تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 13 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):با احمق مشورت نکن و از دروغگو یارى مجو و به دوستى زمامداران اعتماد مکن.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803990299




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

پیشنهاد نوروزی -2/ زنی که با مسافرکشی زندگی بدون شوهر را می‌گذراند


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:


پیشنهاد نوروزی -2/ زنی که با مسافرکشی زندگی بدون شوهر را می‌گذراند فرهنگ > کتاب - نوروز اگرچه برای ایرانی‌ها بیشتر با سفر و دیدوبازدید همراه است اما رفتار پسندیده مطالعه در کنار «عیدی کتاب» نیز از زمان‌های دور در میان ما رواج داشته است.

به گزارش خبرآنلاین، جدیدترین رمان قباد آذرآئین از آن دست کتاب​هایی است که خواندنش در نوروز ارزش دارد. برای خواندن رمان او البته لازم نیست دل و فکرت را به چیزی جز خود داستان بسپاری. او اهل هیچ لاف و گزافی نیست. ساده نویس است و همه ساختار داستانش را بر مبنای واقعیت های پیرامون زندگی اش نوشته است. «من... مهتاب صبوری» داستان پر پیچ و خم زن جوانی با همین نام است که ناگهان خود را سرپرست خانواده ای می بیند که با مرگ شوهرش پیش او امانت مانده است. او با امانت گرفتن اتوموبیل همسایه روزگارش را با مسافر کشی می گذراند و همین برایش آبستن حوادث متعددی است. این رمان را می توان بالغ ترین اثر نویسنده اش نیز دانست که خوانشش چیزی جز مزه مزه کردن حس خوب دیده شدن زیر و بم زندگی اجتماعی شما توسط یک نویسنده برایتان ندارد. آذرآئین در بخشی از این کتاب با اشاره به داستان این اثر می‌نویسد: ماجرای این رمان با نگاهی به زندگی واقعی یکی از آشنایان قلمی شده است. من با نوشتن این متن می‌خواستم بگویم دردهای زنان پیرامون ما در چهارچوب خانه و آشپزخانه و درگیری با شوهر خلاصه نمی‌شود... می‌خواستم بگویم زن جامعه ما منفعل نیست و به قیم و آقابالاسر نیاز ندارد. خودش می‌تواند نان‌آور، پویا و کاری باشد و حتی اگر پایش بیفتد، همان به اصطلاح مردهای مدعی را هم ادب کند، بچه‌هایش را در غیاب پدر و همسر از آب و گل درآورد و سر و سامان بدهد و در یک کلمه به پیش‌زمینه‌های تثبیت شده مرد محور «نه» بگوید. بنابراین گزارش، شخصیت اصلی داستان، مهتاب به لحاظ پایگاه اجتماعی وابسته به نسلی از زنان ایرانی است که روشن نگهداشتن چراغ خانه شوهر برایشان مهم است. گرچه شوهرش را از دست داده است عقب نمی‌نشنید. ناله سر نمی‌دهد. بلکه همچون شیرزنی با زندگی و مشکلات آن شجاعانه برخورد می‌کند. نویسنده نیز واقع گرایی کرده و نوع مشکلاتی که از زندگی مهتاب نقل می‌شود قابل پذیرش و باورکردنی است. اغراق در آن نیست. مشکلاتی از قبیل نگرانی از حال و احوال پسرش مسعود که عاشق دختر قاتل پدرش شده، تصادف گاه و بی‌گاه مهتاب خانم، با خودرو امانتی آقای رمضانی و... فضای شهری که مهتاب درآن زندگی می‌کند. فضای مسمومی است. جامعه زن بیوه را برنمی‌تابد همه از او می‌خواهند که ازدواج مجدد کند. زیربار مسئولیت زندگی نرود از طرفی شغل راوی - مسافرکشی مهتاب - جهت امرارمعاش نیز امری مقبول و معمول محسوب نمی‌شود. جامعه نمی‌پسندد. نویسنده در داستان موضوعی را سوژه داستان خود کرده است که می‌خواهد پاک، سختکوش، وفادار و پاسدارحریم خوب خانواده اش باشد. این رمان با این جملات آغاز می​شود: «خداییش روز خوبی بود. چند تا دربستی داشتم. اول صبح، یک خانواده را رساندم فرودگاه و مایه خوبی دشت کردم. مسافر بدقلق به پستم نخورد. سر کرایه با کسی درگیر نشدم. مامورها برایم دست به قبض نشدند. تو مسیرها به راه‌بندان نخوردم. پول خرد کم نیاوردم. کسی گیر نداد که: خواهر روسریت رو بکش جلو! هیچ راننده‌ای متلک بارم نکرد که: قاچ زینو بچسب، سواری پیشکش، آبجی! آدم بددهن سرراهم سبز نشد که: خانوم چند می‌گیری ما رو سوار کنی؟ مستقیم، دوقوزآباد! من، مهتاب صبوری، بیوه جوان مرگ محمود صبوری، باید دستم را می‌گرفتم به زانوی خودم و از جام پا می‌شدم و باید خودم بچه‌هام را ضبط و ربط می‌کردم. مستمری محمود فقط زورش می‌رسید به اجاره خانه. مگر همه‌اش چند سال کار کرده بود؟ از خیر دیه‌اش هم گذشتیم. گفتند روز قتل و ماه حرام ماشین زیرش کرده، اگر پاپی بشوید، پول و پله‌ای دست تان را می‌گیرد. گفتم نع! واگذارش می‌کنم به خداش. گفتم آن بی‌انصاف اگر یک جو غیرت و مردانگی داشت، بعد از آنکه آن دسته گل را به آب داد پایش را نمی‌گذاشت رو گاز و د برو که رفتی. انگار نه انگار که یک جوان داشته وسط خیابان مثل مرغ سرکنده تو خون خودش می‌غلتیده. از اینها گذشته، همینم مانده بود که خون پدر بچه‌هام را بکنم قاتق نان‌شان!» رمان «من... مهتاب صبوری» را نشر روزنه در 144 صفحه و با قیمت 6400 تومان منتشر کرده است.   6060



یکشنبه 3 فروردین 1393 - 12:07:51





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 29]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن