واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: ماااا به کافه ها و دود سیگار...ماااا
امید هامون:به گمانم حرف تازه اى دارم درباره یك سوژه تكرارى :چرا همچنان ترانه هاى قدیمى زیر لب ها زمزمه مى شوند اما ترانه هاى امروزى آن سان كه باید گل نمى كنند؟
1- شاید تفاوت در آدم هاى دیروز و امروز است ؛ دیروزى ها یا شاید حتى من و شما در دیروزها ، عاطفى تر بودیم ، احساساتمان دم دستمان بود و دلمان براى لرزیدن در برابر بیتى عاشقانه بى تابى مى كرد ... اما امروزى ها یا شاید حتى من و شما در امروز ، حوصله این قرتى بازى ها را ندارند ؛ چنان هشت ها گرو نه ها شده كه عاشقى از یادها رفته است ؛ اصلا جنس این روزگار مجال خیال یار ندارد ...این گمانه ضعیفى نیست زیرا همین امروز هم ترانه هاى تغزلى با تم هاى ترانه هاى قدیمى ماندگار خلق و خوانده مى شود اما مانند دیروزها و دیروزى ها كمتر كسى ست كه آن را از بر كند: نمونه اش همین ترانه نو آمده همایون شجریان از شعر بانو سیمین بهبهانى :چرا رفتی ؟! چرا من بیقرارمبه سر سودای آغوش تو دارمنگفتی ماه تاب امشب چه زیباستندیدی جانم از غم ناشکیباست ...یا این ترانه عاشقانه زیباى گروه پالت به نام " یادگار دوست " :من قلب تو را ز دست آسان ندهمدل بر نکنم ز دوست تا جان ندهماز دوست به یادگار دردی دارمکان درد به صد هزار درمان ندهم٢- دقت كردین ضبط صوت توى خانه ها نیست ! تلویزیون و ماهواره زحمت همه ارتباطات صوتى تصویرى خانه ها را مى كشند ؛ حضور موسیقى در خانه ها یعنى pmc با دو تا شبكه مانند او ؛ سلیقه موسیقى امروز و گوش موسیقى نسل امروز ، تلویزیونى ست نه گزیده جویى ضبط صوت ؛ البته از الزامات امروز ، گویا اتومبیل هم هست كه برخى خانواده ها به تعداد اعضا دارند و ضبط صوت اتومبیل هم با این باندهاى خفن ، دوبس دوبس دوست مى دارد نه مرغ سحر و تا بهار دلنشین و على كنكورى نه حتى بیا بریم دریا كنار!!این باندها باید بكوبند كه دور دور ماشین سوارى بچسبد؛ ضبط اتومبیل هم كه دم دست باشد و cd به رسم امروز mp3 شده ، هر چى بخواى با یك دكمه دم دست است و كلا به حافظه و از بر كردن ترانه چه حاجت ؟!٣- دیگه كسى پیاده روى دلى شبانه نمى رود كه در كوچه پس كوچه هاى باغى ، ترانه سر دهد؛ امروزه همه پیاده روى ها به دستور پزشك تغذیه براى كاستن از وزن است لذا باید با سریع ترین دور ممكن انجام شود... لابد كجاى كارم ، چون دیگه كوچه باغ سیرى چند ... غیر این امروزه یكى توى خیابان آواز سر دهد گشت ارشاد نگیردش ، همین من و شما مى گوییم بیچاره دیونه است .٤- حافظه مون كجا بود ؛ از دستاوردهاى این روزگار این است كه كسى نمره تلفن خانه اش را هم بلد نیست ؛ یعنى موبایل شده همه دار و ندار ؛ یكى دیروز توى تحریریه ما مى پرسید " ١١٨ چنده ؟ " اون یكى مى گفت " بذار توى موبایلم save دارم ! " ( البته نه به این پیش پا افتادگى ولى تو همین مایه ها بود) ؛ نایى براى حافظه ها نمانده كه ترانه از بر كند.٥- برخى كارشناسان هم معتقدند ترانه هاى امروزى از ادبیات روزمره كوچه خیابان لبریزند و دیگر مثل سابق آن ابیات فرهیختگى ، قداست كلمات و تمثیل هاى خیال انگیز را ندارند لذا پربیراه نیست اگر در ذهن نقش نمى بندند؛ ترانه موفق " عشق پست مدرن " رضا یزدانى را كه احسان گودرزى سروده مثال مى آورند:... با تو ارزونه تورم...تو یه تعریف جدیدی از یه مفهوم قراضهمیشه با تو به سفر رفت تو یه ویلای فرضیجاده چالوسُ قورت داد با یه کارت سوخت قرضی...دیگر جان دادن براى جانان و عطر گیسوى یار را لولو برده است ؛ از این قسم ترانه ها بسیار سراغ دارید ؛ مثلا اونجا كه امروزه در وصف انتظار یار " صندلى خستست " شنیدین كه " رضا یزدانى " خونده ترانه اى از " هومن حسن پور " :.... هوا چهل درجه تب داره، اخبار می گفت آسمون صافهاما من امشب ابر می سازم، از دود سیگار عطر نسکافهخونه دلتنگه، صندلی خستست، کوچه لج کرده بی تو بن بستهرادیو دق کرد،قبضِ رو تاقچه صداتو روی تلفن بستهقرصا کم میشن...شاید عمق شاعرانگى در عشق هاى امروزى به چنین ترانه هایى ختم شود كه البته به جاى خود زیباست اما آن اصالت هاى غزل هاى كهن در آن نیست ؛ اثرى از على عظیمى :...من باد می شم می رم تو موهاتحرف می شم می رم تو گوشاتفکر می شم تو کله اتمن بنز می شم می رم زیر پاتفقر می شم می رم تو جیباتگرگ می شم می رم تو گله ات...و در ادامه :... من برق می شم می رم تو چشماتاشک می شم رو گونه اتزلف می شم میام رو شونتمن باد می شم می رم تو موهاتسیگار می شم می رم رو لبهاتدود می شم میرم تو ریه ات ...یا ته قربونى شدن براى دلبر كه گویا از خواننده " آرشا" ست :یه روز اگه نباشی تجریش برات بمیرهونک همین که رفتی ذات الریه بگیرهاین وسط لطفا تیتر مطلب را هم چشمى بیندازید كه از عاشقانه هاى عصر معاصر است.٦- و بسیارند تم اعتراض در ترانه هاى امروزى كه به حتم دیروزها دیده نمى شد ؛ گلایه هاى تند و تیزى كه در آثار قدیمى نهایتش شكوه به خداوند بود ؛ در این روزگاران به فحش و ناسزا رسیده است كه با توجه به معذورات ما ، به ذهن آوردن نمونه هایش با شما .ببخشین صبحونه امروز مفصل بود و ممكن است شما را از ناهار بیندازد ؛ اما ذكر این نكته را ضرورى مى بینم كه من هم مثل شما با بسیارى از این ترانه هاى امروز لحظات خوش داشته ام و مقصود از این نوشتار همان بود كه در لید آمد و بس والا پرواضح است كه ممكن است بخشى از طرفداران این خوانندگان عزیز این ترانه ها را با جان و دل دوست بدارند و لذت هم ببرند كه گواراى وجود نازنین شان.
گرد آوری: فرهنگ و هنر سیمرغwww.seemorgh.com/culture
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 49]