واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: تفاوت نسلها از عشق به شجریان تا امیر تتلو
الان مدتی است که همه چیز تغییر کرده است و من با تمام وجودم معنی تفاوت بین نسل ها را لمس میکنم... پسر من چطور می تواند عاشق پسر آسمان جل، خوش تیپ، بی پروا و بی ادبی مثل امیر تتلو بشود...
از وقتی یادم میاید از موسیقی بی کلام به جز معدودی (مثل خواب های طلایی) لذت نمی بردم و اصلا فکر میکنم که برای ما شرقی ها ، آهنگ به تنهایی منبع آرامش و الهام نیست و فقط وقتی لذت میبریم که شعری بشنویم...ترانه ای گوش بدهیم .. و در خواندن آن با خواننده همنوا شویم .سلیقه من در موسیقی (به عنوان یک مادر دهه پنجاهی)، در طیف وسیعی از آهنگ ها و ترانه های سنتی کهن مثل آواز های شجریان و شهرام ناظری عزیز (بر من در وصل بسته میدارد دوست...دل را به عنا شکسته میدارد دوست....) تا آهنگ های شاد این ور آب ها و آن ور آب ها ... سلن دیون با صدای جادویی و دوست داشتنی، ایگلز رویایی با آهنگ هتل کالیفرنیا و ..معلق بوده است . ...این سلیقه باید بگویم که خیلی از اوقات تحت تاثیر عواطف و اوضاع و احوال به شدت متغیر بوده است ،گاهی من تحمل شنیدن حتی ترانه ای که کمی از غم و اندوه بگوید نداشته ام و گاهی هم، تمام ترانه های دنیا در نظرم تهی و بی معنی بوده است و دوست داشته ام که در دنیای موسیقی سنتی خودمان با «هی هی ها» ...و «ای وای من ها» ی بی شمارش غرق شومدر هر دوره ای از زندگی هم از نوع خاصی از ترانه و آواز خوشم آمده است ....مثلا از وقتی ازدواج کردم، عادت کردم که همینطور که در مسیر رفتن به مهمانی خویشان یا دوستان هستیم، علاوه بر آهنگهایی که در بالا گفتم به ترانه های نابی به زبان روسی هم گوش بدهم ....همسرم دریچه ای طلایی از احساسات شیرین و رویایی مردمانی را برایم ، گشود که همیشه عاشق سرزمینشان بودم .....تمام این ترانه ها، از آهنگهای سنتی بگیر تا ترانه های شاد خواننده های آن طرف آب یا ترانه هایی با واژه های بیگانه، که گاهی حتی کاملا بی معنی هستند و هر چقدر ترانه را گوش بدهید آخر سر نمی فهمید که خواننده از چه کسی یا چه چیزی خوشحال یا ناراحت است، شما هیچ وقت واژه ای خارج از ادب و فرهنگ نمی شنوید و در تمام آن ها در بدترین و پایین ترین حالتش، از کلمات روزمره و عادی استفاده می شود....اما الان مدتی است که همه چیز تغییر کرده است... و من با تمام وجودم معنی تفاوت بین نسل ها را لمس میکنم... از وقتی پسرم این قدر بزرگ شده است که بخواهد گاهی اوقات در اتاقش را ببندد و کتاب بخواند و کسی حق نداشته باشد مزاحمش شود... و گاهی اوقات از اینترنت تصاویر و آهنگ های دلخواه خودش را دانلود کند... و گاهی به من که مادرش هستم، به خاطر پوشیدن لباسی که از نظر او جالب نیست چپ چپ نگاه کند......... من عادت کرده ام که هر بار که با هم بیرون میرویم، او را که همیشه طی سال های قبل در صندلی عقب ماشین می نشست ، حالا در کنارم و روی صندلی شاگرد ببینم که بلافاصله بعد از بستن کمربند، کنترل را به دست می گیرد و در تمام مسیر رفت و برگشت، آهنگهای دلخواهش را بارها و بارها و بارها گوش می دهد و آن قدر در ترانه هایی که می شنود غرق شود که اصلا توجهی به صحبت های من و صدای زنگ موبایل که بی وقفه و سرسام آور به صدا درآمده است ، نمی کند.....البته از قبل بگویم که من اصلا ناراحت نیستم و حتی گاهی اوقات از شادی و لذت بردن او، بی نهایت خوش حال می شوم ..اما روز به روز بیشتر تعجب میکنم که چه طور پسری که من به جای لای لایی ، برایش شعرهای حافظ را میخواندم و با وسواس برایش کتاب انتخاب می کردم..... و تقریبا در بیشتر از دو سوم شبهای ده سال زندگی او، من برایش نمایشنامه ای با حضور سه یا چهار نقش مختلف اجرا کرده ام تا ذوق سلیم را در او پرورش بدهم........چه طور می تواند عاشق پسر آسمان جل، خوش تیپ، بی پروا و بی ادبی مثل امیر تتلو بشود ... و ما در تمام مدتی که سوار ماشین به جایی می رویم ...از ترانه های شیکی که تتلو با صدایی گرفته و محزون می خواند و معمولا درباره معشوق چشم سفیدی است که بعد از تلکه کردن او، با زرنگی تمام با احمق دیگری در رفته است تا به موقع حساب او را هم برسد و حالا تتلو نگران تخت خواب به هم ریخته ی یواشکی، باز ماندن زیپ پشت لباس مهمانی او، سگی که توی چشم های دخترک زرنگ و هفت خط جا خوش کرده بوده است و فن نای زن نانه ی همراه اوست......محظوظ میشویم چه باید کرد؟ راستش خیلی از اوقات من همراه پسرم و تتلوی عزیز میخوانم: نگفته بودی که انواع اق سام فن نای زن نانه همرا ته الساعهنگفته بودی این حرف کجا بحث داره دعوا و ترس دارهنگفته بودی داره مث برق میپره عطرت از این جابگووووووووووووو مگه چه مرگتتتتتتتتت بود همی جانویسنده: مرجان جهانلو
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 118]