واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری موج:
۱ تير ۱۳۹۳ (۱۰:۴ق.ظ)
کيهان: رأي مردم و بازي فتنهگران
به گزارش خبرگزاري موج، کيهان نوشت: «تظاهرات خياباني در شرايط هيجاني و حضور دشمن بسيار خطرناک است. چون خيابان که در و دروازه ندارد! هر کسي وارد ميشود، هر که ميخواهد شعار ميدهد، هر که ميخواهد سنگ ميزند مگر اين که يک انضباط آهنين باشد... که چنين چيزي نيست. چطور يک گروه ميتواند مردم را دعوت کند و بگويد به ما بپيونديد!؟ اين «الواتي» که آمدند و اين همه خسارت وارد کردند،... ريشه اينها را اگر بخواهيم پيدا کنيم در نفوس خودمان، ميبينيم که مسئله اصلي خودخواهي است، باندپرستي و جناحپرستي است، اگر خدا و انقلاب و کشور و جامعه را اصل قرار بدهيم و منافع خودمان و باند و گروه خودمان را در مرحله بعد قرار بدهيم، اين اتفاقات نميافتد. يعني هر انسان منصف و فهميدهاي اگر حساب بکند و ببيند اين حرکتش به ضرر نظام است، حرکتش به اقتصاد کشور، به آبروي کشور، به مقدسات کشور، به روحيات مردم آسيب وارد ميکند، اگر اخلاق و «دين اسلامي» داشته باشد، خوب نميکند! اشکال کار الان اين است که خيليها براي خودشان يک دکاني مقابل اسلام باز کردهاند».
اين روزها يادآور اوجگيري جريان کودتاي تمامعيار فتنهگران عليه نظام است. کودتايي که از حمايت همهجانبه عوامل داخلي و خارجي دشمنان قسمخورده نظام برخوردار بود و براي چند ماهي، امنيت و آسايش مردم را نشانه رفت. خرداد 88 کودتا عليه جمهوريت نظام به دست مدعياني بود که اتفاقا بيش از همه از رأي مردم و احترام به آراء عمومي دم ميزدند اما خيلي زود دروغ آنها هويدا شد و تا آنجا پيش رفتند که از ريختن خون مردم براي رسيدن به مقاصد شوم خود هيچ ابايي نداشتند! آنچه در ابتداي اين نوشتار خوانديد سخنراني انقلابي يکي از مخالفين فتنه 88 نيست! يک نطق آتشين در ايام اوجگيري آشوبها و توهين به همه مقدسات دين و انقلابمان نيست، يک فرياد دردمندانه از جانب بيداردلان آن روزگار نيست، نه! اينها سخنان آقاي هاشمي رفسنجاني است که چند سال قبل از فتنه، در خطبههاي نماز جمعه، به درستي و از سر فهم ضرورت حفظ انقلاب بيان شده و در سينه تاريخ براي مقايسه باقي مانده است.
اين که آن روزها چه گذشت و چه اتفاقاتي افتاد، ماجراي بارها گفته شده- و البته شنيدني و خواندني- است که فعلا موضوع اين نوشتار نيست. اما اينکه چه ميشود زمامداران و سياسيون تغييراتي تا اين حد شگرف ميکنند و تا اين حد معارض و مخالف سخنان و در اصل عقايد ديروز خود سخن ميگويند، موضوع مهمي است که نبايد و نميتوان از کنار آن به سادگي گذشت. اين که به تعبير آقاي هاشمي رفسنجاني خودبيني و خودخواهي آن قدر بر آدمي اثر بگذارد که در مقابل رأي يک ملت خود را برتر و بالاتر ببيند، چيز کم اهميتي نيست که بتوان به سادگي از کنار آن گذشت. اين که سخنگوي دولت در چشم يک ملت نگاه کند و بي هيچ پروايي بعد از سالها بگويد «دل ما هيچ وقت با منتخب سال 84 صاف نشد و هيچ گاه نتوانستيم وي را به عنوان «مظهر جمهوريت نظام» بپذيريم» از چه چيزي حکايت دارد؟! يقيناً جابجايي موضوعات حائز اهميت در قاموس فکري برخي سياسيون، دليل مهمي است که ميتوان آن را سرمنشأ فتنه 88 و مسائل پس از آن دانست. در گذشته مهمترين موضوع حائز اهميت براي رجال سياسي ما، خدا محوري و خدمت به مردم بود. همين دو گزاره مهم- که بارها در سخنان امام راحل و امام حاضر به جديت و تاکيد گوشزد شده- سبب ميشد که در تصميمگيريها، شاهد کنار رفتن نفسانيات و اولويت دادن به حفظ نظام و اسلام باشيم. حتي اگر گله و شکايتي در ذهن مقام مسئولي نقش ميبست با در نظر گرفتن اصليترين مصالح مردم و شرايط نظام، موضوع دوستانه و عاقلانه دنبال ميشد. اين روش نيکو بخصوص در طول ساليان جنگ، برکات و خيرات فراواني براي مردم و جامعه داشت. مردم باور ميکردند که مسئولان از خودشانند و دغدغه اصلي آنها، دغدغه و درد مردم است. اما به تدريج تمايلات نفساني و دنيايي در دل و جان عدهاي - هرچند قليل- جا باز کرد. براي آنها اگر تا ديروز راي مردم مهم و ترازوي نظام بود، امروز براي حفظ منافع حزب و گروه خود آن را لگدمال کرده و زير پا ميگذارند! اگر تا ديروز دشمنان بيروني نظام، دشمن مشترک مليت و هويت ديني و اسلامي ما بودند، امروز ميتوان براي حفظ منافع باندي و جناحي خود با آنها زدوبند کرد، به ديدارشان رفت و حتي کمک مالي از آنها گرفت! در مقابل که؟ در مقابل يک ارتش تا دندان مسلح!؟ نه! در مقابل مردمي که فقط و فقط يک کار کرده بودند، به نامزد ديگري غير از نامزد يک جريان سياسي مدعي و زيادهخواه رأي داده بودند. همين جا بايد گفت اساسا مراد اين نوشتار بررسي عملکرد منتخب آن روز مردم نبوده و نيست بلکه مراد، تکريم رأي مردم است، صرف نظر از اين که چه کسي و در چه دورهاي واجد اکثريت ميشود. بار سنگيني که گناه و خيانت اين عده به نظام و جامعه تحميل کرد، چيزي نيست که بتوان به سادگي از کنار آن گذشت و يا آن گونه که امروز بعضيها ميگويند مرور زمان آن را کهنه کند. آن واقعه، سند مظلوميت يک ملت و خيانت عدهاي است که با توسل به دروغ و هياهوي تبليغاتي، جشن پيروزي يک ملت نه در برابر رقيب، که در برابر دشمنان قسمخورده را به ماهها التهاب و بحران تبديل کردند. خيانت کساني که جوانان وطن را به کشتن دادند، کشتهسازي کردند، تخريب و غارت و آتشسوزي کردند و بعد آمدند و گفتند، دروغ گفتيم! هيچ تقلبي در کار نبود! تقلب اسم رمز آشوب بود! مروري بر سخنان و اقارير صريح افرادي مثل ابطحي، عطريانفر، حجاريان و... از يک سو از عمق خيانت و خباثت اين جريان پرده برميدارد و از ديگر سو از بيپايه و اساس بودن مدعيان آنها حکايت ميکند.
اگر ماجرا به همين جا ختم ميشد، جاي حرف چنداني باقي نميماند! ميتوانستيم بگوئيم عدهاي به مردم خيانت کردند، مردم مقاومت کردند، سرشان به سنگ خورد، پشيمان شدند، توبه کردند و مردم کريمانه آنها را بخشيدند. اما آيا واقعا چنين شد؟! از هر طرف که به موضوع نگاه کنيم واقعيت غير از اين است. امروز در عراق و سوريه، سربازان آمريکا در جنگي نيابتي در قالب گروهي به اسم «داعش» گردهم آمدهاند و بدون فروگذاري از هر جنايتي حتي قتل کودک معصوم چند ماهه، در صدد سرنگوني دولتهاي منتخب مردم و برپايي حاکميت مطيع و منقاد آمريکا هستند. در سال 88 هم همين سربازان نيابتي آمريکا، همين راه را رفتند، آنها هم آدم کشتند، آتش زدند و به مقدسات حمله کردند آنها در سال 88 تا آخرين فشنگ اسلحهشان را شليک کردند و وقتي با سيل بنيانکن مردم در 9 دي مواجه شدند به سوراخي خزيدند و ساکت شدند! ساکت شدند، اما توبه نکردند نه سرانشان و نه برخي از تهماندههايشان!
عدهاي ميگويند نظام در مجازات آنها -همه آنها- با اين همه جنايت آشکار کوتاهي کرد! عدهاي ديگر ميگويند که نه! نظام رأفت به خرج داد و خواست آغوشش براي بازگشت آنها باز باشد. اما هر چه بود کسي مجازات نشد جز عدهاي قليل. اين رفتار- صرفنظر از علت آن و صرفنظر از درستي يا نادرستي آن- سبب تجري و گستاخي عدهاي شده است! اکنون آنها طلبکارانه با مردم و نظام روبرو ميشوند و مواضع خود در گذشته را براي مردم و بخاطر مردم اعلام ميکنند! و يادشان رفته که رفقايشان از «دروغ تقلب» سخن گفتهاند يادشان رفته که نتانياهو آنها را بزرگترين سرمايه اسرائيل در ايران ميدانست. جالبتر آنکه عدهاي براي تطهير و تبرئه سران فتنه، به تحريف تاريخ دست ميزنند و ميگويند که بله پيامبر اعظم(ص) هم ابوسفيان را بخشيد اما نظام، حاضر به بخشش سران فتنه نيست! آنها يادشان رفته يا تا اين اندازه مطالعه ندارند که ابوسفيان پس از اسلام آوردن و اقرار به اسلام بخشيده شد و تا قبل از آن پيامبر رحمتللعالمين جانانه با او قتال و جهاد ميکرد. و اکنون آيا سران فتنه حاضرند به زبان، همچون ابوسفيان، اقرار کنند؟ تاکنون که نکردهاند! ابوسفيان خود راس کفر بود و توبه و اسلام آوردن او، عمود خيمه کفر را به زمين انداخت در حالي که سران داخلي فتنه و همراهان آنها، چيزي نيستند جز عوامل دست چندم شيطان بزرگ که عملاً جادهصافکن آنها براي بازگشت به حاکميت در ايران اسلامي بودند.
تطبيق تاريخي رفتار سران و عوامل فتنه با واقعيتهاي تاريخ اسلام، بسيار عبرتآموز است که خود فرصت و مجالي ديگر ميطلبد اما در پايان سخن بار ديگر به ابتداي اين نوشتار و نقل سخنان آقاي هاشمي باز گرديم و از قول وي يادآور ميشويم که به راستي اگر هر انسان منصف و فهميدهاي محاسبه کند که حرکتي که ميکند به ضرر نظام و اسلام و انقلاب است، اگر اخلاق و دين اسلامي داشته باشد چنين نميکند. با معيار درستي که از سخنان ايشان بدست ميآوريم پرسشي که باقي ميماند اينست که آيا آنها که در تنور فتنه دميدند و آنها که هنوز هم بر همان سياق و روش شيطاني اصرار دارند، اخلاق و دين اسلامي دارند!؟
حسين شمسيان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاری موج]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 24]