تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 14 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):بالاترين درجه دانايى، تشخيص اخلاق از يكديگر و آشكار كردن اخلاق پسنديده و سركوب ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1837973493




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

امسال سفره سین مادر سجاد یک سین کم داشت


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا:

امسال سفره سین مادر سجاد یک سین کم داشت مشهد - ایرنا - امسال وقتی همه اعضای خانواده پای سفره هفت سین نشستند، سین اصلی آن کم بود ، جای سجاد در میان اعضای خانواده زهانی بر سر سفره عید امسال بسیار خالی بود.


تمامی سختی ها و مشکلات گذشته این خانواده در میان غم و اندوه لحظه تحویل سال 93 آنان گم شده است.
سکوت سنگینی بر جمع حاکم است که با اعلام تحویل سال 93 با اشک مادر و در پی آن پدر و بقیه اعضای خانواده می شکند.
مادر می گوید : پارسال بچه ام سر سفره نشسته بود ، اما الان نمی دانم چه بر او می گذرد و چه حالی دارد ؟
با چشمانی اشکبار دست به دعا بر می دارد و از خداوند می خواهد سجاد و همقطاران مرزبانش را از دست گروهک ˈجیش العدل !ˈ رهایی یابند.
وقتی برای مصاحبه با خانواده سجاد زهانی (سرباز مرزبان در بند گروهک جیش العدل!)صبح جمعه هشتم فروردین ماه در خانه شان را می زنم، خانه ای که در یکی از محلات حاشیه ای و محروم مشهد به نام ˈپنجتن ˈ در کوچه ای که هنوز آسفالت ندارد و جوی کوچک فاضلاب از وسط آن می گذرد، قرار گرفته، هنوز شهر آرام و همه در خواب هستند، اما مادر سجاد بیدار و منتظر است.
خودش می گوید روزها است که دیگر خواب به چشم اش نمی آید، دلش هر لحظه با هر صدایی می لرزد، خانواده اش دیگر آرام و قرار ندارد و از نگرانی و ناراحتی اسارت فرزند، یک چشم شان اشک و دیگری خون است.
وقتی در گشوده می شود، زنی رنجور و درد کشیده جلویم ظاهر می شود که با نگرانی عمیقی اعلام می کند تمایلی به مصاحبه ندارد و بهتر است برگردیم.
صدیقه زهانی می گوید: روز گذشته که ما جلوی کنسولگری پاکستان رفتیم و همراه جمعی دیگر خواهان همکاری و کمک دولت پاکستان با جمهوری اسلامی ایران برای آزادی فرزند در بندمان شدیم، تجمعی بسیار آرام و با همکاری مسوولان و نیروی انتظامی بود.
وی توضیح داد : اما شب هنگام اخباری در این رابطه از رسانه های بیگانه پخش شد که خلاف واقع بود و برای همین نمی خواهم با هیچ رسانه ای صحبت کنم چون نه تنها دردی دوا نمی کنند و مرهمی نیستند که این زخم و درد را نمک پاش هستند.
وی می گوید : می ترسد با چند جمله حرف زدن، جان پاره تنش و سه جوان دیگر به خطر بیافتد.
بعد از کلی گفت و گو و توضیح، بالاخره ما را به عنوان نماینده رسانه رسمی کشور که قصد اطلاع رسانی و انتقال درد و رنج آنان را داریم ، می پذیرد.
خانه هنوز نیمه ساز است و بخش هایی از آن کامل نشده، وقتی می نشنیم دو برادر سجاد و خواهر کوچکش که دخترک شیرینی است، در کنار ما قرار می گیرند.
به وضوح اندوه و رنج این حادثه و اسارت سجاد را در چشمان تک تک آنان می توان حس کرد.
فضای خانه هم بسیار سنگین است و هیچ نمود و رونقی از عید و شادی های آن را ندارد، خانواده زهانی چون سه خانواده دیگر در میان بیم و امید، غم و اندوه و انتظار و استیصال دست و پا می زنند.
سجاد زهانی پسر دوم خانواده و متولد نهم تیرماه سال 73 است که به گفته مادرش 15 و 16 ماه از خدمت سربازی اش تمام شده که از سوی گروهک ˈجیش العدل !ˈ گروگان گرفته می شوند.
مادر می گوید : تا اول دبیرستان درس خواند و نتوانست به علت مشکلات و سختی های زندگی ادامه تحصیل دهد و برای خود کاری پیدا کرد و کمک خرج خانواده شد.
وی ادامه داد : حدود 15 ماه از خدمتش گذشته و آخرای آن است و هر بار هم که مرخصی می آمد و می رفت سر کار هر چه پیش می آمد اعم از آرماتور بندی، بنایی و مانند آن.
مادر در حالی که به پهنای صورت اشک می ریزد، می گوید : آخرین بار که زنگ زد چون دستمان تنگ بود و به علت هزینه های سنگین درمانی پدرش دچار مشکل بودیم، ملاحظه ما را کرد و گفت : فعلا نمی آیم تا هزینه سفرم هم در این شرایط به هزینه های شما تحمیل نشود.
او می گوید: اگر آمده بود مرخصی الان این اتفاق برایش نیفتاده بود.
وی ادامه داد: اما الان که این اتفاق افتاده انتظار داریم پیگیری ها جدی تری شود و هر چه زودتر فرزندم و سه جوان دیگر به خانه برگردند.
برادر سجاد هم که فاصله سنی چندانی ندارد، می گوید :40 ، 50 روز از گروگان گرفته شدن آن ها گذشته ما طی این مدت جز یکی، دو بار که از مرزبانی به سراغمان آمدند، خبر خاصی از آنان نداریم.
یدالله زهانی ادامه داد: از همان زمان که به ما خبر دادند که یک هفته بعد از وقوع حادثه بود، پیگیری هایی داشته ایم چنانکه دو ، سه بار به وزارت کشور مراجعه کرده ایم .
وی گفت: چند روز قبل هم دوباره رفتیم تهران و وزارت کشور و طی آن صحبت هایی شد با این مضمون که پیگیری ها در حال انجام است.
وی افزود: بعد هم به نهاد ریاست جمهوری رفتیم که ما را به دفتر هماهنگی و پشتیببانی ریاست جمهوری فرستادند و به دفتر مقام معظم رهبری هم مراجعه کردیم.
وی ادامه داد : انتظار ما پیگیری های جدی تری است، نمی دانیم آن ها چه می خواهند اما واقعا حق نیست که عده ای با هر قصد و نیتی فرزندان بیگناه این سرزمین را قربانی کنند.
در میان این گفت و گو ها دخترک کوچک خانواده که بسیار دوست داشتنی است با خجالت پشت برادر بزرگ پنهان شده است.
او که راحله نام دارد ، با زبان کودکانه می گوید ، دلش برای داداش سجاد تنگ شده و هر روز به موبایل برادر زنگ می زند اما او جواب نمی دهد.
مادر نقل می کند که راحله دو، سه شب قبل با ترس بیدار می شود و تعریف می کندکه خواب دیده برادرش در حال فرار است و آدم بدها با چاقو دنبالش می کنند.
در این جمع جای پدر خانواده خالی است.
صدیقه زهانی مادر سجاد توضیح می دهد پدرش در منزل است اما ناخوش احوال است و این درد و نگرانی هم بر بدتر شدن وضعیت او افزوده است.
وی می گوید : پدر سجاد شش ، هفت ماه قبل به همراه باجناقش جزو کارگرانی بودند که در ریزش دیواره های کانال حفاری شده طرح فاضلاب مشهد 10 ، 12 متر زیر آوار می ماند و یکی ، دوماه در کما بوده پای چپش پیوند شده ، دست چپ و قفسه سینه اش هم شکستگی داشته و به مرور اندکی بهتر شده است .
او می گوید : آن زمان همه از جمله پزشکان قطع امید کرده بودند اما خداوند او را به ما برگرداند و خدا رو شکر الان روی پا است، هر چند از کار افتاده شده و به علت هزینه های بالای درمان زیر بار قرض سنگینی هم هستیم.
وی گفت : طی این مدت کسی هم کمکی به ما نکرد فقط سه ماه نخست ماهانه ظاهرا از محل بیمه 300 هزار تومان به ما دادند اما بعد، آن هم قطع شد.
وی افزود : الان زندگی را از محل یارانه ای که می دهند، به سختی می گذرانم اما این دشواری و تمامی سختی های چند سال گذشته برایم هیچ است.
او می گوید : چندین سال قبل هم بر اثر یک حادثه و افتادن یک دختر کوچک از بالای وانت همسرم او برای دیه، چند سال به زندان رفت و در این فاصله ناچار شدم با کار کردن بار زندگی را به تنهایی به دوش بکشم.
صدیقه زهانی افزود : آن زمان کمیته امداد کمک کرد و بعد چند سال با دادن وامی به ما دیه را پرداخت کردیم و شوهرم از زندان آزاد شد و هنوز در قالب اقساط 50 هزار تومانی این وام را می پردازیم که طی پنج ، شش ماه اخیر به دلیل وضعیت همسرم نتوانسته ام اقساط را بپردازم.
یدالله برادر سجاد تعریف می کند: آن زمان او در خانه از برادرانش مراقبت و مادر کار می کرد تا خرج آنها را درآورد.
وی افزود : به علت همین مشکلات من و سجاد نتوانستیم ادامه تحصیل بدهیم و سرکار رفتیم شاید سخت بود اما در برابر این ناراحتی هیچ است.
او جلوی مادر و غم ها او بسیار خوددار و مردانه رفتار می کند اما عصبانیت در چهره اش نمود دارد و خواهان اقدام جدی و سریع دولتمردان کشورمان برای رهایی و بازگشت سالم برادرش است.
وی افزود: اینکه 50 روز هر لحظه چشم انتظار خبری از عزیز در بند خود باشی آن هم با این شرایط و ندانی چه بر سرش آمده ، جان به لب می شوی آن گونه که ما دیگر تاب و توانی برایمان نمانده و این وضعیت برایمان بشدت جانفرسا شده است.
وی ادامه داد: خیلی تلاش کردیم آدرس خانواده های چهار گروگان دیگر را یافته و با آنان تماسی بگیریم شاید این همدردی و وضعیت مشابه اندکی از ناراحتی مان بکاهد و پیگیری این موضوع را جدی تر داشته باشیم اما متاسفانه تاکنون آدرس و شماره تماسی نیافته ایم.
مادر سجاد زهانی که دیگر قادر به کنترل خود نیست با صدایی که از گریه بسیار تغییر یافته می گوید: در تمام زندگی سختی بسیار کشیدم و در مشکلات هم از هیچ کس توقعی و درخواستی نداشته ام و از عهده مشکلات هم برآمده و می آیم اما این غصه نه، واقعا قادر به تحمل آن نیستم.
وی گفت: تحمل این غصه از عهده و توان من خارج است ای کاش زودتر خبری آزادی و سلامت فرزندم و دوستانش را بیاورند.
2713/659 / 330
انتهای پیام /*
: ارتباط با سردبير


[email protected]










این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 43]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن