واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
درس خانم مجری آمریکایی برای ایرانیها
خبرنگار آمریکایی بخش انگلیسی شبکه تلویزیونی راشا تودی روز چهارشنبه در یک برنامه زنده خبری با انتقاد از سیاست های دولت پوتین در قبال اوکراین گفت دیگر نمی تواند در تلویزیونی کار کند که بودجه آن از سوی دولت روسیه تامین می شود و استعفا داد. به همین سادگی.
عصر ایران: متن خبر بسیار ساده و روشن است: «خبرنگار آمریکایی بخش انگلیسی شبکه تلویزیونی راشا تودی روز چهارشنبه در یک برنامه زنده خبری با انتقاد از سیاست های دولت پوتین در قبال اوکراین گفت دیگر نمی تواند در تلویزیونی کار کند که بودجه آن از سوی دولت روسیه تامین می شود و استعفا داد. به همین سادگی! »
نمی دانم چرا بعد از خواندن این خبر یاد لبخندهای ملیح مجری سرشناس و مشهور مصاحبه های زنده محمود احمدی نژاد در دولت گذشته و تعریف و تمجیدهای سه مجری محترم در مصاحبه با رییس جمهور روحانی افتادم وافسوس خوردم چرا مجری های ما پرسش های مردم و ابهامات آنان درباره برخی تصمیمات و عملکرد مسئولان حتی یک سوال ساده هم نمی پرسند ، چه رسد به اعتراض و استعفا!
بلافاصله ندایی از ضمیر ناخودآگاهم برخاست که «آقا جان! اینجا که آمریکا و روسیه و فلان نیست . اینجا خط قرمز داریم! اینجا فردی عادی از افراد اجتماع با رای مردم برای یک دوره چهار ساله به خانه خود مردم می رود، اما از همان فردای روز رای گیری تبدیل به حاجی و دکتر و مهندس می شود، خود را از همان مردمی که تا دیروز برای رای شان تکاپو می کرد بالاتر و والاتر می داند و بلافاصله هاله ای از قداست و حرمت در اطرافش حلقه می زند و دیگر نمی توان حتی پیدایش کرد و دید ، چه رسد به رییس جمهور !»
آری ندا جان ! درست است، حق با توست. ولی مگر ناهماهنگی یا بی مسئولیتی تهیه کننده برنامه خاله شادونه در شهرستان خرمدره هم جزء خط قرمزها بود که مجری محترمه در برابر پرپر شدن جگرگوشه های مردم که برای دیدن او آمده بودند به ریختن چند قطره اشک در برابر دوربین تلویزیون بسنده کرد یا حداقل ادعا نکرد حضور افراد بدون بلیت ربطی به او یا تهیه کننده نداشته و بعد همین تلویزیون به شدت «دوست داشتنی» کار را به جایی رساند که زایمان خاله خانم شد جزء اخبار مهم کشور و از پربیننده ترین بخش خبری هم پخش شد تا به دنیا آمدن فرزند خاله، ناخواسته داغی دوباره باشد بر جگر مادر «خرمدره» ای که طفل معصومش زیر خروارها خاک خوابیده ولو این خانم مجری هیچ تقصیری در آن ماجرا نداشته باشد این قدر بی ذوقی و یادآوری تاریخی فقط از این جعبه جادو برمی آید!
حالا این که زایمان " خاله خانم "چه ارزش خبری دارد که سر از 20:30 درآورده و اصلا به کسی چه، بماند.
در همین فکرها بودم که باز صدای ندا درآمد:
«آخر پدر جان از تلویزیونی که در اوج مصایب و مشکلات و گرفتاری های اقتصادی مردم در سال گذشته و در شرایطی که تورم 40 درصدی فشار کمرشکنی بر مردم وارد می کند شام و ناهارش شده تورم 4 درصدی در فلان کشور اروپایی و بد بختی ها و بیچارگی های و گرسنگی ها و کارتن خوابی های مردم لندن وپاریس و نیویورک، از تلویزیونی که تنها حق یک ساعته فرزندان مردم از خودش را بی رحمانه به بوی آزار دهنده فلان ماکارونی می آمیزد و به نام "کتابخانه" به خوردشان می دهد، از تلوزیونی که به "آگهی نامه" تبدیل شده و چنان سردر گم است که نمی داند" تن تاک " را به پشت مان ببندد که لاغر شویم یا فلان "کباب پز" را در حلق مان فرو کند تا کباب بی دردسر بخوریم و چاق شویم و آن وقت در این میان "اسکانیا و "پراید" راحت تر گوشت های تن مان را بسوزاند و تکه تکه مان کنند و البته آقای تلوزیون هم انگار نه انگار!
حالا چرا تو با وجود این «سیمای ملی» به چند مجری که هم «غم نان» دارند و هم «غم نام » پیله کرده ای و به قول شیخ اجل در پوستین آن بینواها افتاده ای؟! واقعا از این تلویزیون چه انتظاری داری؟»
آخ ندا جان! چه سردردی دارم. راست می گویی. رها کن!
بیله دیگ، بیله چغندر ...
تاریخ انتشار: ۱۶ اسفند ۱۳۹۲ - ۲۲:۰۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 149]