرنگار ما، نماينده دادستان در ابتداي جلسه رسيدگي به پرونده كه در شعبه 71 دادگاه كيفري استان تهران برگزار شد، كيفرخواست عليه متهم پرونده را كه بهنام نام دارد، شرح داد. او گفت: شامگاه نهم ديماه سال 89 به مأموران پليس دماوند خبر دادند دعواي خونيني در روستاي «گرمابسرد» اتفاق افتاده است. بررسيها نشان داد كه دو برادر جوان به نامهاي وحيد و سعيد به شدت زخمي و به بيمارستان منتقل شدهاند. تحقيقات بيشتر نشان داد كه وحيد به علت شدت جراحت فوت و سعيد هم دچار معلوليت شده است. سعيد گفت:«مدتي بود همسر برادر بزرگم –نيما- به خاطر اختلاف خانوادگي به خانه پدرش –بهنام- رفته بود. نيما خواست شبانه به خانه بهنام برويم تا همسرش را بردارد و فرار كنيم. آن شب وقتي از راه ديوار وارد خانه بهنام شديم، درگيري اتفاق افتاد و بهنام ما را با چاقو زد.»
نماينده دادستان تهران گفت: مأموران پليس، دو روز بعد از حادثه بهنام را بازداشت كردند. او در بازجوييها به جرم خود اقرار كرد، بنابراين به خاطر مباشرت در قتل وحيد و ايراد جرح به سعيد برايش درخواست صدور مجازات قانوني دارم.
پس از آن مادر مقتول به عنوان وليدم براي بهنام درخواست قصاص كرد. او گفت: من حاضر به گذشت نيستم. درباره اختلاف پسرم با همسرش خبر ندارم اما هرچه بود، بهنام نبايد مرتكب قتل ميشد. او يكي از پسرانم را كشته و ديگري را معلول كرده است كه هزينههاي درمانش خيلي زياد است و بايد ديه آن را بپردازد.
در ادامه بهنام به درخواست قاضي عزيزمحمدي در جايگاه قرار گرفت و گفت: قبول دارم كه مرتكب قتل شدهام اما قصد كشتن نداشتم. مدتي بود كه دخترم با شوهرش اختلاف داشت و به خانهام آمده بود. ميگفت كه نيما او را كتك ميزند. شب قبل از حادثه، چند نفر از بزرگان خانواده آمدند و ميانجي شدند، اما قبول نكردم. آنها گفتند كه دامادم را كتك ميزنند. بعد هم دعوا شد. پدرزنم مرا با چوب زد. من دنبال دعوا نبودم. ميدانستم اگر دعوا شود، اتفاق شومي ميافتد. همه را از خانهام بيرون كردم و گفتم نميخواهم كسي كمك كند. همسر، دختر و پسرم را در اتاقي حبس كردم تا كسي به ما آزار نرساند. ميدانستم كه نيما و خانوادهاش دنبال دعوا هستند تا اينكه عصر روز بعد خبر آوردند وحيد و سعيد ميخواهند شبانه به خانهام بريزند. من با پليس تماس گرفتم و خواستم مأمور بيايد اما گفتند ماشينشان خراب است و تا دعوا به پا نشده نميآيند. سياوش از دوستانم بود و رابطه خوبي با مأمورها داشت. خواستم تماس بگيرد. او از خانهمان به پليس زنگ زد اما همان حرف را تحويلش دادند. وقتي هوا تاريك شد، ترسيدم.
پسرم خواست به دستشويي برود. دو چاقو برداشتم و همراهش به حياط رفتم. همان لحظه برق رفت. دو نفر از ديوار خود را به حياط انداختند. وحيد و سعيد بودند. كسي هم با كلنگ داشت در خانه را از جا ميكند. وحيد و سعيد حمله كردند. چاقو را در هوا چرخاندم. درگير بوديم كه در خانه شكسته شد و چند نفر ديگر با چوب و چماق به من حمله كردند. نميدانستم ضربههايم به چه كسي خورد. خودم را به كوچه رساندم. وحيد را ديدم كه در حال فرار است. دنبالش كردم، اما فرار كرد و دور شد.
متهم ادامه داد: روز بعد بود كه فهميدم وحيد با مأموران برق هماهنگ كرده تا سر ساعت 8 برق را قطع كنند تا در تاريكي به خانهام حمله كنند.
قاضي سؤال كرد: در بازجوييها اقرار كردهاي كه وحيد را زده و آخرين ضربات را هنگام فرار به او وارد كردهاي؟ متهم جواب داد: آن شب ترسيده بودم. حالا هم پشيمان هستم. من دنبال دعوا نبودم. ميخواستم از خانوادهام دفاع كنم.
قاضي عزيزمحمدي بعد از شنيدن آخرين دفاع متهم و وكيل مدافع وي با مستشاران وارد شور شد و بهنام را به 15 سال حبس و پرداخت ديه به اولياي دم و سعيد محكوم كرد.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۴ تير ۱۳۹۳ - ۱۰:۱۴
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 37]