تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836223345
جوان ديگري از پاي چوبه دار برگشت
واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: جوان ديگري از پاي چوبه دار برگشت
کد خبر: ۳۹۴۲۱۲
تاریخ انتشار: ۳۰ فروردين ۱۳۹۳ - ۲۰:۱۲ - 19 April 2014
دوشنبه بود، ۲روز مانده به چهارشنبههای اعدام. «سعید» هنوز خبر نداشت. ۵سالی که او در زندان گذراند،
از این چهارشنبهها کم نداشت اما در هیچ کدامشان مامور زندان نیامده بود دنبالش تا بگوید وسایلت را جمع کن، با همبندیها خدافظی کن، میروی انفرادی. «میروی انفرادی» را تا به حال از زبان مسئولان زندان مشهد که از اسفند۸۸، خانهاش شد و سلولهایش؛ اتاقش، نشنیده بود. تا اینکه آن سهشنبه آمد؛ سهشنبه، ۲۶فروردین۹۳. لابد گوشش زنگ زدند هنوز صلات ظهر نشده بود که «سعید بهرامینیا»، مامور زندان را دید که آمده او را ببرد و به او بگوید «میروی انفرادی، قبلش هم به خانوادهات زنگ بزن» ساعت۱۲ بود که زنگ زد به پدرش، گفت: «من را دارند میبرند انفرادی، کاری بکن.» و بعد صدای بسته شدن در آهنی سلول انفرادی بود و گوشه کوچک سلول برای گذراندن دقیقههایی که قدر ۵سالی که گذشت، طول کشید.
تا همین ۳سال پیش، «خَرو» در ۲۰کیلومتری نیشابور، ۵کیلومتری قدمگاه و ۱۰۰کیلومتری مشهد، روستا بود و حالا شهر شده؛ «خَرو» کوچک است، با ۲۰هزار نفر جمعیت؛ محلههایش کوچکتر. خانهها نزدیک هم و ساکنانش کم؛ برای همین هم هست که همه چشم در چشمند. بچهها اگر همکلاسی هم نباشند، همدیگر را میشناسند. نوجوانها اگر رفیق هم نباشند، وقتی از کنار هم در کوچه میگذرند، سلام و علیکی با هم دارند.
«مهران یوسفیمقدم» و «سعید بهرامینیا» همکلاسی نبودند، هممحلهای بودند. رفاقت چندانی هم با هم نداشتند. هرچند وقت یک بار با دوستهای مشترکشان دور هم جمع میشدند و روزشان را میگذراندند. مشکلی نبود، دعوایی نبود. تا اینکه آن روز زمستانی آمد؛ ۲۰اسفند۸۸. خودشان هم نفهمیدند چه شد که دعوایشان شد. هنوز هم درست دلیل دعوای آنها مشخص نشده؛ یکی میگوید سر هیچ دعوایشان شد و یکی از ماشینی میگوید که «سعید» خریده بود و دست کثیف «مهران» به آن خورد و دلیل دعوا شد. هرچه بود، آنها آن روز ۶نفر بودند؛ مهرانِ ۱۸ساله و ۲نفر از دوستانش، سعیدِ ۱۹ساله و ۲نفر از دوستانش. خودشان هم نفهمیدند چه شد با هم گلاویز شدند و آخر سر یک نفرشان روی زمین افتاد و دیگر بلند نشد. چاقو از دستان «سعید بهرامینیا» به بدن «مهران» فرو رفته بود؛ یکونیم سانتیمتر در قلبش، یک سانتیمتر در شکم و کبدش.
«مهران» همانجا مرد. کارش به بیمارستان نکشید. «سعید» هم همانجا تصمیمش را گرفت که فرار نکند، برود کلانتری، بگوید: «من کشتم، اما نمیدانم چطور.» ظهر بود که قوم و خویشها آمدند. امام جمعه قوچان هم آمد. خانه «رضا یوسفیمقدم» پر شد از آدمهایی که آمده بودند از او خواهش کنند ببخشد. از جان «سعید»، کسی که ۵سال پیش، جان پسرش را با ضربه چاقو گرفته، بگذرد.
همهمهای افتاد بین مهمانها. هرکس از لذت بخشش میگفت و سختی انتقام. او سعی کرد به اشکهای همسرش نگاه نکند، گوش بشود برای خواهشهای اهل محل. حرفهایشان دست آخر نتیجه داد. گفت: «من میبخشم، خدا هم او را ببخشد.» بعد هم وکالت را داد به پدرش تا برود دادگاه کیفری مشهد، حکم بخشش را امضا کند. «چون نمیتوانست کسی را بکشد، خون ریختن سخت است.» بعد از امضای حکم بخشش بود که مامور زندان دوباره آمد سر وقت «سعید»،
گفت: «بیا بیرون، برمیگردی عمومی» مامور زندان این را گفت و مرگ از او فاصله گرفت. ترس تمام شد. بخشیده شد. حالا اين دومين بخشش از اعدامي است كه در هفته گذشته در ۲ شهر ايران اتفاق ميافتد. گفتوگوي شهروند با پدران قاتل و مقتول را در زير ميخوانيد.
***
داوود بهرامینیا، پدر نوجوان محکوم به اعدامی که بخشیده شد:
تا زندهام، نوکری پدر مهران را میکنم
کشاورز است؛ ۲پسر دارد و خانه کوچکش در «خرو» نیشابور تا همین ۵سال پیش، محلی بود برای آرامش. سالهای زندان پسر «داوود بهرامینیا» بر او سخت گذشت. تا همین دوشنبه گذشته هم سختی ادامه داشت. آن روز رفته بود مشهد که از زندان زنگ زدند و گفتند «بیا پسرت را ببین، تا ۲روز دیگر اعدام میشود.» ۵سال پرونده «سعید»، پسر ۲۴سالهاش که در ۱۹سالگی، «مهران»، پسر همسایه را کشت، گذشته و این اولین بار بود که از شعبه اجرای حکم دادگاه کیفری مشهد زنگ زدند و گفتند قرار است حکم اعدام پسرت اجرا شود. خودش هم نفهمید چطور قوم و خویشهایش را جمع کرد و فرستاد خانه «رضا یوسفیمقدم»، پدر «مهران» تا خواهش کنند برای بخشیدن. او وقتی دوباره صدای پسرش را پشت تلفن زندان شنید که میگوید حکم بخششاش امضا شده، بعد از ۵سال، نفس راحتی کشید.
سعید در زمان حادثه چند سالش بود؟ تحصیلاتش چه بود؟
پسرم آن موقع ۱۹سالش بود و سال اول دانشگاه بود که این اتفاق افتاد.
آن روز چطور از ماجرا باخبر شدید؟
آنها با هم دوست بودند و گاهی تابستانها که برای کار به تهران میرفتند، با هم در ارتباط بودند. من هنوز هم نفهمیدهام چرا آن روز آنها با هم دعوایشان شد. فقط میدانم آن روز ۶نفر با هم درگیر شدند. ۶نفر. بعد از ۱۰دقیقه از آن دعوا، پسرم به من زنگ زد. گفت با مهران دعوایم شده و بیا کاری کن. من هم خودم را رساندم و فهمیدم مهران را به بیمارستان بردهاند، رفتم بیمارستان و گفتند فوت شده.
بعد هم سعید رفت خودش را معرفی کرد؟
اصلا باورم نمیشد او این کار را کرده؛ او شاگرد اول دانشگاه بود، در ۱۸سالگی رفته بود مکه. تا آن روز یک وعده نمازش ترک نشده بود. نمیتوانستم حالا او را پشت میلههای زندان ببینم.
این چند سال سخت گذشت؟
خیلی. موهای من و سعید با هم سفید شد. او ۲۴سال دارد اما نصف موهایش سفید شده.
در این مدت برای گرفتن رضایت به خانه پدر مهران رفتید؟
چندبار از اعضای شورای شهر، امامجمعه خرو و دوستانمان به خانه آنها رفتند. من هم چندبار خواهش کردم که بروم خانهشان ولی آقای یوسفی پیغام فرستاده بود که نروم خانهشان بهتر است. آنها خانواده محترمی هستند و نمیخواستند که غرور ما از بین برود. من آقای یوسفی را مرد بسیار رئوفی میدانم، همیشه میدانستم که ممکن است سعید را تا پای چوبه دار ببرد ولی بالای دار نمیبرد. در ذات او کشتن نیست.
در این ۵سال، پیشنهاد دادن دیه به خانواده یوسفی داده بودید؟
خیر.
چرا؟
چون نمیخواستم این فکر را بکنند که ما پول خون میخواهیم بدهیم. خود آقای یوسفی هم گفته بود نمیتوانم ببینم داوود همه زندگیاش را بفروشد و پول دیه بدهد.
روزهای سخت در زندان در این سالها چطور گذشت؟ حالش چطور بود؟
آنقدر این سالها به ما و او سخت گذشت که حتی نمیتوانم آن را تعریف کنم. دردی را که ما کشیدیم، هیچکس نمیتواند درک کند. در این سالها اگر بهترین دوستم هم میگفت از سعید چه خبر؟ دوست نداشتم حرفی بزنم. صحنههایی که ما از روزهای سخت سعید در زندان دیدیم خیلی سخت بود. مخصوصا روزی که من به زندان رفتم و به او خبر دادم که مهران فوت کرده؛ او پاهایش شل شد و به زمین افتاد.
بعد از آن همیشه نگران اعدام بود؟
بله، خیلی نگران بود. اما برای دلداری ما میگفت من یک روزی نجات پیدا میکنم، شما نگران نباشید. اوایل ماهی یک روز ملاقات داشت. اما این اواخر، دو ماه یه بار میخواست که با ما ملاقات کند. میگفت دیگر خسته شدهام. دیدن شما سخت است، نمیخواهم شما را ببینم. با این اتفاقی افتاد که شما را داغان کردم.
خبر داشتید که سعید را برای اجرای حکم بردهاند؟
بله یک روز قبلش خبر داشتم. از زندان زنگ زدند و گفتند ۱۲ساعت زودتر بیا و بچهات را ببین. قبل از تماس زندان هم یک نفر از آقای یوسفی شنیده بود که حکم برای اجرا آمده، پیش من آمد و گفت خبر داری بچهات را میخواهند بکشند؟ گفتم نه. بعد فهمیدم از یک روز قبلش، مردم در خانه آقای یوسفی بودند تا از او خواهش کنند ببخشد.
من هم وقتی از زندان تماس گرفتند، مشهد بودم، همان موقع به برادرم زنگ زدم و گفتم حکم سعید آمده و قرار است اجرا شود. گفتم برو مردم را بفرست خانه آقای یوسفی. ساعت چهارونیم روز دوشنبه قرار بود که بروم زندان و سعید را ببینم، پشت در زندان بودیم که ساعت۲ از زندان زنگ زدند و گفتند اجرای حکم لغو شده و به خانه برگردید ولی دلیلش را نگفتند. بعد از ۱۰دقیقه سعید زنگ زد و گفت از سربازها شنیده خانواده مهران رضایت دادهاند. من دستبوس خانواده یوسفی هستم. هرکاری که بخواهند انجام میدهم. حتی اگر بخواهند از این محله میروم تا ما را نبینند. لطف بزرگی در حق ما کردند. تا وقتی زنده باشم نوکریاش را میکنم.
حالا پرونده سعید چه میشود؟ در زندان میماند؟
قرار است بهزودی دادگاه تشکیل شود. اما آنطور که من شنیدهام به او از ۳ تا ۱۰سال، حکم زندان میدهند. بستگی به قاضیاش دارد.
***
پدر «مهران یوسفیمقدم»، پدر نوجوان کشته شده در حادثه دعوا:
اگر بقیه فرزندانم را هم بکشند، قاتلان را اعدام نمیکنم
میگوید با اینکه بخشیده، دلش آرام نشده: «داغ بچهام را تا آخر عمر با خودم دارم.» از همان اولش هم قصد نداشت قاتل پسرش، «سعید بهرامینيا» را به جرم کشتن پسر ۱۸سالهاش، اعدام کند. دل خودش و همسرش در ۵سالی که گذشت خون بود، اما دست آخر نه خون جلوی چشمهایشان را گرفت نه خواستند که خون بریزند. دوشنبه هفته پیش بود که پدر پیرش را به دادگاه مشهد فرستاد تا جلوی اجرای حکم اعدام قاتل پسرش را بگیرد. رضایت داد و جان «سعید» را بخشید. «رضا یوسفیمقدم» ۴۵ساله است و تا قبل از اینکه «مهران» در سال ۸۸ کشته شود، ۵ بچه داشت؛ ۳پسر، ۲دختر. تاجر آلو بخارا است. او حالا خیالش راحتتر است: «یک جوان به زندگی برگردد، بهتر است تا برود زیر خاک.»
چه شد که تصمیم گرفتید قاتل پسرتان را ببخشید؟
من قبلا در فکرم اعدام نبود اما میخواستم مشخص کنم، حکم این کار اعدام است یا نه؟ میخواستم ثابت شود از نظر قضایی میتوانم برای قاتل حکم اعدام بگیرم. پدرم رضایت داده بود، من هم به امام جمعه قوچان که از بستگانمان است، اختیار را داده بودم. به من گفتند اجرای حکم کار خوبی نیست. من هم که آدمکش نیستم. به هیچ عنوان راضی به قتل کسی نمیشوم، اگر زندان بماند حرفی ندارم، اما با اعدام موافق نیستم. اگر خدای نکرده، ۵بچهام را هم بکشند، مور و پرنده را هم نمیکشم. من بهخاطر خدا و امام حسین و امام رضا بخشیدم. جانش را بخشیدم. جوان من که رفت، گذاشتم جوان دیگری زنده بماند.
مادر «مهران» چه حالی داشت؟ او هم با بخشش راضی بود؟
مادرش از همان روز اول میگفت اعدامش نکنید. حادثه اتفاقی بوده، به هر حال «سعید» هم قصد قتل نداشت، نمیخواست آدم بکشد، ما هم که کدورتی نداشتیم، برای قتل برنامهریزی نکرده بود. همه چیز اتفاقی رخ داده. مادر مهران میگفت که سعید بهخاطر کاری که کرده باید پای چوبه دار برود، تا بداند در مملکت قانونی هست.
خانواده قاتل چه میگفتند؟ آنها نیامدند؟
چرا میخواستند بیایند، اما ما به آنها اجازه نمیدادیم به خانهمان بیایند.
چرا؟
چون به یاد پسرشان و کاری که با مهران کرد میافتادیم.
چند بار درخواست اجرای حکم کرده بودید؟
ببینید ۲سالی میشود که حکم اعدام صادر شده، اما از اجرای حکم با ما تماس نگرفته بودند. ۲ هفته پیش با ما تماس گرفتند و گفتند که برای اجرای حکم بیایید. آن زمان نخستینبار بود، همان موقع دوستان به خانه ما آمدند و از ما خواستند که عفو کنیم.
«مهران» چندساله بود وقتی به قتل رسید؟
۱۸سال داشت، میخواست برود سربازی، دیپلم اقتصاد داشت.
سعید چند سالش بود؟
او هم ۱۹سال داشت.
حادثه دقیقا چه زمانی رخ داد؟
۲۰ اسفند سال ۸۸ بود.
شما کی و چگونه از حادثه خبردار شدید؟
موقع حادثه من در روستای دیگری، در مراسم عروسی بودم، شب به من زنگ زدند گفتند بیا بیمارستان. آن موقع مهران فوت کرده بود، اول به من گفتند که زخمی شده. اما مهران من با ضربات چاقو جان داده بود. ضربهها به کبد، قلب و شکمش خورده بود.
آن موقع واکنش شما چه بود؟
من شکایتی نکردم حتی با آنها درگیر نشدم. چون میدانستم پدر و مادرش تقصیر ندارند. سعید پس از حادثه خودش را معرفی کرده بود. چندبار دادگاه رفتیم، به دادگاه تجدیدنظر استان هم مراجعه کردیم، اما در دادگاه حرفی از بخشش نزدم. میخواستم حکمش معلوم شود. سعید را در دادگاه «زبر خان» نیشابور و تجدیدنظر در مشهد دیدم. خیلی از دیدنش ناراحت شدم، خودش هم حالش بد شد.
چرا درخواست دیه نکردید؟
پول خون نمیخواستم، ماجرا را به خدا واگذار کردم، خانواده «سعید» توانایی پرداخت پول داشتند، آنها حاضر بودند حتی ۵۰۰میلیون هم بدهند. حاضر بودند خانهشان را بفروشند، دیه بدهند، اما من گفتم دیهاش را روز قیامت پرداخت کنند.
خبر دارید سر چه چیزی با هم درگیر شده بودند؟
دعوایشان سر هیچی بود، ما اهل روستای «خرو سفلی» هستیم، خانواده سعید، همسایهمان هستند. دعوایشان از روی رفیقبازی بوده، ظاهرا مقصر اصلی هم سعید نبود. کلا ۶ نفر درگیر ماجرا بودند، مهران که فوت کرد، ۴نفر دیگر هم مقصر شناخته نشدند، همان موقع در دادگاه بخشیده شدند، ما ازشان شکایتی نداشتیم.
اگر سعید را ببینید به او چه میگویید؟
چیزی نمیگویم، دوست ندارم با او صحبت کنم. اما اگر حرفی بزنم به او میگویم که من تو را بخشیدم، بهتر است خودت را اصلاح کنی.
بعد از بخشش، چه کسانی آمدند پیش شما و از کاری که کردید تشکر کردند؟
ما مردم خوبی داریم، نخستینبار بود که در شهر ما این اتفاق افتاد. مردم خیلی با احترام برخورد کردند. من هم خیلی دوستشان دارم. خانواده سعید هم خیلی آمدند، اما به آنها اجازه ندادیم وارد خانه شوند.
چرا؟
دلم راضی نمیشد، هنوز هم با وجود گذشت از سعید، دلم آرام نشده. داغ بچهام را تا آخر عمر دارم.
حال مادر مهران چطور است؟
مادرها بیشتر غصه میخورند. حالش خوب نیست. از وقتی سعید را بخشیدیم، حالش خوب نیست. فقط گریه میکند. ولی هیچوقت نگفت اعدامش کن. گفت از جان این جوان بگذر.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 44]
صفحات پیشنهادی
بخشش قاتل استاد دانشگاه پای چوبه دار/ محاکمه پسر جوان از جنبه عمومی جرم
اجتماعی انتظامی و حوادث بخشش قاتل استاد دانشگاه پای چوبه دار محاکمه پسر جوان از جنبه عمومی جرم پسر جنایتکار که استاد دانشگاه را قربانی نقشه سرقت خود کرده بود با رضایت اولیای دم از جنبه عمومی جرم محاکمه شد به گزارش خبرتگار مهر تیر ماه سال 89 زني ميانسال با مشاهده جواني كه سربخشش پای چوبه دار
بخشش پای چوبه دار چهارشنبه سال ۸۶ بازار شهرستان نور از توابع استان مازندران شاهد نزاع خیابانی بود که منجر به قتل عبدالله حسین زاده نوجوان ۱۷ ساله شد و بلال که همسن عبدالله بود به عنوان قاتل شناخته شد و به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر سال 86 چهارشنبه بازار شهرستانعکس: اقدام متفاوت یک خانواده پای چوبه دار
عکس اقدام متفاوت یک خانواده پای چوبه دار سال 86 چهارشنبه بازار شهرستان نور از توابع استان مازندران شاهد نزاع خیابانی بود که منجر به قتل عبدالله حسین زاده نوجوان ۱۷ ساله شد خبرگزاری ایسنا سال 86 چهارشنبه بازار شهرستان نور از توابع استان مازندران شاهد نزاع خیابانی بود کهمرحله دوم اردوی تیم وزنه برداری جوانان پایان یافت
ورزشی کشتی - وزنه برداری مرحله دوم اردوی تیم وزنه برداری جوانان پایان یافت مرحله دوم اردوی تیم وزنه برداری جوانان پس از 10 روز تمرین به پایان رسید به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از سایت فدراسیون وزنه برداری مرحله دوم اردوی تیم وزنه برداری جوانان که با دعوت از 13 ورزشکار اجوانان ادبیات پایداری را براي درك مفاهیم ارزشی مطالعه كنند
استانها شرق خراسان رضوی حجت الاسلام صادقینسب جوانان ادبیات پایداری را براي درك مفاهیم ارزشی مطالعه كنند گناباد - خبرگزاري مهر امام جمعه گناباد گفت برگزاری یادواره شهدا می تواند در انتقال مفاهیم ارزشی به نسل جوان تاثیرگذار باشد و در اين راستا مطالعه ادبیات پایداری به نسل حبا رضایت مادر مقتول صورت گرفت بخشش محکوم به قتل پای چوبه دار
با رضایت مادر مقتول صورت گرفتبخشش محکوم به قتل پای چوبه دارقاتل با رضایت مادر مقتول از قصاص در شهرستان نور نجات پیدا کرد و روانه زندان شد به گزارش خبرگزاری فارس از شهرستان نور یکی از روزهای سال 86 بازار هفتگی چهارشنبه بازار در شهر رویان شهرستان شاهد یک درگیری بین دو جوان بود دکشتی نوجوانان جام پیروزی در ترکیه؛ دو کشتی گیر ایران به دیدار پایانی رسیدند
کشتی نوجوانان جام پیروزی در ترکیه دو کشتی گیر ایران به دیدار پایانی رسیدند آنکارا - ایرنا - دو کشتی گیر نوجوان ایران به دیدار پایانی مسابقات بین المللی کشتی آزاد و فرنگی نوجوانان جام پیروزی در ترکیه راه یافتند به گزارش ایرنا در سومین روز مسابقات بین المللی کشتی آزاد و فرنگی نوبرنامه 90، جوانی را از چوبه دار نجات داد
تاریخ انتشار 27 فروردین 1393 ساعت 08 13 | شماره خبر 1457699365505079979 قرار بود بامداد دیروز سهشنبه جوانی اسیر طناب دار شود اما یک خواب یک شهر و یک جریان رسانهای در دقیقه 90 روح بزرگ پدر و مادری را برانگیخت تا از خون پسرشان بگذرند عبدالغنی حسینزاده از فوتبالحظه های زیبای بخشش اعدامی پای چوبه دار + عکس
لحظه های زیبای بخشش اعدامی پای چوبه دار عکس عبدالغنی حسینزاده از فوتبالیستهای قدیمی استان مازنداران در حالی که طناب دار به گردن متهم به قتل پسرش آویخته شده بود اعلام گذشت کرد محل اجرای حکم قصاص ب- ق به اتهام قتل ع -ح روز گذشته در مقابل دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان نوبخشش قاتل استاد دانشگاه پای چوبه دار/آتش سوزی در 5نقطه پایتخت/توقیف ماکسیما با 200کیلومتر سرعت
بخشش قاتل استاد دانشگاه پای چوبه دار آتش سوزی در 5نقطه پایتخت توقیف ماکسیما با 200کیلومتر سرعت جامعه > حوادث - مروری بر مهمترین اخبار حوادث امروز چهارشنبه 20 فروردین 1393 پسر جنایتکار که استاد دانشگاه را قربانی نقشه سرقت خود کرده بود با رضایت اولیای دم از جنبه عمومینیکشهر با داشتن افتخار جوانترین شهید کشور باید به توسعه پایدار برسد
نیکشهر با داشتن افتخار جوانترین شهید کشور باید به توسعه پایدار برسد نیکشهر زاهدان- ایرنا- معاون امور تقنینی معاونت پارلمانی رییس جمهوری گفت شهرستان نیکشهر که مفتخر به داشتن جوانترین شهید جنگ تحمیلی کشور است باید در بخشهای مختلف به توسعه پایدار برسد و شاخص های توسعه آن ارتقا پیدپایان مرحله دوم اردوی تیم وزنه برداری جوانان
پایان مرحله دوم اردوی تیم وزنه برداری جوانان خبرگزاری پانا مرحله دوم اردوی تیم وزنه برداری جوانان که با دعوت از 13 ورزشکار از روز 19 فروردین ماهزیر نظر حسین توکلی آغاز شده بود پس از 10 روز تمرین به پایان رسید ۱۳۹۳ شنبه ۳۰ فروردين ساعت 15 01 به گزارش خبرگزاری پانا به دلیل در پیروایت یک بخشش پای چوبه دار/ گزارش تصویری
روایت یک بخشش پای چوبه دار گزارش تصویری حالا پس از ۷ سال آنها در پای چوبه دار از انتقام انصراف دادند و اکنون با تنها دخترشان زندگی میکنند آفتاب سال 86 چهارشنبه بازار شهرستان نور از توابع استان مازندران شاهد نزاع خیابانی بود که منجر به قتل عبدالله حسین زاده نوجوان ۱۷ سابخشش قاتل پای چوبهی دار
بخشش قاتل پای چوبهی دار پسر جنایتکار که استاد دانشگاه را قربانی نقشه سرقت خود کرده بود با رضایت اولیای دم از جنبه عمومی جرم محاکمه شد به گزارش نامه نیوز به نقل از مهر تیر ماه سال 89 زنی میانسال با مشاهده جوانی که سراسیمه از واحدی مسکونی واقع در یک آپارتمان در شهرک راهآهن خارقاتل استاد دانشگاه پای چوبه دار بخشیده شد
قاتل استاد دانشگاه پای چوبه دار بخشیده شد پسر جنایتکار که استاد دانشگاه را قربانی نقشه سرقت خود کرده بود با رضایت اولیای دم از جنبه عمومی جرم محاکمه شد تیر ماه سال 89 زنی میانسال با مشاهده جوانی كه سراسیمه از واحدی مسكونی واقع در یك آپارتمان در شهرك راهآهن خارج میروایت بخشش یک اعدامی پای چوبه دار +عکس
مردم در پچپچهاند فردا روز اعدام است اجرای حکم سه بار به تعویق افتاده و این بار یا اجرای حکم یا بخشش مردان و زنان در کوچه و خیابان چشم در چشم میشوند چشمها لبریز از تردید و امید است حرفها آغشته به اضطراب بچههای دبیرستان نور از آقای سالاری معلمشان میپرسند فردا چه میشودایجاد فرصت های شغلی مناسب و پایدار برای جوانان ضرورتی انکار ناپذیر در جامعه است
استانها شمال گیلان جوادپور ایجاد فرصت های شغلی مناسب و پایدار برای جوانان ضرورتی انکار ناپذیر در جامعه است لنگرود – خبرگزاری مهر فرماندار شهرستان لنگرود بر لزوم ایجاد فرصت های شغلی مناسب و پایدار برای جوانان در جامعه تاکید کرد به گزارش خبرنگار مهر سید رضا جوادپور ظهر یکشن-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها