واضح آرشیو وب فارسی:آخرین نیوز: دیپلماسی دلواپسی! |طنز|
پوریا عالمی در روزنامه شرق نوشت:قوورقورقورقورقور. صدای اگزوز موتور هزار را که شنیدم سر برگرداندم و دیدم سر چهارراه طالقانی موتورهزارها تجمع کردهاند. روی هر موتور هزار یک جوان رعنا نشسته بود. این صحنه را که دیدم دلواپس شدم. رفتم جلو و کله مبارک را از آمبولانس آوردم بیرون و گفتم: چی شده؟ همه با هم گفتند: ما دلواپسیم. گفتم: دلواپس چی؟ همه با هم گفتند: دلواپس هستهای. دلواپس فرهنگی. دلواپس کاترین. دلواپس ظریف. گفتم: خیلیخب. همه با هم ریلکس کنید. همه با هم ریلکس کردند. گفتم: نفس عمیق بکشید. حالا یک چیز خوب و رنگی و مهربان و نایس را تصور کنید. آفرین... تصور کنید وسط سازمان ملل هستید... آهان... حالا اسم شما را صدا میزنند... شما از پلهها میروید بالا... میروید پشت تریبون... الان همه تلویزیونهای دنیا دارد شما را نشان میدهد... تصور کنید... آفرین... به بالا نگاه میکنید... پروژکتورهای خیلی بزرگی روی سقف است... نور پروژکتورها افتاد روی سر و کول شما... در این لحظه که شما روشن شدید همهچیز برای شما روشن میشود و همه رازهای دیپلماسی بر شما روشن میشود... تصور کنید... هاله نور شما را در برگرفته... نور پروژکتورها چشم شما را میزند و حاضران در سالن را نمیتوانید ببینید... با خودتان فکر میکنید که «اوه پسر... این چراغها چندولته؟»... برای همین فکر میکنید چون شما محو پروژکتورها شدهاید، آنها هم به شما زل زدهاند و محو شما شدهاند... همه با هم داشتند تصور میکردند. گفتم: الان چی میبینید؟ همه با هم گفتند: ما داریم جهان را از جلو مدیریت میکنیم. گفتم: خیلیخب. حالا یکدقیقه مدیریت نکنید و فرمان جهان را ول کنید و ببینید که صندلیها خالیخالی است عزیزانم. همه فرمان را ول کردند و دیدند سران کشورهای دیگر ول کردند و رفتند. گفتم: حالا تصور کنید جلیلی هستید و دارید با کاترین اشتون مذاکره میکنید... همه تصور کردند. گفتم: نتیجه مذاکرات شما چیست؟ همه گفتند: ما احساس غرور میکنیم چون توانستیم روی پوشش کاترین اشتون تاثیر بگذاریم. گفتم: پوشش را ول کنید. مذاکرات چهخبر؟ همه گفتند: کاترین اشتون متاثر شده و یقهاش را بسته... گفتم: اصلا ولش کنید. حالا چشمهایتان را باز کنید. چشمهایشان را باز کردند. گفتم: حالا نتایج مذاکرات دولت روحانی را در نظر بگیرید. تحریمها دارد برداشته میشود، وضعیت اقتصادی یک نیمچه ثباتی گرفته، تورم بگویینگویی کنترل شده، ساختوساز کشور از سر گرفته شده... الان چه احساسی دارید؟ همه با هم گفتند: ما دلواپسیم. گفتم: اساسا جهانبینیمان با هم فرق میکند. همه با هم گفتند: ما دلواپسیم... گفتم: اینطوری من هم دارم کمکم دلواپستان میشوم. همه با هم گفتند: ما دلواپسیم. گفتم: حالا برنامهتان چیست؟ چه پیشنهادی دارید؟ همه با هم گفتند: ما دلواپسیم. ما فقط دلواپسیم. در این لحظه رادیوپیام را روشن کردم. مجید خراطها طی ترانهای خطاب به دلواپسی طرفداران احمدینژاد گفت: «درسته با من اینروزا یهذره کمتر از پیشی/ ولی تنها برم جایی هنوز دلواپسم میشی...» بعد علی لهراسبی طی ترانهای از طرف طرفداران دلواپس به احمدینژاد گفت: «داره دلواپسی دنیامو به آتیش میکشونه / اینهمه پیغوم و پسغوم میفرستم که بدونه.» از درک موقعیت و اینهمه دلواپسی عاجز بودم. آمبولانس را روشن کردم و پامو گذاشتم روی گاز و مستقیم رفتم توی دیوار و خلاص.
دوشنبه, 15 ارديبهشت 1393 ساعت 08:35
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آخرین نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 8]