واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: ظرف نذري شمال شهريها در انتظار مجوز دولت
ابوي ميگويد: اين هم از چاله! حالا بايد بگرديم دنبال مناره!
ميگويم: شما هم اين روزها mp3صحبت ميكنيد. قبلاً رو راست حرف دلتان را ميزديد. نكند خبرهايتان را دروازهباني ميكنند؟ تحت فشاريد. رژيم گرفتهايد يا... حالا لطفاً بگوييد منظور نظرتان چه بوده و خلاص.
ميگويد: هيچي. لازم نيست شلوغش كني. خبر اين است كه براي ايام ماه مبارك رمضان در چهار نقطه تهران تابلوهاي اتحاديه پلاستيك نصب ميشود كه مردم ميتوانند از اين مراكز معتبر ظروف را خريداري كنند. بعد نذري و افطاري بدهند و خيرات كنند و هيچ شكمي در ماه مبارك گشنه نماند.
ميگويم: حالا، منظورتان اين است كه مردم ظرف بخرند اما چيزي ندارند كه درون ظرفها بريزند و كذا؟ عجب چالهاي ميشود! نفروشند كه بهتر است. اينطوري مردم ظرفها را ميبينند دلشان غش ميرود. آب هم نميتوانند در آن بدهند، گران در ميآيد با قيمت جديد!
ميگويد: اين يك نكتهاش است. نكته بعدي آن چهار نقطه طلايي است. يكي از اين مراكز در جنوب تهران در منطقه راه آهن (خيابان بهداري)، در جنوب غربي (خيابان مولوي)، در منطقه غرب (سازمان آب، صادقيه) و چهارمين مركز در خيابان آذربايجان است.
ميگويم: خب پس معلوم شد شمال شهريها به چاه و مناره احتياج ندارند. اين چه ظلم فاحشي در حق آنان است؟ شايد آنها خواستند نذري بدهند. افطاري بدهند. كار خير كنند. اصلاً پولهايشان را حلال كنند!
ميگويد: رئيس اتحاديه پلاستيك تهران گفته براي ماه رمضان امسال براي عزيزاني كه در شمال شهر زندگي ميكنند و دسترسي به اين فروشگاهها براي آنها سخت است در نظر داريم كه توسط ماشينهايي اين ظروف را به فروش برسانيم كه بعد از گرفتن مجوز مربوط از دولت اقدامات لازم را در اين زمينه انجام ميدهيم.
ميگويم: اگر تا آن موقع دولت جلسه تشكيل نداد چه؟ مجوزش چه ميشود؟ بيظرف نمانند ملت يكوقت! بهتر بود مثل بليت هواپيما نرخ ظرفها را آزاد ميگذاشتند تا ملت در بعضي روزهاي خاص ارزانتر بخرند. اين اتحاديه پلاستيك هم به قول حيدر مستخدمين حسيني شده است مثل بورس. آخر گفته سازمان بورس علامتهايي را نشان ميدهد كه منجر به وضعيت كنونياش شده....
ميگويد: من از بورس سر در نميآورم اما در مورد بليت راست ميگويي. خيلي توفير ميكند. فكرش را بكن ارزانترين بليت هواپيما حدود 64 هزار تومان و گرانترين بليت حدود 349 هزار تومان است. ظرفهاي غذا هم همينطور ميشد. اصلاً يك فكري. مردم بيايند ظرف خالي به هم بدهند. بالاخره پول بابتش دادهاند. قيمت ظرف هم كه بالا رفته... اصلاً دستگاه ظرفسازي بخرند...
ميگويم: درست مثل بورس. شما امروزكالايي را كه تا دو سال پيش طبق يك عدد مشخصي ميخريديد، امسال همان كالا را تقريباً چند برابر گذشته خريداري ميكنيد. چطور ميشود كه ارزش واحدهاي پذيرفته شده در بورس ما قيمتش اينقدر پايين آمده باشد. قيمت محصولات بالا رفته است، ارزش خود كارخانه بالا نرفته؟ لبنيات، مس، فولاد و خودرو قيمتهايشان سه برابر افزايش پيدا كرده، قيمت خود كارخانه پايين آمده...
ميگويد: من از افطاري مردم صحبت ميكنم و تو از بورس ميگويي؟ من از ظرفهاي خالي غذا ميگويم و تو از بليت 349 هزار توماني پرواز داخلي ميگويي؟ انگار من پدر تو نيستم يا تو پسر من نيستي. خجالت نميكشي. يكجوري حرف ميزني انگار بورس بازي و هر شب با هواپيما ميآيي خانه.
ميگويم: وصفالعيش نصفالعيش. ما كه عادت داريم نان را لاي نان بپيچيم و سحر را به افطار برسانيم. چرا جوش ظرف و مظروف را ميخوري پدرم.
ميگويد: خدا را شكر كه هنوز هم به نان خالي قانعي. پسر خودمي. اي آفرين...
نویسنده : اولاد آدم
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۳ تير ۱۳۹۳ - ۱۷:۴۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 52]