واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
فهم نگرانی و قدرتطلبی روسیه در اوکراین
ایالاتمتحده هرچه بیشتر در کشورهای همسایه روسیه نفوذ کند، مسکو بیشتر احساس آسیبپذیری میکند، و این امر تا حدودی بیانگر نگرانیهای این کشور در مورد نقشه ژئوپلتیکی اوراسیا است که ایالاتمتحده مد نظر دارد.
هگل یکی از اندیشمندان بنام بر این باور است است که خواست شناخته شدن انسان، نخستین هسته کشاکش و منازعه میان نیروهای پیکارگر بوده که ماهیت تاریخ را شکل داده است. به اعتقاد وی، عاملی که در سراسر تاریخ مایه پیکار انسانها بوده، نه نیازهای مادی مانند خوراک، سرپناه یا امنیت، بلکه نیازهای والا و معنوی بوده است؛ و درست به همین دلیل که هدف این پیکارها برآوردن نیازهای زیستی نیست، هگل آن را بازتابنده آرمانهایی چون آزادی، حقوق بشر و ... میداند. اینکه انسان ارزشی برای خود در نظر میگیرد و خواهان شناخته شدن آن ارزش از سوی دیگران است، همان چیزی است که امروزه بهعنوان «عزت نفس» از آن یاد میشود. خواست شناخته شدن و احساسات وابسته به آن همچون خشم، شرم و غرور پارههایی از شخصیت انسانند که در زندگی سیاسی تعیین کنندهاند. به باور هگل «اینها هستند که یک سره تاریخ را به پیش میبرند». نظر هگل را در زمینه برخی از درگیریهای بینالمللی میتوان چنین بهکار گرفت که دولتها از یکدیگر انتظار دارند که شناخته شوند و این شناسایی به اندازه شان، جایگاه و منزلتشان باشد. «اگر فرایند شناسایی درست و واقعی نباشد، یعنی شناسایی با انکار یا کوچک شمردن طرف مقابل همراه شود، پیکار در میگیرد. نظر به این مهم، مسکو بر این باور است که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، مجموعه کشورهای غربی میبایست جایگاه روسیه در معادلات بینالمللی و بهویژه در «خارج نزدیک» و «محیط فوری امنیتی» آن را محترم شمرده و از اقدامات تحریکآمیز و ماجراجوئیهای پیاپی در قلمروهایی که عمق استراتژیک این کشور محسوب میشوند پرهیز، و احترام شایسته مبنای تعامل با مسکو قرار گیرد. امری که همواره با بیاعتنایی کشورهای یوروآتلانتیک مواجه شده است. در همین راستا نیز، احساس ترس و نگرانی مسکو از غرب، بهگونهای متفاوت از اواسط ژانویه 2007 آغاز شد؛ یعنی زمانیکه آمریکا به لهستان و جمهوری چک پیشنهاد داد تا یک سامانه دفاع ضدموشکی شامل 10 موشک رهگیر در لهستان و یک سیستم راداری در خاک جمهوری چک مستقر کنند. موضوعی که همچنان لاینحل مانده است. بر مبنای این سیاست، آمریکا در یک دهه گذشته، همواره نشان داده است که در تعامل با روسیه بهویژه در محدود کردن قلمرو راهبردی روسیه جدی بوده و برنامهای بلندمدت را در پیش دارد و همین امر، با داغ شدن بحران اوکراین، بار دیگر دو قدرت را به سمت فضای جنگ سرد سوق داده است. گسترش طرح سپر دفاع موشکی آمریکا این هشدار را به مسکو داد که نمیتواند با تنگتر شدن حلقه غرب در اطراف خود در وضعیت کنونی بیتفاوت بماند. از یک سو مسکو نمیتواند ادعای واشنگتن را مبنی بر اینکه هدف از استقرار سپر دفاع موشکی در شرق اروپا مقابله با تهدیدات موشکی ایران و کره شمالی است بپذیرد و آن را تهدیدی استراتژیک علیه خود میداند. در این راستا، از هنگام بهدست گرفتن قدرت توسط پوتین در روسیه در سال 2000 میلادی، این کشور هژمونی ایالاتمتحده را برنتافته و از راههای گوناگون بهویژه برپا کردن «سازمان همکاری شانگهای»، برای به چالش کشیدن نظام تکقطبی دلخواه آمریکا و دور کردن ایالاتمتحده از حوزه ژئواستراتژیک خود کوشیده است. این موضوع خود را در سال 2008 نشان داد. پس از انقلاب رنگی در گرجستان که یک غربگرا (ساکاشویلی) به قدرت رسید و آشکارا تلاش داشت تا پای ناتو را در همسایگی روسیه باز کند، مسکو نیز درصدد تنبیه تفلیس و هشدار به غرب برآمد. این امر با انفجار لوله انتقال گاز روسیه به گرجستان در 22 ژانویه 2006 و سپس سخنرانی شدیداللحن ساکاشویلی علیه مقامات روسیه در نیویورک و دستگیری چهار افسر روسی به جرم جاسوسی و محاصره نیروهای روسیه در تفلیس برای بازداشت یک افسر دیگر محقق شد. سپس در 29 سپتامبر 2006 ارتباط هوایی و زمینی دو کشور قطع و روسها به برگزاری رزمایش نظامی در دریای سیاه اقدام کردند که در 8/8/2008 با ورود نیروهای ارتش گرجستان به منطقه آستیای جنوبی، ارتش روسیه وارد جنگ شد و شکست سختی به گرجستان تحمیل نمود. در پی آن روسها استقلال آستیای جنوبی و آبخازیا را از گرجستان با تأسیس سفارتخانه این دو منطقه کوچک در مسکو اعلام کردند. گرچه غربیها با وعده وعید فراوان نقش مهمی در ورود ارتش گرجستان به آستیای جنوبی داشتند، ولی عملاً اقدامی قابل توجه در تقابل با روسها انجام ندادند. آمریکائیها نیز با اعزام ناو هواپیمابر به دریای سیاه به تشرهای دیپلماتیک بسنده کردند و آلمانیها و فرانسویها که نیاز به گاز روسیه داشتند، ساکاشویلی را نیز به دلیل ورود ارتش گرجستان به آستیای جنوبی مورد نکوهش قرار دادند. در موضوع اوکراین نیز، مسکو سقوط دولت یانوکوویچ و اعتراضات چهار ماهۀ اخیر را متوجه غرب میداند. رویدادی که غایت آن روسیه است. لذا پوتین از اساس بحران اوکراین را یک کودتا از سوی غربیها قلمداد میکند و از سوی دیگر معتقد است که اوکراین بهانه است تا آمریکا بهطور عملی روسیه را در دریای سیاه محاصره کرده و سیستم امنیتی ـ ارتباطی روسیه از طریق دریای سیاه را منهدم کند. به این ترتیب، استراتژی نظامی 60 سالۀ روسیه در دریای سیاه و آرزوی صدساله رسیدن به آبهای گرم از دریای سیاه تا مدیترانه چنان بههم میخورد که قدرت مانور استراتژیک روسیه را نابود خواهد کرد. از همین رو مسکو در این موضوع نیز دو خطر را جدی و استراتژیک ارزیابی میکند: نخست، بسته شدن شاهراه حیاتی ـ آبی مسکو در دریای سیاه و قدرت بزرگ نظامی روسیه در آن. دوم، دیوار به دیوار شدن با ناتو با عنایت به فاصله اندک کیف تا مسکو. در این میان «کریمه» مرکز استراتژیک بحران شده است و اکثریت آن درصدد برگزاری رفراندوم و پیوستن به روسیه هستند. اکنون روسیه شش سال پس اینکه آستیای جنوبی و آبخازیا را از گرجستان واحد جدا کرد؛ خواهان چنین سناریویی برای اوکراین است تا به نوعی غرب را به عقب براند. مجموع این تحرکات روسیه، نشاندهنده خواست مسکو به داشتن نقشی قاعدهساز و نه پیرو قواعد تعریف شده غرب است. روسیه 54 هزار کیلومتر خط مرزی دارد که حدود 20 هزار کیلومتر آن زمینی است. لذا با نگاهی به موقعیت روسیه در نقشه، بهروشنی مشخص میشود که این کشور پهناور در همسایگی مناطق جغرافیایی مختلفی قرار دارد که شرایط ژئوپلتیک هر یک از آنها، سیاست امنیتی ویژهای را برای روسیه و محیط امنیتی آن ایجاب میکند و در ذهن دولتمردان روس، کوششهای گام به گام آمریکا، در نهایت توازن استراتژیک را بهطور مطلق به ضرر این کشور تغییر خواهد داد. از همینرو روسیه نسبت به آن سیاستهای همسایگانش که چالش مستقیمی را برای نقش و نفوذش در منطقه ایجاد میکنند، فوقالعاده حساس است. تحت این شرایط ایالاتمتحده هرچه بیشتر در کشورهای همسایه روسیه نفوذ کند، مسکو بیشتر احساس آسیبپذیری میکند، و این امر تا حدودی بیانگر نگرانیهای این کشور در مورد نقشه ژئوپلتیکی اوراسیا است که ایالاتمتحده مد نظر دارد. مسعود رضائی منیع : موسسه ابرار معاصر تهران
93/01/16 - 03:00
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 58]