واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: «چنار» و «كوزي» سودي به حال خراب سينماي ما ندارد!
در آن روزگار تا توانستيم ضدقصه و با تكيه بر كليشههاي سينماي آوانگارد اروپا پيش رفتيم بلكه سري بين سرها درآوريم، غافل از اينكه هنر به واسطه اصالتش است كه اعتبار كسب ميكند و نه به واسطه چركنويس كردن از دست اين و آن!
ما ايرانيان در دميدن سرنا از سر گشاد يد طولايي داريم؛ زماني به لطف مديران سينمايي دهه 60 راه جهاني شدن را در توليد آثاري اگزوتيك و ارائه آنها به جشنوارههاي آن وري ديديم و به اين واسطه هرچند تا مدتي در كانون توجه سياسيبازاني بوديم كه به نام برگزاري جشنواره و دعوت از فيلمهاي سياهنمايانه ايراني ميخواستند اين طور به مخاطب جهاني القا كنند كه ايران جز كوير، روستايي، عقبافتادگي، محروميت و تنگنا چيز ديگري را تجربه نميكند، ولي اين روند كليشهاي در نهايت كار را به جايي رساند كه فيلمسازي به نام كوئنتين تارانتينو بيرودربايستي سينماي جشنوارهاي ايران را به سخره گرفت و آن را سينمايي ضدمخاطب خواند! در آن روزگار تا توانستيم ضدقصه و با تكيه بر كليشههاي سينماي آوانگارد اروپا پيش رفتيم بلكه سري بين سرها درآوريم، غافل از اينكه هنر به واسطه اصالتش است كه اعتبار كسب ميكند و نه به واسطه چركنويس كردن از دست اين و آن! آن روزگار و آن آثار بهرغم ذهنيت منفي كه بر ذهن مخاطبان به جاي گذاشت، گذشت و گذشت تا رسيديم به دوران جديد؛ دوراني كه همانها كه روزگاري با ساخت فيلمهاي روشنفكرنمايانه مخاطبان را از سينما فراري دادند حالا فرياد وااسفا سر دادهاند كه چرا سينما مخاطب ندارد. همانها اين روزها هر جا كه مينشينند و هر تريبوني كه مييابند در كنار صحبت درباره انصراف داوطلبانه خود از دريافت يارانه(!) از اين ميگويند كه چرا مخاطب ايراني اين سالها مشتري پروپاقرص سريالهاي شبكههاي ماهوارهاي شده است؟ هيچ كس هم به نقش آن نگاه محدود و روشنفكرانه و ضدسرگرمسازي دهه 60 اشاره نميكند! نگاهي كه به مرور زمان و با گستردگي دامنه رسانههاي سرگرميساز كار را به جايي رساند كه مخاطبان ايراني ستارههاي سريالهاي ترك زبان را بهتر از بازيگران مطرح سينما بشناسند. چنار+كوزي؟ اما موضعگيري سينماي ما در برابر اين دگرديسي هم جالب است. اين روزها گروهي از تهيهكنندگان و كارگردانان به دنبال آن هستند كه با دعوت از بازيگران سريالهاي ترك براي بازي در فيلمهايشان احتمالاً شرايط استقبال مخاطبان از فيلمهايشان را فراهم آورند! او كه زماني سياهنمايانهترين و در عين حال فانتزيترين تصوير از وضعيت زن در اجتماع ايران را در «انتهاي خيابان هشتم» تصوير كرده بود به دنبال آن است كه بازيگري ترك به نام «تولگا هان سايشمن» را براي فيلم تازهاش «موج كوتاه رديف 444» به خدمت بگيرد. اين تولگا بيشتر از همه به واسطه بازي در سريال «عمر گل لاله» و ايفاي كاراكتر «چنار» شناخته ميشود. كارگرداني ديگر كه زماني اكشنهايي نظير «ياسهاي وحشي» و «شيرهاي جوان» باب طبع سينماهاي حوالي ميدان امام حسين را ميساخت نيز به دنبال آن است كه از بازيگري ترك به نام «كيوانچ تاتليتوگ» براي بازي در تازهترين فيلمش «مجاني» استفاده كند. اين جناب كيوانچ هم به واسطه نقش «كوزي» در سريال ترك «كوزي گوني» براي ايرانيان شناخته شده است! افراط و تفريط از ديرباز همزاد هم بودهاند؛ همان طور كه بنيانگذاران سينماي گلخانهاي دهه 60 ضدمخاطب بودن و تكيه بر فرم را بهترين راه براي رهايي از انگي به نام فيلمفارسي ميدانستند و تا توانستند سعي كردند به نوعي خاص از سينما كه بيشتر به درد سينماتكها ميخورد سوبسيد بدهند حالا هم عدهاي سينماگر پيدا شدهاند كه گمان دارند اگر پاي بازيگران سريالهاي محبوب ماهوارهاي را به فيلمهايشان باز كنند آنگاه اين صفهاي طويل مقابل سينماهاي نمايشدهنده است كه تجديد ميشود! اما هيچكس نيست به اين دوستان بفهماند مخاطب اگر بازيگر سريال «عمر گل لاله» را به نام ميشناسد نه به خاطر توانايي فوقالعاده اين بازيگر به خاطر فضاي تابوشكنانهاي است كه در اين سريالها از روابط زن و مرد ميبيند! مخاطب اين سريالها را ميبيند براي رفع خستگي در زماني كه مشغول صرف شام يا ميوه بعد از شام است! همين مخاطب اگر سريالي مثل «پايتخت» جلوي رويش باشد به راحتي قيد چنار و كوزي و گوني را زده و به تماشاي شيرينكاريهاي نقي معمولي مينشيند! پس حضور يا عدم حضور ستارههاي ترك در فيلمهاي ايراني هيچ سودي به حال مخاطب ايراني ندارد كه اگر اين طور بود فيلمهاي اخير ايرج قادري به واسطه آن همه خاطرهاي كه از خود در سينمايفارسي به جاي گذاشته بود، بايد پرفروشترين فيلمهاي سال ميشدند. ديكاپريو را هم بياوريد كاري از پيش نميبريد آقاي كارگردان! مخاطب ايراني فيلم خوب را هرچقدر هم كه مهجور اكران شود ميبلعد؛ درست مثل «خط ويژه» مصطفي كيايي كه بهرغم محدوديت در پخش تيزر باز هم فروش خود را داشته است! پس اگر به دنبال جلب نظر مخاطب هستي برو به دنبال قصههايي كه در دل همين اجتماع رخ ميدهند و آدمهايش از بطن ما برخاستهاند. قصه خوب كه انتخاب كني گمنامترين بازيگران هم اگر واقعاً بازيگر باشند در فيلم تو ميدرخشند و در نهايت مخاطب هم به سينما ميآيد، اما اگر ظرف اجتماع را نشناسي، چنار كه هيچ، ديكاپريو را هم از سينماي هاليوود بياوري طرفي نميبندي.
نویسنده : حامد مظفري
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: 15 ارديبهشت 1393 - 22:18
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 93]