تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 27 مرداد 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):فاطمه پاره وجود من است، هر که او را بیازارد مرا آزار داده و هر که او را خوشحا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

بهترین وکیل تهران

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

الکترود استیل

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

سایت ایمالز

بازسازی ساختمان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1811411925




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

غلامرضا امامی: خانه سیمیمن جلال، خانه دل ما، خالی شد


واضح آرشیو وب فارسی:نامه نیوز:
غلامرضا امامی: خانه سیمیمن جلال، خانه دل ما، خالی شد

غلامرضا امامی: خانه سیمیمن جلال، خانه دل ما، خالی شد
آذر سال 46 که نخستین‌بار با دکتر شریعتی به دیدار جلال رفتیم و همان سال با مهندس بازرگان. کشور خانم چایی می‌آورد. انگار دیروز بود همه یادها در دیده‌ام و در دلم زنده می‌شوند. آن خانه پرخاطره خانه دل ما بود. به گزارش نامه نیوز، غلامرضا امامی منتقد ادبی در یادداشتی در شرق نوشت:

نازک آرای تن ساقه گلی
که به جان کاشتمش
و به جان دادمش آب
ای دریغا به برم می‌شکند.
«نیما»‌

پای آن کوه بلند در خیابان عشق، کوچه مهر، خانه‌ای بود میان بن‌بست ارض و سما که زمین را به آسمان پیوند می‌داد. گل‌های اقاقیا از دیوار خانه آویزان بود. از دور دودکشی آجری به چشم می‌خورد و دری سبزرنگ. این خانه آجری را جلال ساخته بود و به همسرش سیمین پیشکش کرده بود. از راه که می‌رسیدی، دست چپ تابلو خانم اعتمادی بود و در اتاق نشیمن یک قالی قدیمی و چند مبل چوبی، روبرو طرحی از آیدین آغداشلو که از سیمین رقم زده بود و دو تصویر از جلال؛ تصویری که بر بلم نشسته بود یادگار روزهایی که با هوشنگ پورکریم به خرمشهر آمد و در خدمتش بودم. تصویر دیگری بر دیوار آویزان بود. آخرین تصویر جلال در اسالم، همان تصویر با دست شکسته‌بسته. دست چپ قفسه‌ چوبی سفیدرنگی بود، بالای سر عکسی از مولا علی که در کنار آن داخل قفسه، عکس تختی بود و کارت تبریک نوروزی بود مزین به تصویر امیرکبیر و مصدق که در آن، این شعر آمده بود:

هنوز منتظر آنیم تا ز گرمابه
برون بیاید آن آفتاب عالمتاب

سیمین می‌گفت: پس از کودتا با جلال این کارت‌ها را برای دوستان می‌فرستادیم که خاطره پیر احمدآباد از میان نرود. دست راست شومینه‌ای هم بود که جلال ساخته بود، در کنار آن شومینه چه بزرگ زنان و مردانی نشسته بودند از امام موسی صدر بگیر و بیا تا نیما و شهریار... دو خاطره را خوب به یاد دارم:

آذر سال 46 که نخستین‌بار با دکتر شریعتی به دیدار جلال رفتیم و همان سال با مهندس بازرگان. کشور خانم چایی می‌آورد. انگار دیروز بود همه یادها در دیده‌ام و در دلم زنده می‌شوند. آن خانه پرخاطره خانه دل ما بود. با آن خانه از 17سالگی آشنایم و بارها بر سر سفره مهر صاحبخانه نشسته بودم. سیمین می‌خواست این خانه به همان گونه که هست بماند و در زمان زندگی‌اش به شماره 11466 – 22/12/1382 ثبت میراث فرهنگی شده بود. روزی گفت که مرتب از میراث فرهنگی می‌آیند و اینجا می‌نشینند و می‌گویند مبادا میزی جابه‌جا شود می‌ترسم در زمان زندگیم از خانه بیرونم کنند.نگرانی‌اش را با دوست دیرین، احمد مسجدجامعی در میان گذاشتم. روزی با او به دیدارش رفتیم و سیمین از همه‌چیز و همه‌جا سخن گفت.دم رفتن به مستخدم خانه گفتم، دیگر کسی را به خانه راه ندهند و اگر کسی کاری داشت با آقای مسجدجامعی تماس بگیرد.سیمین آرام شد. ما در آخرین زادروزش، هشتم اسفند 1390، جمعی که از انگشتان یک دست تجاوز نمی‌کردیم در کنارش بودیم، شاد و سرحال و خندان بود.در اسفند 1390 هفته‌ای قبل از پروازش، به دیدارش رفتم، گفت: می‌ترسم که پس از من خانه سرنوشت بدی پیدا کند، دلم می‌خواهد همین‌طور بماند و بنیادی به نام نیما- که خانه‌اش همان نزدیکی بود - جلال و من به‌پا شود و چیزی جابه‌جا نشود. گفتم سیمین‌خانم، عمرتان دراز باد، حتما.

چهارشنبه عصر 10 اردیبهشت جمعی گرد آمده بودیم در حسینیه ارشاد و من به یاد سیمین، سخن می‌گفتم، غافل از آنکه در همان ساعت‌ها تمام خانه، کتاب‌ها و یادداشت‌ها و تابلوها در کارتن‌ها چیده شده و همسایه‌ها گفتند که بار کامیون شده. این نقل و انتقال، بی‌حضور لی‌لی ریاحی فرزندخوانده او، نماینده میراث‌فرهنگی و نماینده وزارت ارشاد انجام گرفته بود. به سرعت برق، خانه خالی شده بود و با مشاهده همسایگان همه ‌خانه در کارتن‌ها از خانه خارج شده بود. خانه پرخاطره‌ای که دادگاه بدوی، دستخط سیمین، وصیت او و امضای او را تایید کرده بود، اما با اعتراض ساکنان خانه همه منتظر حکم نهایی در خرداد بودند. وقتی که چندی پیش خانه تغییر کاربری داد و برای سریالی به اجاره سیما درآمد، تنها صدای اعتراض از حمید نورسمتی از خبرگزاری مهر برآمد و کسی چیزی نگفت. من بسیاری از خانه‌ها را در اروپا دیده‌ام. پس از مرگ صاحبان ‌خانه، خانه به همان صورت اصلی حفظ شده بود. نمونه زنده‌اش خانه «فروید» در وین که هنوز قالی ایرانی که بیماران ‌روانی، را بر آن درمان می‌کرد و نیز تحریر و یادداشت‌ها و قلم و کاغذش به همان‌گونه مانده بود. هنگام تخلیه خانه کسی پرسیده بود: چگونه می‌توان دوباره این خانه را چید، و شکل قدیمی‌اش را حفظ کرد؟ فرموده بودند یادمان هست! من صبح پنجشنبه 11اردیبهشت خبر را شنیدم. اما کار از کار گذشته بود، خانه فروخته شده بود. خانه خالی شده بود. نگهبان خانه که از سوی شهرداری گمارده بودند، گفت که فقط من هستم و موکتی و یخچالی... لابد آقایان یادشان رفته بود که یخچال را ببرند. من نمی‌دانم با وجود اعتراض دکتر خلاقی همسر لی‌لی ریاحی و ارایه کپی وصیت سیمین به مسوول حقوقی و مدیرکل املاک تهران منطقه یک در صبح چهارشنبه 10اردیبهشت چرا این جابه‌جایی سریع انجام گرفته است؟ من نمی‌دانم چرا قبل از این تاریخ سخنی از سوی ساکنان خانه گفته شده؟ من نمی‌دانم چه دست‌های پیدا و پنهانی با خانه دل ما چنین کردند اما این را می‌دانم که آفتاب زیر ابر نمی‌ماند و: فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید / شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد.






1393/2/13





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نامه نیوز]
[مشاهده در: www.namehnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن