تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):منافق، نيرنگباز، زيانبار و شكّاك است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798412031




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

درس تفسیر آیت‌الله قرهی علت دچار شدن به بیماری‌های که در قبل سابقه نداشته است/بزرگ‌ترین معجزه خداوند


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: درس تفسیر آیت‌الله قرهی
علت دچار شدن به بیماری‌های که در قبل سابقه نداشته است/بزرگ‌ترین معجزه خداوند
مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) گفت: بعضی از بیماری‌ها به خاطر اعمال ماست و نباید تصور کنید که مثلاً به خاطر عذاب است -مثل قضیه قوم لوط- پس این‌طور نیست که خدا بخواهد عذاب کند، بلکه خودمان عامل می‌شویم.

خبرگزاری فارس: علت دچار شدن به بیماری‌های که در قبل سابقه نداشته است/بزرگ‌ترین معجزه خداوند


به گزارش خبرگزاری فارس، آیت‌الله روح‌الله قرهی مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) حکیمیه تهران در تازه‌ترین جلسه تفسیر خود به تبیین آیه 30 سوره بقره پرداخت که مشروح آن در ادامه می‌آید: «وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون‏»[1] *علّت آگاهی ملائکه از فساد و خونریزی موجودی که هنوز نیامده! عرض کردیم پروردگار عالم بعد از متوجّه ساختن انسان به حالات خودش و خلقتش و خلقت آسمان‌ها و زمین تبیین فرمود که ای انسان ما چه مقامی به تو دادیم و تو را خلیفه الله کردیم. بعد هم به بهترین و طاهرترین مخلوقات – البته از باب طهارت مطلقه، چون عرض کردیم چون ملائکه در طهارت مطلقه هستند- خطاب کردیم که ما چه کسی را می‌خواهیم به عنوان خلیفه الله قرار بدهیم. «وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ»پروردگار و پرورش دهنده تو به ملائکه بیان فرمود: «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً» . بیان کردیم ارض هم در مقابل عرش است. «هُوَ الَّذِى خَلَقَ لَکُم مَّا فىِ الْأَرْضِ جَمِیعًا» [2] این کسی که این‌گونه، با این سبک و سیاق، همه این‌ها را خلق کرده، شما را خلیفه این زمین قرار داده و به طاهرترین افراد هم خطاب می‌کند: «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً» . بعد در ادامه بیان می‌فرماید: «قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قال إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون » . عرض کردیم دلیل اینکه ملائکه الله فهمیدند انسان خونریزی و فساد می‌کند – چون هنوز که نیامده تا خونی بریزد- این است که در طهارت مطلقند. کسی که در طهارت مطلق باشد، چشمش باز می‌شود و وقتی هم می‌داند خلقت بشر به صورت «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» [3] است و این‌ها با هم درون انسان وجود دارد، می‌فهمد که مع‌الأسف، او به فسق و فجور مطالب فساد پاسخ مثبت می‌دهد. لذا همان‌گونه که‌‌ پروردگار عالم تبیین می‌فرماید ملائکه الله عرضه می‌‌دارند: حالا برای چه این کسی که خون می‌ریزد، خلیفه شود؟! بعضی بیان می‌کنند: قبل از انسان هم نوعی انسان بوده و ملائکه با توجّه به آن متوجّه شدند. حالا مباحث این‌ها را بیان می‌کنیم امّا این‌ها خیلی مهم نیست و بعید است این‌طور بوده باشد. آنچه که من می‌خواهم خلّص کلام بیان کنم این است که انسان بما هو انسان با این قالب، با این فیزیک، با این کیفیّت، با این تفکّر و با این عنایت فقط همین ما هستیم و این که بگوییم ملائکه الله قبلاً چون یک نمونه‌ای دیده بودند، بر اساس آن نمونه حالا متوجّه شدند، اشتباه است. ملائکه الله چون در طهارت مطلقند، متوجّه می‌شوند کسی که درونش فسق و فجور است، گرچه حالا یک طوری هم با تقوا باهم آمیخته شده باشد، بالاخره یک روزی این فجور کار دستش می‌دهد و فساد می‌کند و خون می‌ریزد. از طرفی ملائکه الله هم نمی‌گویند که قبلاً فساد انجام داده، می‌گویند: «مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ» خون می‌ریزد و فساد می‌کند و حضرتت بیان فرموده «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً»، حالا چطور می‌خواهی او را خلیفه الله قرار بدهی، در حالی که «وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ » البته ابن به این معنا نیست که باید ما خلیفه شویم، بلکه می‌گویند: ما که تسبیحت می‌کردیم و تقدیست را هم داشتیم امّا این‌جا ذوالجلال و الاکرام جمله‌ای را فرمود که این‌ها دست‌بسته شدند. «قال إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون» فرمود: من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید، طبیعی است، چون من خدا هستم. *نادان همیشگی این هم یک نکته‌ای است که خوب است در اینجا این را هم یک تذکار کوچکی بدهم تا إن‌شاءالله بعد به موقع مفصّل بیان کنیم. گاهی مع‌الأسف ما دو مطلب که می‌دانیم، تصوّر می‌کنیم همه چیز را می‌دانیم و خدای ناکرده در مقابل بزرگان و انبیاء و حتّی در مقابل خود خدا هم مدّعی می‌شویم که همه چیز را می‌دانیم. این‌جا هم خدا فرمود: «إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون». بله، شما در مقام طهارتتان یک چیزی متوجّه شدید که بالاخره کسی که در او فجور باشد، این فجور کار دستش می‌دهد امّا این‌طور نیست که فقط همه چیز، این باشد که شما می‌دانید. بالاخره من خدا هستم و یک چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید. لذا اینجا یک پیام دیگر هم دارد که آن را به عنوان یک پیام و کد مهم به ذهنتان بسپارید. ملائکه با این که آن‌قدر در حال عبادت و طهارت بودند، باز مطالبی را نمی‌دانستند؛ یعنی بشر هم هر چقدر جلو برود، باز ندانستن‌های زیادی برای او هست؛ یعنی دانش‌هایی هست که او نمی‌داند و به تعبیر عامیانه خیلی چیزها هم هست که او متوجّه نیست. لذا عرّوجلّ بیان می‌فرماید: «إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون». گرچه هزاران هزار سال عبادت کردید و در عرش برین، ملک هستید و مقرّب هستید و اصلاً در طهارت مطلقه‌اید امّا یک چیزهایی را نمی‌دانید. علّت این ندانستن مخلوق بودن است. بالاخره هر کس، چه انسان، چه هر کس دیگر مخلوق خداست و این فرق بین مخلوق و خالق است. *علم حضرات معصومین هم نازله است لذا حتّی علم انبیاء و اولیاء و حضرات معصومین هم نازله است، منتها نه اینکه مثل ما باشد. ما هرقدر هم بدانیم و اصلاً آن  قدر در علم جلو برویم که به تعبیری بگویند: او عالم برّ و بحر و بحرالعلوم است، همه علوم را می  داند و دریای علم‌هاست - که این هم خیلی کم است و چنین چیزی نمی‌شود- باز علممان در مقابل علم معصومین مثل یک قطره است در مقابل دریا و اقیانوس بی‌کران . امّا علمی که معصومین، که در مقام عصمت هستند، هم دارند، بالاخره هرچه باشد، چون در مقابل پروردگار عالم مخلوقند، باز همین حالت را دارد؛ چون اوّلاً این علم نازله است و ثانیاً این که خود خدا آن را تا آن حدّ داده است. نمونه  اش همین «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُونی‏ بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقین‏» [4] است. پروردگار عالم به آدم یاد داد. معلوم است علم آن را که پروردگار عالم است، نمی‌شود با مخلوق قیاس کرد. اصلاً به قول ما طلبه  ها، قیاسش، قیاس مع‌الفارقی و صحیح نیست. ما نمی  توانیم مخلوق را با خالق مقایسه کنیم، مخلوق را باید با مخلوق مقایسه کرد. مثل همان که عرض کردم که علم ما در مقابل علم معصومین، ولو کسی باشد که بگویند: او بحرالعلوم است، غوغایی از علوم و معارف است، باز مثل یک قطره است در مقابل اقیانوس بی‌کران . امّا نمی  شود گفت حتّی علم انبیاء و معصومین هم در مقابل علم پروردگار عالم، مثلاً همین حالت قطره و اقیانوس را دارد. این هم باز یک قیاس مع‌الفارق است و از باب ناچاری می  گوییم. چون علم پروردگار عالم هم برای بشر، ولو انبیاء هم در حدّ نازله است و علم بما هو علم نیست. کما این که صفات ذوالجلال و الاکرام، صفات بما هی صفات نیستند و نازله اند؛ اسماء هم بما هو اسماء نیستند و نازله اند. البته آن علم یک نازله است به اندازه معصومین و بعد تازه آن  ها هم نازلش می‌کنند که یک عدّه ذوی‌العقول بفهمند. آن ذوی‌العقول هم باز می‌آیند نازلش می‌کنند تا یک عدّه دیگر بفهمند و آن عدّه دیگر هم باز نازلش می‌کنند که ما بفهمیم؛ یعنی مدام سطحش را پایین‌تر می‌آورند که ما درکش کنیم. به تعبیر عامیانه فتیله‌اش را پایین می‌آورند که ما بفهمیم. حالا آیا می  شود گفت که این علم همان علم است؟! البته از یک جهت که از همان علم نشأت گرفته می‌شود این‌طور گفت امّا این که این علم بما هو علم همان علم باشد؛ ابداً این‌طور نیست. لذا ملائکه الله هم این را یادشان رفت که هرچه باشد، پروردگار عالم چیزی را می  داند که آن‌ها نمی‌دانند. «إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون» من یک چیزهایی می  دانم که شما نمی  دانید و او را خلیفه خود قرار می‌‌دهم. *بزرگ‌ترین معجزه‌ خدا اگر سؤال شود: «بزرگ‌ترین معجزه پروردگار عالم چیست؟» باید گفت: انسان است. این آسمانی که «فَسَوَّئهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ» تبیین می‌شود یا آنجایی که بیان می‌فرماید: «فی‏ سِتَّةِ أَیَّام‏» [5] و همه آن عظمت‌ها بزرگ‌ترین معجزه خدا نیست؛ بزرگ‌ترین معجزه خدا انسان است. انسان یک موجود بسیار عجیبی است ؛ چون اوّلاً در یک قالب جسمانی کوچک قرار داده شد. بسیاری از حیوانات بودند که مردند و نسلشان به ظاهر برانداخته شده و بسیاری هم الآن موجودند مثل فیل و زرّافه و .... که جسمشان بزرگ‌تر از انسان است و بسیاری هم جسم‌های کوچک‌تر دارند ولی پروردگار عالم با این جسم این‌طور قدرت‌نمایی کرده است. بزرگ‌ترین معجزه پروردگار عالم هم این است که علم را در این انسان قرار داد . «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُونی‏ بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقین‏» عزّوجلّ همه علم اسماء را به آدم تعلیم داد و بعد به ملائکه عرضه داشت و فرمود: حالا اگر راست می‌گویید مرا از این اسماء باخبر کنید. «قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا‏» [6] آن‌ها هم دارند خودشان می‌گویند که ماچیزی نداریم جز آنچه که تو به ما یاد دادی «إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا»، یعنی علم آن‌ها را هم خدا داده «إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلیمُ الْحَکیم ». *علم معصومین هم عاریه‌ای است! حالا اینجا یک حاشیه بزنم و یک نکته خیلی زیبایی را هم عرض کنم. إن‌شاءالله این در باب روایی‌اش هم بعداً بحث می‌کنیم. پس معلوم می‌شود همه‌ علم‌های ما هم علم‌های عاریه‌ای است؛ چون برای خودمان نیست. علیم حقیقی فقط خداست «إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلیمُ الْحَکیم» و او دارد به ما می‌دهد، لذا عاریه است. به انبیاء و معصومینش هم او دارد مرحمت می‌کند و می‌دهد و عاریه است «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِکَةِ ». عالم حقیقی و علم حقیقی خود پروردگار عالم است. مابقی صورت ظاهر به نام علم است وإلّا علم بما هو علم هم نیست . ما تا به حال می‌گفتیم که یک عدّه سواد دارند و علم حقیقی نوری است که خدا در قلب هر که بخواهد، قرار می‌‌دهد «الْعِلْمُ نُورٌ یَقْذِفُهُ‏ اللَّهُ فِی قَلْبِ مَنْ یَشَاء»[7]. الان تازه یک گام بالاتر رفتیم و می‌گوییم که این هم باز علم نیست. حالا دیگر خودتان در این تأمّل کنید، «فتأمّل فیه جیّداً». خیلی نمی‌شود این‌ها را باز کرد. لذا معلوم شد علیم، خود عالم حقیقی است و عالم حقیقی ذوالجلال و الاکرام است؛ مابقی علم‌ها عاریه است. عزیزان! به تعبیر دیگر پروردگار عالم، علم را، بر کسانی که این علم را به ایشان مرحمت می‌کند، رویت‌العلم می‌کند و این‌ها علم را می‌بینند. نمی‌دانم چگونه می‌شود با زبان الکن بیان کرد؟! خوب دقّت کنید. عالم فقط یکی است؛ آن هم خود خدا. پس علم هم فقط عندالله است و برای همین هم او علیم است. *عالم حقیقی و عالم اصطلاحی احتمالاً این تعبیرها را که بعضی می‌گویند «هو العالم» و بعضی هم می‌گویند «خدا اعلم است»، شنیده‌اید. دسته اوّل می‌گویند: نگویید اعلم است چون اصلاً عالم خود خداست و شاید تعبیر صحیح هم همین است. لذا اعلم معنا ندارد، عالم خود خداست و مابقی رؤیت العلم است، یعنی به علم نگاه می ‌ کنند. همان‌گونه که ملائکه هم به این علم نگاه می‌کنند «ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِکَةِ‏» وإلّا علم را که خودشان ندارند، علم را خدا می‌دهد. او عالم است و علم می‌دهد. «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها » هم همین است. آدم که چیزی نمی‌دانست خدا علم را نشانش داد. پس ما هیچ چیزی نمی‌دانیم و خدا عنایت می‌کند. لذا عالِم بما هو عالِم، در عالَم فقط یکی است و آن واجب الوجود ذوالجلال و الاکرام است. دیگران ولو انبیاء و حضرات معصومین (ع) اصطلاحاً عالمند. تنها عالم حقیقی خود خداست و آن‌های دیگر رؤیت علم هستند. به تعبیر دیگر این‌طور بیان کنیم که برای آن‌ها کشف حقایق علم است. علم لدنی هم به همین معناست. خودشان که علم نداشتند، خدا این علم را برایشان مکشوف کرد . لذا حالا معلوم می‌شود اینکه ما می‌گوییم سواد، یعنی ما سیاهی‌ها را می‌خوانیم، یعنی چه. شاید در این سیاهی‌ها دو مطلب هم متوجّه شویم امّا باز هم داریم سیاهی می‌خوانیم و علم بما هو علم عند الله تبارک و تعالی است. البته من اینجا بحث علم نداشتم وإلّا روایات بیشتری را بیان می‌کردم. الان چون بحثش پیش آمد این‌طور بیان می‌کنیم که عالم حقیقی خود خداست و مابقی عالم اصطلاحی هستند، نه حقیقی. حقیقت تنها عندالله است. چون ما در باب مباحث داریم که یک حقیقت است و یک اصطلاح. حقیقت عالم هم خود خداست و علم هم دست خداست، «والله علیم حکیم». کما اینکه در این‌جا هم ملائکه به صراحت بیان می‌کنند، «قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا‏» اصلاً ما علمی نداریم، «إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا» مگر آن چیزی که تو به ما یاد دادی، «إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلیمُ الْحَکیم». پس عالم در همه خلقت خود خالق است و مابقی یک چیزی از علم پروردگار عالم را ملموساً می ‌ بینند و اصطلاحاً به این‌ها عالم می ‌ گویند وإلّا این‌طور نیست که عالم حقیقی باشند. پس یک منظر و پنجره دیگری جلوی ما باز شد. *غفلت، عامل غلبه فجور بر تقوا حالا ملائکه الله براساس آن علم اوّلیّه ‌ ای که قبلاً به آن‌ها یاد داده شده «لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا» می‌گویند: خدا این انسان فساد می‌کند و خون می‌ریزد؛ چون می‌دانند با این جمع ضدّینی که در انسان به وجود آمده، یکی تقوا و یکی هم فجور -که عرض کردم معجزه بزرگ خدا هم همین جمع ضدّین است- معمول این است که بشر غفلت می‌کند و فجور غالب می‌شود. همان‌طور که قرآن هم می‌فرماید: «و اکثرهم لا یعقلون» ، «و اکثرهم لا یعلمون»و ... . لذا مع‌الأسف اکثراً انسان هوشیار نیست و هر چه هم که می ‌ کشد از غفلت است. لذا آنجا هم که بیان شده: «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ‏»[8] در ادامه‌اش می‌فرماید: «أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُون» به خاطر این غفلت است که این‌ها این‌طور شده‌اند. غفلت انسان را بیچاره می‌کند. بحث تفسیر یک بحث تخصصی است و می‌خواهیم از هر آیه نتیجه‌گیری کنیم است. پس تا اینجا در این جلسه معلوم شد ما عالم نیستیم و تنها عالم حقیقی خود خداست «إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلیمُ الْحَکیم» و آنچه هم که ملائکه بیان کردند، به خاطر آن «ما عَلَّمْتَنا» بود؛ یعنی به خاطر همان فهمیدند که در این انسان فساد و فسق و فجور موجودیّت دارد. *نتیجه اعمال یا عذاب خدا؟! اتّفاقاً پروردگار عالم هم فسادی را همین که ملائکه می‌گویند در انسان موجودیّت دارد در آیه شریفه 41 سوره مبارکه روم به صراحت بیان فرموده که «ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذیقَهُمْ بَعْضَ الَّذی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُون». این را بارها و بارها شنیده‌اید و خوانده‌اید که هر چه فساد در زمین و نه تنها در خشکی، بلکه در دریاها - خاطرتان هست همین چند سال قبل این کشتی‌های نفتی در اقیانوس‌ها، آن هم در خود آمریکا چه اوضاعی را به وجود آوردند – به وجود می‌آید، به واسطه انسان است. دلیل و برهانش را هم خدای متعال این‌گونه می‌فرماید: «لِیُذیقَهُمْ بَعْضَ الَّذی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُون»، برای اینکه نتیجه بعضی اعمالشان را بچشند شاید که مراجعه کنند و برگردند؛ یعنی بدانند که نباید فساد کنند و بفهمند که فساد به ضرر خودشان است. پس اینجا یک بحث دیگری معلوم شد که ملائکه الله هم آن را بیان می‌کنند. معلوم ‌شد که فساد برای خود انسان ضرر دارد، چون برای پروردگار عالم که ضرر ندارد. اگر انسان به فساد کشیده شد، «یَسْفِکُ الدِّماءَ» شد و دست به خونریزی زد، ضررش برای خود اوست. پس این ضررها، چه در دریا و چه در خشکی عذاب خدا نیست، از ناحیه خود انسان است. اگر خشکسالی و مطالبی به وجود می‌آید، اگر لایه ازن یا لایه‌های دیگری به واسطه مسائلی که امکان دارد در آینده به وجود بیاید، تخریب می‌شود، به خاطر انسان است. کما این که قرآن در سوره شوری، آیه 30 می‌فرماید: «وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ» هرچه مصیبت به شما برسد، به دست خود شماست و به واسطه کارها و اعمال شماست «وَ یَعْفُوا عَنْ کَثیر» و تازه خدا خیلی‌هایش را هم بخشیده است. مثلاً بحث بمب اتم در هیروشیمای ژاپن گرفتاری‌هایی ایجاد کرده و هنوز در کِشتشان و حتّی در نسلی که متولّد می‌شود، تخریب‌هایی به وجود آورده و خیلی از مطالب دیگر هم به وجود خواهد آمد. یا اصلا ًعلّت ایجاد زلزله‌های دریایی و سونامی‌ها کارکرد ما در دریاهاست که تخریب به وجود می‌آورد وإلّا به این سبک و سیاق ایجاد نمی‌شد که بعد آن چنان اوضاع را تخریب کند. لذا پروردگار عالم می‌فرماید: همه فساد به دست شماست و تازه اکثرش را هم ما می‌آمرزیم و عفو می‌کنیم و ندید می‌گیریم؛ یعنی باز خدای متعال به دست غیبش عواملی را به وجود می‌آورد و اجازه نمی‌دهد به دست ما باشد وإلّا اگر بنا بود به دست ما باشد به تعبیر عامیانه، ما خیلی زودتر از این‌ها به واسطه ندانم‌کاری‌هایمان گور خودمان را با دست خودمان کنده بودیم. پس ضرر همه فسادها و مطالبی که اشاره می‌شود، برای خود انسان است. لذا این را بدانید که اوّل گرفتاری «یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ» برای خود ما خواهد بود. منتها پروردگار عالم می‌فرماید: «وَ یَعْفُوا عَنْ کَثیر » ما یک مواقعی جلوگیری می‌کنیم و یک مواقعی هم «بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذیقَهُمْ بَعْضَ الَّذی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُون» می‌گذاریم بعضی از اعمالتان به خودتان برگردد که شاید متنبّه شوید و برگردید وإلّا عذاب من ناحیه الله نیست. خدا این کارها را می‌کند که ما برگردیم ولی گاهی مع‌الأسف برگشتی برای ما نخواهد بود. *علّت دچار شدن به بیماری‌های که در قبل سابقه نداشته است حتّی بعضی از بیماری‌ها به خاطر اعمال ماست و نباید تصوّر کنید که مثلاً به خاطر عذاب است. مثلاً همین قضیه قوم لوط به صراحت امروز معلوم شده است که این عمل شنیع عامل می‌شود انسان مریضی‌هایی بگیرد. پس این‌طور نیست که خدا بخواهد عذاب کند؛ خودمان عامل می‌شویم. پیغمبر اکرم، خاتم رسل محمّد مصطفی (ص) می‌فرمایند: «لَمْ تَظْهَرِ الْفَاحِشَةُ فِی قَوْمٍ قَطُّ حَتَّى یُعْلِنُوهَا إِلَّا ظَهَرَ فِیهِمُ‏ الطَّاعُونُ‏ وَ الْأَوْجَاعُ الَّتِی لَمْ تَکُنْ فِی أَسْلَافِهِمُ الَّذِینَ مَضَوْا» [9] که این هشدار هم هست. حضرت می‌فرمایند فحشاء و فساد در قومی ظاهر نشد مگر این که این فحشاء و فساد عامل برای طاعون شد. خود این فساد و فحشاء بیماری‌ها و دردهایی را در میان مردم می‌آورد که قبل از آن‌ها اصلاً شیوع و سابقه نداشته است «وَ الْأَوْجَاعُ الَّتِی لَمْ تَکُنْ فِی أَسْلَافِهِمُ الَّذِینَ مَضَوْا». مثلاً تا قبل مگر چیزی به نام سرطان یا بیماری ایدز بود؟ ! ملائکه الله هم برای همین که بینا هستند می‌بینند بشر به جای استفاده از نعمت‌ها، عامل فساد می‌گردد و لذا به عزّوجلّ اعتراض می‌کنند. می‌خواهم این را عرض کنم که صورت جورچین ملائکه الله درست است منتها به این‌جا ختم نمی‌شود. ملائکه فقط علم ظاهری، یعنی نگاه به علم دارند و خودشان هم بیان کردند: ما چیزی نداریم إلّا به آنچه که خودت مرحمت کرده‌ای «إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا»، خودشان هم فهمیدند، ولی پروردگار عالم چون عالم است، می‌فرماید: «إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون» من چیزی را می‌دانم که شما نمی‌دانید. إن‌شاءالله این بحث «إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون» را که چیست و خدا چه چیزی را ملاک قرار داده، در جلسه آینده بیان می‌کنیم. پروردگارا! به اولیاء و انبیائت قلوب ما را مرکز معارف دین قرار بده. مرکز آیات الهی‌ات و قرآن کریم و مجید الهی‌ات قرار بده. «السّلام علیک یا ابا عبداللّه» نمی‌شود انسان بدون قرآن ناطق، قرآن صامت بخواند. گرچه همه این توضیحات را هم قرآن ناطق داده است امّا جمع این‌ها با هم نور علی نور می‌شود. «السّلام علیک یا ابا عبداللّه» *پی‌نوشت‌ها: [1] . بقره / 30 [2] . بقره / 29 [3] . شمس/ 8 [4] . بقره / 31 [5] . اعراف/ 54 [6] . بقره / 32 [7] . مصباح الشریعة، ص: 16 [8] . اعراف/ 179 [9] . الکافی، ج: ‏2، ص: 373 انتهای پیام/

93/01/20 - 09:52





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 55]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن