واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری موج:
۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۳ (۰:۱۴ق.ظ)
پير من، فردوسي والا تبار / اي ز تو بنياد ايران پايدار فردوسي طوسي، خاک انسان ايراني را در کالبد فرهنگ و هنر ناب اين دير کهن بيخته و جوهره ي ناب اين اقليم اهورايي را با جادوي قلم خود به تبلوري يگانه پيوند داده است.
به گزارش خبرگزاري موج، در جهان بسيار کميابند افرادي که بلنداي مرتبه ي آدمي بيش از هر چيز ديگر در آنان نمود دارد و به تمام معنا اگر چه جسمشان محدود به دوره ي خاصي است، اما؛ روح شان در کنگره ي عرش مأوايي جاودانه و ابدي دارد. انسان هايي که هيچ آرزو و ادعايي براي خويش ندارند، ولي؛ پيوند مردمان -باسواد و بي سواد- با آنان و آثار ادبي شان پيوندي ابدي همراه با ارادت و اعتقاد است. در زبان و پهنه ي ادب فارسي هم افرادي هستند که طي قرون، با روح و روان قوم ايراني در هم سرشته شده اند. بي شک فردوسي طوسي يکي از اين شخصيت هاست که گويي خاک انسان ايراني را در کالبد فرهنگ و هنر ناب اين دير کهن بيخته و جوهره ي ناب اين اقليم اهورايي را با جادوي قلم خود به تبلوري يگانه پيوند داده است.
فردوسي با نيروي کلام، جاني فراتر از اين سراي سپنج به آدمي و قهرمانان اين ديار مي بخشد و به انسان اين خاک پر گهر، آرماني فرا زميني عطا مي کند. بلنداي کلام آن، حکايت از بلنداي روح گوينده ي آن دارد. کلامي که نه سروده ي يک فرد، بلکه چکيده و جان مايه ي يک تمد ن و قوم است. به ديگر سخن اگر چه شاهنامه زاييده ي طبع يک تن است، اما؛ کتابي است که جوشيده از سرچشمه اي به نام ايران پر صلابت از رشادت ها و بزرگي هاست و بدين گونه است که گاهي يک کتاب، «جان جهان» يک تمدن مي شود به مانند هومر در يونان و يا هملت شکسپير.
شاهنامه ي فردوسي، جوهره و عصاره ي فرهنگ، تمدن، هنر، رويدادها، انديشه ها و فرزانگي هايي است که ايران در دوران شکوه و بالندگي اش به آيندگان هديه کرده است. شاهنامه آفريده ي دست خالقي است که آفريدگانش را در همان دنياي خاکي به اوج مرتبه ي انساني فرا مي خواند و سند قوميت و نسب نامه ي مردم ايران را سروده است که ريشه ي آنان را تا گذشته هاي افسانه اي اش مي گستراند و پنجره ي اين مرز و بوم را بر روي افق پهناور زمان در سراسر گيتي مي گشايد.
فردوسي در اين کتاب، کشش و کوشش زنده ي يک ملت را بيان مي کند. از خلال آن مي توان به نحوه ي زيستن و انديشيدن قوم ايراني دست يافت. شاهنامه کتابي است که نه تنها حماسه ي ساکنان ايران زمين، بلکه حماسه ي بشر پوينده است که با سرنوشت قهار دست و پنجه نرم مي کند، رنج مي کشد و مي کوشد تا معنا و حيثيتي در خور در زندگي خويش به جاي گذارد و آيين درست زيستن را به آيندگان خود فرا ياد آورد.
زيبايي و شکوه کلام فردوسي و بلنداي فکر او، حد نهايي توانايي بشر را در سخن گفتن نشان مي دهد. شاهنامه شايد تنها کتابي در زبان فارسي باشد که بي آنکه اشک در ديده حاري گردد، نتوانش خواند. فردوسي حقيقت ايران را در خلال افسانه ها سرود و اين موهبت بي نظير را خاص خود داشته که هم در زندگي و هم بعد از مرگ، بر اورنگ افسانه ها بنشيند.
شاهنامه مي تواند به ياري نسل سرگردان امروزي بيايد و روح مغرور و ملتهب او را مايه ي تنبه و تسکين باشد. در اين ميان پهلوانان بزرگ آن به ما مي آموزند که زندگي را دوست مي دارند، بي آنکه از مرگ بترسند و از عمر بهره مي گيرند، بي آنکه بي اعتباري جهان را از ياد ببرند.
پير من، فردوسي والاتبار / اي ز تو بنياد ايران پايدار
اي ز تو جاويد نام راستان / اي ز تو نو، روزگار باستان
بي تو ايران وادي بي نام بود / بي تو نام زندگي دشنام بود
بي تو ايران ذوق آبادي نداشت / بي تو شور و شوق آزادي نداشت
بي تو ايران سرزميني سرد بود / جلوه گاه جاودان درد بود
اين وطن محراب آزادي نبود / سرزمين پاکي و شادي نبود
بي تو آيين شرف بي رنگ بود / بي تو نام سربلندي، ننگ بود
نام فردوسي چنان خورشيد باد / صد هزاره، ياد او جاويد باد
تا که خورشيد است و ماه و عشق و کين / زنده ي جاويد باد ايران زمين
«هادي بهي»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاری موج]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 59]