محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826657647
عادت به موسيقي انسان را از تعقل دور مي كند !
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
عادت به موسيقي انسان را از تعقل دور مي كند ! نويسنده:شهيد سيد مرتضي آويني نكاتي پيرامون بحث موسيقي از نگاه شهيد آويني : 1_ از سياق عبارات بر مي آيد گوينده درصدد بيان سرفصلهاي موضوعات قابل تحقيق و بررسي در بحث موسيقي مي باشد. 2_ با توجه به محتواي مطلب و از آنجا كه متن مذكور يك مقاله مدون علمي در بحث نيست ، لازم بود بيان محاوره اي مقاله تا حدي حفظ شود تا معلوم شود كلمات گوينده در حقيقت حاصل يك گفتگوي خصوص است نه ايراد يك سخنراني و يا ارائه يك مقاله علمي . 3_ از آنجا كه برخي از مباحث نظري اسلامي ، استطرداد و به مناسبت موضوع مطرح شده اند و گوينده قصد بيان تمامي زواياي آن بحث را نداشته است . لذا ممكن است موهم وجود خطا در تفكر گوينده باشد . چاره كار يا حذف مطلب بود و يا درج پاورقي آنهم حتي المقدور با استفاده از نظرات خود گوينده كه در مواضع ديگر آن را بيان كرده است – مثل بحث «شيطان كه از صفت ملائك خارج شد » - اما نهايتا سياست كار بر حفظ يكپارچگي بحث در همين صورت فعلي قرار گرفت. 4- يكي از بزرگترين مشكلات بحث موسيقي كه از گذشته وجود داشته آن است كه موسيقدانهاي ما غالبا متدين نبوده اند و متدينين ما نيز موسيقي شناس نبوده اند . به نظر ما بزرگترين و برجسته ترين وجه گوينده ذووجهين بودن اوست. اين دو خصوصيت در كنار خصوصيت زمان شناسي و خلاقيت و ذوق گوينده ، تركيبي استثنائي است كه توانسته است از ميان مايه هاي مختلف موجود در حوزه ها ي متفاوت بحث ، نظرياتي بديع و نسبتا جامع الاطراف در اين موضوع را خلق نمايد. 5- اين بحث حاوي سرفصلهائي مهم در بحث موسيقي در حوزه هاي فلسفه ، روانشناسي ، كلام ، اصول و نيز بحثهائي در جامعه شناسي و فقه مي باشد كه علاوه بر انكه مي تواند براي محققين علاقمند در هر يك از اين حوزه ها قابل استفاده و پي گيري باشد ، در حقيقت خود نوعي ارائه روش براي هر كسي است كه مي خواهد با نگاهي جامع الاطراف در اين بحث وارد شود. 6- گوينده در ابتداي بحث خود چنين متذكر مي گردد : درباره بحثي كه مي خواهم مطرح كنم ، اصلا پذيرش آن مطرح نيست . نبايد بدون چون و چرا قضيه را پذيرفت و خودتان هم مي دانيد هيچ توقعي در اين زمينه ندارم. 7- اين صحبت به دليل زنگ تلفن و لزوم پاسخگويي به آن متوقف شد و برحسب تقدير، بحث در ميانه كلام ناتمام ماند كه اين خود موجب دريغ مضاعف است. لفظ موسيقي را نمي شود در احاديث به يك معنا گرفت ، به اين دليل كه خدمتتان عرض مي كنم . در زمينه تمام هنرهايي كه ما با آنها سرو كار داريم ، موسيقي خصوصيتي دارد – و آن چه حقير خدمتتان عرض مي كنم ، با توجه به اين خصوصيت است كه در مورد موسيقي هست و در مورد ساير هنرها نيست – مسئله اين است كه موسيقي مجموعه اي از اصوات است و تركيب اين اصوات با يكديگر به صورت لفظ در نيامده و به صورت كلمه هم نيست . چون كلمات در محاوره ، اصواتي هستند كه در مجموع يك لفظ را ساخته اند . اما مجموعه اصوات موسيقي لفظ نيست ، كلمه هم نيست . به اين علت اين سخن را مي گوئيم كه الفاظ موضوع هستند به ازاي معاني، يا به تعبير ما موضوع هستند به ازاي اسماء الله. يعني شما در مقابل معاني خاصي ، كلمات خاصي را وضع كرده ايد كه وقتي اين كلمات ادا مي گردد ، انسان به سمت آن معنا دلالت مي شود و اين دلالت فقط دلالت وضعي و قراردادي هم نيست . التبه به جاي اين بحث اينجا نيست و در اينجا نمي خواهم به اين مطلب بپردازم كه كلمات اصلا چه نسبتي با معاني دارند. اما به هر طريق وقتي كسي مي گويد «ميز» اگر عادتا اين را نداند كه اين لفظ به ازاي چه معنايي است ، نمي فهمد مقصود از اين كلمه و اين لفظ چيست – يعني از اين سه حرفي كه مي گويد : «ميم »، «ياء» و «ز» - علت اين كه آدم هايي با زبان هاي مختلف حرف يكديگر را نمي فهمند ، همين است . چون براي آنها الفاظ دلالت بر آن معاني نمي كند و نمي دانند كه وضع اين الفاظ در مقابل چه معنايي است . الفاظ وقتي به صورت صوت در مي آيند و به گوش مي رسند، انسان از طريق تجزيه و تحليل عقلايي و در واقع عقلاني مي فهمند معنايي كه در آن مستقر است ، چيست ؟ اما در موسيقي وضعيت اين چنين نيست ، يعني وقتي اصوات ، چه اصواتي كه از طريق ابزار خارج مي شود ، يا در مجموع از نوار شنيده مي شود و يا حتي به صورت صوت حسنه و بدون كلمات از حنجره كسي در مي آيد – البته بحث در اينجا در مورد موسيقي بدون كلام است ، موسيقي اي كه شعر در آن نيست ، همان خود موسيقي ، بدون كلام – وقتي اين صورت در مي ايد ، اصلا به ازاي معاني خاصي نيست كه براي شما آن معنا را دلالت كند و تفاوت اساسي كه با ساير اصوات و الفاظ دارد ، اين است كه اصلا تجزيه و تحليل عقلايي نمي شود. موسيقي را نمي شود تجزيه و تحليل عقلايي كرد. اصلا از اين طريق هم دريافت نمي شود . بلكه دريافت آن از طريق اعصاب است ، نه از طريق عقل ، حال آن كه وقتي لفظ ادا مي شود ، انسان آن را از طريق عقل مي گيرد . نقش را هم همين طور ، وقتي شما نقش و تصوير مي بينيد ، آن را تجزيه و تحليل عقلاني مي كنيد . نقش را چشم مي بيند ، اما چشم هم تا عقل در مورد آن حكم نكند ، اصلا نمي فهمد كه آن چيست ؟ چشم قدرت تشخيص ندارد و هر چه تشخيص است به عقل بر مي گردد. اين عقل است كه تشخيص مي دهد يك نقش مربوط به چيست و وقتي در مورد آن تجزيه و تحليل عقلاني انجام شد ، آن نقش دلالت بر يك معنا مي كند اما در مورد موسيقي اين طور نيست ، يعني مورد تجزيه و تحليل واقع نمي شود و اين تفاوت اساسي در درك اين مطلب است و چرا كه بايد از يك طرف موسيقي را بررسي كرد كه اصلا ماهيت آن چيست ؟ آيا اين موسيقي همان موسيقي ملكوتي است كه ما معتقديم در ملكوت موجود است ، يا نه ؟ بعد بايد تحقيق كرد كه نحوه دريافت آن توسط انسان چيست ؟ يعني از چه طريق دريافت مي شود و تاثيراتي كه بر روي انسان باقي مي گذارد ، چطور تاثيراتي است ؟ اگر تجزيه و تحليل عقلايي نمي شود ، پس انسان آن تاثيرات را چگونه دريافت مي كند؟ و به چه طريق اين تاثيرات به دريافت هاي خاصي منتقل مي شود ، كه انسان را وامي دارد به اين كه بگويد من زبان موسيقي را مي فهمم يا نه ؟ (چنين چيزي مشهور است كه مي گويند مثلا من زبان موسيقي را مي فهمم يا نمي فهمم ). يعني آن دريافت هاي خاصي كه انسان دارد و عقلايي هم نيست ، اينها چگونه وحدتي است و چه مشتركاتي با يكديگر دارد كه انسان در مجموع مي گويد من زبان موسيقي را مثلا مي فهمم يا نمي فهمم ؟ و ايا اصلا درك دو آدم از يك موسيقي واحد ، واحد است و يا آنها دو درك مختلف از آن دارند؟ اصلا اين تعبيرات در چه شرايطي حاصل مي آيد ؟ آيا شرايط مختلف هم تاثيري بر اين دريافت ها مي گذارد يا نه ؟ و مي دانيد كه بايد راجع به همه اينها بحث كرد. اكنون از اول ، مطلب بر سر اين است كه موسيقي موسيقي ملكوتي ، همه عالم را پر كرده است و اصلا عالم ملكوت بدون موسيقي ملكوتي قابل تصور نيست . علت اين مطلب بماند اما اگر اين را بپذيريم ، بايد بدانيم كه اين موسيقي چگونه در وجود انسان حاضر است ؟ و آن چيزي كه در دنيا حاصل مي آيد ، مثلا از طريق ابزار يا از طريق حنجره ، آيا همين است يا اين نيست ؟ آن چيزي كه راجع به موسيقي مشهور است و نقل مي كنند ، همين ابياتي است كه از مولوي رسيده است : بانگ گردش هاي چرخ است اين كه خلق مي نوازندش به تنبور و به حلق ما هم از ابناي آدم بوده ايم در بهشت اين لحن ها بشنوده ايم ابيات ديگري هم راجع به موسيقي هست كه به طور معمول ذكر مي شود و نسبتي كه بين موسيقي ملكوتي و موسيقي دنيايي برقرار مي كنند ، معمولا يا استناد به همين اشعار است . از اينجاست كه نظر اهل تصوف نسبت به موسيقي با نظر اهل تشيع فرق مي كند و بعضي از اهل تصوف حتي با موسيقي عبادت مي كردند، آنها با دف عبادت مي كردند و سماع اهل تصوف هم به همين جا باز مي گردد. تصور آنها اين است كه از طريق لحن ها به همان وجد و شعفي مي رسند كه از الحان بهشتي مي رسند و همان وجد و شعفي كه آن الحان ملكوتي در وجود انسان ايجاد مي كند ، در وجود اين انسان هم ايجاد مي شود. يعني فكر مي كنند اين موسيقي همان الحان ملكوتي است ! حال آن كه اين چنين نيست . البته نسبتي با آن الحان دارد ، اما اين چنين نيست كه ما ذاتشان را عين يكديگر بگيريم. علت اين است كه در دنيا انسان مختار است و افعال او از اختيار خودش بر مي آيد. يعني فعل انسان به خودش بر مي گردد و در واقع بالذات مصنوع و مخلوق خودش است و بالعرض مصنوع حضرت حق است . حال وقتي اصوات موسيقي را به نت ها تجزيه مي كنيم ، شكي نيست كه اصلا زيبايي هر يك از نت يك امر فطري است . يعني انسان ها يا از طريق تجزيه و يا از طريق ديگر ، به تناسبات زيبايي در اصوات رسيده اند كه به صورت نت درآمده است و نهايتا در طول تاريخ اين تناسبات زيبا را از طريق تجزيه يا از طريق ديگر ، به صورت نت ها حفظ كردند. زيبايي اين تناسبات ، زيبايي فطري است . هيچ شكي هم در آن نيست كه زيباست و زيبايي آن فطري است و اين براي همه افراد بشر زيباست ، به اصل فطرت بشر برگشت دارد و به همان اتحاد فطري انسان با عالم وجود بر مي گردد. همان گونه كه انسان فطرتا با عالم وجود متحد است ، همين اتحاد فطري كه با عالم دارد اصوات را در نظر او زيبا جلوه مي دهد . يعني اين اصولات حقيقتا زيباست ، منتهي بايد بر سر اين بحث كرد از آنجا كه موسيقي فقط همين اصوات نيست ، تركيبي بين اين اصوات اتفاق مي افتد و ريتمي هم بر آن بار مي شود كه به اصطلاح خود موسيقدانان به آن هارموني مي گويند و اين را ريتم . يعني آن ضرب و ضرباهنگ را كه سرتاسر حاكم است و سپس اين ملودي در واقع در خلال اين ضرباهنگ مي دود و در مجموع اين تركيب نهايي را كه تركيبي از آن مجموعه اصوات و مجموعه نت ها است ، به علاوه آن ريتم بخصوص. آيا اين رجوع به همان موسيقي ملكوتي دارد ؟ يعني عين همان موسيقي ملكوتي است يا نه ؟ اگر بخواهيم اين را عين همان موسيقي ملكوتي بگيريم ، در واقع ذات انسان و واسطه گي انسان را در اين ميان فراموش كرده ايم ؟ حال آن كه انسان در فعل خود مختار است و در اينجا بايد بر سر اين مطلب بحث كرد. يعني پرسيد وقتي انساني ، از طريق ابزار اين اصوات را خارج مي كند و با هم تركيب مي نمايد – و مسئله همان تركيب آنها است – وقتي اين اصوات زيبا را با هم تركيب مي كند ، اين تركيب ماهيتا چيزي مجزاي از آن اصوات به تنهايي است ؟ اين ماهيت آيا همان موسيقي ملكوتي است يا نه ؟ بكي از راههايش اين است كه بنشينيم و درباره اين تحقيق كنيم كه آدمي كه اين موسيقي را مي سازد ، چه مي كند ؟ يعني سيري كه طي مي شود تا اين موسيقي حاصل بيايد چيست ؟ اين سير چيست كه محصول آن اين چيزي است كه به اسم موسيقي و به مثابه موسيقي در خارج جلوه كرده است ؟ آدمي كه موسيقي را مي سازد، سعي مي كند اين اصوات را مطابق با عواطف و احساسات دروني خود با يكديگر تركيب كند ، به نحوي كه در نهايت بعد از تركيب اين مجموعه با يكديگر و مجموعه اين اصوات با هم ، اين انطباق با عواطف و احساسات دروني او موجود باشد. اين درست است يا نيست ؟ يعني نهايتا چيزي را مي نوازد كه منطبق بر احساسات و عواطف دروني خودش است . اين كه هست و شكي در اين نيست . بعد از اين يك بحثي است درباره اين كه كسي كه مي شنود ، چگونه مي شنود و چگونه اين مطلب را دريافت مي كند ؟ آيا عين همين را دريافت مي كند يا نه ؟ اين يك بحث ديگر است . اما اينجا در اين كه انسان سعي مي كند كه به هر جهت اين اصوات را منطبق بر احساسات و عواطف دروني خود ، با يكديگر تركيب كند ، شكي نيست ، بايد بر سر اين بحث كرد كه آيا مي شود اين ماهيت مركب و مجموعه اصوات را بالذات به ملكوت برگرداند؟ اين بالذات به خود شخص موسيقيدان بر مي گردد و همين واسطه گي است كه ممكن است موسيقي را داوودي كند يا آن را شيطاني نمايد. هر دو وجه تعبيري كه در آن حديث وجود دارد، در اينجا ممكن است . فقط در اينجا اين واسطه گي هم هست . اگر انسان اهل حق باشد، يعني آن الحان را بشنود و بعد سعي كند چيزي كه مي سازد و با يكديگر تركيب مي كند ، عين آن الحان ملكوتي باشد و امكان اين هم موجود باشد – البته بر سر اين هم بايد بحث كرد كه آيا اين امكان موجود است كه از طريق ابزار به آن الحان برسيم – آن وقت مي شود گفت كه اين موسيقي ملكوتي است و آنگاه بالذات مي شود آن را به ملكوت برگرداند. اما باز هم امكان اين كه اين موسيقي شيطاني باشد ، موجود است كه دليل آن را عرض مي كنم. اگر اين انسان اهل حق نباشد چطور ؟ وقتي كه ما صحبت از شيطان مي كنيم ، يعني وقتي در آن حديث مي گويد: موسيقي نوحه شيطان است در فراق بهشت ، شيطان كه موجود موهومي نيست. شيطان در وجود همه زندگي مي كند و خارج از وجود همه هم باز موجوديت دارد. اگر اين انسان ، اهل عبوديت شيطان باشد چطور ؟ مسلما او چون سعي مي كند كه خود را و آن عواطف و احساسات دروني خود را بيان كند ، نتيجتا به تركيبي مي رسد كه اين تركيب بيشتر با عنوان شيطاني مناسبت دارد تا عنوان داوودي . اين يك مسئله است كه شما نمي توانيد آن ماهيت مركب را كه به صورت موسيقي جلوه كرده است ، بالذات به عالم غيب برگدانيد و بگوئيد كه : ما هم از ابناي آدم بود ه ايم در بهشت اي لحن ها بشنوده ايم بله ، ما هم از ابناي آدم بوده ايم ، در بهشت اين لحن ها بشنوده ايم ، ولي اينجا واسطه گي انسان مريح است . اينجا مولوي هم اين اشتباه را كرده است ! منبع: http://www.e-resaneh.com/خ
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 503]
صفحات پیشنهادی
عادت به موسيقي انسان را از تعقل دور مي كند !
عادت به موسيقي انسان را از تعقل دور مي كند ! ... بلكه دريافت آن از طريق اعصاب است ، نه از طريق عقل ، حال آن كه وقتي لفظ ادا مي شود ، انسان آن را از طريق عقل مي گيرد .
عادت به موسيقي انسان را از تعقل دور مي كند ! ... بلكه دريافت آن از طريق اعصاب است ، نه از طريق عقل ، حال آن كه وقتي لفظ ادا مي شود ، انسان آن را از طريق عقل مي گيرد .
فرق بین عادت و فطرت در چیست؟
عادت به موسيقي انسان را از تعقل دور مي كند ! اين عقل است كه تشخيص مي دهد يك نقش مربوط به چيست و وقتي در مورد آن تجزيه و ... يعني مورد تجزيه و تحليل واقع نمي شود ...
عادت به موسيقي انسان را از تعقل دور مي كند ! اين عقل است كه تشخيص مي دهد يك نقش مربوط به چيست و وقتي در مورد آن تجزيه و ... يعني مورد تجزيه و تحليل واقع نمي شود ...
اسلام و موسيقى
پيامبر همواره به قرائت قرآن با صوت جميل دعوت مىكردمسلمانان نخستين موسيقى ... و حيا را مىبرد،شهوت را مىافزايد،مروت را نابود مىكند ومانند شراب انسان را مست و از خود بيخود مىكند. .... او اين علم را از اصواتهماهنگ سماوى كه طبيعت اصيل و عقل دقيق او باعثشنيدن آنها مىشد به دستمىآورد. .... عادت به موسيقي انسان را از تعقل دور مي كند !
پيامبر همواره به قرائت قرآن با صوت جميل دعوت مىكردمسلمانان نخستين موسيقى ... و حيا را مىبرد،شهوت را مىافزايد،مروت را نابود مىكند ومانند شراب انسان را مست و از خود بيخود مىكند. .... او اين علم را از اصواتهماهنگ سماوى كه طبيعت اصيل و عقل دقيق او باعثشنيدن آنها مىشد به دستمىآورد. .... عادت به موسيقي انسان را از تعقل دور مي كند !
حكيم جامع نگر
پدرش، ابن سينا را به آيين اسماعيليان دعوت مي كند اما وي هر چند به سخنان آنان گوش مي ... و پرهيز از تعصب و هوس و عادت و راه و رسم معمول اشاره مي كند و به فلسفه دوستان مي ... پس با توجه به محال بودن دور و تسلسل، واجب الوجود بالذات ثابت مي گردد كه جامع جميع ... مي گويد: عقل هاي انسان ها، كنه و حقيقت نخستين يعني خدا را درك نمي كنند اما به ...
پدرش، ابن سينا را به آيين اسماعيليان دعوت مي كند اما وي هر چند به سخنان آنان گوش مي ... و پرهيز از تعصب و هوس و عادت و راه و رسم معمول اشاره مي كند و به فلسفه دوستان مي ... پس با توجه به محال بودن دور و تسلسل، واجب الوجود بالذات ثابت مي گردد كه جامع جميع ... مي گويد: عقل هاي انسان ها، كنه و حقيقت نخستين يعني خدا را درك نمي كنند اما به ...
رزق حلال و راههاي به دست آوردن آن(2)
امام صادق(ع) ميفرمايند: «كسي كه معشيت توسعه يافته ندارد، عقل و انديشهاش آشفته، ... هر گناهي كيفر و آثاري دارد كه در دنيا و آخرت دامن گير انسان مي شود. ... كه نعمتها را از انسان دور ميكند، ظلم قدمها را ميلغزاند، ملتها را نابود ساخته و نعمتها را سلب مي كند»(90). ... 15ـ عادت به دروغ و قسم دروغ: برخي انسانها براي فروختن جنس خود چند قسم دروغ مي ...
امام صادق(ع) ميفرمايند: «كسي كه معشيت توسعه يافته ندارد، عقل و انديشهاش آشفته، ... هر گناهي كيفر و آثاري دارد كه در دنيا و آخرت دامن گير انسان مي شود. ... كه نعمتها را از انسان دور ميكند، ظلم قدمها را ميلغزاند، ملتها را نابود ساخته و نعمتها را سلب مي كند»(90). ... 15ـ عادت به دروغ و قسم دروغ: برخي انسانها براي فروختن جنس خود چند قسم دروغ مي ...
نگاهي به مفهوم دولت - شهر در نظريه افلاطون
بنابراين براي فيلسوفي نظير افلاطون كه به سعادت انسان و به زندگي حقيقةً خوب ... وي سپس در كتاب دوم(4) پيشنهاد مي كند كه اگر كشور را مورد ملاحظه قرار دهند همان .... علاوه بر موسيقي ، ورزش بدني در تعليم و تربيت شهروندان جوان نقشي ايفا خواهد كرد . .... شخصي مي شود، سپس بهانه را دور مي افكند، كه در او عقل حاكم است، نيكبخت ترين مردم ...
بنابراين براي فيلسوفي نظير افلاطون كه به سعادت انسان و به زندگي حقيقةً خوب ... وي سپس در كتاب دوم(4) پيشنهاد مي كند كه اگر كشور را مورد ملاحظه قرار دهند همان .... علاوه بر موسيقي ، ورزش بدني در تعليم و تربيت شهروندان جوان نقشي ايفا خواهد كرد . .... شخصي مي شود، سپس بهانه را دور مي افكند، كه در او عقل حاكم است، نيكبخت ترين مردم ...
دكتر محمدعلي اسلامي ندوشن
زيبايي نسبي است، و بايد به چشم عاشق خوش آيد. ... همين يك تن را ميبيند و ديگران را از نظر دور ميدارد. .... يك گل يا يك صورت انسان كه در معرض دگرگوني است، هنر نقّاشي يا شعر آن را در همان تازگي و جواني خود متوقّف ميكند. .... به خصوص اين درباره موسيقي صدق ميكند، زيرا گوشي كه پرورده تمدّن خاصّي است، آهنگ مورد عادت خود را ميطلبد.
زيبايي نسبي است، و بايد به چشم عاشق خوش آيد. ... همين يك تن را ميبيند و ديگران را از نظر دور ميدارد. .... يك گل يا يك صورت انسان كه در معرض دگرگوني است، هنر نقّاشي يا شعر آن را در همان تازگي و جواني خود متوقّف ميكند. .... به خصوص اين درباره موسيقي صدق ميكند، زيرا گوشي كه پرورده تمدّن خاصّي است، آهنگ مورد عادت خود را ميطلبد.
به یاد داشته باش که ...
از میان کسانی که برای دعای باران به میعادگاه می روند تنها کسانی که با خود چتر می برند به کارشان ایمان دارند. ... آدم های بزرگ شرایط را خلق می کنند و آدم های کوچک از آن تبعیت می کنند. ... عادت کن همیشه حتی وقتی عصبانی هستی عاقبت کار را در نظر بگیری. ... دراین روزهایی که انسان ها،حتی خیال پرواز با دست هایشان رابا خنده های عصبی، ...
از میان کسانی که برای دعای باران به میعادگاه می روند تنها کسانی که با خود چتر می برند به کارشان ایمان دارند. ... آدم های بزرگ شرایط را خلق می کنند و آدم های کوچک از آن تبعیت می کنند. ... عادت کن همیشه حتی وقتی عصبانی هستی عاقبت کار را در نظر بگیری. ... دراین روزهایی که انسان ها،حتی خیال پرواز با دست هایشان رابا خنده های عصبی، ...
موفقيت چيست؟
چرا همواره از انسانهاى خوشبخت مىپرسند: راز موفقيت شما چيست؟ بعضى از ... به اين مهم توجه نمىكنيم كه طرز برخورد ما با مسائل روى چگونگى حل آنها تأثير مىگذارد. ... وقتى فرد عادت كند پيوسته باختها، شكستها، فقدانها، كينهها، دشمنىها و اتفاقات ناگوار را .... اكنون هر چه احساس گناه، ترس و خشم و غضب و نفرت و انزجار است، دور مىريزم.
چرا همواره از انسانهاى خوشبخت مىپرسند: راز موفقيت شما چيست؟ بعضى از ... به اين مهم توجه نمىكنيم كه طرز برخورد ما با مسائل روى چگونگى حل آنها تأثير مىگذارد. ... وقتى فرد عادت كند پيوسته باختها، شكستها، فقدانها، كينهها، دشمنىها و اتفاقات ناگوار را .... اكنون هر چه احساس گناه، ترس و خشم و غضب و نفرت و انزجار است، دور مىريزم.
هدايت جلال
انسان بزرگ از پس چالش هاي زمان ـ كه به قصد ويراني و به فراموشي سپردن قد علم مي كند ... هاي راديكال چپ مذهب را به كنار نهاد، ولي وقتي كه دوباره به دامن آن بازگشت از سر عادت ... هدايت به دموكراسي غربي دل بست و عقل مدرن راپذيرفت، اما وقتي جنگ جهاني شروع شد، ... چگونه دريك متن، اين دو شخصيت دور از هم را گرد مي آوريم و اصلا چه اصراري به ...
انسان بزرگ از پس چالش هاي زمان ـ كه به قصد ويراني و به فراموشي سپردن قد علم مي كند ... هاي راديكال چپ مذهب را به كنار نهاد، ولي وقتي كه دوباره به دامن آن بازگشت از سر عادت ... هدايت به دموكراسي غربي دل بست و عقل مدرن راپذيرفت، اما وقتي جنگ جهاني شروع شد، ... چگونه دريك متن، اين دو شخصيت دور از هم را گرد مي آوريم و اصلا چه اصراري به ...
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها