واضح آرشیو وب فارسی:فارس: در حال و هوای کتاب «شهید گمنام»
شهدای گمنام به روایت ابوالفضل سپهر
روز میلاد حضرت ابوالفضل(ع) پیکر او تشییع شد. باور کردنی نبود، نمیدانم چه کسی این گونه هماهنگ کرد، کسی که یک عمر به عشق شهدای گمنام شعر سرود و صحبت کرد و ... در کنار آنها در قطعه ۴۴ به خاک سپرده شد.

خبرگزاری فارس - حسین قرایی؛ شاید جالب باشد کتابی راجع به شهدای گمنام چاپ بشود و تا حدودی این شهیدان که به گمنامی شهره هستند معرفی بشوند. «شهید گمنام» عنوان کتابی است که راوی هفتاد و دو روایت از شهدای گمنام و جاویدالاثر است. البته در این کتاب به روایتهایی برمیخوریم که به معرفی هنرمندانی که بیشترین دغدغهشان همین شهدا بودند می پردازد؛ خواندن خاطرهای از شاعری که متأسفانه این روزها گمنام است از همین دست خاطرههاست که خواندنی است؛ «شهریور هشتاد و سه و روزهای اول ماه شعبان بود. ابوالفضل سپهر دوباره حالش بد شده بود. شب بود که او را سریع به بیمارستان رساندیم. در اورژانس او را بستری کردیم. جوانی در گوشهای نشسته بود و گریه میکرد. ابوالفضل با همان حال خرابی که داشت جوان را صدا کرد. چهره جوان به بچههای مؤمن و ... شباهت نداشت. ابوالفضل با سختی پرسید: چی شده؟ جوان هم گفت: برادرم سکته کرده، خیلی حالش بد است. نمیدانم چه کنم. ابوالفضل مکثی کرد و گفت: کاری که میگویم انجام بده، مطمئن باش نتیجه میگیری! فردا صبح برو بهشت زهرا(س)! برو قطعه 44 که برای شهدای گمنام است. معمولاً کسی آن جا نمیرود. برو این قبرها را تمیز کن و به نیت شهدای گمنام زیارت عاشورا را بخوان. از آن ها بخواه که برای برادرت دعا کنند. مطمئن باش خدا به خاطر دعای آنها حاجت تو را برآورده میکند. جوان گفت: چشم. بعد گفت: به ظاهر من نگاه نکن، من خودم بچه هیئتی هستم. به این شهدا اعتقاد دارم. ساعتی بعد حال ابوالفضل بدتر شد، او را به سیسییو منتقل کردیم، آنجا نشسته بودم که یاد اشعار ابوالفضل افتادم. شعرهایی به سبک اتل متل که در مورد شهدا سروده بود. بیشتر این اشعار در بهشت زهرا (س) و سر مزار شهدای گمنام سروده شده بود. صبح فردا همان جوان را دیدم. در بیمارستان به دنبال ما میگشت! خیلی خوشحال بود. من را که دید پرسید: شما از همراهان آقای سپهر هستید؟ گفتم: بفرمایید! جوان از حال ابوالفضل پرسید. بعد ادامه داد: امروز صبح رفتم بهشت زهرا (س) قطعه شهدای گمنام را پیدا کردم. شروع کردم به شستن قبرها، بعد هم مشغول خواندن زیارت عاشورا و قرآن شدم. ساعتی بعد برگشتم اینجا، باورتان نمیشود! دکتر میگفت: امروز آزمایش گرفتیم، برادرتان مشکلی ندارد، میتوانید او را مرخصی کنید! جوان این را گفت و خوشحال خداحافظی کرد و رفت. ابوالفضل سپهر همان روز از پیش ما رفت. روز میلاد حضرت ابوالفضل (ع) پیکر او تشییع شد. باور کردنی نبود، نمیدانم چه کسی این گونه هماهنگ کرد، کسی که یک عمر به عشق شهدای گمنام شعر سرود و صحبت کرد و ... در کنار آنها در قطعه 44 به خاک سپرده شد.» (شهید گمنام صص 139-137) * سادگی طرح جلد کتابهای گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی یک شاخصه از چند شاخص اصلی این گروه شده است، به طوری که اگر این سادگی و بیآلایشی روی جلد جلوهنمایی نکند، انگار نقصی در کتابهای این گروه به چشم میآید. علاوه بر سادگی در طرح جلد، سادگی در نوشتن مطالب نیز وجود دارد و تا آن زمان که زیبایی و نظم کلمات را خراش نمیدهد زیباست. گاهی اوقات برخی قسمتهای کتاب ارزشمند «شهید گمنام» شعاری میشود و این شعاری بودن دلزدگی مخاطب را سبب میشود. نگاهی گذرا به مقدمه کتاب مذکور مبین این نکته است. با خواندن «شهید گمنام» از دریچههای مختلف به دنیای سراسر معطر شهیدان ورود پیدا میکنید و هوایی تازه وجودتان را در بر میگیرد. مطالعه «شهید گمنام» شما را به دنیای معنوی شهیدان ابراهیم هادی، مصطفی ردانیپور، عبدالحسین برونسی، حمید و مجید باکری، محمدرضا عسگری، علیرضا عاصمی، جعفر جنگروی، اسماعیل قهرمانی، حسن زمانی و دیگر شهیدان آشنا میسازد. این کتاب را از دست ندهید. این کتاب توسط نشر امینان منتشر شده است و تقریباً هر خاطرهای به عکس زیبایی از شهیدان آذین بسته شده است. دویست و یک صفحه خاطره از شهدای گمنام، که البته همه شهدایی که از آنها خاطره روایت شده گمنام نیستند و یا گاهی اوقات خاطره با محوریت فرد دیگری گفته میشود، گنجینهای است که این بار هم از چشم تیزبین بر و بچههای گروه شهید ابراهیم هادی دور نمانده است. انتهای پیام/
93/01/30 - 13:29
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 100]