تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 7 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):از حسـد ورزى به یکـدیگـر بپـرهیزیـد، زیـرا ریشه کفـر، حسـد است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1834818344




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سقط جنین و ارزش حيات دراسلام


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
سقط جنین و ارزش حيات دراسلام
سقط جنین و ارزش حيات دراسلام نويسنده: محمد علي شمالي مترجم: احمد شهدادي بي ترديد، حيات در همه اشكال و چيدمان هاي خود، ارجي بلند در اسلام دارد. حيات موهبتي الهي است. تنها خداوند است كه مي تواند حيات ببخشد و نيز تنها اوست كه مي تواندبه هستي ها پايان دهد.حيات انساني نيز يكي از رازآلوده ترين مخلوقات خداوند است. از اين رو، بايد ارج نهاده شود و حمايت و نگاهباني شود، حيات انسان ها هرگز نبايد، در آغاز و انجام، دستكاري شود. توليد مثل بايد در زمينه و بافتي مشروع ودرخانواده مستحكم انجام گيرد. جنايت، سقط جنين، قتل نجات بخش و خودكشي، فقدان احترام به حيات انساني را مي نمايانند. و از نظرگاه اخلاقي نادرست اند.در متون اسلامي، در ميان نام ها و صفات خداوند. «الحي» يكي از آشكارترين و مهم ترين صفات و الاست. قرآن مي گويد: «و بر خداوند زنده اي كه هرگز نمي ميرد توكل كن و به ستايش او را تسبيح گو ... .» (فرقان: ۵۸)؛ «او زنده جاودان است. خدايي جز او نيست. پس او را با اخلاص بخوانيد و مخلصانه بنده او باشيد. ستايش از آن اوست كه پروردگار جهانيان است.» (غافر : ۶۵)بخشنده زندگي و مرگ كيست؟اين يكي از بنيادي ترين پرسش ها در عرصه اخلاق زيستي است كه مي تواند كاملا بر رهيافت هاي آدمي به زندگي اثر گذارد. اگر آدمي معتقد شود كه حيات مخلوق بخت و صدفه است يا خود آدمي آن را پديد مي آورد، تقدس حيات از دست مي رود و نتيجه اين خواهد بود كه مي تواند به دست همان بخت يا آدمي نابود شود. اما اگر حيات موهبت خداست، ما كيستيم كه آن را بگيريم؟همه اشكال حيات را خداوند ابداع كرده است. اين انديشه اي است كه قرآن بر آن تأكيد بسيار كرده است؛ مثلا مي خوانيم: «به درستي كه خداوند است كه در دل زمين دانه و هسته را مي شكافد و زنده را از مرده و مرده را از زنده پديد مي آورد. اين است خداوند، پس شما به كدام سو رو مي كنيد» (انعام : ۹۵)؛ «و نشانه اي ديگر براي آنان اين است كه زمين مرده را زنده كرديم و از آن دانه برآورديم كه از آن مي خورند.» (يس : ۳۳)نه تنها فقط خداوند است كه حيات مي بخشد، بلكه تنها خداوند است كه حيات را به پايان مي برد. در قرآن مي خوانيم: «خدايي جز او نيست. زنده مي كند و مي ميراند. پروردگار شما و پدران پيشين شماست.» (دخان: ۸)؛ «.... تويي كه زنده را از مرده برمي آوري و مرده را از زنده پديد مي آوري و بدون حساب به هر كه خواهي رزق مي بخشي.» (آل عمران: ۲۷)براساس آيات قرآن، ابراهيم پيامبر به نمرود گفت: «پروردگار من آن است كه حيات مي بخشد و مي ميراند.» (بقره: ۲۵۸) و نمرود نيز به او گفت: «من نيز حيات مي بخشم و مي ميرانم.» (همان) سپس نمرود يك زنداني را كه به مرگ محكوم شده بود آزاد كرد و يك زنداني را كه مجازات مرگ نداشت به اعدام محكوم ساخت. وقتي ابراهيم پيامبر ژرفاي جهل يا فريبكاري نمرود را ديد كه مي خواهد معناي واقعي حيات بخشي يا مرگ آوري را دستكاري كند، به نمرود گفت: «به درستي كه خداوند خورشيد را از مشرق برمي آورد. تو آن را از مغرب برآر. پس آن كس كه كافر بود از پاسخ عاجز شد و ناكام ماند. و خداوند مردمان ستمگر را هدايت نمي كند.» (همان)اكنون مي سزد كه به معناي راستين حيات بخشي و مرگ آوري بپردازيم.آيا اين امر بدين معناست كه هيچ چيز جز خداوند نمي تواند در فرايند حيات بخشيدن يا سبب مرگ شدن دخالت كند؟ هرگز چنين نيست. مثلا توليد نسل، به قطع، شكلي از درگيري در فرايند حيات است. تغذيه كردن نيز چنين است. كودكان براي حيات خويش مديون والدين خودند. به سخن ديگر، قاتل، مسئول مرگ قرباني خود است(۱). اين درست است كه نمرود و يارانش نقش اساسي در مرگ قربان داشتند، اما با اين حال مي توان گفت: «اين خداوند است كه زندگي مي بخشد و سبب مرگ مي شود.» (آل عمران: ۱۵۶) از همين رو، استدلال ابراهيم در مقابل نمرود اين بود: «پروردگار من آن است كه حيات مي بخشد و مي ميراند.» (بقره: ۲۵۸).مفسر بزرگ شيعي، سيد محمد حسين طباطبايي، مي نويسد: «آن گاه كه ابراهيم از مرگ و حيات سخن به ميان آورد، مراد وي حيات و مرگي بود كه ما در زندگان مي يابيم. استدلال او اين بود كه اين زندگان را تنها يكي، كه منبع حيات است، مي تواند بيافريند. طبيعيت بي حيات و بي جان نمي تواند به ديگران حيات ببخشد، چون خود او حياتي ندارد ... . اگر نمرود استدلال ابراهيم را صادقانه تفسير و برداشت مي كرد، هرگز آن را تكذيب نمي نمود. اما او به فريب روي آورد و زندگي و مرگ را به معنايي تمثيلي گرفت. «زندگي بخشيدن» و «زنده كردن» به واقع به اين معنا ست كه مثلا يك جنين زنده را آفريد. اما اين مفهوم همزمان مي تواند به شيوه اي استعاري به هنگام نجات كسي از وضعيت خطرناك هم به كار رود. هم چنين «ميراندن» در واقع به معناي آن عمل خداوند است كه با آن روح از بدن آدمي جدا مي شود. اما اين مفهوم هم به گونه اي استعاري مي تواند در مورد جنايت و قتل و ... به كار رود.» (الميزان، ج۴، ص۱۸۴).از اين رو، مي توان تصور كرد كه انسان و محيط طبيعي مي توانند در فرايند زنده كردن و ميراندن ايفاي نقش كنند. دليل آن هم اين است: خداوند در اين جهان اغلب از طريق نقش هاي طبيعي و دستگاه علي و معلولي عمل مي كند.(۱) هم چنين مي تواند فرض انگاشت كه عوامل و مقتضيات طبيعي مي توانند در چيزي كه مخلوق است يا به وجود آمده، ايفاي نقش كنند.(۲) از اين رو، تنها خداوند است كه واقعا هستي مي دهد و حيات مي بخشد. ما آدميان مهار يا حتي شناخت كامل از هستي يا زندگي خود نداريم. پس چگونه ممكن است تصور كنيم كه مي توانيم به چيزي ديگر هستي يا حيات اعطا نماييم؟قداست حياتهمه گونه هاي حيات آيات خداوندند. اما در ميان همه گونه هاي حيات مادي، حيات انسان مهم ترين و ارج دارترين است. قرآن با اشاره به مراحل مختلف آفرينش انسان مي گويد: «و ما انسان را از گل خالص آفريديم. پس آن گاه او را نطفه گردانديم و در جايي استوار قرار داديم. سپس نطفه را علقه و علقه را گوشت پاره و آن گوشت را استخوان كرديم و سپس بر استخوان ها گوشت پوشانديم. پس از آن خلقتي ديگر انشا نموديم. بر قدرت كامل بهترين آفرينندگان آفرين باد.» (مؤمنون: ۱۴).آيه فوق به مراحل گوناگون آفرينش انسان اشاره مي كند. مرحله نخست، يعني آفرينش از خاك،به آفرينش نخستين انسان اشاره دارد: آدم. بخش ديگر به آفرينش فرزندان آدم، نسل در نسل، باز مي گردد. حيات انساني چنان اهميت دارد كه خداوند تكامل آن را گام به گام ذكر مي كند و سرانجام پس از ارجاع به آفرينش روح ـ كه آفرينشي ديگر (خلقا آخر) خوانده مي شود ـ مي گويد: «فتبارك الله احسن الخالقين». اگر آفريننده انسان بهترين آفرينندگان است، خود انسان نيز بايد ـ دست كم بالقوه ـ بهترين مخلوقات باشد.كشتن انساني بي گناه نه تنها عملي جنايتكارانه است، بلكه گونه اي تحفيف و تحقير حيات انساني است. اين واقعيت آشكارا در آيه ذيل بيان شده است: «بدين سبب بر بني اسرائيل چنين حكم كرديم كه هر كس نفسي را بدون حق قصاص و يا بي آن كه فتنه و فسادي در روي زمين كند به قتل رساند، همانند آن است كه همه مردم را كشته است، و هر كس نفسي را حيات بخشد و از مرگ نجات دهد، همانند آن است كه همه مردم را حيات بخشيده است؛ و رسولان ما با ادله و معجزات به سوي خلق آمدند. اما بسياري از آنان پس از آن، بر روي زمين فساد مي كنند.» (مائده: ۳۲).از آيه فوق مي توان چنين نتيجه گرفت:الف. ناعادلانه سبب مرگ كسي شدن، همانند ميراندن همه مردم است. به سخن ديگر، فقدان احترام به حيات فردي نشانه عدم احترام به حيات جمعي است.(۳) ب. بخشيدن زندگي به يك فرد يا بيشتر، يعني رهايي يك زندگي از دست كسي كه ارج آن را نمي داند، همانند نجات دادن همه مردم است.ج. به مرگ محكوم كردن يك قاتل، يا كسي كه در زمين سركشي مي كند، مجاز است؛ زيرا خود ارجي به ديگر زندگي ها و نيز پيشگيري از به خطر افتادن همه حيات است. به اين سبب است كه قرآن قصاص و مجازات را منبع حيات مي شمارد؛ هرچند عفو را نيز هرگاه بيم تهديد امنيت عمومي باشد، ترجيح مي دهد.(۴)در حقوق و اخلاق اسلامي، جنايت به طور كلي و قتل مؤمنان به خصوص، به شدت نفي شده و در نهايت به مجازات پايدار دوزخ براي كساني كه آگاهانه و خودخواسته مرتكب آن مي شوند وعده داده شده است. ما در احاديث اسلامي نيز مي خوانيم كه ويران ساختن همه جهان (غير زنده) در چشمان خدا كوچك تر و ناچيزتر از كشتن فردي بي گناه است.حيات حيواناتهمچنين در احاديث اسلامي مي يابيم كه حتي كشتن حيوانات به گونه اي ناعادلانه، مجازاتي شديددرپي دارد ؛ مثلا امام صادق(ع) شنيد كه زني گربه اي را به ريسماني بسته و گربه نتوانست رها شود و از تشنگي جان داد. آن حضرت تأكيد كرد كه خداوند آن زن را به عذاب خود گرفتار خواهد كرد.(۵) گونه اي ديدگاه عمومي و نمونه وار فقيهان شيعي در اين بخش از سخن علامه محمدتقي جعفري دريافته و نگريسته شود: «مطالعه و بررسي همه منابع فقه اسلامي ما را به اين نتيجه رهنمون مي كند كه حيوانات نبايد كشته شوند، مگر اجازه اي مشروع از سوي خداوند ـ مانند استفاده از آن ها يا رهايي از خطر و ضرر آن ها ـ وجود داشته باشد. دلايل كافي وجود دارد كه شكار حيوانات براي تفريح را نادرست مي شمارد و آدمي مي تواند از اين دلايل ممنوعيت شكار و كشتار حيوانات بدون دليل مجاز را به دست آورد و استدلال كند».(۶)انديشه فوق بخشي از چشم اندازها و ديدگاه هاي اسلامي در باب حيات حيوانات است. بر بنياد حقوق اسلامي، حيوانات حقوق فراوان دارند كه بايد پاس داشته شود. مطالعه اين حقوق نشان مي دهد كه نه تنها حق حيوانات بايد پاس داشته شود، بلكه بايد به كيفيت زندگي و حيات آن ها نيز توجه شود. به طور مثال، نبايد حيوانات را به اجبار و زور واداشت كه بارهاي سنگين را بردارند يا از حد معمول و متعادل تندتر حركت كنندسرآغاز حيات بشري حيات بشري نبايد در سرآغاز خود نابود شود: براساس ارزش والاي حيات انساني، اسلام توجه ويژه اي را چه پيش از آغاز آن و چه پس از پايان آن با مرگ، به آن مبذول مي كند. تنها راه مشروع و مناسب فرزندآوري ازدواج است. به سخن ديگر، مرد و زن تنها هنگامي مي توانند كودكي داشته باشند كه ارج حيات انساني را پاس دارند و آماده باشند تا مسئوليت كامل آوردن كودكي را به نهاد مقدس خانواده بپذيرند. از ادواج صرفا تدبيري جهاني يا مالي براي داشتن رابطه جنسي يا زندگي با يكديگر نيست.. قرآن مي گويد: «و از آيات و نشانه هاي خدا يكي هم اين است كه از خود شما زوج ها و همسران را براي شما آفريد تا به آن ها آرام گيرد و ميان شما مهرباني و دوستي قرار داد. به درستي كه در اين امر نشانه هايي براي انديشمندان است.» (روم: ۲۱).تخريب اين پيمان مقدس با روابط نامشروع يا همجنس بازانه غيرقانوني است و پژوهشگران مسلمان آن را طرد كرده اند. همچنين به نظر مي رسد كه استفاده از فناوري هاي زيستي (biotechnology)براي گذر از مرحله ازدواج و باز توليد مصنوعي انسان هاي بيرون از متن خانواده، غيراخلاقي است. البته زوجي كه ازدواج كرده اند مي توانند از شيوه هاي رايج در طب و درمان هاي زيستي ـ دارويي براي فرزندآوري بهره مند شوند. قرآن مي گويد: «اوست آن كس كه انسان را از آب آفريد. سپس براي او وابستگي ها و نسبت هاي خويشي و خوني قرار داد.» (فرقان: ۵۴).حيات انسان بايد از همان سرآغاز پاس داشته شود: نمونه ديدگاه اسلامي در باب سرآغاز حيات، در اين عبارت سازمان اسلامي علوم پزشكي ديده و يافته مي شود: «يك: آغاز حيات از تركيب و پيوند اسپرم و اوول شكل مي گيرد. اين دو، نطفه را تشكيل مي دهندكه همه مدل هاي زيستي و ژنتيك نژاد انساني را به گونه اي كلي و نيز با ويژگي هاي جزئي با خود دارد و باعث مي شود كه فرد در همه عمر از ديگران تمايز داشته باشد. نطفه فرايندي را آغاز مي كند كه به يك جنين رشد يابنده و بالنده مي انجامد و جنين نيز از مراحل گوناگوني مي گذرد تا به تولد مي رسد. دو: از لحظه اي كه نطفه در درون تن زني قرار مي گيرد، سزاوار درجه اي ويژه از احترام و توجه است و نيز شرايط حقوقي و قانوني خاص خود را مي يابد. سه: وقتي نطفه به مرحله روح بخش مي رسد ... جنين تقدس افزون تري مي يابد ، چنان كه همه پژوهشگران معتقدند حدود قانوني افزون تري نيز پيدا مي كند.(۷)حيات انساني چه هنگام آغاز مي شود؟اسلام فرزند آدمي را گونه اي موهبت بزرگ الهي مي شمارد و، به تأكيد، مردمان را توصيه مي كند كه ازدواج كنند و پيوندهاي خانوادگي را استوار سازند و بچه دار شوند. البته اسلام مردم را به ازدواج و بچه دار شدن پس از آن اجبارنمي كند، مگر وقتي كه دليل ثانوي براي اين كار وجود داشته باشد ؛ به طور مثال، اگر تنها راه حمايت از پارسايي و پاكي آدمي ازدواج باشد، يا حمايت از مردمان ديندار در برابر حمله دشمنان تنها منوط به افزايش شمار جمعيت و آحاد جامعه باشد، ازدواج و بچه دار شدن ناگزير و اجباري مي شود.از اين رو، اسلام اجازه مي دهد كه براي تحديد خانواده از حاملگي نيز جلوگيري شود، اما اجازه پايان دادن به حاملگي را نمي دهد. اكنون به طور طبيعي اين پرسش مطرح مي شود كه حاملگي چه هنگام آغاز مي شود و آيا آغاز آن مساوي آغاز حيات انساني است يا خير. پرسش اين است كه آيا حاملگي آغاز مي شود با :1.داخل شدن مني به رحم2.با بارور شدن يك تخمك به وسيله يك اسپرم در لوله فالوپ3.با كاشت يك تخمك بارور شده در رحمچنان كه در بالا ديديم، «از زماني كه يك نطفه در تن زني جاي مي گيرد، درجه اي مشخص و خاصي از احترام و رعايت را مي طلبدو بر همه پژوهشگران معلوم است كه محدوديت هاي قانوني ويژه اي نيز مي يابد.» به ديگر سخن، تركيب سه مورد فوق است كه حاملگي مشروع از نظرگاه دين را پديد مي آورد. قرآن واژه «حمل» را براي توصيف حاملگي به كار مي برد (بنگريد به: مريم: ۲۲؛ لقمان: ۱۴؛ احقاف: ۱۵). در زبان عربي، اصطلاح «حمل» به معناي حمل كردن و بردن است و اين هنگامي آغاز مي شود كه نطفه در رحم كاشته مي شود و پيش از آن معنايي ندارد. مرحوم آيت الله خويي مي گويد: «معيار كاربرد واژه حامله درباره يك زن، تنها پس از استقرار اسپرم در زهدان اوست؛ زيرا فقط داخل شدن اسپرم به زهدان، او را حامله و باردار نمي كند.»(۸)از اين رو، از آغازين مراحل حاملگي و بارداري، پايان بخشيدن به آن ممنوع است و از نطفه بايد مراقبت شود. حرمت و توجه به نطفه در اين مرحله، ضرورتاً بدين معنا نيست كه نطفه، انساني واقعي است. در اين مرحله، نطفه بالقوه براي انسان شدن با تمام خصايص ژنتيك نژاد انساني در روابط كلي و جزئي آماده است. چنان كه در آيه سيزدهم سوره مؤمنون ديديم، كاشت تخمك در زهدان نخستين مرحله آفرينش يك انسان را بنياد نمي نهد.براساس حديثي يكي از اصحاب امام كاظم(ع) از آن حضرت پرسيد كه آيا مجاز است زني كه از بارداري مي ترسد و بيم خطر دارد، با نوشيدن مايعي يا سقط، آنچه را در زهدان دارد، بيفكند. امام (ع) پاسخ داد: خير. صحابي گفت: آن تنها نطفه است. امام پاسخ داد: به درستي كه نخستين چيزي كه آفريده مي شود نطفه است. (۹)با اين حال، تنها پس از اين مرحله است كه روح آفريده مي شود و نطفه به انساني واقعي بدل مي گردد. به اين سبب، فقيهان شيعه همانند مرحوم امام خميني، آيت الله خامنه اي، آيت الله لنكراني و آيت الله سيستاني، اعلام مي كنند كه براي نجات جان مادر مي توان پيش از آن كه روح جنين آفريده شود، او را سقط كرد. اما وقتي آفريده شد، جايز نيست و نمي توان جنين را به خاطر مادر قرباني كرد. (۱۰)سقط جنينچنان كه پيش تر گذشت، اسلام سقط جنين را ممنوع مي داند، مگر وضعيتي استثنايي وجود داشته باشد كه شارع به عنوان شرّ كمتر آن را مجاز بداند. (۱۱)سقط جنين به ويژه پس از دميده شدن روح، گونه اي نسل كشي است و اين كه قرآن كشتن كودكان را محكوم كرده است نيز آن را شامل مي شود. قرآن مي گويد:«فرزندان خود را از بيم ناداري نكشيد. ما به شما و آن ها رزق مي دهيم. كشتن آنان اشتباهي بزرگ است.» (اسراء: ۳۱)؛ «فرزندان خود را از بيم فقر نكشيد. ما شما و آن ها را روزي مي دهيم. و ديگر به كارهاي زشت، آشكار و پنهان، نزديك نشويد و جاني را كه خداوند حرام دانسته، جز به حق نكشيد. اين سفارش خداوند به شماست. باشد كه تعقل كنيد.» (انعام: ۱۵۱)اسلام به شدت عمل كافران را كه كودكان خود را از فقر يا شرمساري ولادت دختر مي كشند، محكوم مي كند. متأسفانه امروز نيز مي بينيم كه هر سال ميليون ها سقط جنين صورت مي گيرد. بيشتر اين سقط ها به اين خاطر انجام مي شود كه مردمان «آزاد» عصرما مي خواهند از آزادي جنسي در زندگي لذت ببرند. اينان مردماني اند كه «دين خود را افسوس و بازيچه گرفته اند و كالاي دنيا آنان را مغرور و غافل ساخته است.» (اعراف: ۵۱).پايان زندگياسلام بر تقدس حيات و همزمان بر واقعيت مرگ تأكيد فراوان مي كند. در واقع، براي داشتن درك بهتر از زندگي، آدمي نيازمند است كه مرگ را به ياد داشته باشد و بداند كه راهي براي گزير از آن نيست. تنها آن هنگام است كه آدمي در مي يابد كه بايد از حيات خود بيشترين بهره را ببرد. از اين رو، برخلاف آنچه بيشتر مردم امروزه احساس مي كنند، اسلام يادآوري و تذكر مرگ را منبع نشاط و شادابي و نيروي روحي قلمداد مي كند. يك سوم قرآن راجع به رستاخيز، مرگ و زندگي پس از آن است. مثلا در قرآن مي خوانيم: «هر جاني طعم مرگ را خواهد چشيد.» (بقره: ۳۵)؛ «هيچ نفسي جز به اذن خدوند نمي ميرد.» (آل عمران: ۱۸۵)به گمان من، آري مي تواند ميان نجات جان محترم (كه در اسلام اجباري است) از طريق درمان هاي طبي يا حمايت هاي مالي، و افزودن مصنوعي مدت زندگي تفاوت نهد. به طور مثال، اگر فردي از سرطان پيش رونده بميرد و درماني براي او وجود نداشته باشد، تنها كاري كه مي توان كرد اين است كه به ياري برخي از داروها او را چند روزي بيشتر زنده نگاه داشت. اما ارزش اين دارو چنان است كه همه خانواده را به زحمت و دشواري خواهد افكند. حال آيا بيمار يا نزديكان يا ديگران مي توانند چنين سنجش هايي را به كار گيرند؟ يا اگر اين كار با عملي دردناك انجام مي شود. آيا ضروري است كه بيمار چنين عملي را پذيرا شود، در حالي كه امكان درمان وجود ندارد؟ظاهرا معقول است كه بگويم: «طبيب و خانواده بايد محدوديت هاي خويش را دريابند و به خود قهرمان بيني براي بيمار يا طولاني كردن زندگي (يا رنج) او دچار نشوند. انجام اين گونه اقدامات قهرمانانه در آغاز زندگي بسيار عارفانه و منصفانه تر از انجام آن در پايان مدت عمر است«.(۱۲)قتل نجات بخشاسلام با قتل نجات بخش يا كشتن از روي ترحم مخالف است. فقيهان مسلمان، قتل نجات بخش را گونه اي جنايت مي شمارند. جنايت مي تواند با سلاح يا درنگ، به دست قاتلان يا يك پزشك يا حتي خود مقتول، انجام گيرد. مثلا آيت الله خميني اعلام كرد كه هر اقدامي براي سرعت بخشيدن به مرگ كسي يك جنايت است. (۱۳)آيت الله مكارم شيرازي مي گويد: «كشتن يك انسان حتي از سر ترحم (قتل نجات بخش) يا رضايت خود بيمار، مجاز نيست.» (۱۴)وي استدلال مي كند كه دليل اساسي چنين ممنوعيتي آيات و احاديثي است كه به ممنوعيت قتل دلالت مي كنندودراين موارد هم به كار مي روند. فلسفه وراي اين ممنوعيت ممكن است اين واقعيت باشد كه مجاز شمردن چنين اعمالي به كاربردهاي نادرست بسياري مي انجامد و ممكن است اين اعمال به هر دليل ناچيز و ضعيفي مجاز دانسته شوند. با اين حال، داروهاي پزشكي اغلب قطعي نيستند و مواردي در كار بوده است كه بيماراني كه اميد به زندگي نداشته اند، معجزه آسا از مرگ رهايي يافته اند.خودكشياگر ما حيات خود را نيافريده ايم و آن را هديه خداوند مي شماريم و بايد خود را مسئول آن بدانيم، آشكار نمي توانيم توان مطلق درباره زندگي خود داشته باشيم. زندگي موهبت خداوند است و ما بايد به بهترين شكل آن را پاس بداريم .كسي نمي تواند بگويد من دوست مي دارم اموال خود را بسوزانم يا سلامت خود را به خطر افكنم يا آبروي خويش را بر باد دهم. موقعيت ما در اين جهان همانند ميهماني است كه به خانه ميزباني دعوت شده است. ميزبان هر چه را در آن جاست براي رفاه ميهمان نهاده است. با اين حال، ميهمان نمي تواند خود را در داخل خانه بسوزاند يا مهمان سرا را ويران كند. اين سنجش وقتي جالب تر مي شود كه بيفزاييم تن ما همانند ميهمان سرايي براي روح ماست و ما بايد تدابيري براي استفاده از آن ـ كه مصنوع خداوند است ـ بينديشيم. بايد بكوشيم با پاسداشت حيات و سلامت، افزايش كيفيت حيات و پرهيز از رنج، از خداوند سپاسگزاري كنيم.پی‏نوشتها:1. البته پيامبران يا اوليا معجزات و اعمال فوق العاده اي را انجام داده اند. اين ممكن است با قانوني كه گفتيم متضاد جلوه كند. اما بايد توجه داشت كه معجزات و اعمال خارق عادت برنامه و شيوه معمول را وا نمي نمايند. همچنين حتي در مورد چنين اعمال، باز هم استثنايي در قانون علت و معلول به وجود نمي آيد. تنها اختلاف اين است كه به جاي علل طبيعي، علل فوق طبيعي به كار مي روند. مثلا در مورد معالجه فردي بيمار، ممكن است اسباب فوق طبيعي، همانند دعا و صدقه، درست همانند اسباب طبيعي وجود داشته باشد.۲. فلاسفه مسلمان هستي ها را به دو گروه اصل تقسيم كرده اند: موجودات عالم امر و موجودات عامل خلق. در وجود و هستي گروه نخست، نيازي به شرايط مادي نيست و اين به هستي مجردات باز مي گردد كه آفرينش آن ها تنها به امر خداوند وابسته است و آن امر هم «كن» است. در هستي گروه دوم، شرايط طبيعي مورد نياز و لازم است و اين به هستي ماديات باز مي گردد. به ديگر سخن، براي آفرينش و يا هست تمدن گروه نخست، تنها علل فاعلي مورد نياز است، اما در آفرينش گروه دوم؛ علل فاعلي و مادي، هر دو، مورد نيازند.۳ . علامه طباطبايي در تفسير اين آيه مي نويسد: «اين سخن خداوند كه «هر كس نفسي را بكشد چنان است كه همه مردم را كشته باشد»، روشن ساختن اين واقعيت است كه همه مردم واقعيتي واحد دارند و آن انسانيت است كه همه در آن متحدند و يكي و همگان در آن برابرند. هر كس به انسانيت يك تن حمله ور شود، به انسانيت همگان حمله كرده است.» (الميزان، ج۱۰، ص ۱۴۶)۴. مثلا بنگريد به: بقره: ۱۷۸و ۱۷۹).۵ . بحارالانوار، ج ۷۶، ص، ۱۳۶۶ . رسائل فقه، ص ۲۵۰.۷. گزارش دقيق كنگره «حيات انساني: سرآْغاز و سرانجام آن در انگيزه اسلام»، برگزار شده در يازدهم ژانويه ۱۹۸۵ در كويت.(http: //www.Blamset.com/bioethios/incept.htm)بايد توجه داشت كه اين نهاد، سازمان شيعي نيست. با اين حال، آنچه در فوق آمده است، به طور كلي مقبول شيعيان و اهل سنت است.۸. همان، به نقل از: ميرزا علي غروي، التنقيح في شرح العروه الوثقي (تقرير درس فقه آيت الله خويي)، ج۷، ص۲۰۶. ۹. وسائل الشيعه: ج ۱۹، ص ۱۵.۱۰ . احكام پزشك، گردآمده به دست م. روحاني و ف. نوغاني، ص ۱۰۷ ـ ۱۲۵.۱۱ . مثلا بنگريد به مقاله نخست ((۱۰e oie، اعلاميه حقوق اسلامي انساني، ۱۹۹۰.۱۲ . اين ديدگاه فروتنانه مؤلف است كه مي كوشد با ديدگاه هاي فقهاي مسلمان هماهنگ باشد. با اين حال، مسأله نيازمند پژوهش هاي افزون تر است.۱۳. همان.۱۴. احكام پزشك، ص ۱۸۰.منبع:هفته نامه خردنامه همشهري
#پزشکی#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 361]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


پزشکی و سلامت

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن