تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 12 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):اجابت دعایت را دیر مپندار، در حالی که خودت با گناه راه اجابت آن را بسته ای.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803853272




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

گفت و گو با زن زندانی که آرزو دارد بچه شود


واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران:
گفت و گو با زن زندانی که آرزو دارد بچه شود
آناهیتا اين اسمي است كه در زندان خود را با آن معرفي كرده و هميشه دوست داشته اسمش همين باشد، اما خانواده اش او را با نام ديگري صدا مي‌كردند.


به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،  آناهیتا در 32 سالگی حداقل 10 سال، مسن تر دیده می شود. حتی چند تار مویش هم سفید شده است. می گوید: من فقط 32 سال دارم اما از بس که بدبختی کشیده ام، موهایم این قدر زود سفید شده، من از زندگی خیری ندیده ام. من آرزو دارم يك روز دوباره بچه مي شدم. همان روزهايي كه پدرم خسته از سر كار مي آمد و مادرم استكان چاي را در سيني مقابلش مي گذاشت و مي گفت «خسته نباشي، مرد خانه!»
 
حالا آن روزها كجاست؟

نمي دانم.  يازده سال بيشتر نداشتم كه با پدر و مادرم براي ديدن مادربزرگ به سبزوار رفتيم ولي وقتي برمي گشتيم، اتوبوس نزديك سمنان تصادف كرد و خيلي‌ها كشته شدند. مادرم در همان دم، ضربه مغزي شده بود ولي پدرم دو ماه در كما ماند و بعد از دنيا رفت.
 
خواهر و برادر نداشتي؟

نه، تنها بچه خانواده بودم.
 
برای چه به زندان آمده ای؟

25سانت کراک داشتم.
 
چند ساله بودی که ازدواج کردی؟

14 ساله بودم که با پسر یکی از اقوام دور پدرم ازدواج کردم. من اصلا شوهرم صادق را دوست نداشتم و اصلا به فكر ازدواج هم نبودم ولي مادربزرگم اصرار داشت كه دختر بايد هر چه زودتر به خانه بخت برود تا قبل از اين كه حرف و حديث بشنود. مادربزرگم مي ترسيد من خودم به كسي علاقمند شوم و از خانه فرار كنم.به همین خاطر مرا به اولین خواستگارم شوهر داد.
 
بعد از فوت پدر و مادرت با چه كسي زندگي مي‌كردي؟

مدتي در خانه عموي بزرگم بودم ولي آن قدر زن عمو و بچه هايش مرا اذيت كردند كه به سبزوار خانه مادربزرگم يعني مادر پدرم رفتم و تا زمان ازدواج همان جا بودم و بعد هم که با صادق ازدواج کردم در کرج یک خانه کوچک اجاره کردیم و به کرج آمدیم. بعد از ازدواجم هم دیگر با خانواده عمویم قطع رابطه کردم و دیگر از آنها خبری ندارم.
 
زندگیت چه طور است؟

شوهر من را معتاد تزریقی کرد. اولش با سیگار شروع کردم بعد کم کم به سمت حشیش رفتم و مدتی بعد کراک را امتحان کردم این اواخر هم به تزریق هروئین روی آورده بودم.
 
چند بچه داری؟

دو پسر. مهران 10 ساله است و مهدی 5 ساله. پسر بزرگم امسال کلاس پنجم ابتدایی است.
 
طلاق گرفته ای؟

تقاضای طلاق داده ام. اگر رأی دادگاه صادر شود، طلاق می گیرم.
 
سابقه هم داری؟

نه، اولین بار است که به زندان می آیم.
 
چرا معتاد شدی؟

اوایل یک نوع کنجکاوی بود. هر وقت عصبی می شدم ساعتها گریه می کردم. افسرده شده بودم! شوهرم می گفت این مواد برای تو خوب است. وقتی عصبی می شدم با مصرف مواد، آرام می شدم.

پس از طلاق تکلیف بچه هایت چه می شود؟

بچه هایم الان پیش مادرشوهرم زندگی می کنند. بعد از آزادی، می خواهم حضانت بچه ها را خودم بر عهده بگیرم.
 
وضع مالي پدرت چه طور بوده؟

بد نبود. البته خانه اي نداشت اما با كمك مادرم پس اندازهاي مي‌خواستند خانه بخرند. اما مرگ امانشان نداد و از دنيا رفتند. عمويم يك سال براي همين پس انداز از من نگهداري كرد تا توانست اين پول را به چنگ آورد و بعد گفت به خاطر اين كه يكسال در خانه من خوردي و خوابيدي، اين پول حقم است.  اما خودش مي‌دانست من خرجي نداشتم كه به اندازه پول خريد يك خانه باشد. در آن يك سال هم بعد از بازگشت از مدرسه، رخت و لباس و ظروف غذاي خانواده عمويم را در حياط مي شستم.
 
چگونه دستگیر شدی؟

با یکی از دوستانم برای فروش مواد به پارک رفته بودیم. وقتی پلیس به ما مشكوك شد دوستم فرار کرد و من دستگیر شدم.
 
برایت حکمی صادر شده؟

نه، بلاتکلیف هستم. گاهی دلم پر از درد می شود. کاش می‌توانستم به دنیای کودکی برگردم و اشتباه مادربزرگم را جبران کنم... در آن صورت هیچ وقت یک آدم معتاد نبودم.






تاریخ انتشار: ۰۲ اسفند ۱۳۹۲ - ۲۱:۴۸





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران]
[مشاهده در: www.yjc.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 110]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن